مشکل اصلی تایوان ایده چین واحد است که از جانب کشورهای مختلف با عدم شناسایی تایوان درک شده است به این معنی که براساس این اصل هیچ کشوری نمی تواند به طور همزمان تایوان و چین را به رسمیت بشناسد زیرا در واقع هر دو متعلق به یک چین هستند.
در سال های اخیر تمایلات استقلال خواهانه در مردم این جزیره افزایش پیدا کرده است به طوری که به گفته برخی از رسانه های خارجی یکی از بزرگترین تجمعات سال 2018 جهت حمایت از استقلال تایوان شکل گرفته بود. این تجمع که توسط گروه موسوم به "ائتلاف فورموسا" سازماندهی شده بود در مقابل دفتر حزب دموکراتیک ترقی خواه وابسته به "سای اینگ ون"، رئیس جمهور تایوان برگزار شد. در این تجمعات چندین هزار نفر خواستار برگزاری همه پرسی درباره استقلال این منطقه از چین شدند. اما مقامات چینی، تایوان را بخشی از خاک این کشور میدانند. جمهوری خلق چین به هیچ وجه با موجودیت مستقل تایوان موافق نیست و آن را یک استان یاغی و نا آرام قلمداد می کند که توسط یک رژیم راهزن اداره میشود.
رئیس جمهوری خلق چین در یک سخنرانی به مناسبت چهل سالگی آغاز بهبود روابط میان چین و تایوان، خواهان بازگشت تایوان به چین با ساختار"یک کشور و دو نظام" شد. وی از مردم تایوان خواسته بپذیرند تا به چین ملحق شوند که به اعتقاد شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، تایوان به چین خواهد پیوست و باید بپیوندد. وی همچنین اظهار داشت که؛ پکن حق استفاده از تمام گزینههای لازم (زور) در برابر جریانهای استقلالطلب و جداییطلب و نیروهای خارجی که علیه وحدت صلحآمیز عمل میکنند را برای خود محفوظ میداند.
هدف از این نوشتار نگاه تاریخی و سیاسی به موضوع تایوان نیست بلکه از منظر حقوق بینالملل مورد واکاوی قرار خواهد گرفت و به سوالاتی همچون؛ هویت تایوان از نظر سیاسی به عنوان یک قلمرو جغرافیایی در جزیرهای در جنوب چین چیست؟ و ادعاهای مقامات تایوانی تا چه حدی از منظر حقوق بینالملل قابل مسموع خواهد بود؟ و راهکار عملی برای استقلال تایوان چیست؟ لازم به ذکر است که مطالب بخش حقوق بینالملل این نوشتار، محصول مصاحبه پژوهشی با خانم "آتنا بابایی" کارشناس حقوق بین الملل می باشد.
پیشینه تاریخی
موضوع تایوان بعد از پایان جنگ جهانی دوم و جمهوری چین[1] (ROC) مطرح شد. این جمهوری نام دولتی است که در سال ۱۹۱۲ و در سرزمین اصلی چین تاسیس شد و تا سال ۱۹۴۹ بر سرزمین چین حکمرانی میکرد. براساس منابع تایوانی، در آن زمان، تایوان تحت حکومت استعماری ژاپن بود که طبق معاهده Shimonoseki در سال 1895 به ژاپن واگذار شد. با پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 و شکست ژاپن، حاکمیت چین بر تایوان آغاز شد.[2] بحران تایوان در سال ١٩٤٩ در پی جنگ های داخلی چین میان ناسیونالیست ها و کمونیست ها به وجود آمد. کمونیست ها در این جنگ پیروز میدان شدند و در نتیجه نیروهای حزب ناسیونالیست حاکم بر چین به جزیره تایوان گریختند. این منطقه پناهگاه ژنرال "چيانگ كاي شك" رهبر حزب كومين تانگ بعد از شكست نظامي از حزب كمونيست چين به رهبري مائوسه تونگ شد. چيانگ درتايوان تشكيل حكومت چين ملي در تبعيد را داد. امريكاييها فورا حكومت در تبعيد وي را به رسميت شناختند.
