نسل سربازانی که در جنگ افغانستان شرکت داشته اند میگویند از روند کُند پایان یافتن این جنگ احساس سردرگمی، عصبانیت و تأسف میکنند و از این که سالها میدانستند هرگز نمیتوانند در جنگ افغانستان پیروز شوند به "پوچی" رسیده اند.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما ریسپانسیبل استیتکرَفت نوشت: در آغاز جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۱، چشم همه مردم آمریکا به تلویزیون بود. تحولات تاکتیکی به طور زنده گزارش میشد، تحولاتی مانند دنبال کردن مسیر نیروهای القاعده و طالبان آن هم در حالی که آمریکا در شوک و اندوه حملات ۱۱ سپتامبر بود و همچنین گسترش یک جنگ بزرگ علیه تروریسم در داخل کشور. نیروهای نظامی کشور در کانون این تحولات دراماتیک قرار داشتند و در سالهای ابتدایی در همین جایگاه ماندند چرا که خبرنگاران نظامی میخواستند اطمینان یابند که خبرهایشان طبق میل پنتاگون منتشر شود.
البته، همه خبرها را نمیتوانستند به نفع ارتش بنویسند، زیرا جنگ در عراق و سپس در افغانستان به سمت نبردهای ضد شورش تغییر مسیر داد: موجی از جراحتهای ناشی از بمبهای دست ساز، جنایات جنگی، ربایش گروهبان بوگ برگدال، شلیک نیروهای امنیتی افغانستان به سمت سربازان آمریکایی، سربازانی که با جراحتهای مغزی به کشور باز میگشتند، تروما و اختلال استرس پس از حادثه، قرار گرفتن در معرض مواد سمی ناشی از سوزاندن پسماندها در پایگاههای عملیاتی پیش قراول آمریکا همه و همه باعث این تغییر شد. رسوایی بر سر شرایط فجیع در بیمارستان نظامی والتر رید در سال ۲۰۰۷ به همراه تصاویری از سربازان قطع عضو شده روی ویلچر، به آمریکاییها یادآوری کرد که ما واقعاً در دو جبهه میجنگیدیم و مردان و زنان ما اعضای بدن و مغز خود را فدا میکردند.
سپس یک اتفاق رخ داد. پس از آنکه امنیت در سال ۲۰۱۴ به خود افغانها تحویل داده شد و تعداد نیروهای آمریکایی به تعداد بیشتری کاهش یافت، توجه آمریکا از این جنگ برداشته شد. سازمانهای خبری خبرنگاران خارجی خود را بیرون کشیدند و شبکههای تلویزیونی گزارشهای مربوط به جنگ را به طور کامل متوقف کردند. هفت سال بعد، واشنگتن تمام سربازان باقی مانده خود را از افغانستان به کشور باز میگرداند، اما هیچ رژه پیروزی در کار نیست، زیرا هر جور که حساب کنیم، هیچ پیروزی برای جشن گرفتن وجود ندارد. میلیاردها دلار تجهیزات پشت سر رها میشود که بیشتر آنها نابود میشود، زیرا پس از دو دهه، آمریکاییها هنوز نمیتوانند اطمینان یابند که این تجهیزات به دست افراد شرور نمیافتد.
بعلاوه، واشنگتن میداند که افغانستان احتمالاً به کنترل طالبان در خواهد آمد یا اینکه به جنگهای قومی و قبیلهای تحت سلطه جنگ سالاران رقیب دچار خواهد شد، جنگهایی که پس از عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰ اتفاق افتادند. چنین جنگهایی به این دلیل شعله ور میشوند که از ارتش افغانستان انتظار نمیرود که بتواند بدون حمایت واشنگتن کشور را به مدت طولانی منسجم نگه دارد، ارتشی که آمریکا برای آموزش و تجهیز آن بیش از ۹۰ میلیارد دلار صرف کرده است؛ بنابراین جای تعجب نیست که برخی از کهنه سربازان آمریکایی، احساسات متضادی در مورد عقب نشینی نیروها و نقش خود در جنگ ابراز کنند. این دسته از کهنه سربازان، یک گروه بزرگ را تشکیل میدهند، آنها در آغاز جنگ بیست سال داشتند و اکنون در میانسالی به سر میبرند، برخی دیگر در سالهای بعد، اعزام شدند. در سال ۲۰۱۹ پنتاگون گزارش داد که بیش از ۷۷۵ هزار آمریکایی حداقل یک بار در افغانستان خدمت کرده اند. در ماه آوریل، روزنامه میلیتری تایمز (تایمز نظامی) خبری در مورد واکنش این کهنه سربازان به خبر مربوط به خروج آخرین نیروهای آمریکایی تا قبل از ۱۱ سپتامبر، یعنی بیستمین سالگرد حملات القاعده، منتشر کرد، حملاتی که بسیاری از این کهنه سربازان، آن را دلیل پیوستن خود به ارتش در وهله نخست عنوان کردند.
