پخش زنده
امروز: -
میگوید: وقتی آدم به کاری علاقه داشته باشد و از بچگی بخواهد یک کار فنی انجام بدهد برایش مهم نیست هم سن و سالها و رفقایش چه کار میکنند؛ من از تعمیر لذت میبرم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، روزهای گرم تابستان برای بچههای خیابان علیزاده واقع در غرب تهران هر جور که بگذرد، برای علی آقای اصلانی جور دیگری سپری میشود. علی شانزده ساله، شاگرد دوچرخه سازی قدیمی محله است. تعمیرگاهی که به دوچرخه سواریهای تابستانی در این محله رونق خوبی داده.
میگوید: وقتی آدم به کاری علاقه داشته باشد و از بچگی بخواهد یک کار فنی انجام بدهد برایش مهم نیست هم سن و سالها و رفقایش چکار میکنند؛ در پارک مشغول تفریح و بازی هستند یا نه؛ من از تعمیر لذت میبرم.
از نگاه بچههای هم محلهای علی، او یک تعمیرکار پنجه طلاست که هر کاری از دستش برمی آید. سامیار دوچرخه اش را کشان کشان میآورد پیش علی. ۵ ساله به نظر میرسد.
میگوید: میخواهم زنجیرش را درست کنی. علی دست به کار میشود و با علاقه و انگیزه زنجیر را جا میزند و محکم کاری میکند تا بعد از آن گذر سامیار دیرتر به تعمیرگاه بیفتد. بردیا در نوبت است؛ میگوید: علی آقا! میخواهم ترمزهای دوچرخه ام را کاری کنی که دیگه مشکلی نداشته باشد و لاستیکی هم سائیده نشود.
علی شاگرد اوستا رضا تعمیرکار صبور و خوش خلق محله است.
اوستا رضا توضیح میدهد: تابستان فصل دوچرخه است. معمولاً از عید تا برج ۶ و ۷ سرمان خیلی شلوغ است. اینجا بچهها موتور هم تعمیر میکنند. زمستانها که پیکها فعال میشوند هم بیشتر تعمیر موتور در دست داریم.
اوستا رضا ادامه میدهد: من الان سه تا شاگرد دارم؛ یکی علی آقای اصلانی هست که ۱۶ سال دارد. آقا آرمین میرزایی هم حول و حوش ۱۵, ۱۶ سالش هست و آقا شفیع هم که با ۱۸ سالن سن اوستا کاره.
نوجوانهای حاضر در تعمیرگاه آقا رضا، در مدت کوتاه شاگردی شان، هم با فوت و فن تعمیر آشنا میشوند و هم با مرام کاسبی.
علی اصلانی میگوید: وقتی یک کاری را درست انجام دهی و از کارت کم نگذاری، مردم مشتری ات میشوند؛ الان من رفتم بازار این زین را آوردم ۲۰۰ هزار تومان؛ هشتاد تومانیش هم بود,، ولی به درد نمیخورد، بچه یک بار مینشست روش میشکست. علی و هم حرفهای هایش در تعمیرگاه با اجازه اوستا رضا آزادانه آزمون و خطا میکنند و تجربه اندوزی.
آمین هفده ساله شاگرد دیگر اوستا رضا از جذابیت کارش میگوید:اصلا تمام جذابیتش این است که موتور را میریزی پایین دوباره یاد میگیری و جمع میکنی. جالب اینکه شاگردان اوستا رضا از سن پایین برای خودشان یک اوستا کار حرفهای میشوند.
شفیع با هجده سال سن حالا اوستا کار این مغازه است. آقا رضا میگوید: آقا شفیع میتواند تمام کارها را تعمیر اساسی کند. آقا شفیع هم ادامه میدهد: یک موقعی میشود که ما در سن بالا راحتیم؛ الان کار میکنیم. هر چی هم بیشتر کار کنیم تجربه مان بیشتر میشود. تابستان اگر چه برای این نوجوانها فصل مهارت آموزی است، شاگردی کردن، اما برای خیلی از جوانها و نوجوانهای این نسل فرهنگ چندان آشنایی نیست.
