آرامگاه سردار قاسم سلیمانی در جوار مزار شهید یوسفالهی
پیکر مطهر سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی بنا به وصیتش در جوار همرزم شهیدش یوسفالهی از عرفای جبهه های دوران دفاع مقدس به خاک سپرده می شود.
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز کهگیلویه وبویراحمد، شهید"محمّدحسین یوسفالهی" در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمندهای است که روزگاری چند با محمدحسین زیسته باشد، اما خاطرهای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد. به نقل از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید حسین یوسف الهی؛ هنگامی که دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی زد، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید. او در ادامه و در توصیف این شهید گفت: دوست دارم تا مرا پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارند. اما اینکه شهید محمدحسین یوسفالهی که بود که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: «دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید». همرزمان شهید میگویند"حسین از عرفای جبهه بود و زیباترین نماز شب را میخواند، ولی کسی او را نمیدید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهامهایی که به او میشد، حل میکرد به مرحله یقین رسیده بود و پردههای حجاب را کنار زده بود". "سردار شهید سپهبد سلیمانی در خاطراتش با این شهید بزرگوار میگوید: یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم، عملیات بزرگی درپیش داشتیم. من خیلی ناراحت بودم، به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آن طور که باید موفقیتآمیز نبود، این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد. گفت: برای چی؟ گفتم:، چون این عملیات خیلی سخته و بعید میدانم موفق بشویم. شهید یوسف الهی گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: حسین دیوانه شدهای، در عملیاتهایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق میکنه واز همه سختتر است موفق میشویم! حسین خندهای کرد و با همان تکهکلام همیشگیاش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو میگوید که ما در این عملیات پیروزیم. میدانستم که او بیحساب حرفی را نمیزند. حتما از طریقی به چیزی که میگوید ایمان و اطمینان دارد. گفتم: یعنی چه از کجا میگویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س). دوباره سوال کردم در خواب گفت: یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چهکار داری، فقط بدان بی بی گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل میگویم که قطعا موفق میشویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد،چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود، و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم.