یکی از شبهاتی که به موضوع محرم و عزاداری امام حسین علیه السلام مطرح است بهشتی بودن امام حسین (ع) وبیهوده بودن گریه برای ایشان است.
چنین گریه ای بر امام حسین علیه السلام نکن
گریه بر سیدالشهدا گریه مخصوص افراد ضعیف و ناتوانى است که از رسیدن به اهداف خود وامانده اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى بینند؛ مى نشینند و عاجزانه گریه سر مى دهند، هرگز براى امام حسین علیه السلام چنین گریه اى مکن که او از این گریه بیزار و متنفر است.
اگر گریه مى کنى، گریه شوق، عاطفه، و پیوند هدف باشد
یکی از این تدبیرها برای ساختن آیندهای بهتر، عزاداری و گریه است تا ارزشهای شیطانی تبدیل به فرهنگ رایج نشود و باور به مقاومت در برابر کژیها و دفاع از راستیها افزوده شود امید به زندگی و ارزشهای انسانی و اسلامی در جامعه نمیرد و روحیه عدالتخواهی و ظلم ستیزی زنده شود.
*اگر حضرت امام حسین (علیه السلام) پیروز شد؛ پس چرا بر او گریه میکنید؟!
*و اگر شکست خورد؛ پس چرا او را اسوه و الگو میشمارید و افتخار میکنید؟!
*در روز عاشورا، حضرت حسین بن علی علیهما السلام به لقاء الله رسید، پس گریه چرا؟!
پاسخ نقضی:
نخست به این گزارش تاریخی توجه کنیم: ابن سعد در کتاب طبقات از اسماء بنت عمیس نقل کرده است که رسول الله (ص) بعد از رسیدن خبر شهادت جعفر بن ابی طالب، به خانه او رفت و گریه کرد و اشک از چشمانش جاری شد و خبر داد که جعفر به شهادت رسیده است
و افزود: یعنی: بر شخصیتی مثل جعفر باید گریه کنندگان بگریند.
اکنون به پرسشگر محترم میگوییم:
اگر سخن شما درست بود در اینجا و مواردی مانند آن هم همین اشکال وارد میشد در حالی که هیچ شخصی این گونه اعتراض نمیکند که اگر جعفر طیار شخصیتی افتخارآفرین است پس چرا برایش گریه میکنید؟!
و اگر از مفاخر انسانی و اسلامی نیست پس چرا به او احترام میگذارید و دیگران را دعوت میکنید که در غم فراقش اشک بریزند؟!
پاسخ حلّی:
نگرش یک بُعدی به وقایع انسانی و اجتماعی، صحیح و کامل نیست، زیرا در این صورت، واقعیت آنچنان که هست دیده نمیشود و با توجه به یک جنبه و غفلت از جنبههای دیگر، گرفتار داوری عجولانه میشویم.
پس اگر از جنبه فردی به واقعه عاشورا مینگریم شایسته است از جنبه اجتماعی نیز بنگریم. از منظر شخصی و انفرادی حضرت امام حسین علیه السلام راه ایثار و فداکاری و امر به معروف و نهی از منکر را آگاهانه برگزید و برای اصلاح جامعه از هیچ کوششی دریغ نکرد و به هدف زندگیش و رضا و لقای الهی رسید و عالیترین درجه سعادت و تکامل معنوی را به دست آورد و از این جهت نه تنها شکست نخورد بلکه بدون تردید به برترین پیروزی و موفقیت نایل شد.
ولی از منظر اجتماعی آیا جامعهای که در آن ارزشهای جاهلی حاکم گشته و سنتهای اسلامی فراموش شده و اشرار حاکم هستند و ابرار کشته میشوند، ایده آل و مطلوب است؟! هرگز.
اجتماعی که در آن عدالت از یاد رفته و ستمگری رواج یافته، آسیب دیده است و باید برای اصلاحش چارهای اندیشید تا تجربههای تلخ تاریخ تکرار نشود.
