بنیاد ایرانشناسی به مناسبت بزرگداشت روز ملی ایرانشناسی «همایش بینالمللی ایران و تمدنسازی جهانی- سلسله گفتگوهای جهانی ایرانشناسی در سده پانزدهم» را برگزار کرد.
به همین منظور این بنیاد بر آن شده است تا نقش فرهنگ و تمدن ایران و اسلام و جایگاه تمدن ایرانی و تأثیر این تمدن بزرگ را- در قیاس با دیگر تمدنهای جهانی- تبیین نماید. از اینرو «همایش بینالمللی مجازی ایران و تمدنسازی جهانی- سلسله گفتگوهای جهانی ایرانشناسی در سده پانزدهم»، روز سهشنبه بیست و هشتم اردیبهشتماه ۱۴۰۰، در آستانه روز ملی ایرانشناسی، برگزار شد.
این همایش دارای هشت محور اصلی، بدین شرح بود:
حضرت آیتا... سیدمحمد خامنهای، رئیس بنیاد ایرانشناسی گفت: شناخت ایران یک ضرورت برای ایرانیان بویژه جوانان و نویسندگان است و امروز روز ایرانشناسی باید بهانهیی باشد برای آنکه مقامات رسمی و دولتی به محاسبه نفس بپردازند و اگر در این باب کوتاهی کردهاند، آنرا جبران نمایند.
در ابتدای همایش متن پیام حضرت آیتا... سیدمحمد خامنهای، رئیس بنیاد ایرانشناسی، توسط دکتر سیدعبدالمجید میردامادی، دبیر علمی همایش و مدیرکل همکاریهای علمی و بینالمللی بنیاد ایرانشناسی، بشرح زیر قرائت شد:
بسما... الرحمنالرحیم
معرفی و شناخت ایران برای ایرانیان، خاصه و عامة مردم، دارای اهمیت بسیاری است. زیرا علاوهبر آنکه به شناخت بهتر هویت فردی و ملی کمک میکند و نیز دانش افراد را بالا میبرد، به روحیه استقلالطلبی و حس دشمن ستیزی نیز کمک مینماید و از این رو دارای بعد سیاسی هم میباشد.
با توجه به اهمیت و لزوم شناخت ایران تاریخی و فرهنگی، دستگاههای آموزشی، دانشگاهها و حوزة سیاستگذاری در کتب درسی، وظیفة اقدام جدی برای ایرانشناسی در همه سطوح را دارند.
بعد دیگر کار معرفی ایران تاریخی و فرهنگی و حتی ایران انقلابی، به مردم جهان است و در این باره نیز هم دانشگاهها و مراکز علمی بینالمللی و رسانههای ملی و عمومی وظیفه دارند.
دشمنان ایران با شناختی که از عظمت فرهنگی و تاریخی ایران داشتند و خطرات شخصیتهای علمی و فرهنگی ایران و منش ملی را برای مقابله و ستیز با نقشههای استثماری خود میدانستند، نهایت سعی خود را نمودند تا بخشهای مهم آن را پنهان کنند، یا با اشکال ناقص و بیمحتوا معرفی نمایند. آنها خوب میدانند که ملت ایران در طول تاریخ همیشه با بزرگترین قدرت زمان جنگیده و پیروز شده است.
نکته دیگر، تحقیقات گاهنگاری بنیاد ایرانشناسی ثابت نموده است که حیات انسانی در دوران پارینه سنگی در قدیمیترین آثار سنگی دست ساز بشر در ایران (در کَشَفرود مشهد) مشاهده شده که عمر و سابقه آن بیش از یک میلیون سال است، و تحقیقات دیگر در دست انجام این بنیاد ثابت میکند که ایران خاستگاه اولیه انسان عاقل (بنیآدم) بوده است که در سلسله جبال زاگرس زندگی میکرده است و از اینرو مزایا و امتیازات بینالمللی بزرگی برای ایران است.
مقصود ما از اهمیت و شأن تاریخی ایران تنها این مطالب زمینشناسی نیست بلکه بیشتر اهمیت تاریخی ایران در آنست که قدیمیترین یافتههای علوم انسانی و طبیعی و ریاضی در هزارههای پیش از تمدنهای دیگرِ قدیم در ایران بوده و آثاری مانند کشفیات جیرفت و سیلک و شهر سوخته و مرکز ایران نشان میدهد که ایران پایهگذار تمدن شهری و تمدنسازی و ترویج دانش (دانشهای فلسفه، نجوم، ریاضیات، پزشکی و جراحی و مانند آن) بوده است.
