حساسیت کودکان به دروغ و دروغگویی
رفتار نامناسب والدین یا بی دقتی و سهل انگاری آنها میتواند چینش مفاهیم در ذهن فرزندان را کاملا به چالش بکشد و کار را تا جایی پیش ببرد که فرزند پدر یا مادر را به دروغگویی متهم کند.
به گزارش گروه وبگردی
خبرگزاری صدا و سیما، در برابر کودک ۳ - ۲ ساله باید از مکانیزم "انتقال حواس" استفاده کنیم یعنی حواس او را از آنچه میخواهد به یک چیز دیگر معطوف کنیم. برای بچههایی که سن شان کمی بالاتر است، میتوانیم به جای "انتقال حواس" از "پیشنهاد جایگزین" استفاده کنیم و به جای حذف کامل درخواست فرزندمان پیشنهاد جدیدی به او بدهیم....
وقتی نوزاد بهانه میگیرد یا آنکه برای یک لحظه حالت گریه به خود گرفته و بعد میخندد بعضاً با خنده و شوخی به او گفته میشود: آی دروغگو!ای شیطون! مامان رو گول میزنی و ...
شاید این جملات اولین تعامل نوزاد در دنیای جدید با کلمه "دروغ" باشد و البته در سالهای بالاتر و همزمان با تکامل مغزی فرزندان، شناخت آنها از این مفهوم توسعه مییابد و دروغگویی را به عنوان یک رفتار ناپسند در ذهن خود ضبط و نگهداری میکنند. بدین ترتیب حتی اگر بارها و بارها دروغ بگویند بازهم ته دلشان میدانند که کار اشتباهی کرده و لایق سرزنش هستند.
در چنین شرایطی سطحی از حساسیت نسبت به دروغ و دروغگویی در کودکان شکل میگیرد. آنها با دقت محیط اطراف و البته نزدیکان خود را رصد میکنند تا ببینند این رفتار مورد نکوهش، فقط مختص آنهاست یا آنکه اطرافیانشان نیز به نوعی درگیر آن هستند؟! در این زمان رفتار نامناسب والدین یا بهتر بگوییم بی دقتی و سهل انگاری آنها میتواند چینش مفاهیم در ذهن فرزندان را کاملا به چالش کشیده و کار را تا جایی پیش ببرد که پدر یا مادر توسط فرزند متهم به دروغگویی شوند.
اعتماد
یکی از مشهورترین تستهای روانشناسی با نام تست مارشمالو که در دهه ۶۰ میلادی انجام شد مثال خوبی برای آنچه مطرح شد، خواهد بود.
والتر میشل مبتکر این تست تعدادی کودک را به اتاقی که روی میز آن شیرینی مارشمالو قرار داشت دعوت کرده و به بچهها میگوید: میتوانند این مارشمالو را بردارند و بخورند، اما اگر ۱۵ دقیقه صبر کنند و به کلوچه دست نزنند علاوه بر کلوچه روی میز یک کلوچه دیگر هم جایزه میگیرند.
میشل سعی داشت اثبات کند بچههایی که تحمل داشته و ۱۵ دقیقه را طی میکنند در آینده نیز انسانهایی موفق و با اراده هستند و حتی در ازدواج نیز عملکرد بهتری دارند، اما سالها بعد محققان دانشگاه روچستر در آمریکا طی یک آزمایش جدید گروههایی از بچههای ۳ تا ۵ ساله را در تست مارشمالو وارد کردند، اما به تعدادی از آنها پس از ۱۵ دقیقه هیچ پاداشی ندادند (و البته کلوچههای روی میز هم که توسط گروه بی تحمل ها! خورده شده بود) و بدین ترتیب آنهایی که ۱۵ دقیقه به امید دریافت جایزه مانده بودند دست خالی از تست خارج شدند.
این گروه چند روز بعد مجددا در تست مارشمالو قرار داده شدند؛ آنها این بار کلوچه روی میز را برداشتند و خوردند، زیرا "اعتماد"ی به حرف آزمایش گر (که اگر نخورید، یکی دیگر به شما میدهیم) نداشتند. دروغ به عنوان یک تجربه بد میتواند اعتماد را از میان ببرد.
