فراخبر:
اختلاف اروپا و آمریکا بر سر اوکراین
هرازگاهی اختلافات بین اروپا و آمریکا بر سر حل بحران اوکراین اوج می گیرد. برخی از کارشناسان معتقدند که این اختلافات تاکتیکی است و برخی معتقدند که از سیاستهای راهبردی اروپا و آمریکا ناشی میشود. نوشتار حاضر درصدد است تا اختلافات عمیق بین اروپا و آمریکا را مورد واکاوی قرار دهد.
پژوهش خبری صداوسیما: بحران اوکراین از زمانی آغاز شد که دولت پیشین این کشور از امضای قرارداد تجاری با اتحادیه اروپا منصرف شد. از آن زمان، روابط روسیه با قدرت های غربی رو به تیرگی گذاشت. پس از برکناری ویکتور یانوکویچ، رئیسجمهوری پیشین اوکراین از قدرت در ماه فوریه 2014 میلادی، منطقه خودمختار کریمه و شهر بندری سواستوپول به روسیه ملحق و هزاران نظامی این کشور نیز در مناطق مرزی در شرق اوکراین که عرصه رویارویی هوادارن روسیه و دولت موقت اوکراین است، مستقر شدند. در مارس 2014 یک همهپرسی توسط دولت شبه جزیره کریمه از مردم این منطقه برای پیوستن به روسیه برگزار شد و 81 درصد واجدان شرایط در این انتخابات شرکت کردند و 96 درصد به الحاق این شبه جزیره به روسیه رأی مثبت دادند. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در روز 18 مارس رسماً سند الحاق کریمه به روسیه را امضا کرد و کریمه را جزء جدایی ناپذیر روسیه خواند. بعد از این تحولات، غرب همزمان با تشدید تنش در مناسبات روسیه و غرب برسر بحران اوکراین، آمریکا و غرب از مارس 2014، طرح تحریم اقتصادی علیه روسیه را اجراءکردند. علیرغم این که تحریمها هر ساله از طرف غرب تمدید میشود، هرازگاهی اختلافات بین اروپا و آمریکا بر سر حل بحران اوکراین اوج میگیرد. برخی از کارشناسان معتقدند که این اختلافات تاکتیکی است و برخی معتقدند که از سیاستهای راهبردی اروپا و آمریکا ناشی میشود. نوشتار حاضر درصدد است تا اختلافات عمیق بین اروپا و آمریکا را مورد واکاوی قرار دهد.
موقعیت جغرافیایی اوکراین
اوکراین در لغت به معنای پایان قلمرو، حاشیه و مرز است. به نظر می رسد این عنوان به دلیل موقعیت حائل این سرزمین در مقابل حملات قبایل شرقی به اروپا به آن اطلاق شده باشد. اوکراین از کشورهای اروپای شرقی است. بعد از روسیه دومین کشور بزرگ اروپا به شمار می رود. این کشور از شرق و شمال شرقی با روسیه؛ در شمال با بلاروس؛ از غرب با لهستان، اسلوواکی و مجارستان؛ از جنوب غربی با رومانی و مولداوی هممرز است و در جنوب آن دریای سیاه و دریای آزوف قرار دارد و پایخت آن شهر کیاف و زبان رسمی آن زبان اوکراینی میباشد. نوع حکومت اوکراین جمهوری بوده که از 24 استان تشکیل شدهاست و دارای یک بخش خود مختار کریمه نیز میباشد. پس از فروپاشی شوروی، اوکراین بعد از روسیه دارای بزرگترین ارتش در اروپا است. 23 اوت 1993 اوکراین استقلال خود را اعلام کرد و ایران در دسامبر 1991 اوکراین را به رسمیت شناخت.
اهمیت اوکراین از منظر روسیه و غرب
بعد از استقلال فروپاشی شوروی، جوامع روس زبان در جمهوری های پیرامون روسیه را به شدت تحت تأثیر قرار داد. حدود 25 میلیون روس در آغاز دهه 1990 در جمهوری های مختلف اتحاد جماهیر شوروی (به جز روسیه) سکونت داشتند که شرایط پس از فروپاشی، مشکلاتی را برای آنان به ارمغان آورد. در پی این تحول، روس های ساکن نقاط پیرامونی روسیه نه تنها امتیازهای دوران اتحاد شوروی را از دست دادند، بلکه مورد تعرضهای گوناگون ساکنان بومی جمهوریها قرار گرفتند. از جمعیت قریب به 45 میلیونی اوکراین بیشتر در نواحی صنعتی در شرق و جنوب شرقی اوکراین ساکن هستند. بالغ بر 17 درصد جمعیت اوکراین روسی تبار هستند که در مناطق کریمه و شرق این کشور زندگی میکنند. این روس تبارها عمدتا طرفدار روابط نزدیک با روسیه هستند. در مقابل، ملی گرایان در اوکراین، متمایل به برقراری ارتباط با غرب هستند. این امر باعث شده است اوکراین بطور مکرر بعد از فروپاشی شوروی، بصورت پاندولی بین شرق و غرب در حال نوسان بوده است علت آن نیز به غیر از جمعیت، اهمیت استراتژیک این کشور برای شرق و غرب می باشد.
