خداوند، چون اراده کرد آسمان و زمین را بیافریند، گوهر سبزرنگی پدید آورد.
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، سخن امام علی علیه السلام درباره آغاز آفرینش از منبع جوشان قرآن کریم سرچشمه گرفته و با آیات قرآن کاملا هماهنگ است، بنابر این در این نوشته، ما هر دو را باز میکاویم.
جهت یادآوری و سنجش میان نظر دانشمندان گذشته تا عصر حاضر، نخست اشارهای گذرا به نکات برجسته خواهیم داشت:
۱. جهان ماده با مهبانک (انفجار بزرگ) پدید آمد و همه انرژی موجود کنونی در گوی کوچک بی نهایت سوزان و بی اندازه چگالی متمرکز بود.
۲. در این نظریه، جهان انبساط مییابد، فضا باز میشود و عمر جهان بین ده تا پانزده میلیارد سال است.
۳. جهان در حال نوسان است، انبساطی که با انفجار بزرگ آغاز شد رو به انقباض میرود، و سپس انفجار بزرگی دیگر.
۴. جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود.
۵. انفجار بزرگ با این اشکالها روبه رو است که:
الف) در تلسکوپهای عصر ما اخترنماهایی با بیش از زمان و فاصله مزبور مشاهده گشته اند.
ب) مرکز انفجار بزرگ کجا است؟
ج) عامل اصلی انبساط کدام است؟
۶. برای جهان هنوز یک هندسه پایدار ثابت نشده و هندسههای مسطحه، هذلولوی و بیضوی با اشکالهای جدی روبرو است و نمیتواند اطراف و گسترهی جهان ماده را تفسیر و ترسیم کند.
۷. هنوز به دلیل قاطعی نرسیده اند که جهان ماده، ازلی و ابدی است یا حادث.
۸. نظریه نسبیت در کیهان شناسی "اینشتاین" هنوز بسیاری از پرسشها را پاسخ نگفته و با دشواریهایی روبرو است.
سخن امام علی علیه السلام
«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسکائک الهواء... ورقیم مائر». (۲) «سپس خداوند جوها را از هم شکافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود».
آب انبوه و پر موج و خروشان را که بر پشت باد تندوز و پر قدرتی قرار داده بود، در لا به لای فضاهای باز شده به جریان انداخت.
با این باد تندوز آب را از جریان طبیعی بازداشت و آن گاه باد نیرومند را بر آب مسلط کرد و آب را در بالای آن قرار داد.
فضا را در زیر باد پر قدرت باز، و آب در روی باد، جهنده و جنبان شد.
سپس خداوند سبحان باد دیگری بیافرید که فرمانی جز به حرکت درآوردن آب نداشت، این باد دست به کار زد و تحریک آب را ادامه داد، جریان این باد را تند و منبعش را دور از مجرای طبیعی قرار داد.
خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگیختن امواج دریاها دستور داد و چونان مشک شیر که برای گرفتن کره جنبانده شود آب را به حرکت و زیر و رو شدن درآورد.
وزش باد بر آن آب چنان بود که در فضای خالی وزیدن بگیرد، آب در مقابل جریان باد مقاومتی از خود نشان نمیداد، آب را به حرکت درآورده، اولش را به آخرش و متحرکش را به ساکنش برگرداند.
در این هنگام انبوهی از آب، سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمانهای هفتگانه را بساخت، پایینترین آسمانها را از موجی مستقر بنا نهاد، که حرکت انتقالی به این سو و آن سو ندارد و بالاترین آسمانها را سقفی محفوظ در مرتفعترین فضا قرار داد، بی ستونی که آن را برپا دارد و بدون میخ و طنابی که آنها را به هم بپیوندد.
آن گاه آسمان را با زینت و زیور ستارگان و روشناییها بیاراست و خورشید را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنایی اش در فلکی گردان و سقفی در دوران و صفحهای منقوش با ستارگان به جریان انداخت.
از منظر امام علی علیه السلام آفرینش از جو، فضا و هوا آغاز شده است و به احتمال قوی این موضوع همان ماده گازی است که در دو آیه از آیات قرآن با واژهی دود (دخان) آمده است:
۱. «ثم استوی الی السماء وهی دخان...» (۳):
«سپس خداوند آسمان را مورد مشیت خود قرار داد در حالی که آسمان دود بود».
۲. «فآرتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین» (۴):
«در انتظار روزی باش که آسمان دود آشکاری برآورد».
در حدیث امام محمد باقر علیه السلام میخوانیم: نخستین موجودی که آفریده شده آب است و هوا از آب خلق گردیده است، بنابر این ریشه و نسب هر چیزی به آب میرسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلط ساخت. آب را بر روی هم کوبید تا از آن کفی پدید آمد و از آن کف زمین خلق گردید. (۵)
چنان که قرآن به روشنی میفرماید:
«.. ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شی ء حی...». (۶)
«آسمانها و زمین در آغاز بسته و یکپارچه بودند، بعدا ما آنها را از هم باز کرده و هر چیز صاحب حیات را از آب قرار دادیم».
این آیه به خوبی «انبساط» جهان را میرساند، روشنتر از آیه مزبور این آیه است:
«والسماء بنیناها باید و انا لموسعون». (۷)
«ما آسمان را با قدرت خویش پایه گذاشتیم و پیوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهیم بخشید».
امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام میفرمایند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بی کرانه بود و جز این دو چیزی وجود نداشت و چون خداوند اراده کرد زمین را بیافریند فرمان داد بادها به آب وزیدند، موج پدید آمد و از موج کف پدیدار گشت، کفها به اندازه کوه بزرگی شدند، خداوند آنها را در محل "بیت الله الحرام" [مکه معظمه] گرد آورد و از آنها زمین را پدید آورد، از این رو نخستین سرزمینی که آفریده شد، مکه است. لذا آن را مادر شهرها (ام القری) نامیدند، چنان که خداوند در قرآن به این مطلب اشاره کرده است و میفرماید:
«ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا...». (۸)
(نخستین خانهای که برای مردم قرار داده شد در سرزمین مکه است) سپس زمین را از زیر کعبه گسترش داد و گسترش زمین در مدت زیادی به درازا انجامید.
پس از مدتی از میان کف ها، دودی بدون آتش بر آسمان رفت و از آن آسمانها آفریده شد و به گردش آمد. (۹)
نظر فخر رازی
وی مینویسد: خداوند در آب حرارت به وجود آورد (یعنی ماده آغازین چیزی شبیه آب بسیار داغ و جوشان بوده است) سپس از این آب جوشان کف و دودی خارج شد، از کف آن زمین، و از دود آن، آسمانها آفریده شد چنان که ابن عباس گفته است: دودی که مایه آغازین آسمان است از بخار زمین بوده است. (۱۰)
برخی دیگر از دانشمندان بنا به شواهدی که از قرآن و احادیث به دست آورده گفته اند: خداوند، نخست زمین را آفرید و هنوز آن را گسترش نداده و تکمیل نکرده بود که آسمانها را آفرید، و در مرحله بعد زمین را گسترش داد و تکمیل کرد، از این رو فرموده است:
«رفع سمکها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلک دحاها» (نازعات/۲۸، ۳۰).
«سقف آسمان را برافراشت و آن را به اندازه معین درست کرد و شبش را تیره و روزش را آشکار ساخت و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد»؛ بنابراین انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیوسته (حرکت وضعی زمین) و این کار بعد از بناء، نظم و برافراشته شدن آسمانها بوده است.
امام محمد باقر علیه السلام میفرماید: دودی که از میان موج و کف خارج شد از جنس دود آتش نبوده است.
مفسران نیز به اتفاق نظر میگویند: این دود از آتش نیست، بلکه از تنفس و تبخیر آب است. (۱۱)
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه دیگر پیدایش خشکیها را این گونه ترسیم کرده اند:
«خشکی را از آب دریایی موج زننده، و هر موجی موجی دیگر را شکننده پدید آورد و آن را طبقهها کرد، آن گاه طبقهها را از هم گشود و آن را هفت آسمان کرد، پس از آن که به یکدیگر بسته و یکپارچه بود و به فرمان او آسمانها چنگ در یکدیگر نهادند و بر پای ایستادند». (۱۲)
همچنین در خطبه دیگر میفرماید: خداوند آسمان را بعد از روزگاری که دود بود ندا داد سپس حلقههای بندهای آسمان جوش خوردند و به هم برآمدند و خداوند درهای بسته آن را بعد از آن که یکپارچه (رتق) بود، باز کرد. (۱۳)
بر این اساس، ماده اصلی زمین و هفت آسمان که به احتمال قوی منظور کواکب سیار هفتگانه از فلکیات قدیم (عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل (۱۴) ...) باشد، همه از دود (دودی که از جنس دود آتش نیست) هستند؛ بنابر این باید از جنس توده جرمی باشد داغ و جوشان و پس از جدا شدن از یکدیگر و قطعه قطعه شدن و در مدارهای خویش قرار گرفتن رو به تکامل نهاده باشند.
