بررسی تاریخی حضور آمریکاییها در کشور عراق نشان داده است که آمریکا در عراق نه دنبال امنیت است و نه حضورش امنیت میبخشد. ثمره حضور نظامی آمریکا در عراق، کمک به شکل گیری جریانهای تروریستی بوده است.
آمریکا در طول تاریخ خود، بارها از این حقیقت پرده برداشته که در سیاست خارجی خود و برای تحقق منافعش، از هیچ اقدام خلاف قانون و اخلاق فروگذار نکرده است؛ دو روی سکه اعتماد ملت ها به آمریکا، زیاده خواهی و بدعهدی بوده است.
کشور عراق از جمله کشورهایی است که در مقاطعی تصمیم گرفته تا سیاست عادی سازی را با آمریکا دنبال کند؛ سیاستی که برآیند آن، طیفی از جنگ، توسعه نیافتگی و ویرانی را به دنبال داشته است. حمله ویرانگر ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق، در سال ۲۰۰۳، برآیند روند عادی سازی است که صدام حسین در راستای نزدیکی به آمریکا دنبال کرد. صدام که روزی سودای رهبری ناسیونالیسم عربی را که پیشتر جمال عبدالناصر آن را دنبال می کرد در سرمی پروراند، با قرار گرفتن در ریل قطار زیاده خواهیهای پایان ناپذیر غرب، ملت عراق را در دام جنگی ویرانگر انداخت.
او پیشتر همه امتیازهای لازم را به غرب داده بود و در آستانه هجوم نیروهای ائتلاف، خلع سلاح شده بود. آمریکا در تجاوز به عراق تصویری بدون روتوش از نقض حقوق بشردوستانه به نمایش گذاشت. آنچه در این نوشتار مورد مداقه قرار گرفته است؛ " بدعهدی روسای جمهور آمریکا برای خروج از عراق" است.
سیاست آمریکا و روسای جمهور آن در قبال عراق، همواره این بوده که نه تنها برای ابتدای حضور خود، بهانه ای دست و پا کنند بلکه برای استمرار آن نیز بستر مورد نیاز را فراهم سازد. بررسی تاریخی حضور آمریکایی ها در کشور عراق نشان داده است که آمریکا در عراق نه دنبال امنیت است و نه حضورش امنیت می بخشد.
جرج دبلیو بوش و حمله به عراق
در اواخر سال ۲۰۰۱، دولت بوش، عملا برای مداخله نظامی در عراق فشار آورد. توجیه اولیه از سوی قطعنامه مشترک کنگره آمریکا که به عنوان قطعنامه عراق شناخته می شود، تدوین شد. قطعنامه عراق بیان می کرد که هدفش حذف «یک رژیم است که سلاح های کشتار جمعی را توسعه داده و استفاده می کند؛ از تروریست ها حمایت و پشتیبانی می کند؛ حقوق بشر را نقض کرده و خواسته های سازمان ملل متحد و جهان را رد می کند.» اگرچه برای سال ها بود که عراق، به بازرسان اجازه بازرسی در خاک این کشور را داده و تقریبا مواردی از تسلیحات شیمیایی یافت نشده بود، اما همچنان، بهانه جویی های آمریکا ادامه داشت.
در جهت پیشبرد تهاجم، آمریکا و انگلیس بر این موضوع، استدلال و تاکید کردند که صدام حسین، سلاح های کشتار جمعی را توسعه می دهد و به همین دلیل، تهدیدی برای همسایگان و جامعه جهانی است. در اواخر سال ۲۰۰۱، ۲۰۰۲ و اوایل ۲۰۰۳، دولت بوش برای ساختن پرونده برای حمله به عراق تلاش کرد. در سال ۲۰۰۲، باز هم صدام به بازرسان اجازه داد تا به عراق بازگردند، اما در سازمان ملل، قطعنامه ها علیه عراق تصویب شد. این در حالی بود که صدام، قطعنامه سازمان ملل درباره خلع سلاح خود را پذیرفته بود. اگرچه روزی آمریکا و متحدان غربی برای رژیم بعث، سلاح ها و زیرساخت های شیمیایی برای استفاده در جنگ علیه ایران فراهم می آورند، اما با گذشت یک دهه از پایان جنگ، تلاش کردند تا به دلیل استفاده از تسلیحات شیمیایی، عراق را مورد تهاجم قرار دهند. ارائه شواهد ناکافی و نارسا، نقطه عطفی برای منتقدان جنگی محسوب می شود که مدعی این موضوع هستند که دولت بوش در تلاش برای توجیه تهاجمی بود که از مدت ها قبل، شروع آن برنامه ریزی شده بود.