اوکراین مهمترین کشور اروپای شرقی در ابعاد جغرافیای سیاسی و اقتصادی برای اتحادیه اروپاست. اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین، به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی واقع در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، تا بدانجاست که زبیگنیو برژینسکی از آن کشور به عنوان «ترن سیاست منطقهای پس از گسترش اتحادیه اروپا» یاد میکند. اوکراین از جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتاز و انحصاری در اروپای شرقی برخوردار است؛ تا آنجا که با عدم نفوذ اتحادیه اروپا در این کشور، این کشور نه تنها میتواند سدی بزرگ در برابر برنامههای درازمدت اتحادیه در زمینه گسترش به سمت شرق باشد، بلکه این مسئله ممکن است نقش و نفوذ روسیه را در مسائل اروپای شرقی پررنگتر کند. به لحاظ اقتصادی نیز این کشور محل ترانزیت 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است. ویژگیهایی از این دست، اوکراین را به کشوری ذاتاً بینالمللی تبدیل کرده است. از همین رو، اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای نظیر روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا نامید. در حقیقت، همانگونه که از میان رفتن نفوذ روسیه در این کشور موجب کمرنگ شدن هویت اروپایی روسیه می شود، گرایش نداشتن کییف به سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی غربی نیز سبب مسدود شدن نفوذ آمریکا و اتحادیه اروپا در منطقه اروپای شرقی میشود.
دلایل شکل گیری بحران اخیر اوکراین
به اعتقاد کارشناسان حوزه بینالملل زمینههای تنش بین اوکراین و روسیه را باید در رخدادهای تاریخی جستجو کرد. برخی از این رخدادهای تاثیرگذار عبارتند از:
1ـ قحطی دوران جنگ جهانی
برخی در اوکراین معتقدند ژوزف استالین رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی و دولت این کشور در فاصله آوریل 1932 تا نوامبر 1933 عامدانه انبار غله اوکراین را مصادره و تخلیه نموده و بدینوسیله موجب قحطی و مرگ 2 تا 10 میلیون نفر از مردم این کشور شده است.
2ـ حادثه انفجار در نیروگاه هستهای چرنوبیل
اوکراینیها مسکو را به خاطر سهل انگاری در کنترل و مدیریت بحران و همچنین ممانعت از انتشار واقعیات و ابعاد دهشتناک انسانی و زیست محیطی حادثه انفجار در نیروگاه هستهای چرنوبیل (بزرگترین نیروگاه هسته ای شوروی سابق با ظرفیت 4 هزار مگاوات) در آوریل 1986، مقصر میدانند.
3ـ کریمه و جابجایی تاتارها
بخشی از مردم اوکراین از مسکو به خاطر انتقال اجباری تاتارها از کریمه به مناطق دیگر و تحریک احساسات مردم از سوی ملیگرایان روس جهت جدایی این منطقه (1954) آزرده و دلخور هستند. تاتارهای کریمه که در اواخر قرن 18 اکثریت جمعیت این شبه جزیره را تشکیل می دادند، درنتیجه سیاست استعماری روسیه و دو موج مهاجرت صورت گرفته تبدیل به اقلیت شدند.
اما بحران کنونی اوکراین از آنجا آغاز شد که رئیس جمهور وقت این کشور، ویکتور یانوکویچ، در تاریخ 21 نوامبر 2013 اعلام کرد که قرارداد همکاری با اتحادیه اروپا را امضا نمی کند و مجلس اوکراین نیز که اکثریت آن را حزب مناطق، حزب حامی یانوکویچ، تشکیل داده است، پیش نویس لوایح مربوط به دادن اجازه به تیموشینکو، نخست وزیر سابق اوکراین، جهت خروج از کشور برای درمان پزشکی را رد کرد. در واقع به دنبال چنین اتفاقاتی و مخصوصاً عدم امضای توافق همکاری با اتحادیه اروپا بود که ناآرامی ها در غرب اوکراین و به خصوص در شهر کییف شروع شد؛ نا آرامی هایی که با مدیریت اشتباه دولت وقت اوکراین و مداخله قدرت های بیرونی، در نهایت به سرنگونی حکومت یانوکویچ و فرار وی از کییف در 21 فوریه 2014 و تشکیل دولت موقت توسط مخالفان وی منجر شد. مسئله ای که باعث نگرانی و بروز نارضایتی روس تبارها و روس زبان ها در مناطق شرقی و جنوبی اوکراین شد. در جنوبی ترین نقطه اوکراین یعنی در جزیره کریمه، معترضان و مخالفان دولت موقت، دست به تظاهرات زدند و در شرایطی که نظم پایتخت به هم ریخته بود، ساختمان های دولتی را در این منطقه به تصرف خود درآوردند. با حمایت روسیه و از طریق برگزاری رفراندوم در 16 مارس، کریمه به روسیه پیوست.
