میان رزمندهها معروف بودند به تخریب چی؛ تخریب چیها در جنگ مهارتی کسب کرده بودند که شاید هیچ سربازی در هیچ کجای دنیا فرصت آموختن آن را پیدا نکرده باشد.
آن روزها هر کس با هر مهارت و تخصصی که داشت راهی جبهه میشد؛ رزمندهها در کنار دفاع هر کاری که بلد بودند انجام میدادند؛ یکی آشپز خوبی بود، دیگری جوشکار، یکی راننده، بعضی مکانیک، تعدادی تکنسین و آشنا به کارهای فنی، و عدهای هم متخصص در طراحی زیرساختهای مهندسی و اجرای عملیاتهای جنگی؛ هر که بودند با هر پست و درجهای از توانمندیهای فردی شان برای کمک به پیشبرد امور جبهه استفاده میکردند؛ همین بود که خط مقدم هر چقدر هم پرخطر، پشت خاکریزها حال همه خوب بود و هیچ کار بر زمین ماندهای باقی نمیماند.
بعضی مهارتها هم البته در جبهه تقویت میشد؛ مثل وقتی که کمبود ابزار دفاعی فرصتی میشد تا رزمندهها مهارت تعمیر و بازسازی ادوات جنگی را کسب کنند؛ و یا وقتی سر و کله میدانهای مین در جنگ پیدا میشد؛ و نیاز به پاکسازی این میدانها برای مقابله با تجاوز دشمن بیشتر میشد. مهندس ولیزاده یکی از آن رزمندههای جنگیست که جبهه او را در خنثی کردن مین حرفهای کرد؛ سه روز بیشتر از شروع جنگ نگذشته بود که خودجوش به جبهه رفت؛ در بیست سالگی در حالی که ورزشکار، اهل کار، پرانرژی و درس خوان بود شد یک رزمنده و داوطلب خنثی سازی مین.
خودش میگوید: تصور من این بود که یک بسته بسیار خطرناک روبروی من است و اگر من بر این بسته غلبه نکنم یک رزمنده و حداقل یک نفر رو حتماً به شهادت میرساند؛ اراده اولیه ما این بود که یک دشمنی داریم که روبرو با تیر دارد ما را میزند و یک دشمنی داریم زیرخاکی که هیچکس نمیبیند؛ وظیفهای من بود که این دشمن را از کار بیندازمش؛ و این انگیزه بود که بچههای ما را میرساند به این قدرت یعنی با همه وجود حاضر بودیم تکه تکه بشویم، ولی اتفاقی برای یک رزمنده نیفتد
تا قبل از جنگ اگرچه با مین سرو کار نداشت، تجربههای کار در نوجوانی، اما در میدان مین به کمکش آمده بود؛ وقتی کنار پدر در کار تأسیسات و لوله کشی شاگردی کرده بود.
من روزها کار میکردم، شبها درس میخواندم کنارش ورزش میکردم تو ورزش هم خیلی موفق بودم در حد تیم ملی نوجوانان ها؛ یعنی وقتم را طوری تنظیم کرده بودم که به همه این کارها میرسیدم؛ در کار تاسیسات هم شما با سیستمهای مکانیکی سر و کار دارید، توی سیستمهای تاسیسات بمب هم عملاً یک بمب را که باز میکنید دارید یک پیچ و مهره را از هم باز میکنید، ولی ریسکش این است که بمب یک چاشنی دارد که اگر اشتباه کنید یک انفجار انجام میشود؛ این خیلی موثر بود برای بچههایی که فنی بودند و میآمدند در دسته تخریب.
او و همه رزمندههای معروف به تخریب چی، در جنگ مهارتی کسب کردند که شاید هیچ سربازی در هیچ کجای دنیا فرصت آموختن آن را پیدا نکرده باشد. میگوید: تا قبل از جنگ ایران و عراق وقتی میگفتند یک میدان مین سد کننده است، منظور ۶ تا نوار مین بود، اگر شش تا نوار کنار هم باشند این را میگویند میدان مین سدکننده؛ یعنی هیچ کس نمیتوانست از ان بگذرد؛ اما بچههای ما در این کار به قدری به مهارت رسیده بودند که خنثی کردن اینها برایشان زنگ تفریح بود؛ دشمن هم وقتی میدید ما به این راحتی از این زمینها عبور میکنیم استانداردهای جهان را از شش نوار به ۸۰۰ نوار رساند. هنوز هم در منطقه فکه اگر بروید تا کانال حنضله و کمیل یک فاصله چند کیلومتری از لایههای میدان مین و موانع است که سابقهای در دنیا ندارد؛ این مهارت به قدری توانمند کرده بود بچهها را که دشمن هر روز به فکر ایجاد موانعهای جدیدتر و مشاوره گرفتن از تمام دنیا بود.