چيانگ كاي شك تا سال 1971 به عنوان نماينده سرزمين چين شناخته مي شد، به گونهاي كه كرسي هاي چين در سازمان ملل و شوراي امنيت در اختيار دولت تبعيدي ژنرال چيانك كاي شك قرار داشت. با به رسميت شناخته شدن جمهوري خلق چين، كرسي چين در سازمان ملل به اين كشور واگذار شد. آنها با تشکیل حکومتی مستقل در تایوان، حمایت غرب و آمریکا را نیز کسب نموده و در ابتدا تلاش کردند مجددا قدرت را در چین بدست بگیرند. با بی نتیجه بودن تلاشها برای باز پس گیری قدرت از کمونیست ها، تایوانی ها کسب استقلال کرده و ایجاد کشوری مستقل از سرزمین اصلی را در دستور کار خود قرار دادند. اما چين، تايوان را جزء لاينفك سرزمين خود مي داند و به هيچ وجه قائل به استقلال آن نميباشد.
نگاه چین به موضوع تایوان
چين؛ اصل" چين واحد" را به عنوان مهمترين استراتژي خود در راس دستور كار تايوان قرار داده است و حتي براي نيل به هدف ملي خود و متقاعد كردن مقامات تايواني اصل" يك چين و دو نظام" را مطرح كرده است. چين براي برآورده ساختن خواسته هاي خود در زمينههاي مختلف سياسي، و اقتصادي نياز شديد به تايوان دارد. اين خواسته در سالهاي اخير با الحاق هنگكنگ و ماكائو به چين تشديد شده است. مقامات چيني براي نزديكي بيشتر تايوان اعلام كردند كه حاضرند به تايوان حق خودمختاري ويژه اعطا كنند كه براساس آن تايوان بتواند در تمام زمينه هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي آزادانه عمل كند، ولي در چارچوب حاكميت چين قرار گيرد. در واقع پكن با اعطاي اين امتيازات و دست كشيدن از اصول ايدئولوژيك خود سياست يك سرزمين و دو دولت را در قبال تايوان در پيش گرفته است. با اين وجود حتي وعده این امتيازات نيز نتوانسته است تاكنون رضايت تايوان را به همراه داشته باشد.
چين مايل است مسئله تايوان از طريق مسالمت آميز و گفتگو حل و فصل شود، اما در عين حال، اعلام نمود در صورتي كه تايوان اعلام استقلال نمايد، چين براي خود اين حق را قائل است كه به زور متوسل شود. از ديد جيانگ زمين، رئيس جمهور وقت و رهبر حزب كمونيست چين موضوع تايوان دقيقاً از اهميتي مشابه وضعيت داخلي چين برخوردار است. تايوان نيز سياست خارجي خود را بر مصلحت گرايي مبتني ساخته و متوجه كشورهاي منطقه براي اهداف سرمايهگذاري مي باشد. اما به اعتقاد مقامات تایوان، چين يك مانع عمده بين تايوان و كشورهاي جنوب شرق آسياست و سعي دارد تا با استفاده از اصل يك چين در سياست خارجي اين كشورها نفوذ كند.
در حال حاضر مجددا موضوع استقلال تایوان از طرف مقامات تایوانی مطرح شده و خواهان برگزاری رفراندوم عمومی برای جدایی از چین هستند. نگرانی مقامات چینی را می توان از اظهارات تند آنها ارزیابی کرد. شی جینپینگ رئیسجمهوری چین در نشستی در این باره تاکید کرد: « نیروهای مسلح چین باید آمادگی خود برای مواقع اضطرار را تقویت کرده و هر آنچه میتوانند در جهت آمادگی برای نبرد انجام دهند». وی افزود: « چین حق استفاده از قوه قهریه برای دستیابی به اتحاد مجدد با تایوان و جلوگیری از استقلال این جزیره خودمختار را برای خود محفوظ میداند.» به اعتقاد کارشناسان شرق آسیا در صورت تشدید تنش و یا بروز درگیری نظامی در منطقه این تصمیم پیامدهای متعددی برای منطقه شرق آسیا و نظام بین الملل داشت.
