مشروح سخنان سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان
به گزارش
سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی امروز خود که به صورت ویدئوکنفرانس در نشست شماری از دانشجویان پخش می شد، تصریح کرد: اینجانب در نظر دارم در این دیدار و در حضور دانشجویان و اساتید محترم دانشگاه و مسئولان، سخنان خود را به دو بخش تقسیم کنم.
به گزارش شبکه تلویزیونی المنار، سید حسن نصرالله گفت: در بخش اول برای استفاده از فرصت پخش تلویزیونی به سخنرانی سیاسی خواهم پرداخت و بخش دوم سخنانم به دانشجویان اختصاص خواهد داشت.
می خواهم در ابتدا درباره اوضاع منطقه صحبت کنم. سوریه موضوع اصلی این بخش خواهد بود و در حین سخنانم درباره سوریه شواهدی از آنچه در منطقه، در یمن و مناطق دیگر اتفاق می افتد ارائه خواهم کرد و پس از آن کمی درباره اوضاع داخلی لبنان صحبت می کنم.
در ابتدا اعیاد و ایام فرخنده کنونی را به شما و همه لبنانی ها و مسلمانان و مسیحیان تبریک می گویم. چند روز پیش سالروز ولادت با سعادت پیامبر اعظم محمد بن عبدالله صلوات الله علیه را سپری کردیم، رسول رحمت الهی برای جهانیان، و همچنین سالروز ولادت نوه ایشان امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام، استاد ائمه. و در روزهای آتی نیز عید سالروز ولادت با سعادت حضرت مسیح (ع) را پیش رو خواهیم داشت. این روزها بسیار بزرگ و فرخنده و مبارک هستند.
همچنین در آغاز سخنانم و در هوای سرد و برفی و طوفانهایی که آمده اند یا خواهند آمد باید به همه رزمندگان و مجاهدان و حاضران در میدانهای نبرد، از فرماندهان گرفته تا سربازان درود بفرستم، چه نزد خودمان در مرزهای جنوبی در مقابله با اسرائیل و یا در مرز غزه در مقابله با اشغالگران یا در مرزهای شرقی مان در بقاع در مقابله با گروه های تروریستی یا در سوریه، در همه خطوط نبرد یا در عراق و یمن و هر جای دیگری که مدافعان و رزمندگان در مقابله با انواع مختلف تهاجم و اشغال و تروریسم و سلطه طلبی می جنگند، بر همه آنها درود باد، بر این افراد شکیبا و ثابت قدم که در شرایط سخت جوی از ملت و وطن خود دفاع می کنند تا مردم زندگی پاک و ایمن و آزادی در شهرها و روستاهایشان داشته باشند.
قبل از اینکه درباره سوریه صحبت کنم با توجه به سالروز ولادت پیامبر اکرم (ص) می خواهم وارد موضوع اول و اصلی شوم. در طول تاریخ، دین اسلام و پیامبر آن در معرض اهانت ها و بی احترامی ها و تخریب در زمینه های رسانه ای و مردمی و مواضع قرار گرفتند. همانطور که در سالهای نه چندان دور نیز اتفاق افتاد، به دلیل گستردگی اتفاقات و انحرافها و تعدی ها و همچنین به دلیل توان رسانه که می تواند خبر یا تصویر را در چند ثانیه به هر خانه ای در جهان برساند. شش سال پیش با حملات توهین آمیز به پیامبر اکرم (ص) از طریق فیلمهای سینمایی یا کاریکاتور یا برخی کتابها مانند آیات شیطانی مواجه بودیم، اما متاسفانه از شش سال پیش با صحنه دیگری روبرو شدیم. کافی است که به یاد بیاوریم در شش سال گذشته چه اتفاقاتی به دست گروه های تروریستی تکفیری مسلح افتاد. گروه هایی که ادعا دارند اسلامی هستند و ادعای وابستگی به حضرت محمد صلوات الله علیه را دارند و بر پرچمهایشان می نویسند لا اله الا الله، محمد رسول الله. بدترین آنها داعش است که بر پرچمهایش آنچه که گفته می شود مهر رسول الله است (علامت داعش) نقش بسته است. به دست اینها جنایات قتل و ذبح و اسارت و سوزاندن در قفس یا در زندان و کشتارهای جمعی و نابود کردن آثار باستانی چه اسلامی و چه مسیحی و چه تاریخی و غیر دینی که ارزشی تاریخی داشت، یعنی هر چه که مرتبط با بشریت و تاریخ و فرهنگ باشد، صورت گرفت. ما در سالهای پیش در مقابل فاجعه ای فراگیر قرار گرفتیم، فاجعه ای در سطح انسانی و تمدنی و فکری و فرهنگی و اخلاقی و روحی و روانی.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه سخنرانی امروز خود گفت : در سالهای گذشته شاهد تنوع گرایی در روشهای کشتار بودیم، غرق کردن در آب، شکافتن قلب، به صلیب کشیدن، بریدن سر و دست، واقعا هولناک است. این صحنه ها برای صدها سال از دیدگان جهانیان به دور بود اما این افراد اکنون همه این نمونه های زشت و پلید را به نام اسلام و پیامبر اسلام انجام می دهند.
این امر در وهله اول مسئولیتی دینی و سپس مسئولیتی تاریخی و اخلاقی را بر دوش همه مسلمانان جهان و علما و اندیشمندان و اصحاب رسانه و دانشجویانشان و تک تک مسلمانان می گذارد، هر کسی که می تواند کمله ای بگوید، هر کس که می تواند جمله ای بنویسد، هر کس که شبکه ارتباط جمعی دارد و می تواند در باره آن سخن بگوید و موضعی را بیان کند مسئولیت دارد. مسئولیت رد و محکومیت این جنایات و رفتارهای هولناک و همچنین بیزاری جستن از آنهاست. باید در مقابل همه جهان فریاد بزنیم و بگوییم ای جهانیان، ای مسلمانان و غیر مسلمانان این رفتارها هیچ ارتباطی به اسلام ندارند و هیچ ارتباطی با دین خدا ندارند و هیچ ارتباطی با پیامبر خدا محمد صلی الله علیه و آله ندارند و نه به اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و صحابه ایشان ارتباط دارند. زیرا این افراد تلاش می کنند شواهد برخی جنایات خود را از صحابه بیاورند که این خود بزرگترین توهین به صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. این رد و محکومیت و ابراز انزجار روزانه و همیشگی و در هر جنایت لازم است. این کافی نیست که بگوییم یک ماه یا دو ماه پیش یا یک سال پیش آن جنایت را محکوم کردیم. در برابر هر جنایت کوچکی ، همه مسئولیت دارند که فریاد بر آورند و هر کس که سکوت کند در فرصت دادن به توهین به اسلام و پیامبر اسلام و حتی ادیان آسمانی دیگر و حتی به خداوند سبحان، فرستنده این کتب آسمانی شریک است. این مسئولیت بزرگ و خطرناکی است و البته این حداقل وظیفه هر مسلمان است. با وجود شبکه های اجتماعی و اینترنت همه این توانایی را دارند که نظر خود را بیان کنند. برخی اوقات پایگاه های اینترنتی و شبکه های اجتماعی از فایلها و موضوعات پوچ و بی معنی پر می شود اما موضوعاتی با این اهمیت و خطر نادیده گرفته می شوند.
