فصل تابستان، اوج موسم سفر به استانهای ساحلی است؛ سفرهایی که هر سال آمار تکان دهندهای از غرق شدگیها در آنها به ثبت میرسد؛ سال گذشته خوزستان با ۱۵۱ فوتی درصدر آمار تلفات کشور بر اثر غرق شدگی قرار داشت؛ پس از آن استانهای مازندران با ۱۰۹ و گیلان با ۱۰۸ قربانی در رتبههای بعدی قرار داشتند و این آمار تنها در چهار ماه اول سال گذشته برای استان قم که در مرکز ایران و منطقهای کویری قرار دارد ۱۹ تن بوده است.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز قم؛ داستان تکراری غرق شدگی در استخرهای خانگی و کشاورزی روستاهای قم، در بستر نبود امکانات امداد و نجات، داستان تلخی است که هر بار با دیر رسیدن گروههای نجات بر سر حادثه و از دست دادن زمان طلایی، تنها سرانجامش رسیدن به جسم بی جان فرد غرق شده است.
از دست دادن زمان طلاییمرگ غم انگیز سه هم استانی تنها با فاصله زمانی چند روزه در خرداد امسال بهانهای تلخ برای تولید این گزارش شد؛ گزارشی که مقصد اولش بخش کهک در ۳۰ کیلومتری قم است که دو مورد از این سه فوتی در روستاهای آن رخ داده است .
در محل حادثه هستم؛ شاهدان عینی میگویند: بعد از تماس تلفنی با مراکز امداد و نجات تا رسیدن نیروهای امدادی زمان طولانی طول کشیده است به طوری که در نهایت خود مردم روستا برای نجات دو کودک اقدام کرده بودند.
کارشناس هلال احمر هم میگفت: پنج دقیقه زمان میبرد تا تنفس فرد غرق شده در این استخرها قطع شود و تا زمان مرگ تنها ۸ دقیقه فرصت باقی است که متاسفانه در روزهای تعطیل به علت حجم بالای ترافیک، نیروهای امداد و نجات در خوش بینانهترین حالت، ۳۰ دقیقه زمان نیاز دارند تا از کهک به نزدیکترین روستا برسند.
این نکات باعث شد تا برای پیگیری این موضوع به همراه مدیرکل مدیرت بحران، سر زده سری به دو مرکز امداد و نجات بخش کهک بزنم.
ابتدا به پایگاه فوریتهای پزشکی رفتیم؛ درست در کنار درب ورودی یک جفت کفش بچه گانه آویزان شده بود؛ یکی از ماموران جوان اورژانس میگفت: این کفش یک پسر بچه دو سالهای است که مدتی قبل در یکی از این استخرها غرق شده بود که به محض رسیدن ما، مادر کودک جسم بی جان فرزندش را بر روی دستان من گذاشت و با التماس از من خواست تا کودکش را از مرگ نجات دهم؛ اقای احمدی بغضش را فرو خورد وگفت این سختترین لحظات کاری ماست وقتی برسی و ببینی خیلی زود دیر شده است.
یکی دیگر از ماموران اورژانس میگفت: در روزهای تعطیل و آخر هفته کهک و روستاهای اطرافش مقصد بسیاری از هم استانیهای قمی است و بار ترافیکی بالایی را بر جادههای این بخش تحمیل میکند؛ از طرفی رسیدگی به تصادفات و آتش سوزیها هم در کنار غرق شدگی از وظایف کارکنان این پایگاه است که در واقع از توان واقعی ما با این امکانات محدود و ۱۸ روستای گردشگر پذیر خارج است.
از آقای اروجی مدیر کل مدیریت بحران استان علت کمبود امکانات را پرسیدم؛ در کمال ناباوری گفت: این فشار کار در همه بخشهای استان هست و ما با برنامه ریزیهای انجام شده کاستیها این پایگاهها را بر طرف میکنیم!
امیدهایی که نا امید میشودکمی آن طرف تر، ایستگاه آتش نشانی بود؛ ایستگاهی کوچک که تنها یک ماشین حریق در ورودی اش پارک شده بود.