جرم سبز رنگ
در حدیث دیگر میخوانیم: خداوند، چون اراده کرد آسمان و زمین را بیافریند، گوهر سبز رنگی پدید آورد، سپس آن را ذوب و آب متلاطمی کرد، آن گاه بخاری که همچون دود بود، از آن خارج کرد: «ثم آستوی الی السماء وهی دخان»: «به آسمان که بسان دودی بود توجه کرد و آن را بشکافت» و هفت آسمان پدید آورد، سپس از آن آب کفی آفرید و سرزمین مکه را خلق کرد و بعد از مدتی زمین را از زیر کعبه گسترش داد. (۱۵)
مولوی با توجه به این روایات و آیات سروده است:
از کف دریا بنگارد زمین دود سیه را بنگارد سما
مفسران با توجه به آیه «.. خلق الارض فی یومین...» (۱۶)
و آیه: «ثم استوی الی السماء و هی دخان...» (۱۷)
معتقدند نخست زمین را طی دو روز آفرید و سپس متوجه خلقت آسمان و اجرام فضایی شد.
گفتنی است، در قرآن گاهی واژه «یوم روز» مجازا به کار گرفته و کنایه است از مرحله طولانی، وگرنه هنگام آفرینش زمین هنوز روز و شبی وجود نداشته و سال و ماهی در کار نبوده است. (۱۸)
آفرینش در تورات
به گفته فخر رازی در تورات آمده است که خداوند گوهری آفرید و بعد با نظر هیبت به آن نگریست، آن گوهر آب شد و آسمانها و زمین را از آن بیافرید و آنها را از هم شکافت. (۱۹)
یک گوهری چو بیضه جوشید و گشت دریا کف کرد و کف زمین شد و ز دود او سما شد. تکامل تدریجی تاکنون فی الجمله تکامل و انبساط تدریجی ثابت شد.
دلیل دیگر: قرآن مجید میفرماید: «.. خلق السماوات والارض فی ستة ایام...». (۲۰)
این مضمون در بسیاری از آیات به چشم میخورد، لیکن در مورد زمین چنان که اشاره شد دو روز نام برده شد (یومین).
مفسران معتقدند این ایام نشان دهنده مراحل تکامل تدریجی خلقت است. بدیهی است آفرینش یک انسان لااقل به شش ماه زمان نیازمند است، در حالی که به فرمایش قرآن: «لخلق السماوات والارض اکبر من خلق الناس» (۲۱): «آفرینش آسمانها و زمین از خلقت مردم بزرگتر است»، بر این پایه هر روز خلقت را باید لااقل هزار سال دانست: «.. ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون». (۲۲)
فخر رازی میگوید: مراد از شش روز، شش حالت بوده که عارض آسمانها و زمین و آن چه میان این دو است، شده است. (۲۳)
شاهد بر این تکامل تدریجی، حدیثی است که امام صادق علیه السلام در آن میفرماید: خداوند، چون زمین را آفرید پنجاه هزار سال [کنایه از سالهای بسیار زیاد]آن را رها کرد، سپس موجوداتی آفرید که نه از نوع فرشته، نه از نوع جن و نه از نوع انسان به شمار میرفتند و سپس هزاران سال منقرض شدند، باز هزارها سال گذشت که خداوند جن را آفرید و پس از مدتی طولانی آدم را خلق کرد. (۲۴)
همچنین در تفسیر طبرسی میخوانیم: امام صادق علیه السلام میفرماید: خداوند روز را قبل از شب، خورشید را قبل از ماه و زمین را قبل از آسمان آفرید. (۲۵)
در حدیث دیگر آمده است: نخستین روزی که خورشید در آن طلوع کرد نوروز بوده است. (۲۶)
و ماه نیسان نخستین ماه از ماههای دنیا است. (۲۷)
از این دو خبر چنین استفاده میشود که در آغاز پیدایش روز و گردش وضعی کره زمین دایره استوای زمین و خورشید در یک سطح قرار داشته اند، چنان که ما امروزه در اول برج حمل فروردین به حساب میآوریم و میدانیم بخشی از آن با نیسان انطباق دارد.
