از آنجا که سفر برنز بعد از تحولات جنوب لبنان صورت گرفت، قطعاً یکی از محورهای گفتگوها، هماهنگی درباره بحران لبنان و بررسی استراتژی رژیم صهیونیستی در این زمینه بوده است.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا و سیما: دقیقاً زمانی که دو رویداد، منطقه غرب آسیا را به شدت ملتهب و متشنج کرده بود، «ویلیام برنز» رئیس آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) وارد فلسطین اشغالی شد.
رویداد نخست مربوط به حوادث ساختگی دریایی، ادعاهای غیر مستند و اتهام زنی به جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حمله پهپادی به نفتکش «مرسر استریت» و ربایش دو کشتی «آسفالت پرینسس» و «گلدن بریلیانت» بود و رویداد دوم حمله موشکی حزب الله لبنان به فلسطین اشغالی بود که به تلافی حملات روز قبل جنگنده های رژیم صهیونیستی به خاک لبنان صورت گرفت.
به طور رسمی – و البته کلی - اعلام شد در جریان این سفر، محور گفتگوهای برنز و مقامات رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران بوده است. برنز همچنین برای گفتگو با محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، راهی رام الله شد. هرچند از جزئیات گفتگوها خبر چندانی منتشر نشده، اما با مشاهده برخی تأثیرات، می توان به عوامل مؤثر پی برد. بر این اساس در پژوهش حاضر کوشیده ایم ضمن گمانه زنی در خصوص پشت پرد ه های موضوعات مورد بحث و هدف از طرح آنها، نتایج و آثار سفر برنز به تل آویو و رام الله را مورد مطالعه قرار دهیم.
مهم ترین موضوعات مورد بحث
۱- در رأس نگرانی های رژیم صهیونیستی، موضوع پرونده هسته ای ایران و مذاکرات وین قرار دارد. با توجه به تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن دولت جدید در ایران، صهیونیست ها خواهان اطلاع از راهبرد آمریکا برای پیشبرد پرونده هسته ای و مذاکرات مربوط به برجام هستند.
۲- از آنجا که سفر برنز بعد از تحولات جنوب لبنان صورت گرفت، قطعاً یکی از محورهای گفتگوها، هماهنگی درباره بحران لبنان و بررسی استراتژی رژیم صهیونیستی در این زمینه بوده است.
۳- در خصوص عمده ترین محورهای مورد گفتگو در دیدار برنز با رئیس تشکیلات خودگردان، می توان به این موارد اشاره کرد: تقاضا از محمود عباس برای متقاعد کردن گروه های فلسطینی برای پرهیز از تنش زایی با رژیم صهیونیستی، برگشتن فلسطینیها به میز مذاکره با رژیم صهیونیستی درباره طرح سازش، احیای کمک های مالی آمریکا به تشکیلات خودگردان فلسطین؛ اما بی شک یکی از موضوعات مورد گفتگو میان برنز و محمود عباس، استمرار رابطه عباس با رژیم صهیونیستی مخصوصاً در حوزه مسائل امنیتی بوده که برای صهیونیست ها اولویت نخست را دارد.
۴- به نظر می رسد در دیدار برنز و مقامات تشکیلات خودگردان، صحبتهایی درباره انتقال آرام قدرت در تشکیلات خودگردان مطرح شده و رئیس سیا به محمود عباس اطلاع داده است که دولت فعلی آمریکا تمایل دارد جایگاه «ماجد فرج» را چه در درون جنبش «فتح» و چه در داخل تشکیلات خودگردان تقویت کند.
آثار و نتایج مذاکرات
۱- اظهارات یائیر لاپید مبنی بر اینکه "آمریکا می خواهد به ما بقبولاند حزب الله را به عنوان یک واقعیت بپذیریم" بسیار مهم و نشان دهنده این است که اولاً آمریکا برای حمله به لبنان، به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نداده؛ ثانیاً می خواهد رژیم صهیونیستی از حوادث جاری در لبنان دور بماند. در حقیقت اگرچه آمریکا خواهان تضعیف حزب الله است، اما نمی خواهد این کار به دست صهیونیست ها انجام شود.
۲- تا پیش از سفر برنز، رژیم صهیونیستی سناریوسازی جدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده بود و با بازی رسانه-ای و روانی پر سر و صدا، بدون ارائه مدارک و مستندات، حوادث مشکوک دریایی را به ایران نسبت می داد و البته، پروپاگاندای رسانه ای آمریکا و انگلیس نیز هم سو با صهیونیست ها به جوسازی علیه ایران می پرداختند. اما به مجرد سفر برنز به تل آویو، تهدید و تنش از سوی رژیم صهیونیستی کاهش یافت و سکوت نسبی جای عملیات روانی صهیونیست ها را گرفت. با اطمینان می توان گفت آمریکا از رژیم صهیونیستی خواسته دست از ماجراجویی بردارد.
