یادداشت؛
کاروان عاشورا امروز به نینوا رسید...
دوم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى کاروان عاشورا بعد از روزها و ماه ها به سرزمین نینوا رسید.
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما، بنابر روز شمار مدینه تا کربلا؛ امام حسین علیه السلام در چنین روزی همراه کاروان در خاک نینوا توقف می کند، نینوا جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد، امام برای اقامت در محل مناسبتری، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید، اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنید، پس گریست و فرمود: پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد و جدم رسول خدا چنین وعده داد.
عبیدالله بن زیاد نامهای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام.
امام(علیه السلام) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.
امام حسین (علیه السلام) چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود:
«لا اَفلَحَ قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق؛ رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب خدا مقدم داشتند)
مورخین تعداد نظامیانی را که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنیامیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند بالغ بر30 هزار جنگجو نوشتهاند.1
سپس اصحاب امام پیاده شدند و حّر و لشکرش هم درناحیه دیگری مقابل امام پیاده شدند، حضرت در گوشهای نشست و به اصلاح شمشیر خود پرداخت در حالی که این شعار را میخواند: ای روزگار! چه بسیار صبح و شام که صاحب و طالب حق کشته شد و روزگار بدل نمیپذیرد و امور به خدای بزرگ باز میگردد و هر موجود زندهای این راه را که من رفتم خواهد رفت.
زنان حرم ناله سردادند... ام کلثوم صدا میزد ای وای یا محمد، ای وای یا علی، ای وام مادرم، ای وای یا فاطمه، ای وای یا حسن، ای وای یا حسین، ای وای از بیچارگی بعد از تو یا اباعبدالله!
هنگامی که قافله کربلا به منزل رسید و لشکر حّر جلوی امام حسین (ع) و اصحابش را گرفت و خبر میرسید که از کوفه لشکر آماده آمدن به کربلاست، جریان واضح گشت و معلوم شد که حسین (ع) و یاران همراهش کشته میشوند. ابیعبدالله یارانش را جمع کرد و خطبهای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: اما بعد؛ ای اصحاب من، میبینید که چه پیش آمده است؟ یعنی صحبت از کشته شدن است و خیلی مختصر میفرماید: از عمر ما به همین اندازه باقی مانده است.
از آن جمله فرمایشات امام حسین (ع) است که میفرماید: آیا نمیبینید که کار به جایی رسیده که حق پایمال شده و به آن عمل نمیشود و باطل رواج یافته است و به معروف عمل نمیشود و از منکر نهی نمی شود جا دارد که مؤمن آرزوی مرگ کند اما من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با این ظالم ها جز ذلت نیست.
مقصود آن حضرت را اصحاب فهمیدند و اعلام جان نثاری کردند.
خورشید با گرمای طاقتفرسایش امان همه را ربوده بود و تشنگی بر هر دو سپاه غلبه کرده بود امام (ع) دستور داد که به همه سپاه حر و اسبهای آنان آب بدهند و آنان را سیراب کنند و امام (ع) و یاران هم آب نوشیدند.
همچنین در این روز امام حسین (ع) نخستین خطبه خود برای سپاه حر را خواندند.
امام علیه السلام به حجاج بن مسروق جعفر( یکی از شهدای کربلا) امر کرد اذان بگوید، سپس با عبا، ردا و نعلین بعد از حمد و سپاس خداوند چنین فرمود: ای مردم، من از خدای شما و شما پوزش میطلبم من پیش شما نیامدم مگر وقتی که نامه هایتان رسید قبل از اینکه من شما را بیابم، نامههای شما به من رسید که ما را امامی نیست، شاید خداوند ما را بر هدایت مجتمع کند اگر بر همان گفتار هستید، من به سوی شما آمدم اگر شما به عهدها و پیمانهای خود، آنگونه که من اطمینان یابم، به من قول میدهید به سرزمین شما وارد میشوم.
آنها ساکت بودند به مؤذن گفته شد اذان را بگوید امام (ع) به حر گفت: تو با یارانت نماز بگزار، حّر گفت: نه شما بخوان ما نیز به همراه تو نماز میخوانیم سپس امام با آنها نماز خواند.2
**********************
1 - کتاب مدینه تا کربلا، همراه سیدالشهدا.
2 - کتاب "قصه کربلا".
یادداشت از: فهیمه علیمردانی