در اینجا می خواهم به سه حادثه که در روزهای اخیر اتفاق افتادند اشاره کنم و سپس وارد موضوع حلب و سوریه شوم. مسئله اول بزرگداشت مراسم ولادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله است، در تفکر این گروه ها (تروریستی تکفیری) یعنی تفکر وهابیت، آنها می خواهند خود را به زور بر مسلمانان جهان تحمیل کنند.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه سخنانش در دیدار با دانشجویان ممتاز در بیروت اظهار داشت: اندیشه حاکم بر این گروهها، اندیشه حاکم بر وهابیت این است که می خواهند اندیشه خود را بر همه مسلمانان جهان تحمیل کنند. اندیشه وهابی می گوید جشن سالروز میلاد پیامبر (ص) حرام، بدعت و کفر است و برخی از شیوخشان (وهابی ها) فتوا داده اند کسی که میلاد نبوی را جشن بگیرد کافر است و باید کشته شود، زیرا از نگاه آنان چنین فردی مرتد از اسلام است. ما درباره دلایل و مستندات این فتوا سخن نمی گوییم و حتی چنین فتوایی را به عنوان یک عقیده و اجتهاد تعبیر می کنیم اما در مقابل شاهدیم بقیه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت چنین جشنی را جایز، راجح، عاملی برای زنده نگهداشتن اسلام و احیای فرمان رسول خدا (ص) می دانند و برای گفتارشان نیز دلیل دارند. پس چرا تویی که قائل به حرمت چنین جشنی هستی می خواهی عقیده ات را بر دیگر مسلمانان تحمیل کنی؟ ما در سالهای گذشته شاهد بودیم که انتحاری ها چگونه خود را در محافل این چنینی منفجر کردند. مقصود عملیات انتحاری در جشن و محفل شیعیان حسینی نیست بلکه مقصود ما جشن و مراسم میلاد پیامبر (ص) است که اهل سنت برگزار کرده اند. آیا اندیشه ای گمراه تر از اندیشه چنین فتوا دهندگانی را می توان یافت؟ اگر تو چنین اجتهادی داری ، خیرت باشد اما در جهان اسلام ، امت اسلام و تاریخ اسلام اجتهادهای مختلفی هم وجود داشت و دارد. کسی نباید در پی تحمیل اندیشه هایش بر یک و نیم میلیارد مسلمان باشد اما وهابیت، حتی در صورت لزوم با قدرت سلاح، با بهره گیری از انتحاری ها در پی تحمیل اندیشه اش بر دیگر مسلمانان است. مثلا در سالهای گذشته القاعده و جریان تکفیری فتوا داده بودند هر کسی که در انتخابات شرکت کند، اعم از انتخابات شهرداری ها یا پارلمانی یا ریاست جمهوری، بدعت گذار و کشتنش جایز است. با همین فتوا در عراق، در افغانستان، در الجزایر، در نیجریه و دیگر مناطق انسانهای زیادی را کشته اند فقط به این دلیل که در انتخابات شرکت کرده بودند و بر اساس اندیشه چنین مفتیانی بدعت گذار در اسلام شدند پس باید کشته شوند.»
سید حسن نصرالله ادامه داد:« مثال دومی که می خواهم بدان اشاره کنم این است که در هفته های گذشته شبکه های تلویزیونی و برخی از شبکه های ماهواره ای عربی، جو مسمومی را علیه جشن میلاد پیامبر اکرم (ص) به راه انداختند. گویا جهان اسلام مشکلات دیگری همچون مشکل فلسطین، اهانت به مقدسات ، خشونت و ترور، میلیون ها مهاجر و آواره و ... ندارد. در این زمینه در خطبه ها، در اظهارات و در جایگاههای مختلف به کسانی که میلاد پیامبر را جشن گرفتند تاختند. از نگاه آنان کسی که برای میلاد پیامبر (ص) جشن می گیرد کافر است حال چه رسد به برگزاری جشن میلاد حضرت مسیح (ع).»
وی افزود:« مثال دیگر در این زمینه اتفاقی است که در روزهای اخیر شاهد بودیم. یک دختر خردسال وارد یکی از مراکز پلیس دمشق شد، حال یا خودش خودش را منفجر کرد یا آنکه کمربند انفجاریش از راه دور کنترل می شد و دیگران او را منفجر کردند، اما آنچه که به یقین می توان درباره آن سخن گفت و تمامی رسانه ها نیز به آن اشاره کرده اند اینکه به این کودک کمربند انفجاری بستند و او را راهنمایی کردند تا داخل مرکز پلیس شود. اگر معتقد باشیم او خودش ، خودش را منفجر کرد این اتفاق یک مصیبت بزرگ است و اگر دیگران نیز از راه دور او را منفجر کرده باشند باز هم مصیبت بزرگی است. ممکن است این اتفاق، یک اتفاق جزئی تلقی شود اما در دو روز گذشته تصاویری از پدری منتشر شد که دو دختر محجبه اش را بر زانوهایش نشانده و آنان را برای انجام چنین عملیات انتحاری ترغیب می کرد تا ثابت شود آنچه اتفاق افتاد محصول فضا و اندیشه هایی است که درباره آن هشدار داده ایم. من آنچه را که می گویم دیدگاه من است زیرا نه مرجع هستم و نه مفتی، اما این ایده من است که بر هر مسلمانی در جهان واجب است با هر وسیله ای که در اختیار دارد این وحشی، این قاتل، این ددمنش را که دختران خردسالش را به اسم خدا، اسلام و رسول خدا(ص) برای انجام عملیات انتحاری مامور کرد محکوم کند. بوکو حرام، نمونه دیگر داعش، القاعده و اندیشه وهابی، هم در نیجریه از دهها دختر کوچک برای عملیات انتحاری در بازارها، کلیساها و مساجد استفاده کرده است تا صدها نفر از مردم این کشور کشته شوند و به شهادت برسند. کدام خانواده، کدام قلب، کدام دین و یا هر تعبیر دیگری، می پذیرد که فرزندی خردسال را برای انتحار بفرستیم. این اتفاق وحشتناکی است. در برخی از خطبه های امیر المؤمنین از فتنه هایی سخن گفته شد که چشم ها را نابینا، گوش ها را کر، جوان را پیر و ... می کند. ما این تعبیرات را نمی فهمیدیم اما حالا مشخص شده است مقصود چه فتنه هایی است. هر انسان مؤمن، مسلمان و هر فردی که به دین اسلام و رسولش تعصب دارد وقتی می بیند این وحشی هایِ ددمنشِ تکفیریِ قاتل ، چگونه با این رفتار و با این جنایات زشت به دین خدا و رسولش اهانت می کنند، قلبش آتش می گیرد.»