۱. طبق نظر امام علی علیه السلام و سایر احایث، خداوند متعال نخست جرمی آب گونه همراه هوا آفرید که از آن کف و گازی پدید آمد، از این جرم کف گونه زمین آفریده شد و از آن دود و گاز، سیارات هفتگانه پدید آمدند، پس میتوان گفت خانواده منظومه خورشیدی در اصل از یک توده جرم آفریده شده اند.
۲. همچنین میتوان گفت سن و سال زمین بیش از سایر کرات (لااقل سیارات) است، چون در چند جا آفرینش آسمانها را بعد از زمین به چشم دیدیم، لیکن هنوز از سن و سال همه اجرام کیهانی چیزی به دست نیامده است، زیرا قرآن فرمود: ما آنها را در مدت شش روز آفریدیم.
۳. آن چه مشهور است که خورشید «مادر» منظومه شمسی است و همه سیارات و اقمارشان از خورشید جدا گشته اند با آن چه از روایات و احادیث خواندیم همخوانی ندارد، زیرا گاز و دودی که از زمین برخاست سبب پیدایش آسمانها شده است و اگر به فرض همه در یک لحظه از هم جدا شده باشند، چرا زمین را جدا شده از خورشید بدانیم؟ و اگر بخواهیم جاذبه خورشید را در نظر بگیریم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنان چه زمین هم بزرگی خورشید را میداشت البته خورشید گرد او میچرخید، آن سان که اکنون زمین گرد خورشید گردش دارد؛ بنابراین گردیدن کره کوچکتر پیرامون کره بزرگتر دلیل آن نیست که کوچک از بزرگ جدا شده است.
۴. چنان که اشاره شد برخی از دانشمندان متأخر از جمله «لاپلاس» نظریه گسترش و انبساط جهان را پذیرفته و گفته است: ماده جهان در ابتدا گازی بوده است، منتشر در وسط فضا، با نظم ویژه، و «سدیم»ها از تکاثف و به هم رفتن آن خلق شده اند، آن گاه تطوری که رخ داده تا از حالت سدیمی به حالت کنونی آن را رسانده به وسیله ازدیاد دوران بوده است (۲۸) این نظر تا اندازهای به نظر روایات و آیات نزدیکتر است.
۵. این جمله که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «فسوی منه سبع سماوات» از آن کف هفت آسمان آفرید، بر طبق عقیده فلکیات قدیم (بطلیموس) بوده که در آن زمان شهرت داشته است، بنابر این تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده که سخن از هفت آسمان به میان آمده است و چنان چه حضرت امیر علیه السلام در این زمان بود، به مقتضای حال، خطاب و فهم این عصر ما سخن میراند.
۶. این که فرمود: آسمانها را بدون ستون و میخ سر پا داشت، به عقیده بسیاری از مفسران و نهج البلاغه پژوهان اشاره است به قانون جاذبه عمومی «نیوتون». (۲۹)
۷. ماده نخستین زمین و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آیا از چیزی گرفته شده و پیش مادهای داشته یا ماده قبلی در کار نبوده و نو پدید بوده اند؟
از آیات قرآن چنین استفاده میشود که ماده پیشین وجود نداشته و سرچشمهای در کار نبوده است، قرآن میفرماید: «بدیع السموات والارض...» (۳۰): «او نوپدید آورندهی آسمانها و زمین است».
واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع»، «ابداع»، «بدیع» هرگاه درباره افعال خداوند استعمال شوند، به معنای پدیدآورنده شیء است بدون ابزار و آلت و بدون ماده پیشین و بدون زمان و مکان و این ویژگیها تنها از آن خداوند است. (۳۱)
این در حالی است که خداوند در قرآن مجید به کرات خود را "خالق" و آفریننده آسمان ها، زمین و انسان خوانده است، بنابر این واژه "خلق" به "بدع" و "خالق به مبدع" بر میگردد، یعنی در خلقت آسمان، زمین و انسان، ماده قبلی در کار نبوده است، زیرا اصل انسان به خاک و زمین برمی گردد، گرچه این واژه (خلق) در بسیاری دیگر جاها به معنای آفرینش چیزی از چیز دیگر است. (۳۲)
قرآن این نکته را خاطرنشان کافران ساخته که انسان از هیچ (نیستی محض) آفریده شده است:
«ام خلقوا من غیر شی ء ام هم الخالقون ام خلقوا السموات والارض...». (۳۳)
«آیا از هیچ خلق شده اند یا آن که خود خالق خویش اند یا آسمانها و زمین را آفریدند؟».
