مسئولیت زنان و بازماندگان واقعه عاشورا که آنان را در شمایل اسیران دین ستیز، در شهرها میچرخاندند، آگاهیبخشی بر ماهیت قیام عاشورا و مظلومیت شهیدان کربلا و جانبداری از رسالت حقیقی پیامبر (ص) بر علیه حاکمیت فاسق بود.
وی بیان کرد: در واقع پدیده تحمیق که بونهوفر میگوید، رویه همه دیکتاتورها در دوران طولانی زندگی بشر بوده، اما این پدیده زمانی خطرناکتر است که نشانههای دینی و قدسی گرفته و با ستیز در مقابل حقیقت قرار گیرد. با وام گرفتن از نظریه حماقت بونهوفر، سراغ مردم شام و کوفه رفته و دلیل حضور حداکثری آنان در مقابل امام حسین (ع) را واکاوی خواهم کرد. برای این بحث، از وقوع حادثه کربلا و شناخت مردان و زنان حاضر در کربلا نمیتوان سخن گفت، مگر آنکه به دهههای پیش از سال ۶۱ هجری قمری بازگردیم؛ به سال ۳۵ هجری که امام علی (ع) با انتخاب مردم به صدر حاکمیت نشست.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان افزود: تاریخ زیسته کوفیان، مالامال از خاطرات حکمرانی خوب امام علی (ع) در این چهار سال و نیم بود. در این حکمرانی زیست دنیایی مردم در کنار تربیت معنوی و اخلاقی آنان انجام میشد و یکی بر دیگری سبقت نمیگرفت و این رویه بهعنوان عدالت اجتماعی و عنصر اصلی امام علی (ع) در حاکمیت بود. در این حکمرانی، حاکمان و اطرافیانش با مردم عادی تفاوتی نداشته و لازم نبود برخوردارتر از آنان باشند. همچنین عزت نفس و استقلال اندیشه مردم تا آنجا بود که امر به معروف حاکمان توسط مردم کوچه و بازار، وظیفه اجتماعی تلقی میشد، اما حضور حاکم در زندگی خصوصی مردم نهی شرعی داشت؛ جوهره حکمرانی در این حاکمیت پاسخگویی به مردم و تسهیل دسترسی عامه مردم به حاکمان در دارالاماره بینگهبان بود.
این استاد دانشگاه گفت: حسنین (ع)، زینب (س) و دیگر پسران و دختران این خاندان در این شهر و تحت چنین حاکمیتی آقازادگان این حاکم بودند، در حالی که هیچ امتیازی بر سایر مردم حتی ساکنان اقصینقاط این حکمرانی نداشتند و با آنان سختگیرانهتر نیز رفتار شده بود. این شهروندان عادی که روزی قهرمانان کربلا شدند، گروهی در صف مردان و شهیدان، و گروهی در صف زنان و اسیران، در این خانه رشد کرده، تربیت شده و تحت تربیت علی (ع) بالیده بودند.