وی افزود:« اتفاق سومی که به آن اشاره می کنم، سوزاندن دو نظامی ترکیه ای است که با زنجیر بسته شده بودند. به اسم اسلام این کار را کردند و با زبان ترکی نیز تهدید کردند، متاسفانه امروز ارتش ترکیه در موقعیت دیگری قرار دارد اما این دلیل نمی شود ما چنین وحشیگری را در حق آنان محکوم نکنیم. چنانچه پیش از این اقدام داعش در به آتش کشیدن خلبان اردنی را محکوم کردیم. آنان پیش از این نظامیان و غیر نظامیان عراقی را به آتش کشیدند و به این کارشان هم افتخار کردند. در کشورهای دیگر نیز چنین کردند. این حادثه چرا نباید محکوم شود؟ این جنایت به اسم اسلام انجام شده است. کدام دین، کدام مذهب، کدام فقه و کدام مجتهد، این را می پذیرد. هر حادثه ای مشابه با این جنایات را باید محکوم کرد و باید بدون هیچ خجالت و شرمی در برابر آن فریاد بر آورد. فرقی نیست این جنایات علیه چه کسی اجرا می شود. می خواهند از ما باشند یا از گروههایی که در دیگر اردوگاهها قرار دارند و علیه ما می جنگند.»
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه سخنرانی خود در جمع دانشجویان برتر در بیروت اظهار داشت:« نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم اینکه ، مسلمان و غیر مسلمان و تمامی رسانه ها، اندیشمندان، نویسندگان و حتی انسان های عادی، به این نکته توجه کنند. رسانه های غربی و برخی از رسانه های عربی همواره از تروریسم اسلامی، اسلام تندرو، گروههای تروریستی مسلمان و گروههای اسلامی تندرو دم می زنند. از داعش نمی گویند بلکه داعش را سازمان دولت اسلامی می خوانند، همه درباره تاثیر تلقین و کلمات می دانند و این رسانه ها نیز پیوسته نام اسلام را تلقین می کنند. ممکن است این اقدام از طرف برخی ناشی از غفلت باشد اما بخش زیادی برای توطئه علیه اسلام چنین می کنند. در نتیجه باید به این خطر آگاه باشیم و در این راه حتی به ادبیاتی که به کار می گیریم توجه داشته باشیم. چیزی به نام سازمان دولت اسلامی وجود ندارد اما برخی از شبکه های عربی بر این نام اصرار دارند و در غرب نیز به طور کلی به جای نام داعش این واژه را تکرار می کنند. در تعبیر از گروههایی چون داعش باید از عباراتی چون گروههای تکفیری و گروههای تروریستی تندرو استفاده کرد و از به کار بردن واژه اسلام خودداری کرد. چیزی به نام اسلام تروریستی یا تروریست اسلامی نداریم. میان اسلام و تروریسم تناقض است. میان اسلام و تندروی تناقض است. اسلام ، اسلامی واحد است و آن اسلام قرآن و اسلام محمد بن عبدالله (ص) است. از غیر مسلمانان نیز می خواهیم چنین مسائلی را مراعات کنند. امروز نتیجه بیداری در جهان اسلام این است که مثلا ارتش آمریکا از سال دو هزار و یک تا به امروز جنایاتی در حد جنایت در هیروشیما و ناکازاکی مرتکب شده و صدها هزار نفر را کشته است. نیروی هوایی آمریکا در عراق، افغانستان ، پاکستان ، سوریه، یمن، و دیگر مناطق مردم را کشته است اما کجا شنیده ایم که مسلمانی بگوید ارتش مسیحی آمریکا، تروریسم مسیحی، مسیحیان تندرو، تروریست مسیحی، کشور مسیحی آمریکا. بلکه می گویند کشور آمریکا، ارتش آمریکا. در واقع به نوعی حرمت نام مسیح (ع) ، حرمت پیرو دین مسیح و حرمت دین مسیحیت را نگه می دارند و این تبهکاران آدم کش را به مسحیت منتسب نمی کنند، اگر چه آنان مسیحی هستند همانگونه که داعش و القاعده مدعی مسلمانی هستند. حتی در موضوع یهودیت هم اینگونه است. ما در ادبیات خود هیچگاه از ارتش یهودی استفاده نمی کنیم، از واژه کشور یهودی استفاده نمی کنیم، ما از واژه رژیم صهیونیستی بهره می بریم، از باندهای تروریستی صهیونیستی استفاده می کنیم اما متاسفانه در جهان و شاید بتوان گفت در تمامی نقاط جهان از واژه هایی چون تروریست های مسلمان، تروریسم اسلامی، تندروی اسلامی استفاده می شود. در مقابل وقتی از یهود، ارتش یهود، دولت یهودی استفاده می شود این گفته را معادل اهانت به نژاد سامی تلقی می کنند. حتی در اروپا به ویژه در فرانسه، این اتهام محاکمه و مجازات به دنبال دارد. نمونه اش برخوردی است که با روژه گارودی شده است. خواسته ما از دیگر کشورهای جهان این است که از همین ادبیاتی استفاده کنند که ما استفاده می کنیم. باید به جای نسبت دادن چنین جنایات زشتی به ادیان، در پی زدودن غبار از ادیان آسمانی، انبیاء و پیروان ادیان آسمانی باشیم. باید این جنایات را با صفاتی چون تروریسم و وحشیگری به همان جنایتکاران نسبت دهیم، حال یا آن جانی مثل داعش، مسلمان است یا مثل برخی از ارتش های متجاوز، مسیحی است یا مثل ارتش صهیونیستی، یهودی است. نباید از واژه های اسلام، مسیحیت، یهودیت ، مسلمان ، مسیحی و یهودی استفاده کرد.»