سرزده وارد شدیم؛ از مسئول پایگاه درباره تجهیزات و نیروهای متخصص سوال پرسیدم که پاسخش جای تامل بسیار داشت؛ او میگفت: این پایگاه از لحاظ امکانات آتش نشانی با کمبود جدی مواجه است و از نظر امداد و نجات هیچ گونه خودروی مجهز و نیروی متخص نداریم؛ اگر با ما تماس بگیرند باید نیروی غریق نجات از شهرداری قم اعزام شود؛ مشکلی که بارها با آن مواجه بوده ایم و هرگز نتوانسته ایم به موقع برای نجات غریق به صحنه حادثه برسیم.
پاسخ آقای اروجی، اما باز تکرار همان حرفهای عجیب و غریب بود؛ او میگفت: اگر چنان چه نیاز شود از ایستگاههای آتش نشانی یا هلال احمر قم نیرو اعزام میشود؟! مسئول پایگاه باز هم تکرار کرد که این اعزام زمان طلایی را برای نجات از ما میگیرد و نتیجهای سنگین را به دنبال داشته به طوری که هر بار به بیرون کشیدن جسم بی جان غرق شدگان از استخرها ختم شده است.
دستهای خالی برای نجاتمقصد بعدی ما روستای کرمجگان در فاصله ۱۵ کیلومتری از کهک بود با مسیری کوهستانی که در دامنهی کو ه هایش جویهای آب پرفشار در حال حرکت بود و در دو سمت جاده باریکش پر بود از ویلاها و استخرهایی عمیق که عمق برخی هایشان حتی به ۱۰ متر هم میرسید.
بعد از گذشت ۲۰ دقیقه و عبور از جادهای خاکی، به پشت باغهای روستا رسیدیم؛ مکانی سرسبز و با صفا که در هر چند متری اش استخرهای کشاورزی بدون فنس به چشم میآمد. استخرهایی که در روزهای تعطیل گرم تابستان مکانی برای تفریح و آب تنی اهالی و گردشگران است.
استخرهایی که به گفته اهالی روستا از جوان ۲۵ ساله، نوجوان ۱۳ ساله تا کودک دو ساله قربانی گرفته است و اهالی روستا با دستهای خالی برای نجات این غرق شدگان آمدند، اما تنها توانستند یک مورد را نجات دهند.
اوس موسی از اهالی روستا میگفت: هر سال ما روزهای تعطیل ناخود آگاه گوش به زنگ هستیم تا برای کمک به مردم برویم و هر بار تنها وسیلهای که داشته ایم طناب و بیل و چوب بوده؛ هر بار هم که اتفاقی میافتد نیروهای امدادی زمانی میرسند که دیگر کار از کار گذشته.
اقا رضا هم به خاطرهای تلخ اشاره کرد و گفت: مدتی قبل در روستای وشنوه کودکی به درون استخر میافتد که برادر بزرگترش برای نجات به درون آب میپرد و پس از او مادر به نجات دو فرزندش میشتابد که متاسفانه هر سه غرق میشوند و نیروهای امدادی هم فقط برای خارج کردن پیکرهای بی جان آنها رسیدند.
به روستاهای بالادست رفتیم؛ جایی که خرداد ماه اهالی روستا بدن بی جان یک کودک دو ساله را از آب بیرون کشیدند.
دهیار روستا آقای قاشق تراش میگفت: متاسفانه نرسیدن نیروهای امداد و گرفتاری کودک در قنات موجب مرگ او شده بود.
تصاویر و فیلمهای این حادثه تلخ را به ما نشان داد؛ پسر بچهای دوساله که بی جان بر روی زمین افتاده بود و خانوادهای که شیون کنان در داغ فرزندشان میسوختند.
مش حسن از قدیمیهای روستا میگفت: کفر خدا نمیشود اگر به ما امکانات بدهند؛ بخدا ما از دیدن تصاویر تلخ غرق شدگان خسته شده ایم.
سوالی که در آن لحظه ذهنم را مشغول کرده بود، شناختن متولی اصلی این حوادث بود.
آقای اروجی در پاسخ گفت: این مسئولیت به تازگی و در قانون جدید بر عهده هلال احمر گذاشته شده است، اما هنوز نیرو و امکانات کافی ندارند؛ در ادامه پرسیدم: اگر مردم با اورژانس یا آتش نشانی تماس بگیرند آیا موظف هستند که برای نجات فرد غرق شده از استخر اقدام کنند؟ پاسخش مثبت بود، اما مسئله اصلی نبود امکانات و نیروی کافی برای رسیدن در وقت طلایی بود.