وضعیت سیاسی تایوان از منظر حقوق بین الملل
پس از پیروزی کمونیست های چینی در سال 1949، ملی گرایان از سرزمین اصلی چین به جزیره تایوان فرار کردند. از همان سالها با وجود این که تایوان به عنوان یکی از شهرهای زیر نظر دولت چین بوده است، تحولاتی در روابط آنها شکل گرفته که تا امروز ادامه داشته است. از جمله مهم ترین این تحولات میتوان به "شناسایی" یا "عدم شناسایی" تایوان به عنوان یک کشور مستقل از نظر حقوق بینالملل اشاره کرد.
وضعیت بینالمللی تایوان دهه هاست نامشخص است. جمهوری خلق چین به هیچ وجه با موجودیت مستقل تایوان موافق نیست و آن را استان یاغی و ناآرام خود بر می شمرد. این مسئله از آن رو دارای اهمیت می باشد که با شناسایی، کشورها دارای شخصیت بینالمللی و الزامات و تعهدات بینالمللی میشوند.
شناسایی عملی است تشریفاتی که به موجب آن دولتهای قدیمی وجود یک جامعه سیاسی جدید و مستقل را که قادر به رعایت حقوق بینالملل است، در سرزمین معینی تصدیق و تایید میکنند و در نتیجه اراده خود را دایر بر شناسایی آن، به عنوان عضو جامعه بینالمللی اعلام میدارند. این اقدام، عمل یک جانبه بین المللی است که دارای آثاری در حقوق بین الملل و میان کشور شناسایی کننده و کشور شناسایی شده، می باشد. در این رابطه دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول: نظریه تأسیسی و ایجادی که معتقد است تاثیر اراده موافق کشورهاست که با شناسایی احراز می شود و به نهاد سیاسی جدید موجودیت و شخصیت بین المللی می بخشد.
نظریه دوم: نظریه اعلامی است که مطابق آن، کشور یک پدیده تاریخی اجتماعی است که در آن دولت در نتیجه قواعد حقوقی به وجود نمیآید بلکه با عناصر تشکیل دهنده دولت که همانا جمعیت، قلمرو و قدرت سیاسی میباشد، تشکیل میشود. در همین زمینه میتوان به تایوان اشاره کرد که با وجود عناصر فوق، چین حاضر به شناسایی آن به عنوان یک دولت نشده است چرا که شناسایی قاعده ای حقوقی است که صرفا به منزله اعلام ورود کشور جدید به صحنه بین المللی، از جانب سایر کشورهاست و میتواند سرآغاز برقراری روابط دیپلماتیک یا انعقاد معاهدات بینالمللی باشد.
قواعد شناسایی در نظام حقوق بین الملل چیست؟
در حقوق بینالملل شناسایی به دو صورت انجام می پذیرد:
- شناسایی دوفاکتو (De facto) که به موجب آن یک حکومت نو استقلال به عنوان یک کشور مستقل توانایی اداره اعمال موثر قدرت در قلمرو تحت کنترل خود را داراست. این نوع از شناسایی، موقت است و هیچ تعهد بینالمللی را نیز به دنبال ندارد. زیرا کشورها در خصوص ثبات قدرت سیاسی حکومت جدید دچار تردید هستند. مانند شناسایی حکومت فنلاند توسط فرانسه در سال1918.
