کارشناس سواد رسانه ای می گوید مخاطب آگاه در دریافت پیام باید به همه لایه های پیام یعنی متن، زیر متن و فرامتن توجه کند .
آقای هادی البرزی ، دکترای ارتباطات و کارشناس سواد رسانهای گفتگو کرد.
سوال: بحث ما به این جا کشید که مخاطبان را دسته بندی کنیم از لحاظ مختلف، فرمودید کاربران فضای مجازی متفاوت هستند، کاربران فعال داریم، منفعل داریم، روشنگر داریم، ماهر داریم، کاربران فراغتی داریم، کاربران منتقد داریم و این نکته را هم اشاره کردید که گاهی کاربران بدون توجه به محتوای پیام، پیام را به دیگران انتقال میدهند و این یکی از آسیبهای جدی است، حالا ادامه ماجرا را از زبان شما بشنویم.
البرزی: ما در لایههای پیام در واقع ما سه لایه در پیام داریم، متن، زیرمتن و فرامتن، من در شبهای گذشته بحث پیامهای همبرگری را مطرح کردم گفتم که وقتی شما به یک همبرگر نگاه میکنید سه لایه را در آن میبینید یکی لایه رویی آن است که ما آن را فرامتن میدانیم، لایه وسط همبرگر هست که محتوای غذایی در آن است و آن را متن میدانیم و یک لایه زیرمتن هم ما داریم که در واقع اگر ما یک پیام رسانهای را به یک همبرگر تشبیه کنیم، میبینیم که یک لایه که دارای پیام آشکار، عناصر مستقیم و اصل تولید رسانهای و ملموس را متن میدانیم که در واقع متن اصلی پیام است که هر کس همبرگر را باز کند آنها را میبیند. در پیام هم آن لایه مستقیمش همین است.
یک لایه داریم زیرمتن است پیامهای پنهان و غیرمستقیمی است که تولید کننده پیام به صورت هدفمند با استفاده از فنون اثرگذار مثل رنگ، نور، کلام، تدوین در تولید رسانه جاسازی کرده پس هدف اصلی اش این است که آن را بتواند منتقل کند.یک پیامی هم هست که فرامتن است و در کانتکس خودش معنا میدهد که در واقع سومین لایه است که خارج از متن پیام است و شامل شرایط محیطی، فرهنگی، عوامل بیرونی حاکم بر تحلیل پیام که ما آن را در واقع فرامتن میدانیم.
دلیلی که این را به یک همبرگر تشبیه کردند خواستند که با این وجه شباهتی که استفاده میکنند مخاطب متوجه بشود که در یک پیام چه چیزهایی ممکن است نهفته باشد.مخاطب پیام رسانهای وقتی که با یک پیام مواجه میشود ممکن است با آن لایه آشکارش ابتدا مواجه شود و به فرامتن و زیرمتن پیام فکر نکند، شما در خیلی از موقعهها فکر کنید یک مسابقه فوتبال که در حال برگزاری هست، مثلا مسابقه فوتبال ایران و آمریکا و رسانههای معاند را اگر آن شب رصد میکردید که این بازی انجام میشد، تا لحظه آخر آن که نتیجه مشخص نشده بود که چند چند میشود، اصلا بازی را نشان نمیدادند. چون پیش بینی میکردند شاید ایران بازی را ببرد و اصلا ورود نمیکردند به انعکاس موضوع و همان رویکرد و تاکتیک سکوت را انتخاب کرده بودند؛ اما وقتی در دقایق آخر تیم ما گل خورد آنها تازه وارد میدان شدند و به تولید محتوا پرداختند و سعی کردند روی مخاطبی که حالا مثلا تیمش گل خورده تاثیر بگذارند، یعنی با آن فرامتن نگاه میکردند که ببینند چه پیامی را تولید کنند.میخواهم بگویم که ما وقتی با یک پیام رسانهای مواجه میشویم باید سه لایه پیام را در آن ببینیم و ببینیم آن پیام آشکار موضوع چیست، فرامتن آن چیست و زیرمتن آن چیست اگر یک پیام را بخواهیم فارغ از فرامتن خودش بخواهیم مطالعه بکنیم، در سواد رسانهای قطعا نتیجه نمیگیریم؛ علت این که بیشتر موقعهها مخاطب فریب میخورد این است که فقط به متن پیام توجه کرده، به زیرمتن و فرامتن پیام توجه نداشته، به آن لایههای پنهان پیام توجه نداشته، به شرایط محیطی - فرهنگی و عواملی که باعث شده آن پیام منتشر بشود توجه نکرده است.