۱۰ اسفند سال ۱۳۶۶،مرحله پنجم جنگ شهرها شروع شد در این روز پر از ترس و هیجان قصه یک خانواده ازهمه غم انگیزتر است که مجلس بله برون شان به عزا تبدیل شد.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا وسیما نیمه دوم دهه ۶۰، با وجود آنکه چند سالی از شروع جنگ تحمیلی میگذشت و در کوچهها و پس کوچهها پناهگاهها ساخته شده بودند، برای مردم پرواز هواپیماهای جنگندهها همزمان با ترس ،هیجان داشت به محض ورود جنگندهها همه چشم ها به آسمان خیره می شد و با دست مسیرش را به هم نشان می دادند.
مردم و امدادگران سراسیمه به سمت محل اصابت بمب ها رفتند. چند خانه ویران شده بود ،اما قصه یکی از خانه ها از همه تلخ تر بود. تا همین چند دقیقه قبل در یکی از این خانه ها صدا شادی و خنده کودکان و بزرگترها بلند بود و زن ها هلهله می کردند. مجلس بله برون دو جوان بود و اقوام داماد و عروس از دور و نزدیک آمده بودند. گویا شیرینی تمام میشود داماد و برادر عروس برای تهیه شیرینی به بیرون از خانه می روند. اما زمانی که برمی گردند همه خانه شان ویران شده بود. مات و مبهوت نمی دانستند در زیر خروارها خاک به دنبال پدر بگردند یا مادر و خواهر ..... طبق آمار در آن روز بیش از ۱۰۰ نفر مجروح و شهید شدند.
«جاسم غضبانپور» عکاس جنگ از این موشکباران به عنوان یکی از حوادث تکاندهنده نام می برد. چون علاوه بر ساکنان خانه ها ،چند نفر از کودکان محله که برای بازی به کوچه امده بودند هم به شهادت رسیدند.
منبع : همشهری آنلاین