میگوید: از ۱۴ سالگی یادم نمیآید از پدرم پول گرفته باشم؛ خیلی هم از این بابت خوشحالم؛ یکی مهندس است و کت و شلوار میپوشد، یکی هم مثل ما؛ تازه از ما بدتر هم هست؛ تراشکارها که کلاً سر و صورتشان سیاه است. کار که عار نیست!
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، گَرد و غبار حاصل از برش چوبها کارگاه را پر کرده و هر جا باریکهای از نور تابیده، انبوه ریزدانههای چوب بیشتر به چشم میآید؛ در همین کارگاه است که حسین آقا را پیدا میکنم. جوانی شبیه به همه جوانهای امروزی که کار را برای خودش تبدیل به یک سرگرمی جذاب کرده. هدفون در گوشش گذاشته و با خواننده ریز ریز میخواند. با یک لباس کار خاکی؛ از کارش که میپرسم با هیجان میگوید: اینجا خانه اول من است؛ خانه خودمان خانه دومم است؛ از صبح تا شب با همین سر و وضع مشغول کار هستم؛ تازه الان مثلا تمیزم. این را میگوید و میزند زیر خنده.
امیدوار و راضی از روزگار، یکه و تنها یک کارگاه نجاری را اداره میکند. از خودش که میخواهم بگوید، توضیح میدهد: ۲۷ ساله ام و ده سال است در کار نجاری هستم؛ دو تا کار بلدم؛ هم تعمیر وسایل چوبی و هم کابینت سازی؛ خیلی هم از کارم راضی هستم؛ هرکسی هم میگوید در جوانی کار پیدا نمیشود من میگویم میشود؛ اگر آدم خودش بخواهد میتواند کار پیدا کند؛ همت میخواهد و کمی سرمایه اولیه؛ من با کارگری سرمایه جمع کردم و آمدم برای خودم مستقل کار کردم.
حسین آقا از صفر تا صد تعمیر و ساخت کابینت را بلد است؛ و باور دارد نسبت به هم سن و سالهایش حسابی برد کرده. میگوید: آنها که هم سن و سالهای خودم بودند همکلاسی خودم بودند اندازهای که من در آوردم آنها تازه دارند میروند کارکارگری یاد بگیرند؛ در حالی که من کار خودم را دارم، ماشین خودم را دارم.
این جوان ۲۷ ساله شاگردی کردن را از اوقات فراغتهای تابستانی اش شروع کرده. میگوید: از ۱۴ سالگی یادم نمیاید از پدرم پول گرفته باشم؛ خیلی هم خوشحالم این کار را دارم؛ کار جوهر مرد است؛ هر چه که باشد؛ یکی مهندس است و کت و شلوار میپوشد، یکی هم مثل ما؛ تازه از ما بدتر هم هست؛ تراشکاری که کلاً سر و صورتشان سیاه است. کار را نباید عار دانست.
حسین آقا این روزها مشتریهای زیادی دارد. میگوید: باور کنید نمیرسم سفارش هایم را به موقع تحویل بدهم، انقدر که کار و سفارش زیاد است.
جایی که حسین آقا در آن سخت مشغول کار است، یک کارگاه در کنار دهها کارگاهی است که در چهاردانگه، مرکز تولید و فروش صنایع چوبی در پایتخت فعالند. جایی که در آن فرصت برای حرفهای شدن زیاد است؛ تعداد جوانهای شبیه به حسین آقا، اما انگشت شمارند. یکی از این جوانها پوریای هجده ساله است که آنلاین شدن کلاسهای مدرسه از دو سال پیش از او یک رنگ کار حرفهای ساخته. پوریا میگوید: اول باید شاگردی کنی تا استادکار شوی؛ تا به درجه استادی برسید و خودتان شاگرد بگیرید. درسته الان کارگر هستم، ولی تلاش میکنم در آینده یک کارگاه برای خودم بزنم. در کارگاههای تولیدی این محدوده، فرصتهای شغلی متعددی وجود دارد. از رنگ کاری چوبی که پوریا به آن مشغول است گرفته تا خراطی چوب و دوخت و دوز پارچه مبل و کارهای دیگر.
جبرئیل جوان دیگری است که کارش روکوبی مبل است. میگوید: برای روکوبی تمام صندلیها دیگر براحتی روی من حساب باز میکنند. شش ماه است کار میکنم و اولش با پادویی شروع کردم.
اول شاگردی کن؛ بعد کسب و کار خودت را بزن!
جوانهایی که این روزها برای یادگرفتن یک مهارت به شاگردی کردن تن میدهند اصولا به هیچ چیز به اندازه توان خودشان تکیه نمیکنند. مرتضی دانشجوی حسابداری توضیح میدهد: فکر کردم یک هنر جدا از درس هم داشته باشم بهتر است؛ آدم میتواند جدا از درسش یک جای دیگر هم تکیه کند. عاقبت شاگردی کردن، اما جز آسانی نیست. این را جوانهای این محدوده میتوانند در همسایگی کارگاه خودشان هم ببینند. جایی که خیلی از تولیدکنندگان شاغل در آن توانسته اند بعد از سالها شاگردی مستقل شوند و برای جمع زیادی کارآفرینی کنند. بچههای این نسل، اما با همه رفاهی که در آن به سر میبرند، اغلب از چنین لذتی، ساختن و خراب کردن، تجربه کردن و مستقل شدن محرومند. این در حالی است که در علم روانشناسی هم تجربه کردن از راه شاگردی را یکی از راههای رسیدن به موفقیت میدانند. سیدمجتبی حورائی، روانشناس توضیح میدهد: در سالهای اخیر یک چالش جدی در فضای کسبوکار کشور ما رایج شده که در آن افراد رو تشویق و ترغیب میکنند که برو کسبوکار خودت را راه اندازی کن و برای خودت مستقل شو؛ و این عاملی شده که خیلی از افراد بدون تجربه به بازار ورود کنند و با ورشکستگی و سرخوردگی مواجه شوند؛ این در حالی است که با شاگردی کردن میشود چالشها و بحرانها را دید، رکودیها و خلوتیها را دید، فقط پنجشنبه و جمعههای شلوغ کسب و کارها را نبینید؛ نگاه نکنید جلوی این مغازه انقدر شلوغ است و فروش دارد؛ مواظب باشید فریبتان ندهند؛ برای موفقیت ابتدا باید مدتی کسب تجربه و شاگردی کنید بعد آرام آرام بیایید کسب و کار خودتان را بزنید؛ اما این بار با تجربه و آگاهی بالا؛ این درصد موفقیت و پیشرفت شما را بالا میبرد؛ پس اول شاگردی کن، بعد کسب و کار خودت را بزن.
شاگردی کردن نقطه شروع موفقیت در هر کسب و کاری است. همه اوستاکارهای حرفهای هم روزی کار خودشان را با شاگردی کردن شروع کرده اند؛ این همان فرهنگی است که اگر بین نسل جوان امروز ما فراگیر شود میتوان روی خودساخته شدن این نسل حساب زیادی باز کرد.