سیدحسن نصرالله دبیرکل جنبش حزب الله لبنان در ادامه سخنرانی خود در جمع دانشجویان افزود: در این خصوص از کشورهایی که هر نوع حمایتی در اختیار تروریست ها قرار دادند دعوت می کنم تا دیر نشده است باید این حمایت ها و کمک ها و تسهیلات را متوقف کنند.
به اردن نگاه کنید و آنچه در چند روز اخیر در شهر الکرک روی داد و شماری از سربازان اردنی و غیرنظامیان اردنی به شهادت رسیدند و گردشگران قربانی حمله داعش و جنایت داعش شدند. به دولت اردن می گویم باید درس بگیرید و به حمایت از گروه های مسلح که چنین طرز تفکری دارند -نه فقط داعش- پایان دهید. این افراد که شما در اردن و در مرزهای اردن کمک و حمایت و تسهیلات در اختیارشان قرار دادید به این بهانه که آنها با نظام سوری می جنگند، این ها با شما خواهند جنگید و در کشور شما بمب گذاری خواهند کرد و سربازان و نیروهای پلیس و غیرنظامیان و مردم شما را خواهند کشت زیرا در فکر و فرهنگ آنها، شما کفار محسوب می شوید و باید کشته و از بین برده شوید. تا کی این کشورهای حامی تروریسم و گروه های تروریستی به علت محاسباتشان با رژیم سعودی و آمریکا، امنیت ملی و آینده نظام خود را به خطر می اندازند؟ به ترکیه نگاه کنید. همه جهانیان می دانند که ترکیه و دولت ترکیه و حزب حاکم بر این کشور کمک هایی در اختیار داعش قرار دادند که هیچ کشوری در جهان چنین نکرده بود. این سخن نیاز به مدرک ندارد بلکه موضوعی آشکار است. به پایگاه های ارتباط اجتماعی و اینترنت مراجعه کنید تا ببینید جو بایدن در سخنرانی اش در یکی از دانشگاه های آمریکا درباره گفتگوی خود با اردوغان چه می گوید. آمریکایی ها از داعش حمایت کردند ولی تا حدی که از کنترل خارج نشود. بایدن به اردوغان می گوید شما بیش از حد از داعش حمایت می کنید و مرزهای خود را به روی اعضای آن باز کرده اید و تسهیلاتی بیش از حد لازم در اختیار آنها قرار می دهید. ولی اردوغان می گوید، نه. بایدن می افزاید، اما بعد از مدتی اردوغان نزد من اعتراف کرد که اشتباه می کرده است. بسیار خوب، این بحث مطرح می شود که ترکیه ورود داعش را به عراق و سوریه تسهیل کرد، سلاح و امکانات و هزاران جنگجو که از سراسر جهان آمدند و پول و فروش نفت و آثار تاریخی از طریق مرز ترکیه صورت گرفت ولی اکنون ترکیه با آتش داعش در داخل ترکیه و در شمال سوریه می سوزد. آیا ترک ها درس گرفته اند؟ گمان نمی کنیم این گونه باشد زیرا در شمال سوریه با داعش می جنگند و از آن در شمال عراق حمایت می کنند. این بازی سیاسی است که ارتباطی با ارزش های دینی و ارزش های انسانی و ارزش های اخلاقی و حتی محاسبات راهبردی ندارد. این ها ناشی از محاسبات سیاسی و کینه توزی ها و نوعی تعصب خاص است. دیروز در خبرها شنیدم که دولت ترکیه پایگاه های ارتباط اجتماعی را مسدود کرد تا مردم ترکیه تصاویر سوزانده شدن دو سرباز این کشور را تماشا نکنند. این دولت نمی خواهد که ملت ترکیه نتیجه سیاست هایش را ببیند و نمی خواهد این ملت، چهره واقعی داعش را ببیند که اردوغان از آن حمایت و آن را مسلح کرد و از آن نفت و آثار تاریخی خرید و مرزهای ترکیه را به رویش باز کرد. نمی خواهد ببیند که داعش با سربازان ترک و با مردم ترکیه چه می کند. در هر حال، اکنون از دولت ترکیه دعوت می شود موضعی قاطعانه در برابر داعش اتخاذ و بازی سیاسی را در رقه و موصل و شمال عراق متوقف کند و سیاست یک بام و دو هوا را کنار بگذارد نه این که در شهر الباب با داعش بجنگند و در موصل از آن حمایت کند. این به نفع ترکیه و مردم ترکیه و سربازان و ارتش ترکیه نیست.