اشغال نظامی عراق، نیازمند دلایل قانع کننده ای بود تا بتواند افکار عمومی مردم جهان را به این نتیجه برساند که چنین جنگی اجتناب ناپذیر است. در میان این دلایل، جورج بوش دو توجیه عمده را برای آغاز این جنگ مطرح کرد؛ او تلاش کرد تا نشان دهد که علت اصلی حمله او در پی نابودی سلاح های کشتار جمعی عراق، بنا بر توافق نامه ۱۹۹۱ است. از سویی دیگر، عملیات نظامی نیروهای آمریکایی را در پی ریشه کن کردن تروریست در خاورمیانه و رابطه صدام حسین با سران تروریستی جهان عنوان کرد.
یکی از دلایلی که مرتبا از سوی کاخ سفید برای زمینه سازی حمله به عراق استفاده می شد، وجود سلاح های کشتار جمعی در این کشور بود؛ لذا آمریکا و متحدانش، تلاش کردند تا با اعلام این موضوع، به گونه ای آینده خاورمیانه و صلح جهانی را به حضور در این جنگ، گره بزنند و به این وسیله افکار عمومی مردم جهان را با خود همراه کنند؛ اما بازدیدهای مرتب بازرسان سازمان بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل، چیزی بر خلاف میل نیروهای ائتلاف نشان می داد. گزارش های مرتب بازرسان در طول بیش از هجده ماه، وجود هرگونه سلاح های کشتار جمعی موثر نظامی را منتفی اعلام کرد.
پس از تایید گزارش های بازرسان از سوی سازمان ملل، آمریکا و انگلستان، موضع جدیدی را در پیش گرفتند. جورج بوش و تونی بلر، از نفوذ خود در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کرده و به بهانه های مختلف، بازرسان آژانس را تحت فشارهای سیاسی به عراق فرستادند تا بلکه بتوانند، گزارش های دلخواه خود را دریافت کنند. اما همه این بررسی ها به اینجا ختم می-شود که سلاح های اندک کشف شده در عراق، پوسیده و از نظر نظامی، به دور از هرگونه استفاده نظامی موثر است. اگر کمی به عقب بازگردیم، متوجه می شویم که سلاح های پوسیده ذکر شده در گزارش های بازرسان سازمان ملل، همان سلاح هایی هستند که در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از سوی ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، به صدام حسین فروخته شده بودند.
موارد گزارش شده از سوی کارشناسان آمریکایی، حاکی از این هستند که حتی در جریان اشغال عراق، بسیاری از بمب های شیمیایی به زمان جنگ ایران و عراق باز می گردند. بین سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۱۱، نیروهای آمریکایی تصادفا به ۵۰۰۰ مهمات شیمیایی عراق، از انواع مختلف برخوردند که حداقل ۱۷ پرسنل آمریکایی که بیشترشان کارشناسان خنثی سازی بمب بودند، توسط آنها زخمی شدند. همه این مهمات، توسط عراق و قبل از جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس و در جریان جنگ ایران و عراق، ساخته شده بودند.