دشمن به پشتوانه کمکهایی بزرگی که از قدرتهای بزرگ جهان داشت، هر روز تجهیزات و سلاحهای کشتارش را به روز میکرد. مینها هم از این قاعده مستثنی نبودند.
آقای تخریب چی توضیح میدهد: دشمن در اولین مرحله که به ما حمله کرد از مینهای جنگ جهانی روسیه استفاده میکرد؛ به قدری آنها قابل کشف برای ما بودند و که مجبور شدند پیچیدهترین مینهای دنیا را استفاده کنند. همیشه به روزترین تکنولوژی مین دنیا را جلوی راه ما میگذاشتند.
اتفاقی که البته بعد از مدتی برای تخریب چیها عادی و تبدیل به یک کلاس جذاب آموزشی شده بود. گوشهای از دفتر کار آقای ولیزاده تبدیل به یک نمایشگاه جذاب از مینهایی شده که او در طول سالهای دفاع مقدس با آنها سر و کار داشته. یکی از آنها را نشانمان میدهد و توضیح میدهد: ما خودمان برای مینها اسم میگذاشتیم؛ مثلا یکی از مین هاین که عراقیها استفاده میکردند شبیه اجاق بود اسمش را گذاشتیم مین اجاقی؛ مین گوجهای داشتیم، مین لغزنده داشتیم؛ مینهای ابتدایی فلزی بعد از مدتی پیشرفته شدند؛ بگونهای که وقتی از هواپیما پرتاب میشدند بدون آسیب در خاک مینشستند. این مین جهنده والمر است؛ مینی که در دنیا به نام ما ثبت شده؛ این مین بیشرین کشته را در جهان میگیرد؛ به شعاع ۲۵ متری هر کسی دور و برش باش میکشد؛ ما به خاطر اینکه این مین در دنیا خیلی تلفات میگیرد، یک روش خیلی ساده ابتکاری برای مهارش طراحی کردیم که در سازمان ملل هم به ثبت رسید، که بوسیله یک قفس فلزی بود.
دشمن که به مهارت تخریب چیهای ما پی برده بود، تلاش میکرد هر بار به روشی کار را سختتر کند. غافل از اینکه سختیها چقدر میتوانست برای رزمندههای ایرانی سازنده باشد. مهندس ولیزاده ادامه میدهد: یعنی آنجا انقدر سخت بود که امروزه به هرجایی که ما برای پاکسازی مین میرویم برایمان زنگ تفریح است؛ تجربه بسیار خوبی بود و خوشحالیم از اینکه امروز در این مسیر کار انسان دوستانه انجام میدهیم.
او به روشهای پیشرفته کاشت مین اشاره میکند و میگوید: دشمن ابتدا مینها را با دست میکاشت؛ بعد از مدتی همان مینها را با ماشینهای مین گذار مثل بذر در زمین کار میگذاشتند. به این ترتیب میتوانستند در مدت کوتاهی چند میلیون مین در زمین بکارند.
مهندس ولیزاده حالا امروز با توسعه و به روزرسانی مهارتی که در جنگ کسب کرده، نیروهای زیادی را آموزش میدهد. او به کشورهای مختلف درگیر میدان مین مشاوره میدهد و گروه پاکسازی اعزام میکند. مثل پاکسازی جنوب لبنان بعد از جنگ ۳۳ روزه، یا پاکسازی مناطقی از عراق و هر جای دیگری که برای آموزش و پاکسازی از او دعوت شود.
مهارت آموزی برای مهندس ولیزاده از نوجوانی و شاگردی در کنار پدر شروع شد، در جنگ به کارش آمد و حالا برایش تبدیل به حرفهای شده که در همه جای دنیا کارآیی دارد و متقاضی
زینب چخماقی