منطقه ژئو استراتژیک و ژئو اکونومیک غرب آسیا به رغم کاهش اهمیت آن پس از جنگ سرد، در آغاز هزاره جدید دوباره مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفت که بیشتر به واسطه منابع عظیم انرژی بوده است.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: موقعیت استراتژیک چین در دهههای اخیر به طور عمده متأثر از رشد اقتصادی، توسعه تجاری، توان فزاینده نظامی و پویایی دیپلماتیک بوده و البته سیاست خارجی این کشور را در حوزههای مختلف دچار تحول کرده است.
یکی از مناطقی که در سالهای گذشته در سیاست خارجی چین اهمیت زیادی یافته است، منطقه غرب آسیا است. منطقه ژئو استراتژیک و ژئو اکونومیک غرب آسیا به رغم کاهش اهمیت آن پس از جنگ سرد، در آغاز هزاره جدید دوباره مورد توجه قدرت های بزرگ قرار گرفت که بیشتر به واسطه منابع عظیم انرژی بوده است. انتظار میرود وابستگی چین به انرژی غرب آسیا حداقل تا دو دهه آینده پایدار باقی بماند و این وابستگی تا سال ۲۰۳۰ به ۷۰ درصد، معادل نیاز روزانه ۱۳ میلیون بشکه در روز برسد که عموما از منطقه غرب آسیا تامین می شود.
نیم قرن است که آمریکا به بهانه های مختلف تلاش کرد با لشکر کشی و حضور نظامی در منطقه کنترل منابع انرژی غرب آسیا را به کنترل خود درآورد، اما با ظاهر شدن نشانههای افول قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا در جهان و ظهور قدرت های نوظهور مانند چین به نظر می رسد منطقه غرب آسیا در آستانه تغییر قرار گرفته است و نقش آفرینی قدرت های نوظهور در این منطقه آغاز شده است. در همین راستا چین در سال های گذشته تلاش کرد تا روابط حسنهای با ایران و عربستان (به عنوان پایههای اصلی انرژی) برقرار کند. چین در این سیاست، آشکارا منافع اقتصادی را بر منافع سیاسی ترجیح داده است.
در حالی که دومین اقتصاد بزرگ جهان (چین) با قدرت از بحران مالی ناشی از شیوع ویروس کرونا خارج می شود، این کشور، بیشترین رشد اقتصادی دوران پساکرونا معادل ۳/ ۱۸ درصد را در سه ماهه اول ۲۰۲۱ ثبت کرده است. هنگامی که آمریکا و متحدان اروپایی اش هنوز درگیر پاندمی کرونا هستند دولت پکن کشتیهایش را روانه اقیانوسها کرده، سرمایهگذاری خارجی جذب کرده، کسب و کارهای داخلی را سامان داده و چرخ اقتصاد خود را به سرعت به حرکت درآورده است.
صندوق بینالمللی پول در گزارش جدید خود اعلام کرد که اقتصاد چین رشد سریعتری از آمریکا خواهد داشت. برآورد صندوق بینالمللی پول از نرخ رشد پیشبینیشده چین برای سال میلادی جاری ۱ / ۸ درصد است. این در حالی است که برای آمریکا ۷ درصد و برای منطقه یورو ۶ / ۴ درصد پیشبینی شده است. نرخ رشد احتمالی برای سال آینده میلادی نیز برای کشور چین ۷/ ۵ درصد پیشبینی شده است، این در حالی است که برای آمریکا ۹ / ۴ درصد و برای منطقه یورو ۳ / ۴ درصد پیشبینی شده است. برآورد بانک جهانی نیز به صندوق بینالمللی پول نزدیک است.
