۲۵ سالی که با هم زندگی کردند مهر و عاطفه بینشان را انگار ۴۵ برابر کرده. این را میشود از احساسشان نسبت به هم فهمید. خانم ایمانی میگوید: همه دنیا یک طرف ایشون یک طرف.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، میان همه پنجرههایی که رو به روشنایی شهر باز میشوند، بعضی پنجرهها خودشان روشنایی بخش شهر و محله اند؛ مثل پنجره خانهای که محرم هر سال نام مقدس حضرت اباعبدالله (ع) بر در و دیوارش نقش میبندد؛ و میشود حسینیه اهالی محل.
خانم و آقای ایمانی زوج صاحب این خانه، صاحبخانه اصلی را فرد دیگری میدانند. میگویند زندگی شان از همان اول زیر سایه او شکل گرفته.
کیوان ایمانی پدر خانواده معتقد است: امام حسین (ع) در زندگی همه نقش دارد؛ مهم این است که آدمها بتوانند این حضور را درک کنند. آقای ایمانی به همسرش اشاره میکند و توضیح میدهد: مادرم در یک مراسم مذهبی ایشان را دید؛ اتفاقاً روزهای ماه محرم هم بود. فاطمه خانم آل داود همسر آقای ایمانی ادامه میدهد: کامل بگو! روز عاشورا وسط ظهر در مسجد محله، و با هم میخندند. آقای ایمانی حرف همسرش را کامل میکند: منزل پدر ایشان روضه بود؛ منزل ما هم همین طور؛ رفت و آمدها کم کم شروع و بعد هم به ازدواج ختم شد.
تا امروز سایه اباعبدالله (ع) لحظهای از سرشان کم نشده. به عقب که برمیگردند؛ در میان بالا و پایینهای زندگی تنها یک چیز را به یاد میآورند؛ تضمینی محکم برای گذر از سختی ها؛ ”خدا در قرآن کریم وعده داده که شما ازدواج کنید من شما را بی نیاز میکنم“. این را خانم ایمانی میگوید و ادامه میدهد: بی نیازی به این معنی نیست که من یک ساله صاحب ماشین و خانه و ویلا و این جور چیزها بشوم. من باید با آن چیزی که دارم احساس بی نیازی کنم؛ خیلی از اوقات افراد همه اینها را دارند، ولی باز هم احساس بی نیازی نمیکنند؛ احساس کمبود میکنند؛ راضی نیستند از زندگی شان؛ ما الحمدلله، چون واقعاً با توکل بر خداوند و به دستور خدا جلو رفتیم الحمدلله خدا هم بی نیازمان کرد.
آقای ایمانی هم ادامه میدهد: قاعده خدا یکسان است، با تغییر سالها که تغییر نمیکند خداوند میفرماید "ان تنصروالله ینصرکم" حالا کمک کردن خدا یک بخشش ممکن است در سایه مسائل اعتقادی و اخلاقی و جهاد و اینها باشد؛ یک وقتی هم در روابط اجتماعی و فردی؛ اینطور نیست که مربوط به یک چیز باشد؛ اگر ما بخواهیم در این راه برویم خود خدا کمک میکند مهم این است که ما خودمان یک مقدار چشممان را باز کنیم و بدانیم همین که سرپا ایستاده ایم کمک خداست.
در روزهایی ازدواج کردند که هنوز بعضی رسم و رسوم امروزی رایج نشده بود. آقای ایمانی میگوید: بله در حال حاضر مشکلات اقتصادی هست، ولی نباید جلوگیری کند از ازدواج ها؛ باید مدیریتشان کرد؛ ما در مدینه فاضله که زندگی نمیکنیم؛ اجاره خونه هست، سختیها هست، ولی اینها نباید مانع شود؛ همه کسانی که ازدواج کردند و با این تفکر رفتند جلو رشد کردند؛ اگر یک موقع به مشکل برخوردیم به عملکرد خودمان برمی گردد.
فاطمه سادات آل داوود بیست ساله بوده که در رفاه خانه پدری، و در میان خواستگارهای متعدد، به جوانی بله میگوید که شغل و خانه و سرمایه که نداشته هیچ، هنوز سربازی هم نرفته بوده. میگوید: ما زندگی مان را از حداقل شروع کردیم؛ وقتی ما ازدواج کردیم ایشان دانشجوی سال آخر دانشگاه بود و قرار هم بر این بود که درسشان تمام شد تازه دو سال به سربازی برود و من در آن مدت منزل مادرشوهرم بمانم؛ الحمدلله خانوادهشان هم خانواده بسیار مومن و با تقوایی بودند و من در کنارشان همیشه راحت بودم و به وجودشان افتخار میکنم.
به نظر میرسد آقای ایمانی جوان، چیزی داشته که همه نداشته هایش را جبران میکرده. دلیل بله گفتن به آقای ایمانی را که میپرسم میشنوم: به توصیه خواهرم یک جدولی درست کرده بودم و برای خودم درصد گذاشته بودم که چه چیزهایی برایم اولویت دارد؛ مثلاً از ۱۰۰ درصدی که در نظر گرفته بودم ۵۰ درصدش ایمان بود، ۱۰ درصد تحصیلات بود، ۱۰ درصد قیافه ظاهری، ۱۰ درصد شغلشان، و ۱۰ درصد خانوادهشان؛ و من آن ۵۰ درصد ایمان را آن موقع در ایشان دیدم؛ مسلماً متوجه بودم که دارم با چه شخصی ازدواج میکنم سختی هایش را هم پذیرفتم.