خواستههای بی پایان!
ما همواره فرزندانی را دربرابر خود میبینیم که دنیایی از شوق، هیجان و البته خواستههای رنگارنگ را با خود همراه دارند:
مامان برای من اسباب بازی میخری؟
بابا منو سینما میبری، چون یه فیلم جدید آورده که دوستام دیدن و میگن خیلی باحاله!
میشه این هفته بریم خونه دایی تا من با بچه هاش بازی کنم؟
برام میتونی یه جامدادی دکمه دار جدید بخری؟
و ...
اینها جملاتی هستند که شاید روزانه دهها بار از جانب فرزندان ما تکرار میشوند و حتی اگر با همه آنها موافقت هم داشته باشید بازهم یک مدل جدید از آن دربرابرتان قرار میگیرد! پس در این شرایط با آن همه سختیهای مرتبط با مسائل شغلی، اقتصادی، گرفتاریهای روزمره و ... چگونه میتوانیم رفتاری مناسب را برای تعامل با فرزندان خود انتخاب کنیم؟ راستش خیلیها سادهترین راه را انتخاب میکنند: دروغ گفتن به کودکان.
در یک پژوهش که بین ۲۰۰ خانواده آمریکایی، کانادایی و چینی انجام شد، دانشمندان دریافتند که هر چه موقعیت تربیتی مهمتر باشد، والدین با خیال آسوده تری دروغ میگویند!
راهکار
۱ - در ابتدا یک قانون بین خودمان میگذاریم و آن ممنوعیت دروغ است: من به فرزند خود هرگز دروغ نخواهم گفت؛ هرگز و هرگز!
۲ - بر اساس سن کودک مان باید رفتارهایی را از قبل در ذهن خود آماده کنیم تا هر گاه نمیتوانیم به یک خواسته کودک پاسخ مثبت دهیم، به جایش دروغ نگوییم. مثلاً در برابر کودک ۳ - ۲ ساله باید از مکانیزم "انتقال حواس" استفاده کنیم یعنی حواس او را از آنچه میخواهد به یک چیز دیگر معطوف کنیم.
برای بچههایی که سن شان کمی بالاتر است، میتوانیم به جای "انتقال حواس" از "پیشنهاد جایگزین" استفاده کنیم و به جای حذف کامل درخواست فرزندمان پیشنهاد جدیدی به او بدهیم، مثلا "خرید این به جای آن".
اشتباه نکنید گاهی خرید یک استیکر چند هزارتومانی دقیقا اثر یک خرید چند صد هزارتومانی را دارد به ویژه برای فرزندانی که در سنین دبستان قرار دارند، زیرا شوق خرید، همراهی با والدین و گشت زدن در فروشگاه حتی اگر حاصل اش یک استیکر رنگارنگ شود بازهم برای فرزندتان میتواند جذاب و اثر گذار باشد.
با افزایش سن فرزندان، میتوانیم به جای "انتقال حواس" و "پیشنهاد جایگزین" از "مذاکره" استفاده کنیم. بچههای بزرگتر از این که طرف مذاکره واقع شوند، احساس خوبی خواهند داشت. آنها در عین حال، بهتر متوجه دروغ والدین میشوند و نیز، از "نه" شنیدن مستقیم نیز خوش شان نمیآید. بنابر این، بهترین روش مذاکره با آنهاست و یادمان باشد که در هر مذاکرهای باید امتیازی دهیم و امتیازی بگیریم. اگر میخواهیم ابزار استراتژیک مذاکره همواره در اختیارمان باشد، باید به گونهای با فرزندان مان گفتگو کنیم که انتهای مذاکره، آنها هم راضی باشند و الّا هر وقت به آنها بگوییم بیا با هم حرف بزنیم، در دل خواهند گفت که باز میخواهد حرفش را بر من تحمیل کند.