آمار مهمترین صادر کنندگان کالا در جهان در سال ۲۰۲۰ آشکارا برتری چین بر آمریکا و متحدانش را نشان می دهد:
- چین ۲۵۹۱ میلیارد دلار
- آمریکا ۱۴۳۱ میلیارد دلار
- آلمان ۱۳۸۰ میلیارد دلار
- هلند ۶۷۴ میلیارد دلار
- ژاپن ۶۴۱ میلیارد دلار
شکی نیست که دغدغه های امنیتی، اهمیت فزاینده ای در سیاست خارجی چین در آینده خواهد یافت. دلیل این حساسیت ضرورت امنیت در انتقال انرژی به مراکز صنعتی چین و همچنین امنیت در انتقال کالاهای چینی از راه ابریشم به غرب است. «ابتکار کمربند و راه» بر اهمیت غرب آسیا افزوده است. این ابتکار یک طرح سرمایهگذاری عظیم در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۰ کشور جهان و توسعه دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی» است که هدف از آن گسترش سرمایه گذاری چین در عرصه بین المللی است. راه ابریشم جدید شبکه راههای بههمپیوستهای با هدف بازرگانی در آسیا بود که خاور و باختر و جنوب آسیا را به هم و به شمال آفریقا و خاور اروپا پیوند میداد و تا سده پانزدهم میلادی بهمدت ۱۷۰۰ سال، بزرگترین شبکه بازرگانی دنیا بود.
در حالی که آمریکا میکوشد از طریق طرح شراکت «ترنس-پاسیفیک» اقدام به قاعدهگذاری برای تجارت آزاد فراتر از معیارهای سازمان جهانی تجارت کند، چین میخواهد از طریق راه ابریشم نو مازاد محصولات تجاری خود را به کشورهای در حال توسعهای که نیازمند کمک این کشور هستند، صادر کند. برخی تحلیلگران، «ابتکار کمربند و راه» را طرحی در راستای توسعه تجارت جهانی با الگوی چینی میدانند، که قصد دارد نظم اقتصادی جهان را باز تعریف کرده و سلطه شکننده اقتصاد آمریکا در جهان را به چالش بکشد.
نقشه بالا بیانگر جایگاه ویژه غرب آسیا در سیاستگذاری های کلان چین است. این اهمیت علاوه بر ذخائر انرژی ناشی از موقعیت راهبردی در ترانزیت کالاست. از سوی دیگر منطقه غرب آسیا به واسطه دلارهای نفتی بازار جذابی برای صنایع و محصولات قدرت های اقتصادی جهان محسوب می شود. آمارها نشان می دهد مبادلات تجاری بین چین و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در سال ۲۰۱۹ از ۱۸۰ میلیارد دلار فراتر رفت که ۱۱ درصد از تجارت خارجی شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل می داد.
در سال ۲۰۲۰ هم، چین به عنوان بزرگترین شریک تجاری شورای همکاری خلیج فارس جایگزین اتحادیه اروپا شد. این نشان دهنده یک تغییر بزرگ نسبت به سال ۱۹۹۰ بود که تجارت چین و کشورهای جنوب خلیج فارس کمتر از ۵/۱ میلیارد دلار بود که تنها یک درصد از کل حجم تجارت اعراب خلیج فارس را نشان می داد.
از سوی دیگر چین سیاست گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران را نیز پیگیری می کند. امضای سند نقشه راه ۲۵ ساله همکاریهای جامع راهبردی ایران و چین با واکنش های مختلفی روبرو شد. شکی نیست قطب اقتصاد جهان در آینده نزدیک از آن چین خواهد بود و داشتن رابطه استراتژیک با کشوری که قدرت برتر اقتصادی است بسیار ارزشمند است. فراموش نکنیم ایران کشوری است که مزیت نسبی اقتصادی در صادرات نفت، گاز و محصولات پتروشیمی دارد و به همین دلیل مشارکت استراتژیک بلندمدت با تهران برای چین قابل چشم پوشی نیست.
از سوی دیگر ایران نیز برای توسعه اقتصادی سرمایه گذاری چین در صنعت نفت و گاز و زیرساختهای ارتباطی و مخابراتی برایش پراهمیت است. همچنین تحقق «ابتکارکمربند و راه» بهعنوان طرحی در بستر مسیر جاده ابریشم میتواند برای ایران بهعنوان گذرگاه اصلی این طرح حائز اهمیت باشد و در افزایش آبادانی و توسعه اقتصادی ایران نقشی مهم ایفا کند.