۳- هرچند تمام تلاش رژیم صهیونیستی این است که موضع آمریکا را در خصوص بازگشت به توافق هستهای با ایران تغییر دهد، دیدگاه آمریکایی ها و اروپایی ها این است که اگر در پرونده هسته ای پا پس بکشند، جمهوری اسلامی ایران را با دست خود به سمت غنی سازی و کاربرد نظامی تکنولوژی هسته ای هل می دهند؛ بنابراین ادامه مذاکرات به هر شکل مورد تأکید آنان است. به ویژه پس از سخنان آقای رئیسی مبنی بر اینکه ". سیاست فشار و تحریم، موجب انصراف ملت ایران از پیگیری حقوق قانونی خود (حق دانش هسته ای) نخواهد شد .. سیاست خارجی دولت من از برجام شروع نشده و به برجام ختم نمیشود... و اجازه نخواهد داد مذاکره برای مذاکره باشد. "؛ به روشنی لهجه و نوع کلام غربی ها تغییر کرد. آنها در حالیکه قبلاً با زبان تهدید سخن می گفتند و تکرار می کردند "پنجره مذاکره همیشه باز نمی ماند" الان بر ادامه مذاکرات تأکید دارند و آمریکایی ها نیز از طریق واسطه ها برای از سرگیری مذکرات به ایران پیام دادند. بر این اساس، تبیین اهمیت تداوم مذاکرات برای صهیونیست ها از سوی آمریکا ضروری بوده است؛ در حقیقت هم آمریکا و هم صهیونیست ها متفقند که با ایران برخورد شود، اما تاکتیک هایشان با هم متفاوت است.
۴- مقامهای فلسطینی سفر برنز به کرانه باختری را نشانه جدیّت دولت آمریکا درباره روابط با فلسطین ارزیابی کردند. اما واقعیت این است که هدف آمریکا از احیای روابط با تشکیلات خودگردان و از سرگیری کمک های مالی به آنان، جلوگیری از تضعیف تشکیلات خودگردان در برابر حماس و نهایتاً پیش گیری از افزایش محبوبیت گروه های مقاومت فلسطین - به ویژه حماس - در میان مردم فلسطین است.
۵- به سبب برخی تحولات، جایگاه محمود عباس در میان مردم فلسطین تنزل یافته و تشکیلات خودگردان بی اعتبار شده است؛ تحولاتی همچون تعلیق انتخابات فلسطین، سرکوبهای شدید دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان و مخصوصاً قتل «نزار بنات» یکی از منتقدان اصلی ابومازن، که به نقطه آغاز اعتراضات علیه تشکیلات خودگردان تبدیل شد و هنوز هم به بهانه های مختلف ادامه مییابد. بر این اساس تلاشهای رئیس سیا برای آرام کردن فلسطینیان از طریق ابومازن به نتیجه نخواهد رسید. ضمن آنکه هیچ طرح جدیدی برای حل بحران ارائه نشده و شاخصی برای آن وجود ندارد. هدف مهم آمریکا تحکیم همکاری امنیتی تشکیلات خودگردان با رژیم صهیونیستی برای ممانعت از وقوع یک انتفاضه جدید و همچنین بالا بردن سطح هماهنگیهای امنیتی میان رامالله و واشنگتن است.
جمع بندی
روشن است که مباحث مربوط به جمهوری اسلامی ایران علی الخصوص موضوع پرونده هسته ای و مذاکرات وین، نخستین و مهم ترین هدف ویلیام برنز از سفر به سرزمین های اشغالی بوده و قاعدتاً در مراحل بعد، چگونگی برقراری موازنه قدرت منطقه ای در غیاب آمریکا، هماهنگی های امنیتی میان واشنگتن و تل آویو و البته تبیین راهبردهای دولت بایدن درباره مسئله فلسطین در کانون مذاکرات قرار داشته است.
اما به نظر می رسد صهیونیست ها توفیق چندانی از این مذاکرات نداشته اند و یا اینکه رضایت خاطر آنها فراهم نشده است؛ برآیند اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی و همچنین رویدادهای روزهای بعد گواه این ادعا است. به هرحال هدف نهایی صهیونیست ها از جنجال روانی و تبلیغاتی در مورد دستیابی قریب الوقوع جمهوری اسلامی ایران به سلاح هسته ای، یا ایجاد حوادث ساختگی در اقیانوس هند و خلیج فارس و نسبت دادن آن به جمهوری اسلامی ایران، دو چیز است: یا اینکه آمریکا را وادار به حمله مستقیم نظامی به ایران کنند، که نه چنین چیزی امکان پذیر است و نه آمریکایی ها این اشتباه را می پذیرند؛ یا اینکه همچون همیشه، از این ادعاهای پوچ به عنوان برگ فشاری برای باج خواهی از آمریکا استفاده کنند، که تاریخ نشان داده در این زمینه غالباً موفق بوده اند.
پژوهشگر: مرجان شریف زاده