خلقت از هیچ همان آفرینش بدون ماده قبلی است.
از این آیات چند امر به دست میآید:
۱. آفرینش نخستین از نیستی بوده و ماده قبلی وجود نداشته است.
۲. جهان ماده سابقه و پیشینه نیستی داشته و حادث است نه قدیم.
دو مطلب را از کلمات امام علی امیرالمؤمنین علیه السلام نیز استفاده میکنیم:
الف) «ذلک مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه» (۳۴): او است آفریننده و اختراع کننده خلایق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده هستی از نیستی) و پس از فنا وارث ایشان است، او است معبود خلایق و روزی دهنده آنان.
«الذی ابتدع الخلق علی غیر مثال امتثله، ولا مقدار اهتدی علیه من خالق معهود کان قبله» (۳۵): او است خداوندی که خلایق را بیافرید بدون ماده و مثال و صورتی که از آن اقتباس کرده و مانند آن آفریده باشد و بی سنجش و اندازهای که از خالق و معبودی پیش از خود پیروی کرده باشد.
«لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیة ولا من اوائل ابدیة، بل خلق ما خلق فاقام حده، وصور ما صور فاحسن صورته» (۳۶) اشیاء را از روی اصول و مبادی و نمونه ازلی و ابدی نیافرید (چون آفرینش او مبدیی نداشته) بلکه (بی نمونه و مبدا و ماده و به محض اراده) آفرید آنچه را آفرید و حد آن را تعیین کرد و به آن چه ایجاد فرمود، صورت و شکل داد و صورت آن را نیکو و مناسب گردانید.
ب) امیرالمؤمنین علیه السلام درباره حدوث جهان خلقت میفرمایند:
«الحمد لله الدال علی وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه علی ازلیته». (۳۷)
«سپاس خدایی را سزاست که به وسیله آفریده هایش بر وجود و هستی خویش راهنما است (زیرا هر مخلوقی ممکن است و ممکن به خودی خود دارای هستی نمیشود، پس او را آفریدهای است) و به حدوث و نو پیدا شدن آفریده هایش بر ازلی بودن و ابتدا نداشتن خود دلیل است».
امیرالمؤمنین علیه السلام، همین برهان حدوث و نوپدیدار شدن مخلوقات را دلیل بر قدیم بودن خدا و حدوث اشیا را برهان بر وجود او شمرده اند و میفرمایند:
«الحمد لله الدال علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده». (۳۸) «سپاس خداوندی را سزاست که حدوث خلق دال بر قدیم بودن و وجود او است»؛ بنابراین «قدیم» تنها او است و غیر او هر چه باشد حادث است و پیشینه نیستی دارد.
با این بیان فرضیهای که میگفت: جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود، به طور کلی بی اساس میشود و تئوری "جهان یکنواخت" که از «بوندی»، «گولد» و «هویل» پیشنهاد شده بود، نمیتواند کارآمد باشد و پیدایش جهان را تفسیر کند.
پینوشتها:
۱. ر. ک: درسهایی از مکتب اسلام، سال ۳۲ شماره ۱۲ و سال ۳۳ شماره ۱، از همین قلم تحت عنوان "تقویم شمسی تاریخ اسلام".
۲. نهج البلاغه، خطبه ۱.
۳. فصلت/۱۱.
۴. دخان/۱۰.
۵. تفسیر نورالثقلین: ۴/۵۴۰.
۶. انبیاء/۳۰.
۷. ذاریات/۴۷.
۸. آل عمران/۹۶.
۹. توحید صدوق، باب ۳۶؛ احتجاج طبرسی: ۲/۷۲؛ نور الثقلین ذیل آل عمران/۹۶؛ بحار: ۵۴، ص ۶۴، ۶۵؛ تفسیر قمی، ذیل آیه.