توانایی که ما میخواهیم به مخاطب بدهیم این است که همیشه به لایههای پیام توجه کن، یعنی دقت کن که منظور این پیام چه بوده است و فقط مستقیم به آن نگاه نکن و ببین هدف این پیام چه بوده و آن کسی که پیام را تولید کرده به دنبال انتقال چه موضوعی بوده است، ما داریم به اربعین نزدیک میشویم چند ماهی مانده است شما میبینید از همین الان وقتی که رسانههای معاند میبینند که بحث اربعین دوباره پیش آمده و حضور ایرانیها و عراقیها در کنار هم و سایر ملتهایی که میروند در این راهپیمایی بزرگ شرکت کنند زیاد میشود میآیند محتوای این که بتوانند بین دو ملت اختلاف بیاندازند زیاد میشود در این رسانهها، یعنی میآیند یکسری پیامهایی تولید میکنند که بخواهند روی ذهن مخاطب ایرانی و حتی مخاطب عراقی تاثیر بگذارند.یعنی این نکته را ما میبینیم که معمولا این موقعهها میبینیم پیامهای این طوری دارد زیاد میشود، تولید اخبار جعلی در مورد زائرانی که آمدند ایران و زائرانی که عراق هستند در واقع دو ملت را میبینید پیامها زیاد شد و ادامه پیام را که میگیرید میگویید این دنبال چه هدفی هستند؟ یعنی اگر فرامتن این را نبینید و زیرمتنش را نبینید متوجه نمیشوید، یعنی خیلی موقعهها ما این را دیدیم؛ یا مثلا شما بی بی سی انگلیسی را مقایسه میکنید با بی بی سی فارسی، در مورد یک موضوع، میبینید که بی بی سی انگلیسی پیام را یک جور دیگر داده و بی بی سی فارسی یک طور دیگر. در واقع آنجا تولید کننده پیام در بی بی سی به طور هدفمند به فرامتن توجه داشته، میگفته این را دارم برای مخاطب ایرانی تولید میکنم، هدف من مثلا از تولید پیام این است میخواهم یک اغتشاش ذهنی در پیامهای در ذهن مخاطب ایرانی درست کنم، بنابراین آمده از یک هدفمندی دیگر استفاده کرده و موضوع را یک جور دیگر منتشر کرده است و این استاندارد دوگانه را ما میبینیم.پس ببینید به طور کلی اگر بخواهیم جمع بندی بکنیم، پیامهای رسانهای اگر سطحی به آنها مخاطب نگاه کند ممکن است فریب بخورد و نتواند آن را تجزیه تحلیل کند، ولی اگر مخاطب دقیق به موضوع نگاه کند و فرامتن و زیرمتن پیام را توجه داشته باشد قطعا در دام تولید کننده پیام نمیافتد.پس ما باید به دانش آموزان خودمان، به دانشجویان خودمان و کسانی که در مدارس خودمان دارند درس میخوانند، از روزهای اول پیام همبرگری را یاد بدهیم، خیلی هم ساده است یعنی در فصل سواد رسانهای شان هم هست که این پیام همبرگری و لایههای مختلف یک پیام چیست و دانش آموز هم درک میکند که چه اتفاقی میافتد.
ما در تحلیل گفتمان هم همین را داریم یعنی شما میبینید در تحلیل گفتمان یک پیام به سه بخش توصیف، تبیین، تحلیل، یعنی مخاطب اگر میخواهد قانع بشود باید از لایه توصیفی و لایه تحلیلی وارد شود و ببیند در لایههای عمیق پیام به دنبال چه چیزی بودکه در ناخودآگاه مخاطب تاثیر داشته و میتواند این موضوع را تولید کند.
دم دستترین مثالی که میتوانم بزنم بحث همین اتفاقی بود که در ایذه افتاد و یک شخصی به مامورین پلیسی که حافظان نظم و امنیت هستند با ماشین خودش به آنها زد و یکی از این عزیزان شهید شد، شما همین پیام را اگر در رسانههای معاند بروید ببینید، میبینید این حادثه را چطور توصیف کردند و چگونه آن را تحلیل کردند و چگونه خواستند تبیین کنند که در ذهن مخاطب ایرانی چگونه اغتشاش فکری ایجاد کنند و چگونه وارد شدند کجاها را تحریف کردند که بتوانند به آن نتیجهای که میخواستند برسند که میرسیم به همان جمله مکلوهان که میگفت اینها پیام را ماساژ میدهند یعنی یا از آن حذف میکنند یا به آن چیزی را اضافه میکنند یا پیامی را سعی میکنند به گونه دیگری منتقل بکنند.