دو رسالت امام حسین (ع) در حادثه کربلا
وی تصریح کرد: آنان حاکمیت خود را به تقدیر خداوند میدانستند و مردم را جز برای اطاعت برنمیتابیدند، یا تطمیعشان میکردند، یا تنبیه و یا تحمیق. «تحمیق» در حکمرانی اموی، مؤثرترین مکانیزم سلطه بر ذهنیت مردم بود. حاکمیت تمامی رفتارهای خود را دینی و سازگار با تقدیر الهی اعلام میکرد. معاویه خود را خلیفةالله و نه خلیفةالرسول و حضور در این جایگاه را از پیش تعیینشده در تقدیر الهی میدانست و جانشینی فرزندش را هم مقدر در آسمان میدانست.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا ادامه داد: او بر ذهنیت عامه شامیان حکومتی مطلقه داشت. در دعوا با عراقیان، به نفع شامیان حکم میداد و شتر نر را از آنِ مرد شامی میکرد که در دادگاه آن را با ۵۰ شاهد شتر نر عنوان کرده بودند؛ در حالی که شاکیِ عراقی میگفت این چه حکمی است، اساسا شتر جمل است و نه ناقه. داستان به اینگونه است که مردی از اهل کوفه در موقع بازگشتن از صفین سوار بر شتر به دمشق آمد. یکی از مردم شام با وی درآویخت و گفت: این ناقه که بر وی سواری از آن من است که در جنگ صفین به غارت رفته و در دست تو افتاده است. نزاعشان بالا گرفت و نزد معاویه رفتند. مرد دمشقی ۵۰ شاهد آورد که این ناقه مال اوست (در زبان عرب ناقه به شتر ماده گویند) یعنی گواهی دادند این شتر ماده مال این مرد شامی است. معاویه هم به حکم شهادت ۵۰ نفر مزبور، حکم داد که ناقه مال مرد دمشقی است و فرد عراقی را مجبور کرد که شتر را تحویل وی دهد. مرد عراقی گفت: خدا خیرت دهد، این شتر ناقه نیست جمل است (یعنی ماده نیست، نر است)؛ معاویه گفت: حکمی دادهام و برگشت ندارد. بعدها که مردم متفرق شدند مرد کوفی را خواست و به او گفت: شترت چقدر قیمت داشت؟ و آنگاه بیش از قیمت شتر به او پرداخته و به او گفت: برای علی (ع) خبر ببر که من برای جنگ با وی صد هزار مرد دارم که ناقه را از جمل فرق نمیگذارند؛ یعنی اگر به ناقه جمل بگویم و به جمل ناقه، چون و چرا نمیکنند.
ریعان ادامه داد: معاویه به شامیان میگفت کدو را رو به قبله ذبح کنند و بخورند و برای آنان نماز جمعه را چهارشنبه اقامه میکرد و میگفت جمعه میخواهد به سفر برود. فرزند خود را بر صدر امور میآورد و به جانشینی خود مینشاند، تا گویی (توپی) که به دستشان افتاده، از چرخه قبیلگیشان خارج نشود. در حالی که جز پرورش در بادیه و لذت شرابخواری، اسبسواری، شکار، شعر و بزم امر دیگری در جانش نریخته بود. به این ترتیب دو حکمرانی متضاد در سه دهه تاریخی در یک سرزمین واحد ظهور یافت.
عضو هیئت علمی گروه معارف دانشگاه بوعلی سینا با اشاره به حادثه اسارت دردناک سال ۶۱ هجری گفت: اینان زنانی بودند که آزادانه همراهی با حسین (ع) را برای فریاد دادخواهی یا اصلاحگری دین تحریفشده، عدم ذلت بیعت و رفتن از شهری به شهری برگزیده و خانه و خانواده خود را ترک کرده بودند تا این منکر بزرگ اجتماعی را نفی کرده و تبری خود از این روند خشونتآمیز با دین و دنیای مردم فریاد بزنند. وی تأکید کرد: امام حسین (ع) در حادثه کربلا دو رسالت بزرگ را بر دوش میکشید؛ اول فریاد اعتراض بر رویههای سوء حاکمیتی با نام دین؛ دوم آگاهیبخشی و رهاسازی مردم از تحمیق نظام حاکم. تمامی گفتارها و کردار امام حسین (ع) در صحنههای سفر از مکه تا کوفه، بازگشت از نیمه راه این شهر و در حصر قرار گرفتن و کشته شدن در سرزمین غریب و دوردست کربلا، در جهت انجام این دو مسئولیت بزرگ بود.