پیتر لوسیه، تفنگدار سابق نیروی دریایی آمریکا که هنگام گشت زنی در استان هلمند در سال ۲۰۱۲ رفیقش را به خاطر انفجار بمب دست ساز از دست داده بود، به عنوان بخشی از «گروه دفاع مشترک»، فعالانه برای عقب نشینی نیروها لابی کرد. اما وقتی خبر رسید، لوسیه واکنش متفاوتی داشت. او گفت ابتدا احساس پوچی و سپس به شکل غیرمنتظره، احساس خشم در او به وجود آمد. "
لوسیه در مورد احساس عصبانیتش به این روزنامه گفته بود: "نمی دانم چرا، این همان چیزی است که من میخواستم. "
استیون لوسی خبرنگار روزنامه نوشت: "لوسیه نمیدانست آیا عصبانی است که جنگ زودتر به پایان نرسیده است یا از نظر او جنگ مدت زمانی است که با شکست روبرو شده است، یا اینکه از دست کسانی ناراحت است که استدلال میکنند نیروها باید بمانند، یا به گفته خود او، شاید به خاطر از دست دادن دوستش، عصبانی است. "
جیسون دمپسی، ۴۹ ساله، که دو بار به عنوان افسر ارتش برای آموزش نیروهای افغان در افغانستان مستقر شد در ماه آوریل به روزنامه نیویورک تایمز گفت: "هیچ جواب آسانی، هیچ رقص پیروزی، هیچ دیدگاهی نظیر اینکه " حق با ما بود و آنها اشتباه میکردند وجود ندارد. "
الیوت آکرمن از دیگر کهنه سربازان آمریکایی به این روزنامه گفت وقتی این خبر را شنیده، به فکر افغانها افتاده، خصوصاً کسانی که در دو دهه گذشته به طور مستقیم با آمریکاییها کار میکردند. وی گفت: "این افراد که به ما اعتماد کردند چه میشوند؟ آیا این یک خیانت بزرگ تلقی خواهد شد؟ "
چندین کهنه سرباز که در مورد این خبر با آنها مصاحبه شد، همین احساس گناه را در مورد "رها کردن" افغانها داشتند، زیرا آنها مدتها بود که میدانستند جنگ درست پیش نرفته است. اشلی بیرنس ۳۷ ساله که به عنوان خبرنگار در لشکر تفنگداران دریایی فعالیت کرده گفت: "من حتی نمیدانستم باید چه احساسی داشته باشم - من مجبور شدم به سایر کهنه سربازان پیامک بدهم که باید وضعیت را بررسی کنم، زیرا بسیار گیج کننده است. (ارتش اخیراً پیشنهاد کرده است که برنامههایی برای خارج کردن مترجمهای همزمان و سایر افرادی که به نیروهای ائتلاف کمک کرده اند، تدوین کرده است - در حال حاضر بیش از ۱۸۰۰۰ نفر در انتظار روادید هستند.)
جیمز الکساندر که به گفته میلیتری تایمز، یک پیاده نظام بود و در یک پایگاه کوچک پیاده نظام در قندهار در زمان اوج افزایش نیروها در سال ۲۰۱۲ خدمت میکرد گفت: " زمانی که من وارد افغانستان شدم برای من این طور به نظر رسید که این یک جنگ شکست خورده خواهد بود - مقامات در مورد به دست آوردن جان و روح افراد صحبت میکردند، اما این چیزی نبود که ما انجام میدادیم. "
فرمانده او، گروهبان رابرت بیلز چند ماه پس از سفر خود به افغانستان، ۱۶ غیرنظامی را به قتل رساند که به گفته این روزنامه "بدترین جنایت جنگی آمریکاییها در تاریخ اخیر" محسوب میشود.
الکساندر گفت: "پس از آن، من متوجه شدم که ما هرگز نمیتوانیم پیشرفت کنیم و این جنگ تا جایی که میتواند جان افراد را میگیرد. "
سال ۲۰۱۲ بود. از زمان اعلام خبر عقب نشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان، از کهنه سربازان مصاحبه گرفته شده است و همه آنها تا حدودی ابراز تردید کرده اند که این جنگ چیزی را تغییر داده باشد یا اگر یک سال دیگر به سربازان آمریکایی اجازه داده شود بمانند طالبان را مهار یا شکست میدهند. آن طور که در مقالههای کریگ ویتلاک درباره افغانستان شرح داده شده، متأسفانه، مقامات نظامی و سیاسی مدت زمانی است که به این راز کثیف پی برده اند، اما با این وجود هنوز به آن ادامه میدهند و زنان و مردان ما را از نظر جسمی و روحی دچار فرسایش میکنند.
اعداد را میتوان اعلام کرد: ۲ هزار میلیارد دلار هزینه شده است؛ ۲۴۱ هزار نفر در جنگ کشته شده اند، از جمله بیش از ۲۴۰۰ نفر آمریکایی، هزار و ۱۴۷ عضو ناتو، حداقل ۷۱ هزار و ۳۴۴ غیرنظامی، ۷۸ هزار و ۳۱۴ نظامی و پلیس افغانستان و ۸۴ هزار و ۱۹۱ جنگجوی معارض.
آنچه که به این سادگی قابل اندازه گیری نیست به این شرح است: احساس تعارض، احساس خشم از دولت آمریکا، احساس گناه در مورد رفقا و افغانهای پشت سر گذاشته شده، آسودگی خیال از پایان آن. شاید مدت هاست که آمریکا توجه خود را از این جنگ دور کرده است، اما یک نسل از کهنه سربازان، به همراه همکاران خود در جنگ عراق، هر روز با این یاد و احساس زندگی میکنند که در سرانجام هیچ دستاوردی نداشتند. برای آنها و کسانی که دیگر با ما نیستند، صرفاً یک «تعطیلات یادبود» باقی مانده است. بیشتر آنها ترجیح میدهند رژهای نداشته باشند، اما بهترین کاری که میتوانیم برای آنها انجام دهیم این است که به یاد بسپاریم و از گذشته درس بگیریم. به همان اندازه که دولت حامی این خداحافظی طولانی و پر پیچ و خم تقصیر دارد، به همان اندازه هم ما مقصر هستیم که از وضعیت پیش آمده غفلت کردیم.
نداره افغانستان و عراق به امریکا
چرا باید جان بدهد و جان بگیرد ،
امریکا با اقتصادی که داره میتونه
برتریش را نگهدارد ، امریکا هم
از کشورهای زمین هست و باید
سرافراز باشه همانطور که بقیه
کشورها باید سر افراز باشند .