شاگردی دیروز پدر، رمز موفقیت امروز؛ حرفه ای خاص که پدر تجربی آموخت، آنقدر جذاب بود که فرزندان دانشگاه رفته آن را دنبال می کنند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صداوسیما؛ عمو صبا بیشتر ساعات عمرش را در این کار گذرانده، با روزهایی که به گفته خودش تا هجده ساعت در روز هم کار کرده؛ برای احیای عروسکی که همه دارایی یک دختربچه است و ماشینی که همه دلخوشی یک پسربچه.
حوالی میدان هفت تیر تهران، کوچهای در همسایگی مسجد الجواد میرسیم به خانهای قدیمی که مقصد این هفته ما در حرفهای شو است. خانهای که درب آن باز میشود به یک درمانگاه خاص و متفاوت! وارد خانه میشوم و با استقبال خانم خانه راهی طبقه دوم؛ جایی که میتوان در آن با قدیمیترین درمانگر اسباب بازیهای شهر ملاقات کرد. مردی ۷۳ ساله در طبقه دوم این ساختمان قدیمی مثل یک پزشک متخصص و دلسوز مشغول معاینه و درمان اسباب بازی هاست؛ آن قدر که حتی با صدای آیفون هم متوجه حضور ما نمیشود؛ بلند میگویم سلام استاد؛ سرش را از عروسکی که به آن چشم دوخته بالا میآورد؛ ابزار تعمیر را کنار میگذارد، بلند میشود و دعوتمان میکند به داخل اتاق بزرگی که همه اش با اسباب بازیهای جور به جور و رنگ به رنگ پر شده.
انقدر جا هست که خودش بنشیند پشت میز کارش و یک نفر دیگر روی یک چهارپایه کوچک بنشیند کنارش.
بی آنکه بپرسم میگوید: پدرم فنی بود؛ ۸۰ سال پیش گرامافون تعمیر میکرد؛ چون گرامافون یک ابزار مکانیکی بود من به مکانیک علاقمند شدم؛ بچه بودم و خیلی به پدرم وابسته بودم؛ میرفتم مغازه اش و حرکت چرخ دندهها را نگاه میکردم و بسیار لذت میبردم؛ خیلی برایم جالب بود؛ بعد کم کم رفتم اسباب بازیهای قدیمی و خراب را خریدم و آوردم؛ پدرم کمک میکرد و یادم میداد که این چرخ دنده است، این فنر است؛ خلاصه بزرگ که شدم خودم مینشستم درست میکردم هر چیزی را هم که نمیدانستم پدرم کمک میکرد.
اسباب بازیهای معیوب، قدیمی باشند یا جدید با هر سیستم ساده یا پیچیدهای در انبار اسباب بازیهای او از روز اولشان هم سالمتر میشوند.
صباح خالقی که میان همسایهها معروف است به عمو صبا میگوید: بعضی از همکاران من سر عروسک را میچسبانند؛ اما من جوری درست میکنم که مثل روز اولش حرکت کند. ماشینها را که درست میکنم همیشه یک برچسب میزنم رویشان و مینویسم که روی فرش و موکت حرکت نکنند؛ چون فرش و موکت چرخ این ماشینها را خراب میکند.
جذب مشتریهای داخلی و خارجی
عمو صبا بیشتر ساعات عمرش را در این کار گذرانده. با روزهایی که به گفته خودش تا هجده ساعت در روز کار هم کرده؛ برای احیای عروسکی که همه دارایی یک دختربچه است.
تعریف میکند برایمان: باور کنید عروسک میآورند برای تعمیر که ۵۰۰ تا تک تومانی هم این عروسک را نمیخرند؛ اما مشتری میگوید چه کار کنم دخترم با این عروسک میخوابد، دویست تا سیصد هزار تومن هم برای تعمیرش میدهند.
کاردرستی اش باعث شده مشتریهایی داشته باشد از داخل و خارج از کشور؛ مثل پیرمردی که اسباب بازیهای دکوری خراب را برای تعمیر از انگلیس میآورد پیش او؛ یا خانم ایرانی ساکن آمریکا که نشانی عمو صبا را در آمریکا برای تعمیر به او داده بودند؛ خودش توضیح میدهد: یک بار یک خانم قطاری آورد که ساخت آمریکا بود و خیلی هم قدیمی بود؛ ۳۶ سال پیش؛ درست کردم. روزی که برای تحویل گرفتنش آمد، گفت این قطار را بردم آمریکا به یک مغازه اسباب بازی تا نگاه کردند گفتند این اسباب بازی شرکتش هم جمع شده، اصلاً کسی تعمیرش نمیکند؛ بعد همان جا به من گفتند از کجا آمدید؟ گفتم از ایران؛ گفتند برو فلان جا صاحب اسباب بازی صبا برایت درست میکند!