تابستانها برای اغلب بچهها محدود میشود به شرکت در چند کلاس زبان و موسیقی و فوتبال. کلاسهایی که به اعتقاد مشاوران تربیتی اگر چه خوب است، اما متناسب با استعداد و توانمندی و نیاز همه کودکان نیست.
سید مجتبی حورائی توصیه میکند: اصل دنبال کسب مهارت بودن بسیار عالی است، ولی نباید جوزده و هیجان زده شویم؛ این که همه دنبال چه چیز هستند ما هم دنبال همان برویم؛ باید دنبال مهارتهایی باشیم و هزینه و زمان و پول برای یادگیری مهارتها و آگاهیهایی بگذاریم که نفع جدی و واقعی به زندگی مان وارد میکند.
جوانهای موفقی که به این اصل توجه کرده اند البته کم نیستند.
علی خرسند سی و یک ساله و تعمیرکار تخصصی موبایل است.
او میگوید: اگر الان ده تا گوشی برای تعمیر روی میز من باشد هفت تا را امروز آوردند. برای تعمیر تخصصی موبایل تا تعمیرات مشابه دیگر در این محله همه به سراغ او میآیند. سرش شلوغش است و در فاصله همه سوال و جواب هایمان باید مشتریها را هم راه بیندازد.
میپرسم همیشه اینقدر مشتری دارید؟ میگوید: موبایلها پیشرفته شده اند، هر کاری را با موبایل انجام میدهند و حتی خیلی از کسانی که شغل آنلاین دارند یک گوشی خوب هم دارند، چون اسباب کارشان است؛ برای همین هر روز بازار ما رونق میگیرد و سرمان شلوغتر میشود.
تعمیر تخصصی موبایل را ده سال پیش در آموزشگاههای فنی و حرفهای یاد گرفته است. به قول خودش آزمون و خطاها و ضررهای که زده بماند! بعد از آن متناسب با این مهارت تحصیلات را در دانشگاه کامل کرده است. برنامه نویسی خوانده است. علی خرسند برخلاف خیلی از هم سن و سال هایش طعم بیکاری را هیچ وقت نچشیده است.
خودش معتقد است: این حرفه آینده خیلی خوبی دارد به شرط اینکه از مباحث پایه قوی بالا بیایید؛ در این صورت میشود علاوه بر شغل به عنوان یک سرگرمی و تفریح هم رویش حساب کرد. خستگی و ساعت کار در حرفهای که مثل تفریح لذت بخش باشد چندان معنایی ندارد. ساعت ۹ شب است که از علی آقای خرسند خداحافظی میکنم و چند مغازه آن طرفتر آرایشگر جوانی را میبینم که در حال کوتاه کردن موی مشتری است. مهدی اکبرنژاد ۲۵ ساله است. با وجود سن کمی که دارد تجربه اش، اما مشتری هایش را در این کار زیاد کرده است. میگوید: از سن هجده سالگی شروع کردم به یادگیری آرایشگری؛ به مراکز فنی و حرفهای رفتم و در مدت یک سال خدا را شکر کار را کامل یاد گرفتم. او حالا دو سال است با گرفتن یک مغازه کوچک مستقل، سود کارش هم بیشتر شده است.
میگوید: خدا را شکر الان خیلی راضی هستم بعضی وقتها از حقوق کارمندی هم بیشتر در میآورم. رضایت امروز مهدی بیشتر از اینکه از درآمدش باشد شاید از گذشتهای است که هدفمند سپری شد؛ مثل همه جوانهایی که حاصل مهارت آموزیهای تابستانی برایشان آرامش و امید به آینده کاری در سن جوانی است.
مهارتها خیلی زود به سرمایههای زندگی ما تبدیل میشوند؛ سرمایههایی که هم خودمان را به سود میرسانند و هم نیازی از نیازهای هم محلهای هایمان رفع میکنند.
شما هم اگر چنین تجربههایی دارید با ما در صفحه مجازی حرفهای شو از مهارتهای پرسود خودتان بگویید.
زینب چخماقی
خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما.