پر واضح است چین برای تصاحب جایگاه هژمونیک آمریکا باید قدرت خود را در دریاها (در سطح جهانی) تقویت نماید که اطلاعات موجود نشان دهنده اجرای اقدامات مهم متعدد از سوی چین در این راستاست.
پژوهش خبری صدا وسیما: فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی و پایان نظام دوقطبی، تغییرات شگرف و متعددی را در دو سوی عالم در پی داشت. از یک سو آمریکا سرمست از موفقیت در جنگ سرد، توهم ایجاد نظم نوین به رهبری خود را در سر داشت و از دیگر سو، برخی قدرت های نوظهور در عرصه بین الملل، جایگاه آمریکا را اندک اندک به چالش کشیدند. در این میان چین، جدی ترین رقیب نوظهور آمریکا بود. جمهوری خلق چین که میراث دار انقلاب کمونیستی دهقانان بود با نگرش نوین که حاکی از کاهش اتکا به اصول مارکسیسم بر مبنای اندیشه های مائویی بود؛ به بازار آزاد و صنعتی شدن در لوای روابط نوین با همسایگان و به ویژه دنیای غرب روی آورد. نتیجه این نگرش نوین برای چین (پس از حدود سه دهه)؛ تبدیل شدن آن به قدرت نوین اقتصادی - سیاسی در شرق آسیا بود که با واشنگتن بر سر حوزه های متعدد چالشی؛ درگیر است. به گونه ای که دامنه این حوزه های چالشی از جنگ تجاری تا تنش-های سیاسی امنیتی را در بر می گیرد. نتیجه این تنش و رقابت ها چیزی نیست مگر به چالش کشیدن هژمونی واشنگتن از سوی پکن!
باید گفت چین یکی از قدرت های بزرگ است که توانایی های بالقوه برای تبدیل شدن به ابرقدرت و اشغال جایگاه فعلی آمریکا را دارد و همین امر باعث نگرانی استراتژیست ها و مقامات آمریکایی شده است. درنتیجه آمریکا در دهه دوم قرن بیست ویکم تمرکز استراتژی امنیت ملی خود را از غرب آسیا؛ به شرق آسیا انتقال داد تا بتواند با این تهدید بالقوه مقابله کند. البته به نظر می رسد جدیدترین بهانه برای مناسبات چالشی واشنگتن – پکن؛ دریای چین جنوبی باشد که در چند ماه اخیر آمریکا با افزایش تمرکز نظامی خود در این منطقه؛ سیاست تنش آفرینی خود را به اجرا گذاشته است. اما نباید از این واقعیت غافل شد که منطقه دریایی یادشده از منظر مختلفی برای پکن، واشنگتن و سایر بازیگران منطقه ای حائز اهمیت فراوان است. پژوهش حاضر تلاش می کند مهمترین مسائل مرتبط با این موضوع را به اختصار بررسی کند.
متن کامل این مطلب در اینجا قابل دریافت است.
پژوهشگر:مرتضی هوشیار