لحظههای با هم بودنشون بی وقفه به حرف زدن میگذرد. کیوان ایمانی میگوید: ارتباط کلامی که برقرار شود دو نفر همدیگر را درک میکنند؛ ارتباط کلامی من و خانمم خیلی زیاده؛ گاهی اقوام و دوستان میگویند شما چه چیز به هم میگویید چرا حرف هایتان تمام نمیشود! همسر آقای ایمانی هم ادامه میدهد: بارها پیش آمده که من دلخور شدم یا ایشان از من دلخور شد؛ اما وقتی با هم صحبت کردیم متوجه شدیم که جریان چه چیز بوده، با یک توضیحی که برای هم دادیم از دل هم در آوردیم؛ اگر اشتباه از من بوده عذرخواهی کردم.
۴۵ سالی که با هم زندگی کردند مهر و عاطفه بینشان را انگار ۴۵ برابر کرده. این را میشود از احساسشان نسبت به هم فهمید. خانم ایمانی میگوید: همه دنیا یک طرف ایشان یک طرف.
آقای ایمانی هم ادامه میدهد: واقعا این احساس دوطرفه است؛ یعنی من هم واقعا سخته برام دور از ایشان باشم؛ خدا را شاکرم بابت این موضوع.
راز این عشق و محبت عمیق، اما یکی دو تا نیست. سیده خانم میگوید: نه ایشان از اول تصمیم داشت حرف خودش را به کرسی بنشاند و نه من؛ ما زندگی مان مردسالاری و زن سالاری نیست؛ حقیقت سالاریه. بالاخره اختلاف نظر همیشه بوده و هست، اختلاف سلیقه هست، ولی بینی و بین الله آدم خدا را وقتی شاهد و ناظر ببیند جز حقیقت را نمیخواهد.
آقای ایمانی معتقد است: در زندگی مادیات مهم است؛ اصلاً نمیشود رد کرد، ولی نباید در اولویت باشد یعنی همان بحثی که به هم بخوریم؛ نمیخواهیم با خانواده طرف مقابل زندگی بکنیم، ولی زندگی خانواده طرف روی زندگی ما تاثیر میگذارد، این یک واقعیت است.
خانم و آقای ایمانی زیر سایه همین پرچم صاحب پنج فرزند و ۹ نوه شده اند. بچههایی که مسیر زندگی اونها هم از این برکت جاری در زندگی پدر و مادرشان دست خالی نمانده.
پدر میگوید: اصول تربیتی و اخلاقی را هم از روی دست بزرگترها خوانده اند. آقای ایمانی کتاب حکمتهای حضرت علی (ع) را نشانمان میدهد و به یکی از حکمتهای آورده شده در این کتاب اشاره میکند و میگوید اگر علف هرز کوچک رو نچینیم بزرگ میشه و به اصطلاح کلی اذیت میکنه. فکر کنید یک باغچهای دارید شما زیباست اول زندگی است این علف هرزها شروع میکنند ریشه میزنند فلانی فلان چیز را گفت و گفتیم این را بخرید نخریدی غذا رو اونجوری پختی و... اینها مسائل مختلف است اگر همان اول کار با هم ارتباط کلامی من تاثیرش در زندگی خودم و دیگران دیدم این علفهرز وقتی هست با دوتا انگشت کوچک میتوانید بچینید بماند رشد میکند و باید کلی زحمت بکشید تا بکنید باغچه را هم خراب میکنید، دست هایتان هم زخم میکنید.
خانم ایمانی هم ادامه میدهد: همسو بودن رفتار پدر و مادر در تربیت بچهها خیلی مهم است. من الحمدالله هم در زندگی پدر و مادرم این همسویی بوده و هم در زندگی خودم. بچهها صداقت را باید در رفتار پدر و مادر مشترک ببینند؛ نه اینکه من یک چیزی بگویم موقع عمل کار دیگری بکنم؛ بچههای من هیچ وقت در مهمانیها خاله و عمه را جدا نکردند، چون من هیچ وقت خودم جدا کردم؛ رفتارم همیشه نسبت به پدر و مادر خودم و همسرم یکی بوده و این طور نبوده است که بخواهم یک فاصله بگذارم و طبیعتاً بچههای من هم همیشه همین را از من دیدند و پیاده میکنند در زندگیشان.
روضه خانگی شان از سال گذشته اگرچه محدود شده، سایه این مجلس پرفضیلت، اما از خانه شان کم نشده است؛ مجلسی که حالا با حضور بچهها و نوه هاشون اداره میشود.
۴۵ سال پیش زیر سایه پرچم اباعبدالله (ع) یک زندگی ساده، اما پر برکت شکل گرفت که حالا تکثیر شده در زندگی اهالی دیگر این خانه. اینجا چراغی روشن است که از نورش هم اهل خانه به فیض رسیده اند و هم اهالی محل؛ و این روشنایی دلیل همه دارایی هایشان شده. ما، اما گاهی در مسیر مشکلات زندگی فراموش میکنیم بیشتر از آنچه داریم و نداریم روی مسبب الاسباب حساب باز کنیم. خدایی که اسباب اصلی رفع مشکلات در دست اوست و ائمهای که وصلند به این منبع فیض و واسطه فیض اند.
گزارش: زینب چخماقی
خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما.