نگاهی به حال و روز خانههای ادبی تاریخی یزد، گنجهای پنهانی که در هیاهوی زمان مغفول مانده اند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، یک سال پیش بود که همین جا در محله شیخداد یزد قدم میزدم و زیر لب این غزل حافظ را زمزمه میکردم،ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو، کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما...
محلهای که قرنها پیش، بر اساس شواهد تاریخی، محل زندگی شیخ محمد دادا یکی از استادان حضرت حافظ و محل رفت و آمد این شاعر بزرگ ایرانی بوده است. یکی از قدیمیترین محلات یزد با کوچههایی دراز و تو در تو و خانههایی خشتی که زیر باران پاییزی بوی زندگی میدهند.
وجود بقعه سلطان شیخداد ، یکی از ادیبان و عارفان بزرگ یزد هم در این محله موجب شد تا یکی از خانههای قدیمی این محله با نام شعر و ادبیات جان دوبارهای بگیرد. خانهای تاریخی از خشت و گل با دو تالار بزرگ و اتاقهای پنج دری و حیاطی که در میانش حوضی بوده، اما متاسفانه گذر زمان آن را فرسوده کرده و غیر قابل زندگی است.
تیرماه سال گذشته بود که در این باره با رئیس سابق سازمان فرهنگی ورزشی اجتماعی شهرداری مصاحبهای داشتم، ملازینلی گفت: خانه ظریف را که متعلق به دوره قاجار است، به عنوان خانه ادبیات انتخاب کردیم که ۳۰۰ متر مربع مساحت دارد، اعتبار ۷۰۰ میلیون تومانی برای مرمت این خانه تاریخی در شورای اسلامی شهر یزد تصویب شده است و امیدواریم تا سه ماهه اول سال آینده به بهرهبرداری برسد.
خبری که ادیبان یزدی را پس از ناکامیهای بسیار، دلگرم کرده بود؛ اما بعد از گذشت بیش از یک سال به یکباره عملیات مرمت این بنا متوقف شد. نوری یکی از شاعران برجسته یزدی میگوید سال هاست که اهل ادب به دنبال محفلی هستند تا با همدلی بیشتر، فعالیتهای ادبی را انجام دهند، اما فرصتش فراهم نمیشد، این خانه چراغ امیدی برای ما بود کاش این چراغ خاموش نشود. البته در استان یزد ۷ خانه ادبی ثبت شده است که این سرنوشت تلخ و تکراری پیش از این نصیب آنها هم شده است.
خانه پدری که به روی بچه هایش بسته است!
به محله خرمشاه یزد میروم محلهای قدیمی با کوچههایی تنگ و خشتی که امکان عبور خودرو در آن نیست. پرسان پرسان خانه پدر ادبیات کودک و نوجوان را پیدا میکنم. خانهای قدیمی با یک در کوچک آبی رنگ که روی زنگ خانه اش نام آذریزدی دیده میشود، اما هرچه در و زنگ را میزنم کسی در را باز نمیکند. یکی از همسایهها میگوید متاسفانه در این خانه هیچ وقت به روی ادیبان و مردم باز نشد و هرروز تعدادی از گردشگران این سوال را ازمن میپرسند که چرا این در بسته است؟
خانهای که قریب به ده سال پیش از سوی فرزندخوانده او بازسازی شد و قرار شد به عنوان خانه ادبیات کودک و نوجوان فعالیتش را آغاز کند و محلی برای رفت و آمد کودکان و نوجوانان و گردشگران باشد، اما حالا خانه پدرقصهها به روی بچهها بسته است. مشکلی که بارها با اعتراض نویسندگان و فعالان حوزه کودک و نوجوان مواجه شده است.
شهیدی فر شاعر کودک و نوجوان یزدی در این باره میگوید ما در یزد استاد آذر یزدی را داریم که بنیانگذرا ادبیات کودک و نوجوان است، ما میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و با انجام فعالیتهای ادبی در این مکان ادبیات یزد را به کشور معرفی کنیم، اما متاسفانه آنطور که باید در این زمینه کار نمیشود.