دبیرکل جنبش حزب الله لبنان در ادامه افزود، به سراغ سوریه می رویم و از حلب و اوضاع کلی سوریه سخن می گویم که مدتی است درباره آن سخن نگفته ام و به اوضاع لبنان پرداخته ام. درباره حوادث سوریه و حلب نکاتی وجود دارد. نکته نخست این که، در ماه های اخیر خبرهای مربوط به درگیری ها و جنگ ها رویارویی ها در حلب را دنبال کردیم. ولی اگر بخواهم تصویری کلی از اوضاع میدانی ارائه دهم باید بگویم، آنچه در چند ماه اخیر در حلب روی داد، جنگی واقعی و از شدیدترین جنگ هایی بود که در سوریه و حتی منطقه در سال های اخیر روی داده است. این حوادث به هیچ وجه عادی نبود. کشورهای حامی گروه های مسلح، دهها هزار جنگجو را آماده کردند. درگیری هایی که در غرب شهر حلب و حومه جنوبی این شهر با این گروه های مسلح روی داد فقط با گروه های مخالف سوری نبود بلکه تعداد بسیار زیادی از ترک ها و ازبک ها و تاجیک و چچنی و شهروندان آسیای میانه در آنجا می جنگیدند. کسانی که در نبردهای چند ماه اخیر شرکت کردند، دهها هزار نفر بودند از جمله صدها عامل انتحاری که خودشان را منفجر کردند. در هر رویارویی، فقط یک یا دو عامل انتحاری وجود نداشت بلکه ده یا بیست عامل انتحاری در یک زمان عملیات می کردند. این ها کسانی نبودند که کمربند انفجاری داشته باشند بلکه نفربرهایی را می راندند که در آنها سه یا چهار یا پنج تن ماده منفجره بود و وارد خط مقدم یا ساختمان های خط مقدم می شدند که ارتش سوریه یا دیگر مبارزان در آنجا حضور داشتند. شما این صحنه را تصور کنید که عاملان انتحاری چندین تن مواد منجره را با خودرو منفجر می کردند تا به میزان ثبات قدم و ایستادگی نیروها پی ببرید. در این نبردها صدها خط شکن وجود داشتند که عامل انتحاری نبودند بلکه مثل انتحاری ها حمله می کردند. آنها از سلاح های پیشرفته و امکانات عظیم و پول و تانک و نفربر و خودروهای مجهز به سلاح و حمایت رسانه ها برخوردار بودند بنابراین آنچه در حلب روی داد نبردی مستمر و هر روزه و شدید و خرد کننده بود و همه کشورهای حامی طرح مقابل، روی آن حساب باز کرده بودند و رویاهایشان را بر اساس آن ساخته بودند. هدف آنان، سقوط حلب و سیطره بر آن بود نه فقط نجات دادن شرق حلب یا باز کردن جاده ای به این منطقه زیرا محاصره شرق حلب فقط چند ماه طول کشید اما جنگ بر سر حلب سالها ادامه داشت. در چند ماه اخیر شعار نبرد که گروه های مسلح و حامیان آنها سر دادند «حماسه بزرگ حلب» یا «نبرد فتح حلب» بود که در رسانه ها گفته می شد. از این رو اکنون وقتی این پیروزی و این دستاورد را مشاهده می کنیم باید میزان فداکاری های عظیم شهدا و مجروحان و غیرنظامیان را در نظر بگیریم که روزهای دشواری را گذراندند و بمباران شدند و درگیری های شدیدی بین سربازان و افسران و نیروهای مقاومت و سایر مبارزان در این جبهه (با تروریست ها) روی داد. نبرد حلب مثل سایر نبردها نبود بلکه نبردی چندین ساله بود که در چند ماه اخیر، جنگ و فشارها در آن هر روز ادامه داشت و درگیری ها هر روز صورت می گرفت. در این جنگ شمار زیادی از جنگجویان حضور داشتند که گویا پدر و مادر ندارند. از همه جای دنیا آورده شده بودند تا در آنجا کشته شوند.
نکته دوم این است که گروه های مسلح شکست خود را در هر نبردی در حلب توجیه می کردند. منظور ما فقط شکست آنها در نبرد شرق حلب نیست بلکه در کل حلب است که شامل شرق و غرب و حومه جنوبی آن می شود و در نهایت به این پیروزی منجر شد. آنها شکست خود را با این ادعا توجیه می کردند که کشورهای حامی آنها، آنها را تنها گذاشتند و از آنها حمایت نکردند. ولی این ادعا درست نیست و هیچ پایه و اساسی ندارد. میزان حمایتی که این کشورها در خارج از شهر حلب و در داخل این شهر از گروه های مسلح کردند و تسهیلات و جنگجویان خارجی و امکانات و پول و سلاح که برای آنان فرستاده شد، بسیار شگفت انگیز است. اجازه بدهید موضوعی را درباره کل سوریه بگویم. ای برادارن و خواهران، به اعتراف جو بایدن و کلینتون و آمریکایی ها، پولی که در سوریه خرج شد صدها میلیارد دلار بود. دهها هزار تن سلاح و مهمات به سوریه فرستاده شد. اجازه بدهید مقایسه ای با کمک ها به مردم فلسطین و مقاومت فلسطین انجام دهم. حمایت ها و کمک های مالی و تسلیحاتی و مهمات و کمک های مادی و لجستیکی و حمایت رسانه ای و سیاسی که جهانیان و بخصوص کشورهای عربی ظرف شش سال (در اختیار افراد مسلح) در سوریه قرار دادند دهها برابر کمک هایی است که کشورهای عربی ظرف بیش از شصت سال در اختیار ملت فلسطین قرار داده اند. آنها پول و سلاح و مهمات و حمایت سیاسی و برگزاری کنفرانسها به نام کنفرانس دوستان سوریه در اختیار (افراد مسلح در سوریه) قرار دادند. حتی تعداد کنفرانس هایی که ظرف شصت سال در حمایت از ملت فلسطین برگزار شد قابل مقایسه با کنفرانس هایی نیست که ظرف شش سال در حمایت از گروه های مسلح در سوریه برگزار شد. واقعیت این است که کشورهای حامی تروریسم در سوریه از هیچ حمایتی اعم از ارسال سلاح و مهمات و پول و حمایت سیاسی و محاصره و تحریم (نظام) سوریه و جنگ رسانه ای و دروغ گویی و دامن زدن به فتنه طایفه ای و مذهبی
دریغ نکردند. تنها کاری که این کشورها انجام ندادند این بود که ارتش سعودی یا ارتش قطر یا ارتش فلان را برای جنگ به سوریه اعزام نکردند. آنها شهروندان خودشان را به قتلگاه نفرستادند. در این میان ترکیه نیرو اعزام کرد و نتیجه آن را هم دید و فرزندانش در خاک سوریه به دست کسانی که از آنها حمایت می کرد کشته و سوزانده شدند. میزان حمایتی که در اختیار گروه های مسلح در سوریه قرار گرفت حتی قابل مقایسه با کمک هایی نیست که در سراسر جنگ افغانستان صورت گرفت. پول هایی که به افغانستان فرستاده شد و سلاح ها و آموزش نظامی و مهمات و حمایت سیاسی و رسانه ای و دینی و فرهنگی که ظرف سال های طولانی از افغانستان به عمل آمد، در مقابل کمک هایی که طی شش سال جنگ سوریه (در اختیار گروه های مسلح) قرار گرفت، هیچ نیست. از این رو آنچه در سوریه روی داد، نتیجه ضعیف بودن حمایت از گروه های مسلح نبود بلکه به این خاطر بود که رهبران و ارتش و ملت سوریه و متحدان آن و نیروهای مقاومت بر تسلیم نشدن و مبارزه کردن و جلوگیری از سیطره داعش و جبهه النصره و تروریست ها بر سوریه، اصرار داشتند. آنها بصیرت داشتند و توطئه را متوجه شدند و اراده جنگیدن داشتند و مصمم به دستیابی به پیروزی بودند.