ایران اولین امپراتوری در جهان را در دو هزار و پانصد سال پیش در دست داشته و تمدن را به ملل دیگر از جمله آتن در یونان قدیم آموخته است. ملت تاریخی ایران، تنها ملتی است که بطور ثابت هزاران سال در این سرزمین حضور داشته و مانند ملل دیگر از مهاجران سرزمینهای دیگر تشکیل نشده و اصالت دارد.
مورخان قدیم مردم ایران را بزرگمنش و دارای عزت ملی و تاریخی و شجاع و دشمن شکن و حافظ استقلال و مروج اخلاق و نگهبان خانواده شمردهاند، که زن در آن احترام داشته و حریم و حجاب برای او نگه میداشته است.
ملت ایران، زودتر از ملل دیگر اسلام را با قلب و نه با زور پذیرفته و تمدن اسلامی را نشر داده و مواریث وحیانی اسلام را در قالب تشیع حفظ نموده است. پس از اسلام علم و حکمت و اخلاق- به عنوان دو بال رشد- تکامل یافت و انواع دانش را در سراسر جهان و از جمله در غرب ترویج و پراکنده نمود و غرب امروز مدیون دانشمندان ایرانی گذشته میباشد.
امروز نیز ملت ایران سرافراز از اینست که سلطه دشمنان خود را از این کشور به دور انداخته و تنها ملت مقتدری است که با استکبار جهانی میجنگد.
شناخت ایران یک ضرورت برای ایرانیان بویژه جوانان و نویسندگان است و امروز روز ایرانشناسی باید بهانهیی باشد برای آنکه مقامات رسمی و دولتی به محاسبه نفس بپردازند و اگر در این باب کوتاهی کردهاند، آنرا جبران نمایند.
در ادامه دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ضمن سپاس از بنیاد ایرانشناسی و شخص حضرت آیتا... سیدمحمد خامنهای، رئیس بنیاد ایرانشناسی و دیگر برگزارکنندگان این همایش، در سخنانی چنین گفت: بسیار خرسندم از شرکت در پیش نشست همایش بینالمللی ایرانشناسی که در سال آینده برگزار خواهد شد. در ابتدا مایلم سپاسگزاری خودم را از برگزارکنندگان این همایش اعلام دارم. وجوه فرهنگی و معنوی ایران مهمترین محل ارجاع ایرانشناسان بوده است و سایر بخشها همچون بخشهای تمدنی و باستانشناسی هم به همین مناسبت، یعنی کشف رموز معنوی و فرهنگی آنها حائز اهمیت هستند. در بین این وجوه فرهنگی زبان فارسی یکی از مهمترین این مسائل بوده است. زبان و کلام همواره محل بروز استعدادها و ما فیالضمیر انسانی بوده است. زبان فارسی محمل بسیار خوبی برای انتقال حکمت بشری به آیندگان است، چرا که این زبان توسط دانشمندان و حکما وضع و مدیریت شده است. رویآوری شخصیتهای برجستة سایر کشورها به زبان فارسی یکی از موارد مهم و حتی نادر است که کمتر به دیگر زبانی بروز و ظهور یافته است. برای نمونه دهلوی میگوید:
عشق را طی لسانی است که صد ساله سخن یار با یار بیک چشم زدن میگوید
بنابراین علاوه بر تأثیر زبان فارسی در انتقال حکمت و دانش پیشینیان که به آن اشاره کردیم، این است که ایرانشناسی مورد بیمهری صاحبان قدرت و ثروت قرار گرفته است و پس از انقلاب اسلامی این دریچه گشوده شده است و دفترهای متنوعی را پیش روی ایرانشناسان گشوده است و باید از این ظرفیتها بهترین استفاده را برد.
همچنین دکتر حامد فروزان، استاد دانشگاه و معاون اطلاعرسانی و همکاریهای بینالمللی بنیاد ایرانشناسی، به عنوان دیگر سخنران حاضر در این همایش در سخنانی چنین بیان کرد: تمدن فعلی جهان برآیندی از کوششهای ملل جهان در طول تاریخ است. با وجود آنکه تمدن معاصر ویژگیهای کاملاً متفاوتی با تمدنهای دیگر ملل داشته، اما در حقیقت ترکیبی از تمدنهای پیشین است که مسلماً سهم تمدن ایرانی در پیدایش و توسعه آن کمتر از سهم دیگر تمدنها نیست. ترجمه آثار دانشمندان مسلمان ایرانی در موضوعات گوناگونی همچون پزشکی، فلسفه، نجوم، اخلاق، سیاست و مانند اینها شاهدی بر این مدعاست. وی در ادامه به برخی از ابعاد نقش تمدن ایرانی در تمدن جهانی در سه مرحله ایران باستان، ایران اسلامی و ایران انقلابی پرداخت:
ایران در دوران باستان: علاقه و توجه خاص ایرانیان در دوران باستان به علوم، به حدی بود که ایران یکی از تمدنهای بزرگ آن روزگار محسوب میشد. پیشرفتهای ایرانیان و تمدن عظیم آن پس از ورود اسلام در خدمت آیین اسلام قرار گرفت و در پیشبرد اهداف آن تأثیر عظیم گذاشت.