در طول هشت سال جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، آمریکا و انگلستان، به طور مخفیانه رژیم بعث عراق را با امکانات و وسایلی تجهیز کردند که برای ساخت سلا ح های کشتار جمعی مورد نیاز بود. درست اندکی پس از آن که رئیس جمهور، رونالد ریگان، نماینده خود در خاورمیانه، دونالد رامسفلد را در سال های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ به بغداد فرستاد تا روابط عراق و آمریکا را بازگشایی کند، محموله های میکروبی، سمی و تجهیزاتی که برای تولید سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک مورد نیاز بودند، به عراق سرازیر شدند.
نتایج جنگ عراق
هرچند صدام سعی کرد تا با اجازه بازرسی به سازمان ملل متحد، مانع از جهت گیری منفی افکار عمومی بر ضد خود شود. اما غرب، مصمم شده بود تا در هر صورت، وارد معادله جدیدی در منطقه شود. صدام که روزی سودای رهبری ناسیونالیسم عربی را در سر می پروراند، اینک در آستانه نابودی قرار گرفته بود. او همه امتیازهای لازم را به غرب داده و در آستانه هجوم نیروهای ائتلاف، خلع سلاح شده بود. از سوی دیگر، اطلاعات تمام زیرساختهای نظامی و اقتصادی نیز از سوی بازرسان آژانس، به طرف غربی منتقل شده بود. بر همین اساس، نیروهای عراقی نتوانستند تا در برابر نخستین هجوم تاب بیاورند.
تهاجم به عراق، در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ آغاز شد و با شکست سریع نیروهای بعثی همراه شد. کارشناسان یکی از دلایل اصلی این شکست سریع را آشنایی نیروهای ائتلاف با نقشه نظامی و امنیتی عراق عنوان می کنند؛ امری که با حضور بازرسان آژانس برای غرب مهیا شده بود. صدام در دسامبر همین سال، دستگیر و سه سال بعد توسط یک دادگاه نظامی اعدام شد.
با فروپاشی رژیم بعث، بر اثر خلا به وجود آمده، درگیری های داخلی به شدت رو به وخامت گذاشتند. کمی بعد از حمله، سازمان اطلاعات مرکزی، آژانس اطلاعات جاسوسی و سایر سازمان های اطلاعاتی، عمدتا به این موضوع اعتراف کردند که مدارک مربوط به سلاح های شیمیایی عراق و همچنین ارتباط با القاعده، چندان موثق نیستند. در این حال، بوش و بلر به توجیه ثانویه جنگ، مانند سابقه حقوق بشر دولت صدام و ممانعت از ترویج دموکراسی در عراق پرداختند.
اهرم فشار دیگری که در طول تاریخ به کرات از سوی آمریکا و غرب برای فشار بر روی کشورهای مستقل به کار گرفته شده، موضوع حمایت از تروریسم بوده است که عراق نیز از این امر مستثنا نبود. جورج بوش در سخنرانی های مختلف، وظیفه اصلی خود را در سیاست خارجی، مبارزه با جریان های تروریستی در این منطقه عنوان می کرد؛ اما نتیجه این اشغال نظامی نه تنها نابودی تروریست نبود، بلکه به گونه ای به آن دامن زده شد. با آغاز اشغال نظامی عراق در مارس ۲۰۰۳، بر خلاف آنچه دولت بوش و بلر ابراز کرده بودند، فعالیت های تروریستی در داخل مرزهای عراق رو به افزایش گذاشت. ثمره حضور نظامی آمریکا در عراق، کمک به شکل گیری جریان های تروریستی شد. این موضوع حتی در میان گزارش های سرویس های جاسوسی همچون سیا، به چشم می خورد. «ارزیابی کامل از روند تروریسم توسط سازمان های اطلاعاتی آمریکا نشان می دهد که حمله آمریکا و اشغال عراق، به شیوع نسل جدیدی از رادیکالیسم اسلامی کمک کرده و تهدید تروریستی به طور کلی از زمان حملات ۱۱ سپتامبر، افزایش یافته است.».