تدبیر گریه برای مبارزه با صفات شیطانی
یکی از این تدبیرها برای ساختن آیندهای بهتر، عزاداری و گریه است تا ارزشهای شیطانی تبدیل به فرهنگ رایج نشود و باور به مقاومت در برابر کژیها و دفاع از راستیها افزوده شود و امید به زندگی و ارزشهای انسانی و اسلامی در جامعه نمیرد و روحیه عدالتخواهی و ظلم ستیزی زنده شود.
از پس هر گریه، آخر خندهای است مرد آخربین، مبارک بندهای است
آری این دو گزاره هر دو با هم صحیح و حکیمانه است و هیچ یک مخالف و متضادّ با دیگری نیست:
۱- حضرت امام حسین علیه السلام پیروز شد. (از منظر فردی و عمل به وظیفه و رسیدن به هدف والای زندگی و همچنین از نظر زمینه سازی برای آینده روشن جامعه اسلامی)
۲- باید بر شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه گریست. (برای تقرب به خدا و إعلام تولی و تبری و از منظر اجتماعی برای تدبیر و آینده نگری و تقویت روحیه مبارزه با ارزشهای جاهلی)
پس به قول سعدی:
بگذار تا بگرییم، چون ابر در بهاران * گز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران.
پاسخ استاد شهید مطهری:
اسلام یک سلسله حبّ و بغض هاى منطقى دارد. دستور ائمه اطهار به اقامه عزاى حسین بن على علیه السلام- همانطور که در سخنرانیهاى عاشوراى ۸۲ تحت عنوان «خطابه و منبر» گفتیم- به خاطر تشفّى قلب حضرت زهرا فى المثل نیست، حضرت زهرا أَجَلُّ شأناً از این امور است؛
براى احیای نیت حضرت سید الشهداء و حضرت زهراست.
از این جهت اظهار تأثر مى شود که چرا چنین حادثه اى واقع شد.
به منزله «آخ» است که مبادا تجدید شود.
براى تقویت روح مبارزه است.
البته تجلیل شهادت و جشن شهادت نیز اگر به شکل معنوى و اخلاقى باشد نه آنطور که فعلًا در عید کریسمس معمول است، ممکن است تشویق به جهاد در او باشد؛ اما تشویق به تنهایى کافى نیست؛ حبّ و بغض باید با هم توأم باشد تا روح مبارزه در شخص پیدا بشود.
احیای روح مبارزه به این است که مظاهر ظلم و کفر همواره در برابر فرض شود و به آنها لعن و نفرین شود و آرزوى قطع و قمع آنها تلقین گردد همانطور که در رَمْى جمرات همیشه ما باید شیطان را مجسم فرض کنیم و به او سنگ پرتاب کنیم. غرض این نیست که آرزوى مردن فقط تلقین شود.
آرزوى مردن فقط خوب نیست.
غرض آرزوى شهادت است.
آرزوى شهادت وقتى محقَّق مى گردد که انسان خود را در مقابل صف مخالف ببیند و از پیشرفت آنها و عملى شدن نقشه آنها در اجتماع متأثر گردد؛ و توأم با اشک شوق براى خوبان و سرمشق هاى عالى انسانیت، آتش خشمش براى مظاهر کفر و ظلم زبانه کشد.
پس شهادت را اگر به مقیاس فردى بسنجیم، باید موفقیت بشماریم و جشن بگیریم و شادى کنیم، ولى اگر به مقیاس اجتماعى در نظر بگیریم باید از یک نظر آن را شکست جامعه بدانیم، جامعه اى منحط که خود سید الشهداء فرمود: «وَ عَلَى الْاسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِیَتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ» و امثال این کلمات؛ و از نظر مصالح اجتماعى و تجدید و احیاء روح مبارزه و نبرد در راه حق البته ایجاد مکتب گریه و تأثر، مؤثرتر و مفیدتر است.
بدون شک مکتب حسینى راه نجات این امت است.