در حال حاضر به خاطر بحران داخلی اوکراین که حاصل رقابت و مبارزه دیرینه احزاب و جناح های سیاسی طرفدار روسیه و غرب برای قبضه کامل قدرت و بیرون راندن حریف از صحنه می باشد، مدتی است که روابط مسکو- واشنگتن متشنج گردیده است. این در حالی است که روسیه و آمریکا همچنان یکدیگر را به دخالت در امور داخلی اوکراین، عدم احترام به حاکمیت مستقل و تمامیت ارضی آن و حمایت از سیاست مداران و احزاب طرفدار و متمایل به خود در این کشور متهم میکنند. بعد از تحرکات روسیه در کریمه و شرق اوکراین، آمریکا و اتحادیه اروپا در سه مرحله، اشخاص درگیر و مسئول در جریان الحاق کریمه به روسیه را مورد تحریم قرار دادند. فشارهای دیگری نیز از مجاری مختلف از سوی غرب بر مسکو وارد شد. کنار گذاشتن روسیه از گروه جی 8، قطع برخی همکاریها در زمینه های امنیتی- نظامی و تکنولوژیکی با روسیه، تصویب یک قطعنامه در مورد غیرقانونی بودن الحاق کریمه به خاک روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل، افزایش تحرکات و حضور ناتو در دریای سیاه و همچنین در کشورهای عضو ناتو که در همسایگی روسیه قرار دارند، ازجمله اقدامات مهم دیگری بود که از سوی غرب و به منظور فشار بر روسیه به خاطر رفتارش در اوکراین، صورت گرفت.
دیدگاه های اتحادیه اروپا و آمریکا در قبال بحران اوکراین
اهمیت روابط با اوکراین برای اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا در سال 2009 برنامه افزایش روابط با کشورهای ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، گرجستان، مولداوی و اوکراین را تدوین کرد، و از سوی دیگر از پذیرفتن کشورهای دوست و همپیمان خود در اتحادیه اروپا سرباز زد. توافقنامه تجاریای که اتحادیه اروپا و اوکراین درباره آن مذاکره کرده و قرار بود در نوامبر 2013 به امضای دو طرف برسد، شامل همکاری های آزاد تجاری گستردهای می شود. یانوکویچ به صورت غیره منتظرهای تحت فشارهای مسکو اعلام کرد که اقتصاد اوکراین ظرفیت همکاری گسترده تجاری با اتحادیه اروپا را ندارد. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که مقام های اتحادیه اروپا بدون در نظر گرفتن مسائل جغرافیای سیاسی منطقه و اهمیتی که روابط با کییف برای مسکو دارد و همچنین به دلیل اهداف راهبردی اشتباه، توافقنامه تجاری با اوکراین را تدوین کردند. هنری کیسینجر در روزنامه واشنگتنپست تاکید کرد اتحادیه اروپا باید بپذیرد که تعلل زیاد در تصمیم گیری و ارجحیت دادن به سیاست های داخلی نسبت به مسائل راهبردی، باعث شد مذاکرات با اوکراین به یک بحران تبدیل شود.