شاگردی دیروز پدر، رمز موفقیت امروز
کودکی عمو صباح با دستیاری و همکاری زود هنگام با پدرش همراه بوده. روزهایی که علاقمندی و کنجکاوی اش باعث میشود مسیر حرفهای را زودتر از بقیه برادرانش پیدا کند. میپرسم: چند ساله بودید استاد یادتان هست؟ میگوید: بله، ۹ سال ۱۰ سال؛ پدرم خیلی به من میگفت حرفه یاد بگیر؛ کار یاد بگیری آقای خودت هستی؛ واقعاً هم همینطور شد، من واقعاً جذب نصایح پدرم میشدم؛ الان هم هنوز از چیزهایی که میگفت گوشم پر است؛ باور بفرمایید یک وقتهایی تعطیلات هم میآیم اینجا کار میکنم، یا میروم مغازه؛ انگار پدرم هنوز توی گوشم میگوید یا الله بلند شو.
تعمیر اسباب بازی حالا جدیترین بخش زندگی عمو صباست. او اولین کسی است که جواز تعمیر اسباب بازی را در کشور دریافت کرده. قطعاتی که برای تعمیر اسباب بازیها استفاده میکند اغلب دست ساز خودش است. میپرسم به بازنشستگی فکر نمیکنید استاد؟ میگوید: ابدا؛ و با خندهای از سر رضایت ادامه میدهد: من تا جان دارم میآیم اینجا برای تعمیر این عروسک ها.
تمرین درس زندگی با پسرها
عمو صباح سه پسر دارد، که از همان بچگی درس زندگی را با آنها هم تمرین کرده. میگوید: وقتی کوچک بودند و مدرسه میرفتند کیفشان که از روی کولشان میافتاد من کیفشان را بر نمیداشتم؛ میگفتم کیفت را خودت باید بگذاری روی شانه ات؛ این طوری باید اینها را از بچگی عادت داد.
حالا از آن زمان سالها میگذرد. پسران عمو صبا مستقل شدند و نتیجه تجربه اندوزی شان پیش پدر در یک فروشگاه تعمیر اسباب بازی به ثمر نشسته.
به فروشگاه اسباب بازی صبا در خیابان جمهوری تهران میروم؛ مغازه نیمه تعطیل است؛ برای گفتگو با ما که کرکره را بالا میکشد، مشتریها پشت سر هم از راه میرسند؛ اغلب پهپاد یا یک اسباب بازی بزرگ الکترونیکی برای تعمیر آورده آمد.
نوید پسر دوم عمو صبا میگوید: پدر خیلی اصرار داشت که ما از بچگی روی پای خودمان بایستیم؛ چیزی که من خیلی دوست دارم از اخلاقی که از پدرم به ارث بردم این است که توانستم از سن خیلی کم روی پای خودم بایستم؛ یعنی ما را جوری عادت داد که کار کنیم و از طریق کاری که خودمان میکنیم بتوانیم کسب درآمد کنیم؛ مشتریهای ما هم خیلی پدر را دوست دارند؛ خیلی با ایشان خاطره دارند؛ ما مادرهایی را داریم که در کودکی عروسک هایشان را برای تعمیر پیش پدر میآورند، و حالا برای بچهها و نوه هایشان عروسک میآورند که ما تعمیر کنیم.
تحول در دنیای اسباب بازیها
دنیای اسباب بازیهای امروز اما، با روزگار عمو صبا تفاوت زیادی کرده. نوید میگوید: برای این کار حتماً باید الکترونیک بدانید؛ اسباب بازیهای الان دیگر مکانیکی نیستند، برد الکترونیکی دارند حتماً شما باید قطعات الکترونیکی را بشناسید و بتوانید خرابی اش را تشخیص بدهید و تعمیرش کنید؛ این نیاز به یک دانش الکترونیکی دارد.