اگرچه در طول ۱۲ ماه نخست بعد از اشغال نظامی عراق، تنها ۷۸ حمله تروریستی انجام شد. اما این آمارها پس از گذشت یک سال، به ۳۰۲ حمله افزایش پیدا کرد. همچنین این اشغال، به بهتر شدن وضعیت مردم کمکی نکرد، بلکه عاملی شد تا جان غیر نظامیان زیادی در جریان این اشغال گرفته شود. به گونه ای که مردم عراق حتی بازگشت دیکتاتوری مانند صدام را مناسب تر و کارآمدتر از حضور نیروهای آمریکایی عنوان می کردند. مکانیکی که مجسمه صدام را به پایین کشید، بعد از سقوط صدام، حضور آمریکایی ها را موجب بدتر شدن وضعیت عراق می داند: «صدام رفته است، اما هزار صدام آمده اند.»
آنچه غیرنظامیان عراق در سال ۲۰۰۷ به عنوان محصول نهایی «جنگ علیه تروریست» برداشت کردند، ده ها هزار کشته و زخمی از مردم غیرنظامی عراق بود. اشغال عراق، بر خلاف تبلیغات رسانه ای غرب، برای مردم این کشور، جز ویرانی و خون-ریزی دستاوردی نداشت. بحران انسانی، پیامدهای سیاسی، پیامدهای اقتصادی، تخریب میراث فرهنگی عراق، پیامدهای نظامی، جنبههای نقض حقوق بشر و از همه فاجعه آمیزتر، سر برآوردن گروه های تروریستی جدید، نتایج این اشغال بوده است. گرو ه های تروریستی مانند القاعده و داعش، توسط آمریکا و به عنوان ابزاری مهندسی شده برای وحشت، تقسیم و تسخیر مناطق نفت خیز خاورمیانه بعد از نابودی رژیم بعث، به کار گرفته شدند.
اوباما و برنامه خروج از عراق
آمریکا بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ و با وجود بیش از ۴۰۰۰ کشته و ۷.۲ تریلیون دلار هزینه، نتوانست امنیت را دراین کشور تأمین کند و بنابراین بعد از به قدرت رسیدن باراک اوباما در سال ۲۰۰۸، از خروج نیروهای آمریکایی از عراق سخن گفت.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، برنامه خروج بخش اعظم نیروهای آمریکایی از عراق تا پایان اوت ۲۰۱۰ را اعلام کرد. وی طی نطقی در پایگاه تفنگداران دریایی در کارولینای شمالی گفت که "ماموریت رزمی" آمریکا در عراق رسما تا آن زمان پایان خواهد یافت. اما ۳۵ هزار تا ۵۰ هزار نفر از ۱۴۲ هزار سربازی که هم اکنون در عراق مستقر هستند برای مشورت دادن به نیروهای عراقی، هدف گرفتن تروریست ها و حفاظت از منافع آمریکا تا سال ۲۰۱۱ آنجا باقی خواهند ماند.
اوباما، پیش از خروج نیروهای آمریکایی، این کشور یک توافقنامه امنیتی در نوامبر ۲۰۰۸، با عراق امضا کرد که بر مبنای آن آمریکا میتوانست تعدادی پایگاه نظامی در عراق ایجاد کند. از دیگر بندهای این توافق نظامی- امنیتی که بر امنیت کل منطقه اثرگذار بود این که دولت عراق حق ندارد مساحت منطقه تحت سلطه پایگاههای نظامی یا مسیرهای آنها را تعیین و محدود کند. همچنین اینکه نیروهای آمریکایی آزادند هر کشوری که ''امنیت و صلح جهانی، منطقهای و عراق و دولت و قانون اساسی این کشور را تهدید میکند یا تروریسم و گروههای شبه نظامی را تحریک میکند'' را هدف قرار دهند. بعد از گرفتن چنین تضمینهایی از دولت عراق، نیروهای آمریکا در سال ۲۰۱۰ از عراق خارج شدند و تنها نیروهای اندکی در این کشور باقی ماندند تا وعده اوباما عملی شده باشد.
