مگر میشود زائر اربعین باشی و قصه اَبو مریم را ندانی!
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز خوزستان؛کانال خبر را عوض میکنم، سه برنامه زنده ورزشی پخش کرده است ،به العالم سرکی میکشم مستندی در حال بخش است اسم مستند حرکت انگشتانم بر دکمهای کنترل را متوقف میکند ،قصه یک قضیه.
تصویر ،گروه انبوهی کشته شده را نشان میدهد و صحبتهای شخصی که آنها را مورد خطاب قرار داده بود ((بشتابید به سوی بهشتی که وسعت آن به گستردگی تمام آسمانها و زمین است)) .
راوی مستند اسامی اماکن مذهبی و تاریخی موصل عراق را نام می برد که یک به یک با صدای الله اکبر منفجر و با خاک یکسان می شوند .تصویر اعدامهای دسته جمعی و بازگویی خاطرات تلخ کشتار کودکان و زنان توسط این جماعت، آشفته حالم کرد. راوی می گوید از 80 کشور جمع شده اند.
تصویر حرم امام حسین (ع) و خطبهای نماز جماعت ،صحن مملو از جمعیت است فتوای جهاد آیت الله سیستانی از زبان امام جماعت نقل میشود. فتوایی که به گفته راوی مستند نقطه عطفی در تاریخ عراق بود (برکسانی که توانایی حمل سلاح دارند جهاد واجب است و هرکس در این راه کشته شود شهید خواهد بود ) جمعیت از جای برمیخیزند و فریاد لبیک یا حسین در حرم طنین انداز میشود.
حالا فریاد لبیک یا حسین از ماشینهای مملو از جوانان عراقی که ذاهی مبارزه با داعش بودند شنیده می شد که فتوای مرجعیت آنها را به خروش آورده بود.
راوی مستند از سقوط موصل و خطر تصرف سامراء سخن می گفت و ورود الحشدالشعبی برای نبرد با گروه داعش به فرماندهی یکی از بنیانگذاران الحشد که رزمندگان عراقی او را به ابو مریم می شناسند.
سید علی الیاسری،یکی از فرماندهان الحشد می گوید: ابو مریم در تمام طول مبارزه درخط مقدم بود او توانست در موصل ضربات مهلکی به داعش واردکند. تواضع و افتاده حالی این سردار سبپد موی کم ادعا باعث شده بود تمام بچه ها شیفته اخلاق ،منش و رفتار او شوند.
حاج حمید تقوی، سردار رشید ایرانی درقاب تلویزیون نمایان میشود .بچه های حشد الشعبی او را در بیسیم ابو مریم خطاب می کنند .حدسم به یقین پیوست، صحبت از یکی ازافتخارات خوزستان است بچه کوت عبدالله که در مبارزه با تروریست های تکفیری به اسطوره ای بی بدیل تبدیل شد.
تصویر ،حاج حمید را در یکی از جبهه های سامراء نشان میداد، با رزمندگان شوخی می کرد بعضی ها را در آغوش می گرفت و با صحبتهایش تبسم را بر لبان آنها می نشاند با ذوق به چهر ه اش نگاه می کردند چهره آفتاب سوخته ای که در پی سالها مجاهدت شکسته و محاسنش کاملا سفید شده بود.
حالا جوانی از حشد از ابو مریم می گوید ، او در همه حال،هوای بچه ها را داشت بچه ها هم دوستش داشتند، او فرمانده دلها بود.سرخی چشمان سرباز گواه این حقیقت بود و بعد سکوت می کند نفسهای خسته اش که با گریه می شکند میگوید حیف بود ابو مریم شهید نشود.