نجات بی نجاتتصمیم گرفتم تا در حضور مدیرکل مدیرت بحران در قالب یک مانور، با آتش نشانی تماس بگیرم؛ ۱۲۵ را گرفتم و اعلام کردم که فرزندم در استخر افتاده است و کمک نیاز دارم و جواب این بود که کمی صبر کنید تا شماره فردی به نام شاپوری را به شما بدهم.
یک دقیقه طول کشید؛ زمانی که برای مادری مضطرب که لحظات پایانی عمر فرزندش را نظاره میکند، طولانیتر از یک سال به نظر میرسد.
بعد ازگذشت این زمان شماره را گرفتم و مجدد به فردی که با آرامش از پشت خط با من صحبت میکرد توضیح دادم که مادری هستم که فرزندم در آب افتاده و نیاز به کمک فوری دارم؛ با کمال خونسردی آدرس را خواستند؛ با صدایی بلند و مستاصل گفتم اگر نمیرسید خودمان فرزندمان را نجات دهیم؛ جواب دادند: صبر کنید میآییم ...
زمان از نیم ساعت گذشت تا اینکه صدای چند موتور به گوش رسید؛ با خط من تماس گرفته شد تا به محل حادثه فرضی برسند و وقتی رسیدند چیزی که ما دیدیمم چند نفر از اهالی روستا بودند که با حس وظیفه شناسی شان خودجوش با تلفن بهم خبر داده بودند و برای کمک آمده بودند.
آقای شاپوری و فردی که آتش نشانی شماره اش را داده بود نیز آمدند، اما با دستهای خالی؛ یکی از آنها راننده ماشین آتش نشانی بود. پرسیدم تجهیزات و امکاناتی که دارید کجاست؟ گفت هیچ امکانات و تجهیزات و غریق نجات نداریم ما همه از اهالی هستیم و تنها چیزی که داریم همین طناب است.
اهالی طنابی که برای آویز لباس استفاده میشود را تهیه کرده بودند و آماده بودند تا نگذارند در نبود امکانات و تجهیزات و غریق نجات، جان یک کودک دیگر به خطر بیوفتد. مردی سالخورده میگفت: اگر ما نیاییم نجات بی نجات و باید کسی که غرق میشود بمیرد و بدن بی جانش را از آب بیرون بکشند.
دهیار و اهالی روستا میگفتند وقتی این روستاها را محل گردشگری اعلام میکنند باید امکانات بگذارند؛ وقتی در روزهای تعطیل بسیاری از مردم چند ساعتی را در طبیعت و در کنار این استخرها میگذرانند باید یک غریق نجات داشته باشیم.
مدیر کل مدیریت بحران نبود امکانات و تمام حرفها را از نزدیک هم دید و هم شنید.
از او به عنوان فردی که بالاترین سمت را در مدیریت بحران دارند خواستم تا فکری اساسی برای روزهای در پیش رو داشته باشد.
آقای اروجی که ظاهرا مرغش یک پا داشت و همچنان با وجود مانور فرضی و اتفاقاتی که افتاده بود، بر رسیدگی به پایگاههای امداد و نجات تاکید میکرد گفت: همیشه در مواقع این چنینی نیروهای نجات اورژانس آتش نشانی هلال احمر و غریق نجات از قم اعزام شده، ولی باز هم سعی خواهیم کرد تا این خواسته شما و اهالی را پیگیری کنیم!
کم نیستند مسئولانی که در اینگونه موارد همه چیز را گل و بلبل میبینند و کارنامه خود را قابل قبول؛ مسئولانی که با شگفتی هر چه تمام، کاستیها و مشکلات را میبینند، اما از وجود برنامه ریزیهایی خبر میدهند که در عمل وجود خارجی دارند و نه حتی اثری از آنها بر روی کاغذ است؛ با همین دست فرمان به پیش برویم شاید دیر زمانی نگذرد که استان قم، با خطهای کویری و فرسنگها دورتر از دریا، گوی سبقت را از استانهایی همچون گیلان و مازندران و حتی خوزستان برباید.
کرمیانی – خبرگزاری صداوسیما _ قم