از جهت سیاسی نیز شراکت راهبردی با پکن دارای تأثیرات مثبتی است. در طی دو دهه اخیر، چین بعد از آمریکا، از نظر اقتصادی، جمعیت و هزینههای نظامی دومین کشور قدرتمند و فعال در جهان بوده و هزینههای نظامی آن مرتباً در حال افزایش است؛ بنابراین منطق یک «دیپلماسی هجومی» مبتنی بر «راهبرد مقاومت فعال» برای ایران حکم میکند که به جایگزین های دیگر بیندیشد. همکاری نظامی ایران و چین، آمریکا را بیشتر در معرض ضعف قرار خواهد داد و نهایتا حضور آمریکا را در خلیج فارس و دریای عمان به چالش می کشد.
همان طور که بیان شد رشـد اقتصـادی چـین در ترکیب با نوسازی نیروی نظامی این کشور، باعث شـده اسـت کـه ایـن کشـور به شکلی فزاینده بر قدرت و بر وزن و نقـش خود در سیاست بین الملل بیافزاید. نشانه هایی وجود دارد که بیانگر تمایل چین برای حضور نظامی در منطقه غرب آسیاست. چین در طول سالهای گذشته به آرامی زیرساختهای خود را در حوزه همکاریهای نظامی و امنیتی در منطقه غرب آسیا گستردهتر کرده است. هماکنون تنها پایگاه نظامی چینیها در کشور جیبوتی است، اما شناورهای نظامی چینی در بسیاری از بنادر منطقه همچون بندر «دقم» در عمان و همچنین «گوادر» در پاکستان توقف کردهاند. علاوه بر این مانورهای گسترده دریایی نیز با اغلب کشورها به صورت دوجانبه و یا چندجانبه بین چین و کشورهای منطقه برگزار شده است.
این اتفاق در حالی رخ می دهد که آمریکا اعلام کرده است که نیروهایش را از غرب آسیا به شرق آسیا و حوزه پاسیفیک منتقل خواهد کرد لذا بعید نیست چین برای تضمین امنیت مسیرهای تجاری به دنبال تاسیس پایگاهی نظامی در غرب آسیا باشد. روزنامه «روزنامه وال استریت ژورنال» اخیرا خبری را منتشر کرد و مدعی شد چین به طور مخفیانه در حال ساخت تأسیسات نظامی در بندری در امارات متحده عربی بوده است. این خبر در حالی منتشر شد که امارات متحده عربی از متحدان نزدیک آمریکا در خلیج فارس است، اما روابط صمیمانهای با چین دارد و چین یکی از بزرگترین شرکای اقتصادی امارات است. انتشار این خبر به وضوح نشان می دهد که حتی نزدیک ترین متحدان آمریکا نیز واشنگتن را شریکی قابل اعتماد برای خود نمی دانند.
کارشناسان معتقدند آمریکا در راستای تفکر قدرت یک قطبی در جهان، نگران تبدیل شدن چین به یک قطب نیرومند اقتصادی - نظامی است که بر جهان مسلط شود، لذا سعی دارد با چرخش به سمت شرق آسیا، راه را بر چین دشوار سازد. در مقابل سیاست چین، ناشی از پیشرفت های داخلی و تحولات درونی قدرت است و لذا نفوذ در غرب آسیا، پاسخی به سیاست چرخش آمریکا به شرق آسیا و نزدیک شدن به مرزهای چین است. چین به دلیل نداشتن سابقه سیاسی، تاریخی و استعماری در غرب آسیا، توانسته اعتماد کشورهای این منطقه را به گونهای جلب کند که مورد انتقاد رقبا قرار نگیرد.
تفکر راهبردی چین در غرب آسیا، با انگیزه های اقتصادی و بر مبنای سیاست اقتصادی کشورش برنامه ریزی شده و همین سیاست سبب شده که چین بدون کمترین تنش در تمام کشورها از جمله کشورهای غرب آسیا نفوذ کند. در همین راستا چین با ۱۷۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری در کشورهای حوزه خلیج فارس و پیمان همکاری با ۱۷ کشور عربی، به دنبال گسترش سیاست خارجی و منافع اقتصادی خویش در آسیای غربی و شمال آفریقاست.
پژوهشگر: علی ظریف