۳ - هر چند که قرار شد دروغ نگوییم، اما دروغهایی که فوراً برملا میشوند را موکداً ممنوع کنیم. مثلاً کودک مان تا لحظاتی دیگر آمپول خواهد خورد و ما میگوییم: نترس! اصلاً درد ندارد؛ و لحظاتی بعد در حالی که هنوز طنین صدای ما در گوش کودک مان است، درد ناشی از آمپول را با تمام وجود میچشد و ما را دروغگو میداند. در این جور مواقع، باید از ادبیات دیگری استفاده کرد، مثل: تو پسر/دختر شجاعی هستی و میتونی پیروز بشی... دردش فقط برای چند ثانیه است... یا به شوخی: من که موقع آمپول زدن، از درد خنده ام میگیره، تو چی؟ و....
مثال دیگری از دروغهایی که زود لو میروند و ما را دروغگو میکنند، بیدار کردن بچه هاست: "ساعت ۸ شد، نمیخوای مدرسه بری؟ " و کودک با استرس از خواب بیدار میشود و میبیند که ساعت ۷:۱۰ است. خب! بدیهی است که ما را دروغگو خواهد دانست و سرمایه اعتماد ما، در دقایق صبحگاهی اندک اندک آب میشود. دفعه بعد، اگر واقعاً هم ساعت ۸ باشد، کودک به هوای این که ما دروغ میگوییم، ترجیح خواهد داد دقایقی بیشتر از خواب صبحگاهی لذت ببرد.
امروز میبرمت پارک، شب میرویم خانه عمو، فردا برایت دوچرخه میخرم و ... از آن دروغهایی هستند که زود لو میروند، ولی خیلی هم رایج اند! طفلک بچه ها!
۴ - زمانی که تامین خواسته فرزندمان حداقل در کوتاه مدت غیرممکن است به جای یک پاسخ منفی فوری یا دروغ، از فرزندمان زمانی برای بررسی درخواست اش بخواهیم. این درخواست، البته برای خردسالان چندان موثر نخواهد بود، زیرا دامنه تحمل زمانی آنها بسیار اندک است، ولی برای فرزندان بزرگ تر، بسته به درکی که پیدا کرده اند میتوانیم از مکانیزم "زمانی برای بررسی" استفاده کنیم. مثلا او از ما یک کنسول بازی ویدئویی که حداقل ۴ میلیون تومان قیمت دارد میخواهد و خرید آن در شرایط کنونی برایمان ممکن نیست. ممکن است ما ۴ میلیون تومان هم داشته باشیم و اگر بگویید ندارم، دروغ گفته ایم و ممکن است دروغ مان لو برود (مثلا وقتی فردای آن روز یخچال خانه را عوض میکنیم). پس، به جای پاسخ فوری، وعده تو خالی یا دروغ، از او زمان بخواهیم.
۵ - آستانه تحمل خود را در برابر گریههای مطالبه گرانه کودک مان بالا ببریم. مثلاً وقتی کودک مان در خیابان، اسباب بازی کودک دیگری را میخواهد و در عین حال، تکنیک انتقال حواس هم کار نمیکند، نه تسلیم او شویم و نه به او دروغ بگوییم (برویم خودم برایت میخرم). برای پدر و مادر سخت است، اما اگر چند بار تحمل کنیم و دروغ درمانی هم نکنیم، رفته رفته کودک از این قبیل رفتارها دست بر میدارد، چون رفتارش توسط ما تقویت نشده است.
۶ - و در نهایت، اگر حرفی زدیم، باید به آن عمل کنیم. اگر هم به هر دلیل نتوانستیم، باید (و باید) به او توضیح دهیم که چرا نتوانستیم به وعده خود عمل کنیم تا او ما را دروغگو نپندارد.
فراموش نکنیم با هر دروغی که به فرزندمان میگوییم، بخشی از سرمایه اعتمادمان را از بین میبریم و بدون این سرمایه، روندهای تربیتی ما در سالهای آتی، بسیار سخت و حتی گاه غیرمکن خواهد بود.