عظمت تمدن ایرانی پیش از اسلام به قدری است که همه اقوام به برتری ایرانیان اذعان داشتند. قبل از ورود اسلام، دانشگاه جندی شاپور یکی از مراکز مهمی بود که علوم مختلف در آن تدریس میشد. حوزه علمی ایران در عهد ساسانی در موسیقی، طب و ریاضی پیشرفت بسیار خوبی داشت، به ویژه در مداین و جندی شاپور تمام کتب آن در عصر اسلامی به عربی درآمد. ایرانیان نه تنها در زمینه علوم عقلی و دانشهای طبیعی، به پیشرفتهای چشمگیری رسیده بودند، بلکه چنانکه اشاره شد، در زمینههای مختلف دیگر، از جمله شهرسازی، معماری و هنر نیز رشد قابل ملاحظهای کرده بودند. صنایع عهد ساسانی از لحاظ تاریخ هنر ایران مهم است. فن معماری در آن دوره ترقی کرده بود و هنوز از بقایای کاخها و مساکن و معابد و قلاع و سدها و پلها میتوان به عظمت آن پی برد. اما تاثیر تمدن ایرانی پس از ظهور اسلام در تمدن غرب در چند حوزه قابل بیان است:
۱- تاثیر فلسفه اسلامی و علوم عقلی بر تمدن غرب
۲- تاثیر پزشکی اسلامی در تمدن غرب
۳- تاثیر ریاضیات اسلامی در تمدن غرب
۴- تاثیر دانش ستارهشناسی اسلامی در تمدن غرب
۵- تاثیر جغرافیای اسلامی در تمدن غرب
۶- هنرهای اسلامی و نفوذ آن در اروپا.
اما در عصر انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی با استمرار انقلاب اسلامی و برپائی و استقرار نظام جمهوری اسلامی توانست دو بعد اصلی تمدن یعنی نرمافزاری و سبک زندگی و بعد سخت افزاری و مظاهر توسعه و پیشرفت را در کنار یکدیگر تعریف کند و بشارت برپایی تمدن نوین اسلامی را به بشریت دهد. تمدن غرب نمیتواند تمدن مطلوب و آرمانی جامعه اسلامی باشد، بلکه تمدن نوین اسلامی با بهرهمندی از شیوه زندگی و نوع نگاه اسلامی و دینی به زندگی است که شکل خود را پیدا کرده است. عبارت تمدنسازی نوین که توسط مقام معظم رهبری مطرح شده است در واقع همان احیاء تمدن اسلامی است که با پیروزی انقلاب اسلامی نگاهها به آن معطوف گردیده است، یعنی احیاء عزت و کرامت انسان مسلمان در کنار برخورداری از دستاوردهای علمی و فناورانه که میتواند نوید بخش ایجاد تمدنی نمونه باشد و تأکید مقام معظم رهبری بر عنصر پیشرفت همه جانبه بهعنوان ماهیت واقعی تمدن نوین اسلامی در واقع به معنای تاکید بر عنصر حرکت و تعالی در همه عرصهها و همه جنبههای زندگی مادی و معنوی میباشد.
مقام معظم رهبری درباره تمدن نوین اسلامی و ارتباط آن با انقلاب اسلامی میفرمایند: «تمدن اسلامی یعنی آن فضایی که انسان در آن فضا از لحاظ معنوی و از لحاظ مادی میتواند رشد کند و به غایات مطلوبی که خدای متعال او را برای آن غایات خلق کرده است برسد؛ زندگی خوبی داشته باشد، زندگی عزتمندی داشته باشد، انسان عزیز، انسان دارای قدرت، دارای اراده، دارای ابتکار، دارای سازندگی جهان طبیعت؛ تمدن اسلامی یعنی این؛ هدف نظام جمهوری اسلامی و آرمان نظام جمهوری اسلامی این است.
از منظر معظم له مسیر تمدن نوین اسلامی، پنج مرحلهای است که نهایتاً به شکل گیری تمدن بینالمللی اسلامی میانجامد. در توضیح این امر میفرمایند: «ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحلة بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحلة بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحلة بعد تشکیل تمدن بینالملل اسلامی است.
تمدن نوین اسلامی تمدنی است که ضمن پاسخگویی به نیازهای طبیعی و مادی انسانها بعد معنوی و روحی آنان را به سمت کمال و سعادت راهنمایی میکند و این ساختار مطلوب که ریشه در برنامههای انسانساز اسلامی دارد، نه تنها بعد مادی و سختافزاری تمدن را نفی نمیکند، بلکه به آن جهت داده و آنرا از آفاتی که بشر دچار آن شده است مثل پوچگرائی، عدم احساس امنیت، نابرابری و فقدان معنی در زندگی نجات خواهد داد.