با غروری وصف نشدنی ادامه مستند را نگاه میکنم،به ایرانی بودنم افتخار می کنم که همچین سردارانی دارم . تصاویر ،دلاور مردی های سردار تقوی و رزمندگان را نشان می داد که منجر به آزاد سازی منطقه سید غریب و بازگشت امنیت به بزرگراه بغداد به سمت سامرا شده بود. حاج حمید در تصویر مشغول تبیین آخرین نکات در خصوص نقشه عملیات و چگونگی آزادی شهر عزیز بلد بود. عملیاتی که به گفته راوی مستند در صورت موفقیت، امنیت حرم امام علی (ع) و حرم حضرت امام حسین (ع) را حفظ می کرد و بغداد ،کاظمین ،کربلاء، نجف و مرزهای جمهوری اسلامی از تهدید داعش در امنیت قرار می گرفت.
مستند با خاطرات الیاسری، فرمانده سرايا الخراساني از سر گرفته می شود.
16دی ماه 93 با نیروی حشدالشعبی به فرماندهی سردار تقوی عملیات را آغاز کردیم دلم برای حاج حمید شور می زد قبل از شروع عملیات او را در حالیکه بر روی سجاد ه مشغول نماز خواندن بود مشاهده کردم اشک از محاسن سفیدش جاری و صورتش خیس شده بود نمازش بوی شهادت می داد.
الیاسری ادامه میدهد: با تدبیر و فرماندهی ابو مریم خط را شکستیم و وارد منطقه عزیز بلد سامرا شدیم. در مدتی اندک وضع نبرد در بلد، به نفع نیروهای حشدالشعبی تغیر کرد. حاج حمید با عده ای از رزمندگان عراقی حرکت در عمق شهر را آغاز کردند، به فاصله چند ساعت آتش سنگینی بر سر داعش ریختند و برچم حشد الشعبی بر فراز مناطق مهم شهر به اهتزاز در آمد ، ناگهان صدایی لرزان و نجوا کنان از بیسیم رزمندگان را میخ کوب کرد ، خبر اصابت گلوله تک تیر انداز داعشی به حاج تقوی یا همان ابو مریم نفس بچه ها را به شماره انداخت،یک لحظه انگار شهر عزیز بلد سامرا از تب و تاب افتاد. در پشت بیسیم پرسیدیم : مطمئنید زخمی شده است ، گفتند بله و دارند مداوایش میکنند.
سرايا الخراساني می گوید: ثانیه ها به کندی می گذشت به سرعت خودم را بر سر ابو مریم رساندم تیر در عمق پیکر خسته اش آرام گرفته بود ،در حالی که به سختی نفس می کشید وصیت آخرش را زمزمه کرد، عقب نروید نگذارید زحمتهای بچه ها هدر برود.
و تصویر لحظات پرواز حاج حمید پخش می شود ،عده انبوهی از رزمندگان حشدالشعبی همچون پروانه دور سردارشان را گرفته بودنند. بهلویش شکافته شده بود زخمش را می بستنند، آبش می دادند ،پیشانیش را می بوسیدند، الله اکبر می گفتند ، فریاد می زدند، فقط میخواستند ابو مریم بماند تا آزادی عزیز بلد را با آنها جشن بگیرد،ابو مریم باشد تا دو باره با او در مسیر طریق الحسین سینه زنان به پابوس یار روند، اما سردار سامراء نفسهای آخرش را می کشید.
شهید حاج سید حمید تقوی فر که بخاطر نداشتن پسر به نام دختر بزرگش ابومریم خطابش می کردند با تیر قناسه تکفیری های ملعون در قریه عزیزبلد با فریاد یازهرا که از لبان نیمه بازش به گوش می رسید شربت شهادت را نوشید و آسمانی شد.
تیتراژ پایانی قصه ی یک قضیه است، ورودی شهر عزیز بلد عکس بزرگی از حاج تقوی نصب شده است و صدای سیدعلی الیاسری جانشین حاج تقوی که با دلی گداخته و بغضی شکسته غیاب فاتح سامراء را فریاد می زد ....ابو مریم عزیز بلد آزاد شد .......ابو مریم رشادتهایت به ثمر نشت........عزیز بلد، عزیز بلد تو را فراموش نخواهد کرد،زوار اربعین با هر قدم خود در طریق الحسین(ع) یاد تو را فریاد خواهند زد.