هر لحظه مزن در که در این خانه کسی نیست
به خیابان امام یزد میروم؛ جایی که خانه فرخی یزدی، یکی از شاعران برجسته کشور در آن قرار دارد. خانهای سنتی پس از سالها توسط میراث فرهنگی بازسازی و در مهرماه سال ۹۸ افتتاح شد و خبر خوبی برای جامعه ادبیات و گردشگری استان بود؛ اما وقتی وارد کوچه میشوم قفل روی در مرا از ورود به خانه بازمی دارد؛ و این شعر فرخی را برای تداعی میکند، هر لحظه مزن در که در این خانه کسی نیست، بیهوده مکن ناله که فریادرسی نیست...
مغازه دار روبروی خانه میگوید بعد از افتتاح این خانه ما هم خوشحال بودیم که عبور و مرور گردشگران به کسب و کارمان رونقی میدهد، اما متاسفانه درهای آن بعد از ۳ ماه بعد بسته شد و حتی تابلوی خانه فرخی را که بالایی در نصب کرده بودند، برداشته اند گویا فقط میخواستند خبرش را پخش کنند.
با تماسهایی که با اداره کل میراث فرهنگی استان داشتم؛ یک نفر از سوی این سازمان در را برویم باز میکند. وارد خانه که میشوم خانهای زیبا و سنتی با اتاقهای پنج دری و تو در تو را میبینم که میتوان ساعتها به تماشای زیبایی هایش نشست، اما جز چند عکس فرخی و چند قفسه کتاب خاک خورده چیزی در این خانه نیست. سکوت شعر غم انگیزی ست که از در و دیوارهایش شنیده میشود.
ماجرای غم انگیزی که اعتراض حسین مسرت، پژوهشگر یزدی و عضو هیات مدیره خانه فرخی را هم به دنبال داشته است او میگوید درهای این مجموعه باید به روی علاقمندان و گردشگران باز شود. در حال حاضر مراجعات زیادی به این مجموعه میشود، ولی با بسته بودن این مکان مواجه میشوند.
صاحب خانهای که بی سرپناه است
از خانه فرخی یزدی بیرون میآیم کمی آنسوتر درکوچه آروک، خانهای در دست مرمت و احیاست که آبان ماه سال گذشته آن را به عنوان خانه وحشی بافقی نامگذاری کردند.
خانهای که به گفته فاطمی مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان سالها محل زندگی وحشی بافقی بوده و به نام خانه بیات صاحب بعدی آن در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده و با پژوهشهای کارشناسان میراث فرهنگی نشان داد که این خانه متعلق به وحشی بافقی بوده است.
اما عملیات احیای این خانه هم مانند خانه ادبیات همچنان با کندی پیش میرود. یکی از ساکنین این محله میگوید یک سال است که میخواهند این خانه را مرمت کنند، اما فقط خبرهایش را میشنویم.
گرچه مسئولان برای این خانه نقشههای خوبی کشیده اند، اما به نظر میرسد با سرنوشتی ک دچار دیگر خانهها شده، جای امیدواری برای مردم نمانده است.
یکصد کیلومتر آن طرف از این جا، در زادگاه شاعر دلسوخته کویر، خانهای دیگر به نام وحشی بافقی وجود دارد. به آنجا میروم. در میدان خان بافق خانهای قدیمی با تابلوی وحشی بافقی میبینم؛ آنجا هم در خانه قفل است. از کاسبهای دور میدان که سوال میکنم مرا به اداره میراث فرهنگی بافق که در همین میدان است راهنمایی میکنند.
یکی از کارشناسان این اداره در خانه وحشی بافقی را به رویم باز میکند. خانهای بازسازی شده و زیبا و چشم نواز که به موزه مردم شناسی بافق تبدیل شده است و البته درهای آن به روی مردم بسته است. شاعردلسوختهای که صاحب دوخانه است، اما خودش همچنان بی سروسامان است و به خاطر کشمکشهای یزدیها و بافقیها همچنان در جوی خیابان امام یزد دفن است.
