۲۱ شهریور ۱۳۶۰ بود که منافقین در ادامه پروژه ترور افراد شاخص انقلاب اسلامی، آیتالله مدنی را در نماز جمعه شهر تبریز به شهادت رساندند؛ شهیدی که تأکید بسیاری بر مبارزه با بهائیت داشت.
میر اسدالله مدنی در سال ۱۲۹۳ در خانوادهای مذهبی در آذرشهر تبریز به دنیا آمد و در چهار سالگی پدرش که به شغل بزازی مشغول بود را از دست داد و در ۱۶ سالگی نیز مادرش از دنیا رفت. بهدلیل علاقهای که به علوم دینی داشت، بعد از گذراندن دوران ابتدایی تحصیل در شهر خود، وارد حوزه علمیه یزد شد و بعد چند سالی که در یزد بود، برای گذراندن دورههای پیشرفته و همچنین فراگرفتن دروس خارج، به قم رفت و در نهایت بعد از چند سالی تحصیل در حوزه علمیه قم، به نجف اشرف رفت و مشغول تدریش شد.
فعالیتش در نجف اشرف همزمان شد با مبارزات روحانیون به رهبری نواب صفوی با رژیم پهلوی.
آیت الله مدنی که تحولات داخل کشور را نیز دنبال میکرد، کمک شایانی به مسلح شدن و تهیه جنگ افزار برای نواب صفوی کرد، بهطوری که بعدها اعلام شد که اسلحه نواب با پول کتابهای آیت الله مدنی تهیه شده است.
آیت الله مدنی در سال ۱۳۴۹ به ایران برگشت و از آنجا که مخالفت خود را با رژیم پهلوی بهصورت آشکار اعلام کرده بود، تحت فشار شدید ساواک قرار گرفت و در همان بدو ورودش به شهر کنگان تبعید شد، اما در این شهر نیز سخنرانیها و اقدامات ضد رژیم پهلوی را ادامه داد و به همین دلیل بود که مرتب از سوی مأموران حکومتی بازداشت و روانه زندان میشد.
در این حین بود که وی به بیماری سل مبتلا شد و رژیم سفاک و منحوس پهلوی که تا قبل از این، آیت الله را تحت فشار شدید قرار داده بود، برای اینکه فوت این عالم ربانی به گردن رژیم نیفتد، او را در سال ۱۳۵۱ به دره مرادبیک در استان همدان فرستاد. شهید مدنی با اینکه از بیماری سل رنج میبرد، اما در همدان نیز دست از مبارزات انقلابی و آگاه سازی مردم از اقدامات پلید رژیم پهلوی نکشید.
البته که مبارزات آیت الله مدنی با رژیم پهلوی از زمان رضاخان آغاز شد. در آن دوران رضاخان برای اینکه مردم به سمت اسلام و علمای شیعه نروند، زمینه را برای فعالیت بهائیان فراهم کرده بود، لذا آیت الله مدنی که از این اقدام حکومت آگاهی کامل داشت، اولین مبارزاتش را با گروههای بهایی در سراسر کشور بهویژه تبریز آغاز کرده بود.
به هر حال انقلاب ملت ایران در بهمن ۱۳۵۷ به ثمر نشست و آیت الله مدنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی امام جمعه همدان و بهعنوان نماینده مردم این شهر وارد اولین دوره مجلس خبرگان رهبری شد. یک سال بعد، آیت الله مدنی به شهر خودش بازگشت و با حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به عنوان امام جمعه شهر تبریز منصوب شد.
در این حین که انقلاب اسلامی تازه پا گرفته بود، سازمان مجاهدین یا همان سازمان منافقین که هدفی جز سرنگونی نظام اسلامی نداشت، به فکر ترور و حذف فیزیکی افراد شاخص افتاد و در این زمینه، اقدام علیه روحانیون را جزو اولویتهای کاری خود قرار داد.
روحانیون در آن دوران با دلیل و سند، نسبت به آگاه کردن مردم، بر حق بودن نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام میکردند و در حقیقت دشمنان به این نتیجه رسیده بودند که روحانیون بین مردم از نفوذ بالایی برخوردار هستند و از طرفی توان مقابله فکری با آنها را ندارند، لذا تصمیم به ترور آنها گرفتند و شهید مدنی نیز از این فهرست مستثنا نبود.
آیت الله مدنی سرانجام ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ به دست فردی به نام «مجید نیکو» که از اعضای سازمان منافقان بود در نماز جمعه ترور شد و دومین شهید محراب لقب گرفت. بلافاصله پس از شهادت آیت الله مدنی، امام خمینی (ره) در حکمی، آیت الله علی مشکینی را بهعنوان امام جمعه تبریز منصوب کردند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال ۱۳۶۰، خود میگوید: «در نماز جمعه، شخصی نارنجک به خود بسته بود، به آیت الله مدنی بین دو نماز چسبیده و به او نزدیک شده بود. خود را به آیت الله مدنی چسبانده و با انفجار نارنجک، خودش را کشت و آیت الله مدنی هم شهید میشود. احمد آقا خمینی تلفن کرد و اطلاع داد که آیت الله علی مشکینی را موقتاً برای نماز جمعه در نظر گرفته و آقای مشکینی با روحیه فداکاری پذیرفتهاند».