آمریکا درپی تجهیز و تسلیح ارتش اوکراین؛ اروپا مخالف آن
علیرغم این که بعد از تحرکات روسیه در کریمه و شرق اوکراین، آمریکا و اتحادیه اروپا، روسیه را تحریم اقتصادی کردند، اما تحولات و مذاکرات اخیر سران غرب بر سر اوکراین، نشان داد که غرب در این رویارویی دچار شکاف شده و موضع آمریکا و اروپا در قبال روسیه، دیگر واحد نیست. به عنوان نمونه در نشست امنیتی مونیخ (بهمن ماه 93) آنگلا مرکل اعلام کرد که بحران اوکراین راهحل نظامی ندارد، ارسال سلاح برای این کشور در جنگ با جداییطلبان و رویارویی غیرمستقیم با روسیه کاری خطرناکی است و به حل بحران کمکی نمیکند. به این ترتیب او بهصراحت با طرح آمریکا که از احتمال ارسال سلاح برای دولت اوکراین مخالفت کرد. همزمان رئیسجمهور فرانسه و وزیردفاع انگلیس هم بر بیفایده بودن ارسال سلاح برای دولت اوکراین تأکید کردند. وی گفتوگو و راهحل مسالمتآمیز را تنها راهحل این بحران خواند. معاون صدراعظم آلمان در مصاحبه با نشریه اشپیگل گفته بود: باید به تبعات تحریم روسیه برای اروپا جدیتر فکر کنیم چرا که این روندی است که به کل اروپا آسیب میزند. به این ترتیب اروپا اکنون نهآمادگی تحریم بیشتر روسیه را دارد و نه از گزینه ارسال سلاح برای اوکراین حمایت میکند. اینها گزینههای پیشنهادی آمریکا برای بحران اوکراین هستند.
آمریکایی ها چه در دولت و چه کنگره، به شدت بحث تجهیز و تسلیح ارتش اوکراین را در دستور کار دارند. این رویکردی است که با رویکرد آلمان و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی مغایرت دارد. به اعتقاد کارشناسان، بحران اوکراین اختلافات بین اروپا و آمریکا را آشکارتر کرده است. کریستان هاپویکن، رئیس انستیتو تحقیقات صلح در اوسلو در این باره گفته است: « تنشهای بزرگی میان آمریکا و اروپا وجود دارد. این تنش ها را از چندین سال به این سو تجربه می کنیم؛ اما سوال در اینجاست که آیا تصمیم اوباما مبنی بر فرستادن تسلیحات این تنش را تشدید می بخشد یا خیر؟» اما کارشناسان مسائل استراتژیک معتقدند که اختلافات میان اروپا و آمریکا بر سر اوکراین، تاکتیکی نیست بلکه از سیاست های راهبردی دو قدرت غربی ناشی میشود.
1ـ مسئله انرژی
اروپا یک سوم نیاز خود به نفت و گاز را از روسیه تامین می کند. این درحالی است که موضوع تامین انرژی در جهانی که 6 کشور از 8 کشور صنعتی نیاز به واردات نفت دارند، و پیش بینی های اولیه برای کشف منبع جدید جایگزین در قرن بیستم محقق نشده، و چشم انداز روشنی هم برای دست یابی به آن در آینده نزدیک دیده نمی شود، موضوع حائز اهمیت استراتژیک است. از سوی دیگر بی ثباتی در اغلب کشورهای نفت خیز مسئله اطمینان از ثبات و تداوم در انتخاب کشور منشاء صادرات را جدی تر کرده است. روسیه برای اروپا نسبت به سایر تولید کنندگان نفت و گاز اطمینان بخش است. بویژه تامین گاز از غیر روسیه برای اروپا در کوتاه مدت میسر نیست، اول آن مقدار گاز در بازار نیست دوم خطوط انتقال آن موجود نمی باشد. اروپا به خوبی می داند که نمی تواند از گاز نقد روسیه به امید وعده نسیه امریکا به تامین گاز مورد نیاز آن با کشتی، بگذرد.
2ـ وابستگی اقتصادی متقابل
در مذاکرات مینسک، عملاً نقش فعال روسیه به رسمیت شناخته میشود. یعنی اروپا از سیاست فشار بر روسیه به سیاست تعامل با روسیه و به رسمیت شناختن نقش این کشور برای حل بحران رسیدند.
عواملی که سبب شد این تحول طی شود چیست؟
برخی چنین بیان میکنند که میزان در هم تنیدگی اقتصادی روسیه با اقتصاد جهانی و به ویژه اروپا و نیازی که هر دو طرف به هم دارند، آنها را در مواضع خود تعدیل کرده است.
الان یکی از دلایلی که روس ها کمی منعطف شده اند، به دلیل تلاش آنها برای کاستن آثار ناشی از تحریم ها است. مشاهده می شود که 40 درصد از ارزش روبل روسیه در مقابل دلار تنزل یافته است. در مقابل، در روندهای اقتصادی که در اروپا دنبال شده، به دلیل رکود شدیدی که در اثر تحریم ها به وجود آمده، بسیاری از شرکت های آلمانی و فرانسوی و اسپانیایی و ایتالیایی متضرر شده اند؛ زیرا اولاً روس ها حاضر نیستند اقساط وام های خود را بدهند و همه را استمهال کرده اند و ثانیاً در مقابل تحریم ها واکنش نشان داده اند. وزیر خارجه اسپانیاً در اظهاراتی گفت در نتیجه تحریم ها ، 21 میلیارد دلار خسارت دیده اند . این تازه در یک فرایند چند ماهه اتفاق افتاده است. بنابراین، آثار این رویکردها سایه مستقیم و متقابلش به شرکت های در هم تنیده اروپایی، به ویژه چهار کشور مذکور است.