در مجموع شاهد بودیم که ایرانیان هم در دوره باستان و هم در دوره اسلامی تمدنساز بودند و هم در عصر انقلاب اسلامی با تحقق تمدن نوین اسلامی- ایرانی، تمدن ساز خواهند بود؛ انشاالله.
همچنین در این همایش که با سخنرانی اساتید ایرانشناس داخلی و خارجی و مشارکت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی و دانشگاههای علامه طباطبایی، تهران و تربیت مدرس و انجمن اساتید زبان فارسی و اندیشکده هویت و پیشرفت ایرانی- اسلامی مرکز مطالعات راهبردی فرهنگی ژرفا، همراه بود، سخنرانان به بیان نقطه نظرات و دیدگاههای علمی خود دربارة موضوعات همایش پرداختند. گزیدة سخنرانیهای برخی از سخنرانان این همایش بدین شرح است:
دکتر غلامرضا اعوانی، عضو هیئت امنای بنیاد ایرانشناسی؛ با موضوع: «پیوستگی فرهنگ و تمدن ایران در گستره تاریخ»
وی گفت: فرهنگ ایران زمین به عنوان یکی از درخشانترین فرهنگهای جهان ما را به سمت شناسایی و آشنایی با خود فرا میخواند. این مسأله از دو جنبه قابل بررسی است. یکی از این جهت که خودشناسی فرهنگی جزئی از خودشناسی است و دیگر اینکه قرآن هم ما را به این امر فرا میخواند. آنجایی که میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» همانطور که از این آیه بر میآید خطاب آن به تمامی انسانها و بشریت است. یعنی ما شما را ملتهای گوناگون قرار دادیم، تا همدیگر را بشناسید؛ بنابراین ابتدا باید فرهنگ خودمان را بشناسیم تا سپس بتوانیم فرهنگ سایرین را بشناسیم. بین تمدن و فرهنگ ارتباط دو سویه برقرار است. تمدن مظهر خارجی و فرهنگ روح یک تمدن است. البته این میهن دوستی و حب وطن که ما از آن سخن میگوییم با ناسیونالیسم غربی که مفهومی جدید است، متفاوت است. البته که فرهنگ ایران در فلسفه غرب هم متجلی است، آنطور که هگل ایران را نخستین حکومت جهانی معرفی میکند. همین فرهنگ غنی باعث شده تا ایران همواره بر دشمنانش غلبه فرهنگی یابد. یکی از مهمترین شاخصههای این فرهنگ غنی زبان فارسی بوده است. زبانی که گستره نفوذ آن تا جاده ابریشم و چین و هند امتداد داشته است. یکی دیگر از ویژگیهای فرهنگ ایران علوم و فنون نقلی و عقلی بوده است. دین در ایران هم از دیگر مقولههای فرهنگ ایرانی بوده است. در انجیل متی داستان مغان ایرانی که برای بشارت عیسی مسیح رهسپار میشوند و حتی در اسلام داستان سلمان که درباره او گفته شده: سلمان منی اهل البیت، نمونههای خوبی از این است که ایرانیان دین را با حکمت توام کردند و سپس آن را پذیرفتند. ثمره حکمت عدالت است و باز هم رفتار کوروش با یهودیان مثال خوبی از این رابطه است؛ بنابراین خودشناسی فرهنگی میتواند به ما در شناخت این گنجینه عظیم یاری کند. این خودشناسی باید پیوسته و مداوم باشد، زیرا اگر ارتباط بین نسلی قطع شود این گنجینه ممکن است فراموش شود. پس باید ابتدا خودمان را بشناسیم و سپس آنرا به صورت درست و بنا به مقتضیات امروز به جهانیان عرضه کنیم.
خانم دکتر آذرمیدخت صفوی، رئیس مرکز تحقیقات زبان فارسی هند؛ با موضوع: «نفوذ و تأثیر زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند»
ایران و هند از قرون دراز و متمادی با هم ارتباط داشتهاند، در اوستا و در «تذکرة ثبت سندو» از دریاها و رودخانههای هند سخن به میان آمده و در دوران پیش از اسلام در زمان آریاییها و بوداییها این روابط فرهنگی برقرار بوده است. همچنین در کتیبههای به جای مانده از تمدن آشوک برخی از واژگان زبان فارسی باستان به چشم میخورد. در ادامة این ارتباطات و با سفر برزویة طبیب به هندوستان و آوردن کتاب کلیله و دمنه از شبه قاره به ایران، آغاز و پیشرفت روابط فرهنگی میان دو کشور ایران و هند شکل گرفت.
همچنین پس از ورود اسلام به شبه قارة هند این روابط بیش از پیش شد و کتابها و آثار نفیسی به زبان فارسی در هند بوجود آمد. در دوران غزنویان نیز ایرانیان از هر طبقهای از جامعه شامل: ادبا و شعرا، تجار و... در هند مستقر شدند، تا جاییکه «تذکره کشفالمحجوب» اثر هجویری در زمینة تصوف به زبان فارسی در شبه قاره به رشته تحریر درآمد. همچنین مسعود سعد سلمان، از ادیبان این دوره، بعنوان پایهگذار زبان فارسی در هند شناخته میشود. در زمان سلاطنین هندی نیز زبان فارسی در اوج قرار گرفت، بطوریکه ابن بطوطه وقتی به هند سفر کرد با زنی هندو روبهرو شد که به زبان فارسی تکلم میکرد.
همچنین در این قرون میانی هند، شاعرانی همچون «امیر خسرو دهلوی» - معاصر با سعدی شیرازی- غزلسرایی فارسی را در هند آغاز کردند و در همین ایام بسیاری از کتابهای سانسکریت به زبان فارسی ترجمه شد و افکار و فرهنگ هندوان از اینراه به دست ایرانیان رسید و بدینوسیله زبان فارسی به عنوان یک منبع و مخزن و وسیلهای برای برقراری ارتباط میان دو فرهنگ ایرانی و هندویی قرار گرفت و تا امروز نیز مورد استفاده بوده است. همچنین یکی دیگر از دستاوردهای استفاده از زبان فارسی در هند آغاز تاریخنویسی در این کشور و نگارش کتابهایی همچون «تاریخ سند»، «تاریخ فیروزشاهی» و «طبقات ناصری» بوده است. بر این اساس، زبان فارسی نعمتی برای هندوها بوده تا با آن شروع به نگارش تاریخ خود به زبان فارسی نمایند. همچنین دانش طب آیورودای هندی با نگارش کتاب «طب سکندرشاهی» به زبان فارسی، به دست ایرانیان رسید.
در عصر گورکانیان نیز دارالترجمهها شکل گرفت و کتب سانسکریت به زبان فارسی ترجمه شد و بدین ترتیب زبان فارسی، در طی قرون و بتدریج، سراسر شبه قاره هند را دربرگرفت. همچنین در عصر گورکانیان سبک خاصی از شعر و نثر فارسی با نام «سبک هندی» بوجود آمد.
همچنین در نتیجة امتزاج دو زبان فارسی و هندی زبان جدیدی که به زبان فارسی بسیار نزدیک است با نام «زبان اردو» شکل گرفت که تمام ویژگیهای غزل، قصیده، نثر و... ایرانی را دارد. از دیگر تأثیرات زبان فارسی بر فرهنگ هندی، تأثیر این زبان بر زبانهای محلی هند همچون زبان بنگالی و پنجابی است و بسیاری از کلمات و ترکیبات فارسی در این زبانها رایج است. بر این اساس، نه تنها مسلمانان هند بلکه بسیاری از هندوهای هندی نیز با واژگان فارسی آشنا و مأنوس هستند. همچنین «تاج محل» نتیجة بکارگیری معماریهای ایرانی و هندی است. جشن نوروز، خطاطی و نقاشی مینیاتور که در هند بوجود آمد و موسیقی هندی نیز بشدت تحت تأثیر اشعار فارسی و فرهنگ ایرانی بودهاند.
دکتر الکساندر پالیشکوف، استاد دانشگاه دولتی زبانشناسی مسکو و رئیس انجمن دوستی ایران و روسیه؛ «روابط فرهنگی ایران و روسیه»
من یقین دارم که آشنایی با فرهنگ کشوری که همسایه ماست، بسیار مهم است. این کمک میکند به پیدا کردن یک زبان مشترک، احساسات مشترک و احساس دوستی و احترام به یکدیگر. البته من فکر میکنم که ما غیر از دیالوگ چیز دیگری نداریم.
ما در دنیا هزاران ملت با آداب و رسوم زیاد که بعضیهایشان بسیار عجیباند، داریم. باید به فرهنگ یکدیگر احترام بگذاریم و راجع به هویت هم در ایران و هم در روسیه زیاد صحبت میشود. من نمیتوانم این دهکده جهانی که غربیها میگویند را تصور کنم، چون تمام زندگی ما بر خلاف این است، هم زبان و هم آداب و رسوم و سبک زندگیها فرق میکند و ما نباید همه را از دست بدهیم. اگر زندگیها یکسان باشد، تلخ میشود و این رنگی بودن دنیای ما خیلی مهم است. هر کشور باید بکوشد که فرهنگ خود را حفظ کند و نه تنها دیگران را با آن آشنا کند بلکه باید بکوشیم تا فرهنگ دیگران قسمتی از فرهنگ ما بشود.
دکتر احمد تمیمداری، استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی؛ با موضوع: «ایران در آیینه ادبیات جهان»
در حدود چهار یا پنج سال گذشته کتابی تحت عنوان Iran in the history of world (ایران در تاریخ جهان) از ایرانناس برجسته انگلیسی ریچارد فولتز منتشر گردید. وی در این کتاب اشاره میکند که ایران در مرکز ۶ اقلیم دیگر جای گرفته است و مساحت آن حدود پنج برابر مساحت فعلی را شامل میشده است. آن قلمرو گسترده در بردارنده زبان و فرهنگ بسیار غنی بوده و از همان طریق با دیگر اقلیمها مبادلات فرهنگی، تجاری و سیاسی داشته است. همچنان که دکتر معین هم در مقدمه فرهنگ معین به آن اشاره میکند، زبان فارسی نقش مهمی در این مبادلات داشته است. ریچارد فولتز مینویسد کشورهای پیرامون ایران یا مستقیماً از زبان فارسی بهره میبردند، یا تحت تأثیر آن بودهاند و همین به نفوذ فرهنگی ایران منجر شده است. وی سپس با برشمردن نامهایی همچون پارس، پهلو و ایران که برای نامیدن این سرزمین به کار میرفته است، معانی مختلفی را برای آن برمیشمرد.
ایران و ایرانیان برای گسترش حوزه نفوذ فرهنگی خود باید به مناطقی همچون شبه قاره هند توجه ویژهای داشته باشند. رنسانس اروپا نیز از جمله عوامل نفوذ فرهنگ ایرانیان به اروپا بوده است. البته که این تأثیرگذاری یک طرفه نبوده و از قرن شانزدهم و با کشف راههای دریایی جدید و نزدیک شدن اروپاییان به مرزهای ایران توجه ایشان به مظاهر فرهنگ شرقی و ایرانی افزوده شده است. همچنین با فتح هند توسط انگلستان در دوره ملکه ویکتوریا تلاش زیادی برای حذف زبان فارسی در شبه قاره هند و جایگزینی آن با زبان انگلیسی صورت گرفت. بر اساس یک پژوهش که خود من در پاکستان انجام دادهام، حدود پانصد اثر که تحت تأثیر آثار نویسندگان فارسی همچون فردوسی و نظامی در آن سرزمین نوشته شده بود، یافت شده است؛ که این یافتهها راه را برای مطالعات تطبیقی ادب فارسی و دیگر ملل هموار میکند.
رالف والدو امرسون و ویلیام جونز دو تن از نویسندگان برجسته غربی بودند که مستقیماً تحت تأثیر فرهنگ و ادبیات ایران قرار گرفتند و آثاری را در این زمینه تألیف کردند. رسالهای در باب شعر مشرق زمین، دستور زبان فارسی، تفسیر آزادی از اشعار عاشقانه شرقی، سرودههای آسیایی، اثر تراژدیک بر پایه داستان رستم و سهراب، مقالهای در باب شعر ایرانی و هندی، داستان لیلی و مجنون و... نمونههایی از این آثار هستند.
دکتر مسعود فرهمندفر، استادیار ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی؛ با موضوع: «تأثیر داستانها و روایتهای کلاسیک فارسی بر ادبیات انگلیسی در قرن هجدهم»
آثار و پژوهشهای زیادی در این حوزه هم به زبان فارسی و هم به دیگر زبانها وجود دارد، اما غالب این پژوهشها مربوط به قرن ۱۹ است، دورهای که مباحث شرقشناسی اهمیت یافته بود و یا به تأثیرات ادبیات فارسی بر ادبیات انگلیسی در دوران رنسانس معطوف میشدند. «شکسپیر، ایران و شرق» کتابی از بنده است که به بررسی ارجاعات شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس انگلستان به ایران و مشرقزمین میپردازد.
اما موضوع این جلسة بنده مربوط به داستانها و اساطیر ایرانی اثرگذار بر ادبیات انگلیسی قرن هجدهم است، چرا که به این موضوع کمتر بعنوان موضوعات پژوهشی پرداخته شده است. این موضوع در ادبیات تطبیقی صرفاً مقایسه و مطابقة اصالة دو اثر نیست، بلکه موضوعات و روشهای تفکری چطور در هم نفوذ میکنند و جریانها و نهضتهای فکری را ایجاد میکنند، دارای اهمیت میباشد.