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه سخنانش در دیدار با دانشجویان ممتاز در بیروت اظهار داشت: نکته سوم این است که در حین نبرد حلب سخنان زیادی به میان آمد، انحراف افکار عمومی و دروغهای بسیار، مثلا تصاویری از ضاحیه جنوبی از جنگ ژوییه پخش شد و در رسانه های عربی و جهانی گفته شد که این حلب است. تصاویری از جنایاتی که اسرائیل در جنگ ژوییه مرتکب شد ارائه کردند و گفتند این حلب است. کشتارها و ویرانی های غزه در جنگهای غزه به دست اسرائیل آورده شد و گفتند اینها در حلب اتفاق افتاده است. و بدتر از همه اینها، تصاویر کودکان یمن را آوردند، بحثی هست که می گویند آیا در حلب کودکانی هستند که از گرسنگی مردند؟ حداقل می توانید تحقیق و بررسی کنید، ما می گوییم نه. شما بروید بررسی کنید. اما همه جهان می داند که هزاران کودک در یمن در هر ساعت از گرسنگی می میرند، از گرسنگی و بیماری، از یک سال و نیم پیش تاکنون، و آن هم به دلیل محاصره عربستان بر یمن و جنگ علیه یمن و بمباران همه چیز در یمن، بیمارستانها و مراکز خدماتی و درمانگاه ها و مدارس و خانه ها، کودکان یمن در مقابل دیدگان جهانیان جان می دهند. نه اینکه تصاویری از غزه پخش کنیم و بگوییم این حلب است یا از ضاحیه و بگویم این حلب است، همه جهان شاهد این است که اینها کودکانی یمنی هستند که با لهجه یمنی صحبت می کنند و تصاویرشان از یمن ارسال شده است و مؤسسه های بین المللی آنها را پخش کرده اند. اکنون آن کسی که ادعا دارد شرافتمند و بشردوست و حامی حقوق بشر است، به جای اینکه بایستد و در مقابل آنان که یمن را محاصره می کنند و ملت یمن را به خاک و خون می کشند و کودکان یمن را از گرسنگی و بیماری می کشند، به جای اینکه در مقابل اینها کلام حق بگوید، تصاویر کودکان یمن را می آورد تا بگوید اینها کودکان حلب هستند که در اثر گرسنگی و بیماری می میرند. فیلمهایی ساختند و بازی کردند، و در همه آنها گفتند که این حلب است. در جایی گفتند که سیصد هزار نفر در حلب تحت محاصره هستند، خب این حلب آزاد شد پس این سیصد هزار نفر کجا هستند؟
اگر اصحاب رسانه بخواهند یک مستند تولید کنند می توانند ببینند که العربیه و الجزیره و شبکه های ماهواره ای عربی و سی ان ان و بی بی سی و غیره، در سه ماه اخیر چه چیزهایی درباره حلب گفتند و پس از آزادسازی حلب چه چیزی در این شهر مشخص شد، تا میزان دروغ و گمراه کردن آنان روشن گردد. البته نمی گویم که در حلب مشغول هواخوری بودند، در حلب جنگ و درگیری رخ می داد، نبردی سخت و نفسگیر، اما آنچه که می گفتند و می ساختند هیچ پایه و اساسی نداشت. ما باید از این تجربه بهره ببریم تا مردم در گمراهی رسانه ای نیفتند.
نکته چهارم، در مورد موضوع انسانی است. به مدت یک هفته است که شاهد خروج غیرنظامیان و همچنین افراد مسلح با سلاحهای شخصی خود از شرق حلب هستیم. البته ممکن است اکنون هر کسی بگوید که ای سید این وظیفه تو نیست که از نظام سوریه دفاع کنی. ما در نبردی واحد هستیم و به من مربوط است یا خیر اجازه دهید این مسئله را بگویم، می خواهم از شما و همه جهان سؤالی بپرسم، شهری را برای من نام ببرید که داعش کنترل آن را به دست گرفت یا آن را محاصره کرد یا جبهه النصره و دیگر گروه های تکفیری مسلح آن را کنترل کردند، و وارد آن شدند و به غیرنظامیان اجازه دادند با صحت و سلامت از آن خارج شوند؟ یا به رزمندگانی که در آن می جنگیدند اجازه دادند حتی بدون سلاحهای شخصی شان با صحت و سلامت از آن خارج شوند؟ یک نمونه برای من بیاورید. همه دنیا را به چالش می کشم که یک نمونه برای من بیاورند. در سوریه، در عراق، در یمن، در لیبی، در نیجریه و در هر جایی که اینها مشغول جنگند، یک نمونه به من ارائه بدهید. اینکه خود آنها (تروریستها) سر باشند و شرایط تحت کنترل آنها باشد و نبرد به نفع آنها تمام شده باشد و با این وجود قبول کرده باشند که به توافق برسند و راه را باز کنند تا غیرنظامیان و رزمندگان با سلاحهایشان از آنجا خارج شوند.
اینها که آمریکا و عربستان و ترکیه و بقیه می گویند گروه های مخالفان میانه رو و دموکرات که خواستار دموکراسی در سوریه و عراق و یمن هستند، اما نظام وحشی سوریه توافقی را می پذیرد که در آن غیرنظامیان در کمال امنیت از شهر خارج شوند، نه فقط در حلب، این اتفاق در حمص نیز افتاد، در شهر قدیمی که تحت محاصره بود. در هر شهر یا روستایی که مردم و افراد مسلح با اجرای توافق موافقت کنند، این امر اتفاق می افتد. در خان الشیح تا جایی که توان داشتند جنگیدند و وقتی ناامید شدند گفتند که می خواهیم توافق کنیم. نظام می توانست بگوید که من توافق نمی کنم و می خواهم وارد شوم و همه چیز را با خاک یکسان کنم اما پذیرفت که توافق کند. تعداد زیادی از افراد مسلح اسلحه خود را تحویل دادند و در آنجا ماندند و مردم و اهالی نیز در آنجا ماندند و برخی نیز به ادلب رفتند. و حتی جالب است که بدانید برخی از افراد مسلح که به ادلب رفتند در حال بازگشت هستند. این اتفاقی است که در شهرها و روستاها می افتد آن وقت می گویید نظام وحشی؟ جنگی را نام ببرید که برخی از این نظامهای عربی به آن دست زدند و وقتی که بر شهر یا روستایی غلبه می کردند توافق را می پذیرفتند؟
دو شهر الفوعه و کفریا نزدیک به دو سال است که تحت محاصره هستند که از داخل، از خود دفاع می کنند و از خارج نیز از آنها دفاع می شود. به آنها (مخالفان) گفته شد که بیایید توافق کنیم، موضوع انسانی کاملی درباره مضایا و الزبدانی و الفوعه و کفریا وجود دارد، بیایید درباره آنها گفتگو کنیم، اما نمی پذیرند، مگر به این شکلی که هفته پیش اتفاق افتاد. بالاخره هزار و دویست مرد و زن و کودک و بیمار و مجروح از الفوعه و کفریا خارج شدند. متاسفانه در شبهای آخر و بر خلاف توافقها و قول و وعده هایشان آنها را گروگان گرفتند.