در سال ۲۰۱۴ همزمان با ظهور داعش در عراق و ایجاد ائتلاف بینالمللی موسوم به «مبارزه با تروریسم» تحت رهبری آمریکا، حدود ۱۱ هزار نظامی بیگانه وارد عراق شدند که تقریباً ۷۰ درصد آنها را نیروهای آمریکایی تشکیل میدادند. پس از آن ائتلاف آمریکایی مبارزه با داعش را برای ماندن در عراق بهانه کرد و نیروهای این ائتلاف همچنان اصرار بر حضور در این کشور دارند. این در حالی است که اساسا عراق به همت گروههای مقاومت توانست بر گروه تکفیری داعش پیروز شود.
ترامپ و برنامه خروج از عراق
آمریکا در عراق در دوران ترامپ از حقوق ویژه امنیتی- نظامی برخوردار است و از این حضور به ضرر امنیت کشورهای همسایه عراق بهره میبرد. شاهد ماجرا نیز ترور سردار سپهبد قاسم سلیمانی، در خاک عراق بود؛ فرماندهای که با داعش جنگید و آن را از عراق بیرون کرد. در پی شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بهدست تروریستهای آمریکایی، پارلمان عراق در ۵ ژانویه ۲۰۲۰ با حضور بیش از ۱۷۰ نماینده، با تصویب مصوبه اخراج نظامیان بیگانه٬ بر پایان نقش ائتلاف آمریکایی در این کشور تأکید کرد.
در پاسخ به این تصمیم نمایندگان ملت عراق، «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور اسبق آمریکا مدعی شد که هر چند تعداد نیروهای آمریکا در عراق به ۵ هزار نفر رسیده و همچنان در حال کاهش است، اما حتی با وجود مصوبه پارلمان عراق نیز، همه نیروهای آمریکا از عراق خارج نخواهند شد و علت آن نیز جلوگیری از تحرکات احتمالی ایران در این کشور است. ترامپ اعلام کرده بود که آمریکا میلیاردها دلار در پایگاههای نظامی عراق سرمایهگذاری کرده و اگر عراق خواهان خروج نیروهای آمریکایی است باید خسارت آمریکا را پرداخت کند وگرنه با تحریم مواجه خواهد شد. این تهدید برای عراقی که کنترل صادرات و واردات و درآمدهای نفتی اش تا حد زیادی در دست کنسرسیومهای آمریکایی است، جدی و خطرناک بود و بنابراین به مانعی برای پیگیری جدی این مصوبه تبدیل شد.
بایدن و برنامه خروج از عراق
روزنامه «وال استریت ژورنال» روز پنجشنبه (۳۱/۴/۱۴۰۰) همزمان با حضور هیات عراقی در واشنگتن از توافق آمریکا و عراق برای خروج نیروهای آمریکایی از این کشور تا پایان سال میلادی جاری خبر داد، اما بلافاصله روزنامه آمریکایی «پولیتیکو» گزارش داد: ماموریت نظامیان آمریکایی در عراق به مستشاری تغییر می کند. این روزنامه به نقل از منابع مطلع نوشت مقامات دو کشور قصد دارند که این تغییر را روز دوشنبه پس از دیدار الکاظمی با بایدن در کاخ سفید اعلام کنند. این رسانه آمریکایی نوشت: این طرح شامل خروج نظامیان آمریکا نیست و گروهی از این نظامیان برای مدت نامعلوم در خاک عراق باقی خواهند ماند. به نوشته پولیتیکو، نظامیانی که در خاک عراق باقی میمانند، وظیفه پشتیبانی اطلاعاتی، لجستیک و شناسایی از نیروهای عراقی در مبارزه با گروه داعش را به عهده خواهند داشت.