زیرا علت مُبقِیه دین، امر به معروف و نهى از منکر است و این دو به معنى وسیع آنها یعنى تشویق و ترویج معروف و مبارزه با منکرات بستگى پیدا کرده با حسین علیه السلام
تا آنجا که به قول بعضىها اسلام نَبَویُّ الْحُدوث و حُسَینىُّ الْبَقاء است.
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:
همچنین حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش که: "چرا سوگوارى مى کنیم؟! " چنین گفته است: مى گویند اگر امام حسین علیه السلام پیروز شد، پس چرا جشن نمىگیریم؟! چرا گریه مى کنیم؟! آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ شایسته است؟!
آنها که این ایراد را مطرح مى کنند، «فلسفه عزادارى» را نمى دانند و آن را با گریه هاى ذلیلانه اشتباه مى کنند.
«گریه» و جریان قطره هاى اشک از «چشم» که دریچه قلب آدمى است، چهارگونه است:
۱- گریه هاى شوق
گریه مادرى که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش، پس از چندین سال، سر داده مى شود، و یا گریه شادى آفرین و رضایت بار عاشق پاکبازى که پس از یک عمر محرومیت معشوق خود را مىیابد گریه شوق است.
قسمت زیادى از حماسه هاى کربلا شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداکارى ها، شجاعتها، آزادمردى ها، و سخنرانى هاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، از دیدگان شنونده سرازیر مىگردد؛ آیا این گریه دلیل بر شکست است؟!
۲- گریه هاى عاطفى
آنچه در درون سینه انسان جاى دارد «قلب» است نه «سنگ»! و این قلب که ترسیم کننده امواج عواطف انسانى است، به هنگام مشاهده منظره کودک یتیمى که در آغوش مادر در یک شب سرد زمستانى، از فراق پدر، جان مىدهد به لرزه در مىآید و با سرازیر کردن سیلاب اشک، خطوط این امواج را در صفحه صورت ترسیم کرده و نشان مىدهد که قلبى زنده و سرشار از عواطف مردمى است.
آیا اگر با شنیدن حادثه جان سپردن یک طفل شیرخوار در آغوش پدر، و دست و پا زدن در میان سیلاب خون، در حادثه کربلا، قلبى بطپد، و شراره هاى آتشین خود را به صورت قطره هاى اشک به خارج پرتاب کند، نشانه ضعف و ناتوانى است یا دلیل بر بیدارى آن قلب پر احساس؟!
۳- گریه پیوندهدف
گاهى قطره هاى اشک پیام آور هدف هاست؛ آنها که مى خواهند بگویند با مرام امام حسین (علیه السلام) همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستند؛ ممکن است این کار را با دادن شعارهاى آتشین و یا با سرودن اشعار و حماسه ها ابراز دارند؛ اما گاهى ممکن است آنها ساختگى باشد؛ ولى کسى که با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکى از درون دل، بیرون مى فرستد، صادقانه تر این حقیقت را بیان مىکند.
این قطره اشک، اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین علیه السلام و پیوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با بت پرستى، ظلم و ستم و اعلان بیزارى از آلودگی هاست. آیا این نوع گریه- بدون آشنایى به اهداف پاک او- ممکن است؟
۴- گریه ذلت و شکست
گریه افراد ضعیف و ناتوانى است که از رسیدن به اهداف خود وامانده اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى بینند؛ مى نشینند و عاجزانه گریه سر مى دهند. هرگز براى امام حسین علیه السلام چنین گریه اى مکن که او از این گریه بیزار و متنفر است؛ اگر گریه مى کنى، گریه شوق، عاطفه، و پیوند هدف باشد.
بیشتر بخوانید:عزاداری ابا عبدا... (ع) یک حرکت عظیم فرهنگی است
ولى مهمتر از سوگوارى، آشنایى به مکتب امام حسین علیه السلام و یاران او، و پیوستگى عملى به اهداف آن بزرگوار و پاک بودن و پاک زیستن و درست اندیشیدن و عمل کردن است.
سخنان شهید مطهری درباره فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام
منبع:حوزه