نکته پنجم در مورد سوریه، دروغها در مورد تغییرات جمعیتی است و این امری است که نظام سوریه و ما به آن متهم هستیم. خان الشیح را نگاه کنید که اهالی آن در آنجا ماندند، اهالی دمشق و اطراف آن و حلب در شهر خود هستند و اهالی شرق حلب نیز به خانه هایشان باز خواهند گشت. چه کسی می خواهد در سوریه تغییر جمعیتی ایجاد کند؟ بله ممکن است بگویی داریا به خاطر اوضاع امنیتی اما در نهایت مردم به شهرهایشان بر می گردند. نه نظام و نه متحدانش خواستار تغییر جمعیتی در سوریه نیستند. کسانی که در سوریه تغییر جمعیتی ایجاد کردند گروه های مسلح هستند، به مناطقی که گروه های مسلح کنترل آنها را در اختیار داشتند سر بزنید، آیا پیروان ادیان و مذاهب دیگر و گرایشهای سیاسی دیگر را می بینید؟ چه کسی تغییر جمعیتی ایجاد کرد؟ نظام سوریه یا گروه های مسلح؟ نه تنها تغییر جمعیتی بر اساس دین و مذهب بلکه حتی براساس گرایش سیاسی. در مناطق آنها اگر یک سنی با نظر آنان با تشکیلاتشان مخالفت کند کشته یا بیرون رانده می شود. آیا این چیزی نیست که داعش و جبهه النصره به آن دست زدند؟
نکته آخر در موضوع سوریه، این است که نبرد حلب یکی از شکستهای بزرگ محور دیگر است و پیروزی بزرگی برای جبهه مدافعان و مبارزان ضد تروریسم است. و همچنین پیشرفتی چشمگیر و مهم در زمینه های نظامی و سیاسی و معنوی برای جبهه ماست. اگر می خواهید بیشتر متوجه موضوع شوید فرض کنید حلب در اختیار گروه های مسلح قرار می گرفت، آن وقت اوضاع نظامی و سیاسی چگونه بود؟ و چه اتفاقی برای لبنان و منطقه می افتاد؟
پیروزی در حلب به معنی پایان نبرد نیست، اما نتایج بزرگی دارد که باید به وضوح به آن اشاره کنم. دو هدف در پروژه آنها وجود داشت، هدف اول ساقط کردن نظام و هدف دوم تسلط بر تمام سوریه. شاید نظام را ساقط کنند اما بر کل سوریه مسلط نشوند زیرا شاید مناطقی باشد که به دست آوردن آنها برایشان سخت باشد. بنابراین شاید هدف اول که گذرگاه لازم برای تسلط بر کل سوریه است تحقق یابد، اما اکنون و پس از آزادسازی حلب می توان گفت که هدف ساقط کردن نظام ساقط شد! این هدف و پروژه ناکام ماند چرا؟ زیرا نظام که دمشق و حلب را در اختیار دارد، دو شهر بزرگ سوریه، و در کنار آنها حمص و شهر حماه و لاذقیه و طرطوس و سویدا را نیز در اختیار دارد، این نظام نظامی حاضر، قوی و فعال است و کسی در جهان نمی تواند آن را نادیده بگیرد یا ادعا کند این نظام ساقط شده است. این یکی از دلالت های سیاسی پیروزی حلب است. حال پیروزی در حلب به معنای این نیست که پروژه تخریب سوریه نیز ناکام ماند و پروژه جنگ علیه سوریه پایان یافت، خیر هرگز اینگونه نیست. آنها ادامه می دهند و من از همین جا می خواهم بگویم که ما در نبرد سوریه در مرحله جدیدی قرار گرفته ایم. جبهه ما به شکل گسترده ای پیشروی می کند و دستاوردها و پیروزی های بزرگی به دست آورد اما رویارویی همچنان ادامه دارد. مرحله آتی باید بر تثبیت شهر حلب و حوالی آن و امنیت آن تمرکز کند زیرا قطعا گروه های مسلح به هدف گیری شهر و حوالی آن دست خواهند زد. زیرا آنها سلاح می خرند و از هر جای دنیا آدم می آورند تا بجنگند. بنابراین ما باید محتاط باشیم و اولویت با تثبیت این دستاورد و استقرار این پیروزی است تا بر اساس آن در زمینه سیاسی و نظامی گام برداشت. از طرفی دیگر پیروزی در حلب ممکن است چشم اندازهای جدیدی را در مقابل راه حل هایی سیاسی باز کند. پیروزی حلب و ناکامی محور دیگر ممکن است برخی کشورها را واقع بین کند و آنها را وا دارد که به امور از وجهه دیگری بنگرند.
سید حسن نصرالله در ادامه سخنانش در جمع دانشجویان برتر در بیروت به پیروزی در حلب اشاره کرد و اظهار داشت، این دستاورد، برای همه آنانی است که در حلب جنگیدند، مقاومت و جانفشانی کردند، اعم از سوری ها یا هم پیمانانشان. اما در موقعیت هم پیمان سوریه می گویم، پس از خدای سبحان، عامل اصلی این آزادی، سوری ها، رهبران سوریه، ارتش سوریه و مردم سوریه بوده اند، این سوری ها بودند که تصمیم گرفتند راه مقاومت و رویارویی را در پیش بگیرند، اگر سوری ها، رهبران سوری، ارتش سوریه و مردم این کشور، چنین تصمیمی نمی گرفتند همه هم پیمانانشان هم نمی توانستند چنین دستاوردی داشته باشند. هم پیمانان در واقع عامل مکمل و به تعبیری حامی بودند اما عامل اصلی، سوری ها بوده اند و هدفشان هم آینده خودشان و کشورشان است، سوری ها نه تنها در پی آینده کشور خود بلکه در پی آینده منطقه هستند.»