۱۰. تفسیر کبیر: ۲۷/۱۰۴، ذیل سجده/۱۱؛ در المنثور: ۱/۱۰۶؛ بحار: ۵۴/۱۷.
۱۱. کامل ابن اثیر: ۱/۱۹، ۲۰؛ بحار: ۵۴/۱۸۵؛ تفسیر المیزان، ذیل آیات نازعات.
۱۲. نهج البلاغه، فیض الاسلام و شهیدی، خطبه ۲۱۱؛ بحار: ۵۴/۳۸.
۱۳. نهج البلاغه، شهیدی: خطبه ۹۱.
۱۴. امام علی امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیثی طلوع زحل را در آسمان هفتم خاطرنشان ساخته اند، (شرح خویی بر نهج البلاغه: ۱/۳۸۰، نشر مکتبه اسلامیه).
۱۵. بحار: ۵۴/۲۹.
۱۶ و ۱۷. فصلت: ۹ و ۱۱.
۱۸. ابن اثیر، کامل: ۱/۲۰.
۱۹. تفسیر کبیر: ۱۷/۱۸۷، ذیل هود/۷.
۲۰. اعراف/۵۴؛ یونس/۳؛ هود/۷؛ فرقان/۵۹؛ سجده/۴؛ ق/۳۸؛ حدید/۴.
۲۱. غافر/۵۷.
۲۲. حج/۴۷، تفسیر در المنثور، ذیل اعراف/۵۴؛ بحار: ۵۴/۲۱۸.
۲۳. تفسیر کبیر ذیل سجده/۴.
۲۴. تفسیر عیاشی، تصحیح رسولی محلاتی: ۱۰/۳۱؛ بحار: ۵۴/۸۶.
۲۵. تفسیر مجمع البیان: ۱/۱۰۰.
۲۶. بحار: ۵۹/۱۲۰.
۲۷. همان: ۵۷/۱۰۲.
۲۸. آغاز و انجام جهان، ص ۲۴۸؛ علوم روز و قرآن، ص ۱۲۳۴.
۲۹. فی ظلال نهج البلاغه: ۱/۳۷، نشر دار العلم للملایین، بیروت، ط ۳، ۱۹۷۹ م.
۳۰. بقره/۱۱۷؛ انعام/۱۰۱.
۳۱ و ۳۲. مفردات راغب، ذیل بدع و خلق.
۳۳. طور/۳۶۳۵.
۳۴. نهج البلاغه فیض، خطبه ۸۹.
۳۵. همان، خطبه ۹۰.
۳۶. همان، خطبه ۱۶۲.
۳۷. همان، خطبه ۱۵۲.
۳۸. همان، خطبه ۱۸۵.
همان ایده ارزشمند دموکریت در عصر جدید توسط منجمین و کیهان شناسان غرب دوباره کشف گردیده و در حال رنسانس یا تولد مجدد به سر می برد. ایده دموکریت به این معناست که خداوند هستی و مکان بیکران خویش را به هستی ها و مکان های محدود و متناهی تقسیم نموده است، و این تقسیم به دلیل ساده بیکران بودن هستی و مکان در بینهایت دور دست ها و آینده های بسیار دور دست هرگز پایان نخواهد یافت. این حقیر در بعضی نوشته ها این ایده را بصورت زیر فرمولبندی نموده ام : کثرت پایان ناپذیر ماورایی.