زنان کربلا؛ رسانه مظلومیت صحرای کربلا
این استاد دانشگاه بیان کرد: مسئولیت زنان و بازماندگان واقعه عاشورا که آنان را در شمایل اسیران دین ستیز و خروج کرده بر حاکم، در شهرها میچرخاندند و به مردم تحمیق شده و کودن کوفی و شامی عرضه میکردند، نیز جز این دو رسالت نبود. آنان نیز حاکم را با آیات قرآن توبیخ میکردند و مردم را با آگاهیبخشی بر ماهیت عقیدتی خویش و جانبداری از رسالت حقیقی پیامبر (ص) بر علیه حاکمیت فاسق آشنا میکردند. اما آنان رسانه ندای مظلومیت شهیدان کربلا نیز بودند؛ این امر بزرگتر یعنی ابلاغ حادثهای سهمگین که در میان دو طیف حاکمان فاسق مستبد و مردم نادان و تحمیقشده کوفی و شامی تحقق یافته بود، بر زنان مسئولیتی افزونتر ساخته بود.
ریعان گفت: حضرت زینب (س) ابتدا در میان مردم کوچه و بازار و سپس در دربار حاکمیت ظلم، بسیار سخن گفته است او در میان مردم کوفه و خیابانهای شام، مظهر اقتدار و عزت خاندان رسول (ص) است. سخن میگوید، فریاد حقخواهی سر میدهد و همزمان نانهایی را که برای کودکان گرسنه میآوردند، به سویشان پرتاب میکند و میفرماید بر ما خاندان رسالت، صدقه حرام است. وی یادآور شد: حضرت زینب (س) در مواجهه با حاکم فاسق که میگفت در این جنگ از کشتگان نبرد بدر انتقام گرفته است، با سه شیوه مواجه میشود؛ او تمامی سخنانش را با حمد و سپاس خداوند و آیات الهی آمیخته و پی در پی آیات قرآن را در تقبیح عملکرد یزید قرائت میکرد. اینگونه مواجهه، علاوه بر پاسخدهی شایسته به حاکم فاسق، اتهام خارجی بود، آنان را در ذهنیت حاضران فرو میریخت و حماقت آنان در برداشت خارجی بودن ایشان را نشانه میگرفت.
ریعان درباره دومین مواجهه حضرت زینب (س) در جریان قیام گفت: ایشان با مفاخره متقابل، خاندان خود را میستود و با شجاعت دشمنان خود را بهطور علنی هجو و تحقیر میکرد، آنچه در زمان رسول خدا (ص) کرده بودند (مانند به دندان کشیدن جگر حمزه سیدالشهدا (ع) توسط مادربزرگ یزید، در راه خدا آزادکردن آنان و نام طلقاء بر آنان نهادن در فتح مکه، و...) را به یادشان میآورد و آنان را حزب شیطان و خاندان خود را حزب خداوند مینامید.
وی ادامه داد: حضرت زینب (س) جنایت لشگریان یزید را در روز عاشورا و سرزمین کربلا بازگو میکرد تا بهانهای برای هیچکس از حاضران، در آگاه نبودن از کشتار خاندان پیامبر (ص) باقی نگذارد؛ در کنار تلاطم سخن و فریاد حقیقت، از فرزندان و دختران خانوادهاش که در معرض تعرض نگاه و سخن یاوهگویان بود، مادرانه دفاع میکرد تا حریم خاندان رسالت نشکند و دست نامحرمشان بر جسم و جان عزیزانش نلغزد.
ریعان در پایان گفت: امروز بر مردان و زنان مسلمان نحوه عملکرد این پیشوایان آزادی و آزادگی، صراط مستقیمی است که تن به فسق و رجس مدعیان دینداری نداده و بر هر فریب و نیرنگی که با ادعای دروغین آنان آمیخته است، تحمیق نگردند. یادکردن مردان و زنان کربلا در هر زمان و مکان، زمانی حقیقت مییابد که تبرّی از ظلم و فساد در کلام و اعمال عزادران و خردورزی در منطق واقعه کربلا واگویه شده و حسین و زینب در روح و نفس مسلمانان جای گیرد و در عملکرد آنان تجلی یابد وگرنه لباسهای سیاه و خیمههای عزاداری و برپایی محافل غذاخور و بلندکردن علم و کتل و فریادهای طبل و سنج و زنجیرکوبی بر بدن و جسم و جان مادی، عنایتی از ناحیه آنان بر ما نخواهد کرد.
منبع: ایکنا