یکی از این نهضتهای فکری که در اواخر قرن هجدهم در انگلستان به وقوع پیوست، مکتب رمانتیسیزم است، که بدون آشنایی اروپائیان با مشرق زمین این مکتب هیچگاه بوجود نمیآمد. این موضوع را «الکساند لوئن مک وی» در کتاب «شرقشناسی» به خوبی بیان کرده است. نویسندگان آن دوران انگلیس خود را از قید و بند نئوکلاسیسیزم و محدودیتهایش از طریق ابزار شرقشناسی رها کرده بودند.
بسیاری از آثار گوتیک در اواخر قرن ۱۸ مضامین شرقی و درون مایههای ایرانی دارند، البته ارجاعات به ادبیات ایران از اواخر قرون وسطی شروع شد و در سرتاسر دوران رنسانس هم ادامه یافت. این دوران در انگلستان دوران توسعهطلبی است و تأثیر سفرنامهها به مشرقزمین در آثار زیادی از نویسندگان آن دوران از جمله شکسپیر دیده میشود.
از افراد مهمی که در زمینة تأثیر ادبیات و داستانهای کلاسیک ایرانی بر ادبیات قرن ۱۸ انگلیس میتوان اشاره کرد، «سِر ویلیام جونز» است. وی ترجمة گزیدة اشعار حافظ، ۲۰ قصه و تمثیل از مخزن الاسرار نظامی را ترجمه کرد و با استقبال جامعه ادبی آن زمان انگلستان روبهرو شد. همچنین «جوزف چمپین» تحت تأثیر ترجمههای جونز از اشعار فردوسی، شاهنامة فردوسی را به انگلیسی ترجمه کرد و شاعران زیادی بدین صورت به تقلید از ادبیات و شعر ایرانی پرداختند.
از دیگر افرادی که باعث آشنایی اتگلیسیها با ادبیات فارسی شد، «فرانسیس گلدوین» است. وی در اواخر قرن هجدهم چندین فرهنگ لغت فارسی- انگلیسی را تدوین کرد. ترجمة گلستان سعدی، آثاری دربارة بلاغت و عروض فارسی، ترجمه تجنیس الغات جامی به انگلیسی، پندنامة عطار، تألیف کتاب منشی ایرانی- شامل حکایات و قصههای فارسی برای انگلیسیزبانها- از دیگر آثار وی است.
همچنین بنابر نظر اکثر پژوهشگران هستة اصلی «هزار و یک شب» هزار افسانة ایرانی است. «ریچارد فرانسیس برتن» مقالهای دارد و در آن استدلال میکند که بسیاری از قصههای هزار و یک شب ریشهای کاملاً ایرانی دارند؛ بنابراین باید همت کرد و آثار این شرقشناسان را به فارسی ترجمه کرد. بر این اساس، در اواخر قرن ۱۸ بازار قصههای شرقی و ایرانی در انگلستان بسیار گرم و پر مخاطب بوده و در دورة ادبیات رمانتیک- دهههای اول قرن ۱۹- بر نویسندگان بسیاری از آن دوران تأثیر گذاشته است. دلیل این اقبال هم خستگی مردم انگلستان از ادبیات خشک و سخت نئوکلاسیک انگلستان بوده است و بدین طریق روی به داستانهایی که دارای راز و رمز وافسون بوده است، آوردهاند. «اَمروز فیلیپس» نیز مجموعه داستان «هزار و یک روز با داستانهای ایرانی» را نوشت و با اقبال عمومی روبهرو شد. کتاب «حکایتهای فارسی» از «پل چمبرلین» یکی دیگر از آثاری است که در این حوزه معروف شده است؛ بنابراین رماننویسان اواخر قرن ۱۸ بسیار از داستانها و حکایات شرقی و ایرانی متأثر بودهاند. همچنین «ویلیام کالینز» تأثیر زیادی بر شاعران رمانتیک آن زمان گذاشت. کتاب وی با نام «اشعار شبانی ایرانی یا اشعار روستایی ایرانی» با اقبال زیادی روبهرو شد و این کتاب زمینهساز ظهور مکتب رمانتیسیزم در اواخر قرن ۱۸ در انگلستان شد.
دکتر مجید کریمی، دانشجوی دکتری دانشگاه دولتی ایروان؛ با موضوع: «مؤلفههای تمدنسازی ایرانی: تجربه دولت ملی صفوی»
دولت صفوی نقطه آغاز شکلگیری هویت جدید شیعی – ایرانیست که در قرن دهم هجری آغاز شد و ۲۳۰ سال طول کشید. ایرانیان برای اولین بار بعد از ۹ قرن توانستند دولت ملی تشکیل دهند و هویت دینی واحد و یکپارچهای در دولت صفوی ایجاد شد و سرزمینهای ایرانی یکپارچه شد. مرزهای ایرانی به نقطه تاریخی پیش از اسلام خودش کمی نزدیکتر شد و حوزه تمدنی ایرانی مجدداً شکل گرفت و یک حیات سیاسی که تشکیل دهنده هویت ایرانی-شیعی است، شکل گرفت. دولت صفوی دو رکن اساسی داشت که شالودههای هویت ملی را ایجاد کرد و این مخصوصاً حاصل تلاشهای شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی است.