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه اظهار داشت:« به دو موضوع درباره لبنان اشاره می کنم اما قبل از آن نگاهی گذرا به این مسئله داشته باشم آنچه دیروز و پریروز در بحرین رخ داد، نشان می دهد، با تاسف شدید دولت بحرین همچنان به ارتکاب کارهای احمقانه اصرار دارد، اگر جوانان بحرینی مقابله نمی کردند، ممکن بود روز گذشته حماقت دیگری علیه اهالی منطقه دراز و اطراف آن رخ دهد، پلیس بحرین تلاش کرد به منزل آیت الله شیخ عیسی قاسم حمله کند، اما آنچه اتفاق افتاد ثابت کرد جوانان بحرینی تسلیم نخواهند شد و هرگز رهبرشان را تحویل نخواهند داد، بار دیگر از دولت بحرین می خواهیم عقلانیت را در پیش بگیرد و امور را به جایی نرساند که موجب پشیمانی عمیق خودشان،حامیانشان و تحریک گرانشان خواهد شد.»
دبیر کل حزب الله اظهار داشت:« اما درباره لبنان، به خواست خدا دولت تشکیل شد، روند تشکیل دولت هم چندان طولانی نشد که همین اتفاق مثبتی است، من در سخنان گذشته ام هم از تشکیل دولت استقبال کرده بودم و گفته بودم کسی در پی به بن بست کشاندن مسیر تشکیل دولت نیست، همه خواستار تشکیل دولت بودند اما اختلافاتی هم وجود داشت که طبیعی است، انتظار داریم تدوین بیانیه وزارتی نیز به آسانی پیش برود در نتیجه تلاش کنونی باید تهیه قانون انتخابات باشد، اما اجازه بدهید به این نکته اشاره کنم، دولتی که در تدوین بیانیه وزارتی موفق خواهد بود، رای اعتماد پارلمان را هم به دست خواهد آورد زیرا اکثریت نمایندگان با دولتند در نتیجه چنین دولتی نباید خود را تنها دولت انتخابات و دولتی با عمر پنج یا شش ماه و یا بیشتر بداند، این دولت باید تمامی مسئولیت های دولت را اعم از ماموریت های امنیتی، سیاسی،اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، سازندگی مناطق محروم و رتق و فتق امور مردم بپذیرد، جایز نیست دولت یا هر نهاد مرتبط به دولت فردا ناتوانیش را اینگونه توجیه کند که ما مسئول برگزاری انتخابات و دولت انتخابات بودیم، بله، یکی از مهم ترین اولویت های این دولت برگزاری انتخابات است اما این دولت، دولت کاملی است و مسئولیت و اختیارات کاملی هم دارد پس باید مسئولیت پذیر باشد.»
دبیر کل حزب الله درباره قانون انتخابات گفت:« ما از قانون نسبی در کشور حمایت می کنیم اما هم زمان خواستار گفتگوی کامل با همه گروههای سیاسی در کشوریم، در این راه نگرانی برخی را هم درک می کنیم. حال که دولت تشکیل شد دوست دارم به این نکته اشاره کنم، که برخی معتقدند این دولت، دولت حزب الله است، همانگونه که درباره دولت نجیب میقاتی هم چنین می گفتند، از نگاه این افراد دولت نجیب میقاتی دولت حزب الله بود، دولت سعد حریری هم دولت حزب الله است، این اظهارات درست نیست، آیا در لبنان تعبیر از دولت باید اینگونه باشدکه دولت یا دولت حزب الله است یا دولتی است که علیه حزب الله توطئه می کند؟ آیا دولت نمی تواند حالت های سوم، چهارم و پنجمی هم داشته باشد؟ چنین تعبیرهایی درست نیست، آنان همیشه می گویند حزب الله در پی آن است تا بر کشور لبنان مسلط شود، می خواهد بر نهادهای دولتی حاکم شود، این اتهامات باطل و بی اساس است و در پشت پرده آن افراد ناتوان، مقصر و یا ساده وجود دارند، پاسخ ما به آنان این است که ما در پی تسلط بر کشور و زندگی شما نبوده ایم، اگر همه احزاب سیاسی هم بخواهند ریاست دولت و تمام وزارتخانه هایش را به ما واگذار کنند، ضمن تشکر از لطفشان، پاسخ ما منفی و عدم پذیرش این مسئولیت است، زیرا هیچ کس در پی پذیرش مسئولیت کشوری نیست که دشواری های بسیاری دارد و در عین حال حجم دیونش حدود صد میلیارد دلار است، ضمن اینکه اوضاع منطقه نیز مشخص است، در چنین شرایطی کسی در پی تسلط بر کشور و حاکمیت نیست. این گفته من از باب زهد و اخلاق هم نیست، ما به طور جدی در پی شراکت با همگانیم، ما در پی دولت وحدت ملی و حضور همگان در دولت هستیم. ما در پی تسلط بر کشور نیستیم زیرا مصلحت این کشور در این است که همه در سرنوشتش مشارکت داشته باشند. به همین منظور درباره قانون انتخابات، هوادار گفتگوی فراگیر با همه گروههای سیاسی هستیم، خواسته اساسی ما قانون و روند انتخاباتی برتر و بهتر است اما هم زمان نگرانی هایی را هم مد نظر داریم با این حال به تاکید خواستار بازگشت به قانون دهه شصت نیستیم. امیدواریم کشور به مرحله ثبات سیاسی و امنیتی برسد و فرصت برای تبادل آرا و پویایی فراهم شود. این نتیجه جالب توجه، انتظاری است که می توان از انتخابات پارلمانی آینده داشت در نتیجه همه باید به این امور اهمیت دهیم و در عین حال احتیاط کنیم ، در حوزه امنیتی باید احتیاط کرد زیرا گروههای تروریستی از شکستشان خشمگینند، در حوزه سیاسی باید احتیاط کرد زیرا نباید شرایطی را ایجاد کرد که در آینده حسرت بخوریم چرا کشور در سایه اختلافات داخلی است؟ آینده کشور مرهون همکاری همگان و درک متقابل هر گروهی در برابر دیگری است.»