از زمان روی کار آمدن دولت بایدن، چندین دور مذاکرات راهبردی بین آمریکا و عراق برگزار شده که در آنها مصطفی الکاظمی نخستوزیر عراق کوشیده است نوعی توازن در روابط خارجی عراق ایجاد کند. بر طبق سیاست جدید، نیروهای نظامی آمریکایی همچنان در عراق خواهند ماند، اما این بار نه برای جنگ بلکه ماموریت مستشاری خواهند داشت و به نوعی آموزش نیروهای نظامی عراق را بر عهده خواهند گرفت. بایدن می کوشد با سبک کردن مسئولیتها و هزینه های آمریکا در منطقه پر آشوب غرب آسیا، بر اساس سند استراتژی امنیت ملی جدید این کشور، اولویت را به رقابت با چین و روسیه بدهد و حضور آمریکا در مناطق استراتژیکی همچون افغانستان و عراق را در سطح حداقل لازم برای پیگیری منافع کشورش قرار دهد.
هر چند توافق اخیر عراق و آمریکا برای خروج نیروهای نظامی آمریکا از این کشور خبر خوبی است ، اما این امر قطعا به معنای کمرنگ شدن نفوذ و دخالتهای آمریکا در منطقه نیست. با تداوم حضور مستشاری آمریکا در عراق، نفوذ اطلاعاتی، امنیتی این کشور در کنار رخنه آن در سیستم حقوقی و اقتصادی عراق همچنان تداوم خواهد داشت.
درباره پیامدهای خروج آمریکا از عراق براساس توافق بغداد-واشنگتن کارشناسان معنقدند: آنچه که اکنون مورد توافق آمریکا و عراق قرار گرفته این است که آمریکایی ها نیروهای نظامی خود را که درباره آن ها حساسیت و واکنش وجود دارد از عراق خارج کنند، اما نیروهای آموزشی و دیپلماتیک را در عراق نگه دارند. در توافق الکاظمی و بایدن صراحتا اعلام شد که آمریکایی ها عراق را ترک نمی کنند و در شرایط فعلی اگر ترک کنند تهدیدی به لحاظ نظامی و منطقه ای علیه آن ها خواهد بود. برخلاف تبلیغات رسانه ای، آمریکایی ها از عراق نمی روند بلکه تغییر فاز از لحاظ نظامی به دیپلماتیک خواهند داشت و می توانند از ابعاد نظامی و امنیتی در منطقه اثرگذار باشد، زیرا در منطقه و خاورمیانه گروه های گریز از مرکز و یا تروریستی وجود دارند که در صورت خلأ قدرت و خالی شدن نیروهای نظامی امکان فعال شدن این خرده تروریسم ها وجود خواهد داشت و در نتیجه آمریکایی ها می توانند این موضوع را مانور داده و از این فضا بهره گیری کنند.
به اعتقاد کارشناسان، آمریکایی ها ممکن است در ظاهر ظهور و بروز خود در منطقه را کاهش دهند، اما احتمال برون رفت کامل آمریکا از منطقه بعید است و این تنها حرکتی برای اصطکاک بیشتر در منطقه است؛ و تکمیل خروج نیروهای آمریکایی ممکن است سالها طول بکشد. سیاست آمریکا در عراق، همواره این بوده که نه تنها برای ابتدای حضور خود، بهانه ای دست و پا کند بلکه برای استمرار آن نیز بستر مورد نیاز را فراهم سازد. در نهایت با مرور مواضع شخصیت های عراقی و بررسی اوضاع کنونی کشور عراق می توان دریافت که آمریکا در عراق نه دنبال امنیت است و نه حضورش امنیت می بخشد؛ حالا باید منتظر ماند و دید که پس از افغانستان، آمریکا پای خود را از عراق هم بیرون می کشد؟ آیا ائتلاف زیر نظر واشنگتن و ناتو پس از اتمام برنامه های "آموزشی" که عنوان می کنند؛ خاک عراق را ترک می کنند؟ و آیا دولت کنونی و بعدی عراق به حضور بیگانگان در کشورشان مهر اتمام ماموریت می کوبند؟
پژوهشگر: مهدی ناجی