رکن اول، تشیع است که یک ستون بسیار محکم است. صفویان برای اولینبار شیعه را رسمی کردند و ظرفیتهای بزرگی از تشیع در ساختار حکومت به کار گرفته شد، دین و دولت، برای ایجاد یک تمدن ایرانی در کنار هم قرار گرفتند. رکن دیگر، نمادهای ملی-ایرانی ست. آداب و رسوم و جشنهای ایرانی مجدداً احیا شد و شاهنامهخوانی رواج پیداکرد. شاه عباس نمادهای ایرانی و تشیع را تلفیق کرد. همه اینها در کنار رونق مراسم مذهبی شیعه بود.
یکی از دستاوردهای دولت صفوی رسمیت یافتن شیعه و شکلگیری فقه مدرن شیعی و در کنار آن فقه سیاسی است که به یک حکومت مقتدر ایرانی منتج میشود. این حکومت شیعی بقدری مقتدر بود که توانست همه اقوام و ملل را زیر چتر خود بگیرد و فرهنگ درخشان صفوی را در تاریخ ایران به وجود آورد.
این نکته مهمی است که نباید بین نمادهای ایرانی و هویت شیعی شکافی ایجاد شود و در شرایط کنونی، اتحاد این دو میتواند یکی از راههای مقابله با بدخواهان باشد. وقتی از هر دوی این ظرفیتها استفاده شود شکلی از هویت ایرانی که میتواند افتخار آفرین باشد، ایجاد میشود و ظرفیتهای تمدنسازی ما را شکوفا میکند. مکتب جهان ایرانی پاسخگوی همین مسئله است و میتواند این شکاف را از بین ببرد و مانع از هم گسیختگی این بست فرهنگی شود. مکتب جهانی ایرانی میخواهد هویت ایرانی و هویت شیعی را متحد کند و بر اساس آن در قرن پانزدهم هجری خورشیدی تمدنسازی کند.
همچنین در این همایش یک روزه دیگر سخنرانان با موضوعات ذیل به ایراد سخنرانی پرداختند، که مشروح سخنرانی ایشان از طریق تارنمای این همایش به نشانی conversation.iranology.ir برای علاقهمندان قابل دسترس است:
- دکتر سلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن؛ با موضوع: «نقش شعر و اندیشه مولانا در تمدن جهانی»
- دکتر عایشه موکاشیوا، مدیر بخش آموزش متوسطه آکادمی جمهوری قزاقستان؛ با موضوع: «نقش زبان فارسی بر تمدنسازی نوین اسلامی»
- دکتر عبدالرحیم گواهی، رئیس مرکز پژوهش ادیان جهان و مدیر گروه آیندهنگری فرهنگستان علوم؛ با موضوع: «نقش پیوندهای مشترک ایران و اسلام در تمدنسازی نوین جهانی»
- دکتر محمد ناصر، رئیس بخش زبان فارسی دانشگاه علامه اقبال پنجاب لاهور؛ با موضوع: «مروری بر زبان و ادبیات فارسی در پاکستان»
- دکتر احمد تمیمداری، ادیبزبانشناس و فارسی پژوه ایرانی و استاد تمام گروه ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی؛ با موضوع: «ایران در آیینه ادبیات جهان»
- دکتر کارلو جوانی چرتی، استاد دانشگاه «ساپینزا» رم و پژوهشگر در حوزه زبان فارسی میانه و تاریخ پارتیان و ساسانیان و تاریخ دینی ایران؛ با موضوع: «نقش جغرافیای ایران فرهنگی در تمدنسازی نوین جهانی»
- دکتر شهرزاد هوشمندزاده، استاد دانشگاههای ایتالیا و واتیکان در زمینه فرهنگ و علوم اسلامی، زبان و ادبیات فارسی و ادیان تطبیقی؛ با موضوع: «اشارهای به تأثیر اندیشمندان ایرانی بر پیشرفتهای سایر ملل»
- دکتر سیدمحمدعلی گلابزاد، سرپرست بنیاد ایرانشناسی شعبه کرمان و عضو شورای عالی میراث فرهنگی؛ با موضوع: «تأثیر ایران و ایرانیان بر پهنه گیتی»
- دکتر صنعان ابراهیماف، استاد موسسه شرقشناسی آکادمی ملی علوم آذربایجان؛ با موضوع: «تمدن اسلامی در ادیبان سبک ایراغی».