اتحادی فراگیر میان دولتمردان و محافل رسانهای غربی برای پنهانسازی و اهمیتزدایی از نسلکشی بومیان کانادا و واکنش افکار عمومی به آن شکل گرفته است.
در جدیدترین مورد از این فجایع انسانی بقایای اجساد ۱۸۲ کودک در محل یک مدرسه شبانهروزی کلیسای کاتولیک پیدا شده است. پیش از این نیز گورهای دسته جمعی کودکان با صدها و هزاران جسد در مدارس مشابه یافت شده بود.
نکته قابل توجه دیگر آنکه منابع خبری عنوان کردهاند که در روز جشن ملی کانادا در ایالت آلبرتا به ۱۰ کلیسا حمله شده است.
این تحولات در روز ملی کانادا در حالی روی داده است که در تبیین این وضعیت چند اصل قابل توجه است:
نخست آنکه؛ درخواست مردم برای لغو مراسم روز ملی کانادا و تبدیل آن به مراسم اعتراض به نسلکشی بومیان حاکی از آن است که افکار عمومی کانادا ادعاهای خلاف واقع «جاستین ترودو» نخستوزیر را قبول ندارند و به این جمعبندی رسیدهاند که او با نقاب حقوق بشر و با جوسازی علیه سایر کشورها به دنبال پنهانسازی جنایات حقوق بشری در این کشور است.
دوم آنکه؛ دولت کانادا و رسانههای غربی در حالی حملات صورت گرفته به کلیساها را اقدام علیه دین میخوانند و از این آب گلآلود ماهی دینستیزی میگیرند که حقیقت ماجرا آن است که این حملات در اعتراض به مراکزی است که دولتمردان کانادا برای نسلکشی بومیان ایجاد کردهاند، نه مخالفت و اعتراض به مذهب.
نگاه دقیقتر به آنچه طی یکصد سال بر بومیان کانادا گذشته، نشان میدهد که دولت این کشور با سوء استفاده از مراکز به اصطلاح دینی به نسلکشی پرداخته، لذا این حملات برگرفته از خشم و انزجار مردم از سوء استفاده دولت از مراکز دینی برای اقدامات ضد انسانی است هر چند که افرادی مانند ترودو برآنند تا از این حملات برای فشار بر پاپ برای عذرخواهی و سلب مسئولیت دولت سوء استفاده کنند.
سوم آنکه؛ جنایات دولتی در کانادا برگرفته از تفکرات و سیاستهای نهادینه شدهای است که به واسطه ریاست ملکه انگلیس بر این کشور از سوی بریتانیا ساری و جاری شده است.
چنانچه انگلیس نیز با جداسازی کودکان از خانوادههای پناهجو، سرنوشتی نامعلوم را برای آنها رقم زده و آمارها از وجود هزاران کودک پناهنده گم شده در اروپا حکایت دارد.
بر این اساس بریتانیا نیز باید پاسخگوی سیاستها و رفتارهای ضدبشری نهادینه شده در کانادا که به فاجعه انسانی و نسلکشی منجر شده باشد.
البته سیاست استعماری، نژادپرستانه و کثیف جداسازی کودکان پناهجو از والدینشان توسط بایدن نیز در حال اجراست و گزارشها از وضعیت بحرانی کودکان پناهجو در مراکز غیر بهداشتی اداره شده توسط دولت آمریکا حکایت دارد.
چهارم آنکه؛ نوع رفتار رسانههای غربی که تلاش دارند با حاشیهسازی به بزک کردن و پنهان سازی نسلکشی کودکان توسط نظام سرمایهداری آن هم به جرم رنگ پوست و نژادشان بپرداند، جای تامل دارد.
مثلا برخی رسانههای غربی نظیر بیبیسی برای اهمیتزدایی از ابعاد نسلکشی کودکان بومی مدعی شدهاند که دانشآموزان این مدارس در معرض شیوع سرخک، سل، آنفلوانزا و سایر بیماریهای مسری جان خود را از دست دادهاند!
این ادعا در حالی مطرح میشود که شواهد بسیار موجود حاکی از یک نسلکشی آشکار و حتی تجاوز و جنایت علیه کودکان بومی است که به فرمان دولتمردان کانادا صورت گرفته است.
بیبیسی با آدرس غلطی دیگر، مدعی فرهنگسازی شده و میگوید: از زمان شکلگیری کشور کانادا، دولت این کشور در طرحی که برای آشناکردن بومیان با فرهنگ مدرن به اجرا در میآمد، کودکان بومیان را از خانواده و قبیلهشان جدا میکرد و آنها را در مدارس شبانهروزی و نزد خانوادههای سفیدپوست به فرزندخواندگی میفرستاد.
در همین حال این رسانهها تلاش میکنند تا احقاق حقوق بومیان کانادا را آشوبطلبی و بر هم زدن فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز معرفی و حتی سرکوب آنها را توجیه نمایند!
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان دریافت که اتحادی فراگیر میان دولتمردان و محافل رسانهای غربی برای پنهانسازی و اهمیتزدایی از این نسلکشیها و واکنش افکار عمومی به آن شکل گرفته تا ضمن فرار از پاسخگویی، به توجیه سرکوبگریهای آینده غرب علیه اقلیتهای دینی و نژادی بپردازند.
رسانهها و دولتمردانی که برای کشته شدن یک کودک و یا یک زن در سایر نقاط جهان اشک تمساح میریزند و ساعتها سخنرانی و برنامه رسانهای تهیه میکنند اکنون دست به دست هم دادهاند تا یک نسلکشی آشکار را پنهان و رسوایی حقوق بشری غرب را در میان گورهای دسته جمعی کودکان بومی کانادا مدفون سازند.