شکوهی پنهان در خانه شکوهی
به خیابان مسجد جامع یزد میروم، در کوچههای کنار مسجد، خانهای تاریخی و با شکوه وجود دارد؛ خانه شکوهی، یکی از شاعران دوره قاجار در یزد که چند سال پیش توسط میراث فرهنگی مرمت و احیا شد. خانهای که اکنون در ساعات اداری درهایش باز است و یکی از زیباترین خانههای تاریخی یزد که دارای ۴ حیاط اندرونی، بیرونی، نارنجستان، کلاه فرنگی و اصطبل است، اما نمیشود از همه جاهایش دیدن کرد.
علومی یکی از کارشناسان میراث فرهنگی میگوید در زمان حیات شکوهی، این خانه محفلی برای شاعران یزدی بوده است و محل رفت و آمد ادیبان آن دوران بوده است. خانهای که پس از احیا و مرمت قرار بود به عنوان خانه ادبیات یزد فعالیت کند، اما حالا تبدیل به اداره میراث فرهنگی یزد شده است. خانهای که گویا شکوه واقعی اش را پنهان کرده اس و. متاسفانه حتی مردم یزد هم نمیدانند اینجا خانه شاعری ست که روزگاری چراغ محفل ادبیات را در این شهر روشن نگه داشته بود.
رضا یکی از شهروندان یزدی میگوید: ما در مورد این خانه اطلاعات زیادی نداریم، اما آوازه زیبایی اش را شنیده ایم و عکس هایش را در فضای مجازی دیده ایم؛ دلمان میخواست از نزدیک تماشایش کنیم گویا میراث فرهنگی حیفش آمده این خانه را در اختیار هنرمندان قراردهد و بعد از احیا خودش در آن ساکن شد.
سریال تلخ و تکراری خانه دکتر اسلامی ندوشن
سرنوشت خانههای ادیبان یزدی، مانند سریال تلخی ست که میتوان ادامه اش را حتی حدس زد. به خاطر میآورم سالها پیش خانهای در ندوشن به دکتر اسلامی افتتاح شد. برای بررسی وضعیت آن ۸۰ کیلومتر از یزد فاصله میگیرم و به شهری میرسم که مهد زندگی یکی از بزرگترین نویسندگان و شاعران ایران است. شخصیتی برجسته که سالهاست خارج از کشور زندگی میکند و خانه قدیمی اش را که در این شهر بود و متروکه و مخروبه شده بود برای انجام فعالیتهای ادبی و هنری به اداره فرهنگ و ارشاد این شهر واگذار کرد.
خانهای با ۱۰ هزار مترمربع که پس از مرمت به کتابخانه، نگارخانه و سالن آمفی تئاتر مجهز شد؛ همانطور که حدس میزدم حالا در این خانه هم به روی بازدیدکنندگان بسته است و تنها تفاوتش قبل از واگذارشدن تمیزی و تجهیز آن است.
کارشناسان اداره فرهنگ و ارشاد میگویند آن خانه به علت شیوع ویروس کرونا درحال حاضر بسته است، اما موسوی یکی از اهالی این شهر میگوید: سالهاست که در این خانه به روی مردم بسته است. خانهای که در اختیار اداره فرهنگ و ارشاد است و گاهی اوقات برای اجرای برنامهها در آن باز میشود در صورتی که باید در آن به روی هنرمندان و گردشگران باز باشد چرا که این خانه از جاذبههای گردشگری شهر ما به شمار میرود. بدون شک دکتر اسلامی ندوشن هم که سالها عمرش را برای نوشتن گذاشته، از خاک خوردن این خانه و بسته بودن در آن راضی نیست.
یکی دیگر از شهروندان ندوشنی میگوید: این کاش آثار دکتر اسلامی را در این خانه جمع آوری میکردند و با عکسها و دست نوشتههایی از او آن را مزین میکردند تا هم آنطور که باید در شان این ادیب توانا کاری انجام داده باشیم و هم یکی مکان زیبا برای بازدید مردم باشد.