رامین پسر کوچک عمو صبا هم توضیح میدهد: کار پدرمان به یک طریقی سخت است؛ کار ما هم به یک طریقی؛ ولی به نظرم کار پدر خیلی سختتر است، چون سیستمهای آن موقع خیلی قدیمی بود؛ الان الکترونیک خیلی چیزها را راحتتر کرده.
برای کسب مهارت در تعمیر اسباب بازیهای الکترونیک راههای مختلفی وجود دارد. هیچ کدام از پسران عمو صبا تحصیلات دانشگاهی مرتبط با تعمیر اسباب بازی ندارند. نوید میگوید: من در آموزشکاههای فنیحرفهای آموزش دیدم؛ ولی بیشتر از آن ما خودمان را با اینترنت به روز کردیم.
استادکار که پدر باشد و شاگرد که بچه ها، نتیجه آموزش همین قدر مطمئن و تضمینی میشود. پسران عمو صبا به اعتبار نام پدر و کار بی نقص خودشان لحظهای بدون مشتری نیستند.
رامین میگوید: هنوز هم بعد از این همه سال مشتریها به خاطر اعتمادی که به کار پدر دارند به اینجا میآیند؛ و این برای ما امتیاز بزرگی است. ما میتوانیم از این اعتماد استفاده کنیم و اعتماد مشتری را جلب کنیم؛ خلاصه پدر کار را برای ما خیلی راحت کرده.
رامین کوچکترین پسر عمو صباح با وجود داشتن مدرک دانشگاهی شیمی، جذب حرفه پدرش شده. میگوید: علاقه شخصی ام بود؛ به دلیل خاص بودنش؛ هنوز هم شاید کسی باورش نشود تعمیرات اسباب بازی وجود دارد و بازار کارش هم خوب است.
از آنجا که برای اسباب بازی قطعه یدکی تولید و عرضه نمیشود، در فروشگاه اسباب بازی صبا پسرها هم به سبک پدر قطعه سازی میکنند. نوید توضیح میدهد: ۳۰ تا ۴۰ درصد کار ما ساختن قطعه است. این مهم است که شما بتوانید چه ابتکاری به خرج بدهید که این کار را انجام دهید.
خدمات مجازی برگ برنده تعمیرات اسباب بازی
برادرهای خالقی بیشتر از مشتریهای حضوری مشتریهای مجازی دارند و خدمات غیرحضوری. این را رامین میگوید و ادامه میدهد: فضای مجازی خیلی به فروش ما کمک کرده. بیشتر فروش یا تعمیرات یا حتی تبلیغات ما مجازی است و خیلیها از طریق فضای مجازی با ما آشنا میشوند؛ این خیلی به ما کمک کرده مخصوصا در این شرایط کرونایی. خیلی از مشتریها از طریق فضای مجازی سوال شان را میپرسند و این کار را هم برای ما راحت کرده و هم برای مشتری.
با گران شدن اسباب بازی ها، بازار تعمیراتشان هم این روزها حسابی گرم است. نوید میگوید: شرکتهای سازنده انیمیشن حالا به کمک تولید اسباببازیها آمده اند. امروزه اسباب بازیها طوری طراحی میشوند که برای بچهها آشنا باشند و در انیمیشنها دیده شده باشند. ضمن اینکه خیلی از خانوادهها قدرت خرید یک اسباب بازی گران را ندارند و بعد از خراب شدن، تعمیر میتواند خیلی کمکشان کند؛ هم هزینه کمتری میکنند و هم اسباب بازی را بی نقص تحویل میگیرند.
نوید ادامه میدهد: تقریبا ۹۵ درصد مشتریها هم با بعد از توضیحات ما با تعمیر اسباب بازی موافقت میکنند؛ هم به خاطر اینکه ما قیمت هایمان خوب است و هم بخاطر اینکه لازم نیست دوباره با هزینه بالا نمونه جدیدش را بخرند.
نو نوار شدن اسباب بازیهای خراب و از کار افتاده نتیجه حرفهای است که عمو صبا و پسرانش راه انداخته اند. حرفهای که هم برای مشتری سود دارد و هم برای کاسب. دنیای بزرگ تعمیرات، اما محدود به تعمیر اسباب بازیها نمیشود.
با الکترونیکی شدن وسایل و تجهیزات زندگی روزمره بازار تعمیرات تخصصی این وسایل هم حسابی گرم شده. اگر شما هم در هر یک از این تخصصها مشغول به کار هستید با ما در صفحه حرفهای شو به نشانی herfeiisho@ در ارتباط باشید.