فایز دشتی شاعر دوبیتی سرای جنوب ایران، که در حقیقت میتوان او را بنیانگذار شعرهای فولکلوریک و ادبیات عوام و بومی به شمار آورد.
سلسله نسب فایز به " فارس بن شهبان " یکی از مشایخ آل برنجه، میرسد. مادر فایز دشتی، شازده نام داشت که دختر رئیس درویش کردوانی که از روسای سرشناس منطقه دشتی بوده است.
فایز دشتی به سال ۱۲۵۰ هجری قمری برابر با ۱۲۰۹ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی در روستای کردوان از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر دیده به جهان گشود.
او ﻣﺮدی ﻣﺘﻮﺳﻂ قامت ﺑﺎ ﭼﮭﺮهای گندم گون ﺑﻮد، ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺪﺗﯽ از ﻋﻤﺮ ﺧﻮد را به ﺷﺒﺎﻧﯽ ﮔﺬراﻧﯿﺪ و زﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎده و ﺑﯽ رﯾﺎی روﺳﺘﺎﯾﯽ داﺷﺖ، در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﻣﺮدی ﺧﻮش ﻣﺸﺮب و ﺑﺬله ﮔﻮ ﻧﯿﺰ ﺑﻮد و ﭼﻮن از ﺻﺪاﯾﯽ ﺧﻮش و ﮔﯿﺮا ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﻮد دوﺑﯿﺘﯽ ھﺎﯾﯽ را که ﻣﯽ ﺳﺮود ﺑﺎ آوای ﻏﻢ اﻧﮕﯿﺰ " ﺷﺮوه " ﺑﺮ زﺑﺎن زﻣﺰمه ﻣﯽ ﮐﺮد.
فایز هم عصر محمدخان دشتی حاکم ادیب دشتی، ملاحسن کنگانی، مرشد دشتی و معتقد ری شهری بوده است.
وی دوران کودکی و نوجوانی را زیر سایه پر مهر و محبت پدر و مادر در روستای کردوان گذراند و پس از رسیدن به سن بلوغ تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش، و سپس در بردخون که دارای حوزهی علمیه بوده است، آغاز کرد؛ و قرآن و چند کتاب دیگر را به وسیلهی معلمان و مکتب داران محلی در مکتب خانهها آموخت. فایز بعد از آن به روستای خود بازگشت و تحصیلات خود را پیش یکی از مشایخ محلی به نام" شیخ احمد عاشوری " در سطح بالاتری ادامه داد.
فایز در دربار محمد خان، که خود نیز طبع شاعری داشت و مشغول به سرودن و ترویج علم بود و کتابت میکرد مشغول به شعر گفتن و ترویج علم شد. پس از کشته شدن محمد خان، فایز دشتی به گزدراز (روستایی نزدیک به خورموج) رفت.
او با دختر زایر محمد حاج مظفر بردخونی به نام تاج زر ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر به نامهای رئیس مظفر، زایر احمد، و حیدر و سه دختر به نامهای حاج بی بی، شازده و دختر بوده است. یکی از پسران فایز دشتی (حیدر)؛ در جوانی از دنیای فانی رخت بر میکند، ولی نتیجههای رئیس مظفر و زایر احمد اکنون در قید حیات اند و در شهرهای خورموج، کاکی و روستای کردوان از توابع شهرستان دشتی زندگی میگذرانند.
حاج درویش جد بزرگ فایز دشتی در «میدری» یکی از روستاهای همجوار کردوان مسجدی بنا کرده که هنوز هم آثاری از آن برجای مانده است. در آن مسجد مکتب خانهای تشکیل داده که هر سال تعداد زیادی از بچههای آن منطقه به آن مراجعه و قرآن را فرا میگرفتند و فایز دشتی نیز در همین مکتب خانه قرآن را فرا گرفته است.
فایز دشتی را شاعر شعرهای فولکلوریک و ادبیات عوام و بومی ایران دانسته اند همچنان که در خلال دوبیتیهای فایز دشتی این تاثیر پذیریها را میتوانیم ببینیم و به یاری همین سواد و دانش بود که بعدها توانست افکار و اندیشههای خویش را سامان و در قالب شعر آن را ثبت و ضبط کند.
فایز دشتی زندگی خود را از راه کشاورزی میگذرانده و به بیان دیگر نانش را از بذر آب و خاک با دستهای باغیرت به دست میآورد آن هم در زیر آفتاب سوزان منطقه و هرگز دست نیاز به سوی کسی دراز نکرد، زیرا مردی بلند طبع و قانع بود.
وی در کنار داشتن مکتب خانه به امر کشاورزی و کشت درخت خرما نیز میپرداخت و درخت کناری که به دست خود در روستای گزدراز کاشته بود و معروف است زیر سایه آن شعر میسروده هنوز باقی است.
از فایز بیش از ۷۰۰ دوبیتی در دست است که بی گمان بخش اندکی از سرودههای اوست، دیگر اشعار فایز دشتی در گذر زمان به دست شاعـران محلی به یغما رفته و به روزگار ما نرسیده است.
او علاوه بر دوبیتی غزلیاتی نیز در مدح ائمه معصومین (ع) سروده که از بین رفته است. فایز دشتی با شاعران دیگر دشتی، چون محمد خان و ملا حسن کبگانی معاصر بوده و دیدارهای دوستانه و ادبی نیز با هم داشته اند.
سرانجام شاعر دوبیتی سرای دشتی پس از ۸۰ سال زندگی در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در روستای گزدراز چشم از جهان فروبست و بنا به وصیتش در نجف اشرف به خاک سپرده شد.