کلیه تفسیر هایی که تاکنون توسط متفکرین و اندیشمندان مسلمان ایرانی از ابن سینا و نصیرالدین طوسی گرفته تا سبزه واری و مجلسی و طباطبائی و غیره، از آیات قرآنی مربوط به
هفت ( آسمان و زمین ) پیشنهاد و ارائه گردیده اند، طبق باور این حقیر به علت و دلیل عدم علم و آگاهی و آشنایی آن بزرگواران و علامه های شریف و محترم به نوسانات متوالی محتوای جهان و تسلسل تولد و مرگ کیهان ، جملگی بدون استثناء و با اطمینان و یقین و بدون شک و تردید اشتباه بوده و تهی یا خالی از حقیقت می باشند. عوالم یا حالات و یا نظم و سامان های هفتگانه در مبداء توسط خداوند متعال بطور همزمان آفریده شده اند و کلیه افراد انسانی هم بطور همزمان و بدون تولید مثل و تسلسل نسل، همگی هم سن و سال و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و دانایی و توانایی بسان خود خداوند آفریده شده اند و هرکدام از افراد انسانی از یک خانواده ده عضویی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی و با هدف زوجیت با خویش و تجربه عشق خویشتن آفریده شده و لذا از هفت حیات نیمه جاودانه برخوردار گردیده اند در هفت نظم و عالم موازی و در کنار هم . تعیین طول پایداری آن عوالم هفتگانه بهشتی و حیات های نیمه جاودانه خانواده ده عضوی کلیه افراد انسانی از توان معرفت دینی و شناخت و دانش علمی و استدلالات منطقی و عقلانی فلسفه علمی و غیر علمی و ذوق و شوق و شهود دل و باطن شاعران و عارفان خارج می باشد. آن هفت عالم و هفت نظم و هفت حیات بهشتی در طول سفر نزولی و صعودی ، بطور بیشمار و با درجات تکاملی مختلف بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال از طریق وقوع مه بانگ های متوالی هفتگانه و بیشمار در فواصل زمانی معین و از پیش تعیین شده براثر نوسانات متواتر یا پی در پی انقباض و انبساط محتوای جهان در چهارچوب طرح مطلق الاهی آفرینش و براساس مفاد و آئین نامه اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن ، پشت سر هم و هرکدام به ترتیب و نوبت خاص و ویژه خویش به ظهور میرسند و محو میگردند. در ظهورات پیاپی همیشه یکی از عوالم هفتگانه در قالب طبیعت و واقعیت عینی به ظهور می رسد و شش عالم دیگر بصورت ثوابت پایدار و تغییر ناپذیر و امکانات استعلایی یا بالقوه و قوا و استعداد های محض و غیبی در بطن و پیکره خمیرمایه آن عالم واقعی - شهودی محفوظ باقی می مانند و توسط زمان مطلق یعنی لحظه حال بهمراه واقعیت عینی بسوی آینده حرکت داده می شوند تا هرکدام در فرصت و نوبت خاص و ویژه خویش به ظهور برسند و به فعلیت در آیند و تجربه شوند و محو گردند. در پایان سلسله حیات های دنیوی و پایان سفر نزولی و صعودی هستی و وجود خداوند، یعنی در معاد همان هفت عالم و حیات های هفتگانه و اعضای ده نفره خانواده های کلیه افراد انسانی دوباره بطور همزمان به ظهور خواهند رسید. آن حیات های بهشتی تا زمانی ادامه خواهند یافت که خداوند تصمیم به سفری دیگر با کیفیات و حالاتی دیگر بگیرد و خداوند متعال آن تصمیم و تصمیمات بیشمار بعد از آنرا از پیش با علم و آگاهی و اطمینان مطلق گرفته است و بطور جاودانه هیچگونه تجدید نظر و تغییری در آنها صورت نمی گیرد. این روند در کلیه جهان های موازی و بیشمار در پهنه هستی و وجود بیکران و بینهایت خداوند بطور همسان و همزمان جاری شده و جاری اند و جاری خواهند بود. امر خداوند از بیرون و بالا فرود نمی آید بلکه از درون بسوی بیرون شکوفا می شود و در هستی و وجود بیکران خداوند خارج یا بیرون وجود ندارد، زیرا هستی و وجود خداوند بیکران اند.
در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشم. خداوند متعال بسیار عظیم تر است از آن عظمتی که در طول تاریخ تاکنون ادیان آنرا به انسان معرفی نموده اند. در علم و قدرت و آگاهی و رحمت و فیض و صبر و عشق و محبت و عدالت و اخلاق مطلق و بیکران خداوند هیچگونه استنطاق و بازجویی و بازپرسی و تفتیش و ملامت و سرزنش و تنبیه و عذاب و جزای جهنمی به رسم و رسوم انسانی وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت ، نه در مبداء و نه در طول سفر و نه در معاد. کلیه افراد انسانی در پیشگاه خداوند متعال مثل نقاط ناچیز و بی بُعد هندسی بطور مطلق هم ارز و هم ارزش می باشند و هیچ انسانی به اندازه سر یک سوزن و یا به اندازه یک اتم و یا یک ذره زیر اتمی ( کوارک ) و یا به اندازه کوتاه ترین طول موج نور نامرئی بر انسان های دیگر ارجحیتی نداشته و ندارد و نخواهد داشت.