مرور تصاویری که از دیدار امام خمینی (ره) با رزمندگان دفاع مقدس موجود است، تمام «تصورات» درباره دیدار «یک لشکر» با «فرمانده» را بر هم میزند!
مرور تصاویری که از دیدار امام خمینی (ره) با رزمندگان دفاع مقدس موجود است، تمام «تصورات» درباره دیدار «یک لشکر» با «فرمانده» را بر هم میزند! نه خبری از تشریفات نظامی است، و نه درجهای روی لباسهاست که بین سرباز و فرمانده، فاصله بیندازد.
هر چه رزمندگان برای ایستادن بی قرارند، چهره امام خمینی (ره) در آرامش و قرار است و همین ها، یکی از بزرگترین و طولانیترین جنگهای قرن بیستم را متفاوت از همه جنگها میکند؛ جنگی که رژیم بعث عراق در شهریور ۱۳۵۹ با تجاوز به خاک ایران آغاز کرد، اما درباره پایانش، دچار خطای محاسباتی بود. چنان که امام خمینی (ره) میفرمایند: «صدام گمان میکرد با یک مملکت آشفته و منزوی شده روبروست و تا چند ساعت دیگر تهران را فتح خواهد کرد. او غافل از خدا بود».
دشمن محاسباتش را با «اعداد»، با «نقشههای مرسوم نظامی» و با «الگویهای کلاسیک فرماندهی» پیش میبرد؛ اینجا، اما فرمانده، با رویکرد «سیاست ما عین دیانت ماست» جبههها را مدیریت میکرد و جنگ را یک تکلیف شرعی میدانست. امام خمینی (ره) در این باره میفرمایند: «این جنگ یک تکلیف شرعی است که مردم ادا میکنند. من باشم، ادا میکنند، نباشم هم ادا میکنند».
«محاسبه تعداد رزمندگان»، از دیگر دشواریهای دشمن است؛ دسته بندیِ گردان و هنگ و تیپ و لشکر در این جبههها بی اعتبار است؛ «یک سپاه» است به اندازه «یک ملت». بنیانگذار انقلاب اسلامی این ویژگی جنگ تحمیلی را باعث تفاوت جمهوری اسلامی با سایر جمهوریها میداند: «آن انسجامی که در اثر جنگ بین همه قشرها پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی که در خود سربازان عزیز از ارتش و ژاندارمری وسپاه پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ملت، از زن و مرد، سرتاسر تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مسالهای که در ایران است با همه مسایل جدا است».
باور «بی نیازی به غِیر» و «خودکفایی»... از اصولِ اساسی فرماندهی دفاع مقدس و برهم زنندههای محاسبات دشمن است؛ آن هم در شرایطی که کشور در معرض شدیدترین تحریمهای نظامی و اقتصادی قرار دارد؛ در همین جنگ هشت ساله است که ایران اولین موشک هایش را میسازد.
البته نه فقط برای «تامین تجهیزات»، که برای «پرورش نیروی انسانی» هم برنامه دارد؛ درحالیکه تنها حدود یک سال از پیروزی انقلاب میگذرد و پایههای ارتش چندان مستحکم نیست به جوانان اعتماد میکند و فرماندهی بزرگترین و مهمترین عملیات هایش را به دست جوانان ۲۰ ساله میسپارد.
فرمانده درباره اختلافات و آفت افتادن در دام دسته بندی ها... که هر پیروزیای را به شکست میکشاند...، دائما هشدار میدهد. امام راحل در این باره در دیداری با فرماندهان ارتش و سپاه میفرمایند: «کوشش کنید که در بین، این نباشد که من ارتشی هستم، من سپاهی هستم، من بسیجی هستم، همه احساس این را کنید که ما خدمتگزار اسلامیم. وقتی بنا شد همه خدمتگزار اسلام باشید، اختلاف دیگر پیش نمیآید.»
اقتدار، اعتبار، اعتماد، اجتهاد و تمام آن ویژگیهایی را که یک فرمانده باید داشته باشد تا فرمانش به سرمنزل مقصد برسد دارد... و همین ویژگی نوید ظفر در این نبرد را به مردم میداد؛ مثل ظفری که پس از حصر ابادان اتفاق افتاد. بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بعد از محاصره آبادان میفرمایند: «من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود و هشدار میدهم به پاسداران، قوای انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته بشود، مسامحه نشود در آن، حتما باید شکسته بشود. فکر این نباشند که ما اگر اینها هم آمدند بیرونشان میکنیم. اگر اینها آمدند خسارات بر ما وارد میکنند. نگذارند اینها بیایند در آبادان وارد بشوند و از خرمشهر اینها را بیرون بکنند». پس از این فرمان امام مقدمات شکست حصر آبادان فراهم و شهر با مجاهدتهای مردم آزاد میشود.
اشاره امام برای شکست حصر آبادان «یکی» از مجموعه اشارات قاطعانه فرمانده برای رزمندگان بود که مصداقِ «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن» میشد و همین رمز پیروزی بر دشمنی بود که آمده بود تهران را سه روزه فتح کند.
تجاوز هشت ساله رژیم بعث عراق به ایران... در مرداد ۱۳۶۷ به پایان رسید...؛ امام یک سال بعد از میان امت رفت؛ اما چنان که همواره مردم را نه به سمت خودش که به سمت «مکتب» توجه میداد؛ رفتن فرمانده به معنای پایان این مکتب بی مانند فرماندهی نیست و «مجاهدتهای انقلابی این مردم» با همان «سبک فرماندهی» ادامه دارد.