کرم نما و فرود آ که خانه ، خانه توست
مدیرکل میراث فرهنگی استان یزد هم که متولی اصلی خانههای تاریخی ادبی ست، میگوید: علت بلاتکلیفی خانه آذر یزدی، عدم همکاری فرزندخوانده اش با مسئولان است و او این خانه را به میراث فرهنگی یا سازمان دیگری واگذار نمیکند.
فاطمی ادامه میدهد: خانه فرخی یزدی و وحشی بافقی در بافق هم در دوران کرونا بسته بود و به عنوان موزه فرخی از ابتدای آذرماه فعالیت خود را از سرخواهد گرفت و همچنین روند احیای خانه وحشی بافقی در یزد هم به علت کمبود بودجه کند شده و پیش بینی میشود تا ۳ سال دیگر هم طول بکشد.
در میان خانه، صاحبخانه را گم کرده ایم
خانههایی که قرار بود معامله دوسر سود باشند؛ یعنی هم چراغ محفل ادبیات را روشن نگه دارند و هم محلی برای گردشگری و رونق اقتصادی باشند، مثل خانه نیما یوشیج در روستای یوش مازندران که با همت مسئولان یکی از جاذبههای گردشگری آنجا به شمار میرود و همه یادگاریهای نیما از کتابها، شعرها و عکس هایش را میتوان در آنجا دید. اما خانههای ادیبان یزد حالا درهایشان قفل است و در حال خاک خوردن هستند.
انگار این معامله یک طرفه، فایدهای جز پر شدن رزومه کاری مسئولان نداشته است؛ مسئولانی که پس از انتشار خبر مرمت و یا افتتاح خانه ها، وعده هایشان را فراموش میکنند.
با دبیر شورای شعر استان یزد در این باره صحبت میکنم؛ مهرابی میگوید: بازسازی و مرمت و احیای خانههایی که با تاریخ و فرهنگ و هنر ما گره خورده است، میتواند در بازسازی بخشی از هویت فرهنگ اسلامی، ایرانی ما نقش مهمی داشته باشند و میتوان قدمهای موثری در معرفی فرهنگ و تاریخ یزد برداشت.
او ادامه میدهد: در نیشابور ما شاهد رویدادهای هنری بین المللی بر سر مزار عطار هستیم. خانه فرخی یزدی میتواند به عنوان یک شاعر انقلابی که نماد مبارزه در زمان مشروطه است و یا یادبود مرحوم آذر یزدی به عنوان پدر شعر کودک و نوجوان کشور میتواند در حوزه گردشگری بسیاری از توریستهای ایرانی و خارجی را به سمت خود جذب کند.
در ادامه با سلیمانی یکی از شاعران برجسته یزدی، همصحبت می شوم. او در این باره میگوید: معرفی منازل مسکونی شاعران یزد خود معرفی اثری فرهنگی بعنوان میراثی ماندگار برای آیندگان است و باید با رسیدگی درست و به بهترین نحو به دنیا معرفی شوند، زیرا پشتوانه لازم جهت پرورش و شکوفایی استعدادهای شهرستان یزد، منوط به مکانی ثابت و همیشگی و ماندگار است و به قولی زدن چند هدف با یک نشان است. امیدوارم مسئولین این حساسیت را قدر بدانند و در راستای پیشرفت ادبیات و گردشگری یزد این گام مهم را محکم بردارند.
به خانه برمی گردیم؟
خانههایی که روزگاری محل رفت و آمد ادیبان این استان بوده اند. اکنون خانه ادبیات در سرمای استخوان سوز کویر دوباره دلش به دمیدن روح شعر درآن گرم شده است و امیدی در خانه وحشی بافقی غبار غم برود حال خوش شود را زمزمه میکند. نگاهها منتظرند تا درهای خانه شاعر لب دوخته دوباره باز شوند و خانه دکتر اسلامی ندوشن هم شان و منزلتش دوباره یابد.
نویسنده: زهرا گنجعلی