به همین جهت رویکرد جسارت آمیز مرکل و اولاند در فراهم کردن زمینه های مذاکره، نشان دهنده این است که دغدغه اصلی، چه در حوزه امنیتی و چه در حوزه اقتصادی، دغدغه اروپایی است.آمریکایی ها در اینجا بازنده کار نیستند و تمام آثاری که بر قضیه مترتب است، بر اقتصاد و امنیت اروپا است و لذا اینجاست که آلمان و فرانسه به عنوان محور اتحادیه اروپا، به این جمع بندی می رسند که برای اینکه منافع اقتصادی، تجاری و ثبات خود را تضمین کنند، حتماً باید روسها را متقاعد کنند. به همین دلیل است که این همه هزینه می کنند و از خود مایه می گذارند تا روند کار شکل بگیرد و بتوانند دستکم تفاهم میسنک را که در سپتامبر زمینه های اولیه اش شکل گرفته ولی نقض شده بود، احیا کنند و به لحاظ محتوایی استحکام دهند. از وقتی هم آتش بس شروع شد، مرکل و اولاند در تماس با پوتین سعی کردند روند نظارتی را بر مفاد این تفاهم نامه برقرار سازند تا بتوانند این روند را استحکام دهند؛ زیرا ابهامات و تردیدهای زیادی وجود دارد. این تفاهم نامه باید در روند میدانی شکل بگیرد و مسائل آن یک به یک گره گشایی و حل شود. ضریب شکنندگی ها در صلب این تفاهم نامه وجود دارد؛ ولی به نظر می رسد سمت و سوی آن به گونه ای است که روس ها هم در شرایط فعلی روند کلی را پذیرفته اند و مصالح آن ها را هم می تواند تأمین کند.
اتحادیه اروپا شریک اول تجاری روسیه است و روسیه سومین شریک تجاری اتحادیه اروپا. بر اساس آمار رسمی گمرک روسیه، حجم مبادلات روسیه با اتحادیه اروپا در سال گذشته(1392) 417 میلیارد و 500 میلیون دلار و از این مقدار صادرات روسیه 283 میلیارد دلار و واردات از اتحادیه اروپا 134 میلیارد دلار بوده است. صرف نظر کردن طرفین از این حجم بزرگ مبادلات تجاری برای هر دوطرف دشوار و تعیین کننده است. بویژه اینکه اروپا به نفت و گاز روسیه، و روسیه برای بازسازی صنایع خود به تکنولوژی و محصولات صنعتی اروپا نیازمند است.
3ـ سلطه امریکا بر اروپا
به اعتقاد برخی از کارشناسان تمام تلاشهای آمریکا بر سر اوکراین منتج به بروز جنگ سرد جدید خواهد شد. احیای جنگ سرد موجب وابستگی بیشتر اروپا به آمریکا و پیروی هرچه بیشتر آن از سیاستهای بین المللی آمریکا میشود. حال آنکه اروپا با تقویت زمینههای همگرایی بیشتر اتحادیه، درصدد ایجاد جبهه متحدد اروپایی و اعمال سیاستهای مستقل خود در عرصه بین المللی بر مبنای منافع مشترک اروپایی است.
پیش بینی
به نظر میرسد با افزایش تنشها بین روسیه و غرب و تصویب و اجرای تحریمهای اقتصادی علیه مسکو، اروپا بیشتر از آمریکا با اجرای این تحریمها آسیب پذیر شده است. با درنظر گرفتن دو مولفه مهم "مبادلات اقتصادی و تجاری" و "تامین امنیت انرژی اروپا" میتوان به این نتیجه رسید که تأثیرات تحریمهای اروپا و به تعبیری خودزنی اروپا بر اقتصاد این اتحادیه طی ماههای آینده بیش از پیش نمایان خواهد شد. به احتمال زیاد در آینده تعاملات سیاسی اروپا و روسیه برای پیداکردن راه حل سیاسی اوکراین افزایش پیدا خواهد کرد. به عبارتی دیگر این رخداد بین المللی که به اعتقاد برخی از کارشناسان غربی "مقدمه جنگ سرد جدید" خواهد بود، بدون حضور آمریکا حل و فصل خواهد شد.
پژوهش خبری // رحیم خجسته