- شناسایی دوژوره (De jure) که شناسایی بیقید و شرط یک دولت یا کشور جدید به عنوان دولتی مستقل است که توانایی اعمال حاکمیت بر قلمرو و اجرای تعهدات بینالمللی خود را دارد. شناسایی دوژوره قطعی و غیر قابل لغو است و تنها راه لغو آن قطع روابط دیپلماتیک و کنسولی با کشور یا حکومت جدید است.
تایوان روابط غیر رسمی با تعداد زیادی از کشورهای دیگر برقرارکرده است.
علاوه بر آن، تایوان در تعدادی از سازمان های بین المللی شرکت می کند. به عنوان مثال در سال 2002 به عنوان عضو کامل سازمان تجارت جهانی (WTO) در کنار چین و در سال 2009 به عنوان ناظر در سازمان بهداشت جهانی (WHO).
همچنین با کشورهای دیگری از جمله امریکا قراردادهایی چون خرید اسلحه دارد. امریکا و تایوان از یک رابطه غیررسمی قوی برخوردار هستند. اما در حال حاضر تنها 17 كشور تايوان را به رسميت ميشناسند که بیشتر آنها کشورهای در حال توسعه کوچک در جزایر اقیانوس آرام و یا در آمریکای لاتین و یا افریقا هستند (واتیکان، بورکینافاسو، گامبیا و..).
با توجه به این که همه اعضای سازمان ملل متحد به عنوان دولت شناسایی می شوند، از سویی دیگر پذیرش و حضور در سازمان ملل متحد را نیز میتوان یکی از اشکال شناسایی یک دولت دانست. البته عضویت در سازمان ملل نیازمند شناسایی از سوی همه کشورهای عضو سازمان نیست. مانند رژیم صهیونیستی که در سال 1948 به عضویت سازمان درآمد در حالی که جمهوری اسلامی ایران و بسیاری از کشورهای عربی از شناسایی این رژیم امتناع کردهاند.
شرایط عضویت در سازمان ملل متحد
عضویت در این سازمان همانند هر سازمان دیگری دارای شرایطی است که در اساسنامه سازمان که منشور نامیده می شود، منعکس شده است. جهت پذیرش یک کشور علاوه بر بند 1 ماده 4 منشور (دولت بودن، صلح جو بودن، قبول تعهدات منشور و داشتن شایستگی و توانایی اجرای تعهدات منشور به تشخیص سازمان ملل)، این درخواست باید با توصیه شورای امنیت سازمان ملل متحد و با اخذ تصمیم مجمع عمومی صورت گیرد. هر کشوری باید جهت عضویت در سازمان ملل متحد اکثریت کیفی آرای شورای امنیت، یعنی 9 از 15 را بدست آورد البته به شرطی که هیچ یک از اعضای دایم رای منفی؛ و به عبارتی وتو نکرده باشند. همچنین میبایست دو سوم آرای مجمع عمومی را نیز اخذ کند. با عضویت یک دولت در سازمان ملل، این دولت مستقل قلمداد شده و از نظر حقوق بین الملل از حمله نظامی محافظت می شود.
لغو عضویت تایوان در سازمان ملل متحد
چين در سال 1945 در جامعه بينالمللي به عنوان يك كشور رسميت يافت و به عنوان يكي از اعضاي دائم شوراي امنيت معرفي شد. مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب قطعنامهای، جمهوری خلق چین را بهعنوان نماینده کشور چین به رسمیت شناخته و کرسی تایوان در مجمع و شورای امنیت را به دولت مستقر در سرزمین اصلی منتقل کرد. بدین ترتیب تایوان از سال 1971 از سازمان ملل اخراج شد و دیگر عضو سازمان ملل متحد نیست و به دلیل مخالفت جمهوری خلق چین با استقلال این جزیره، بسیاری از کشورهای جهان، تایوان را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت نمیشناسند. هر چند بعضی از آن ها به دلیل موقعیت اقتصادی تایوان، با آن روابط تجاری و مالی داشته اند اما بعضی از آن ها نیز بنا به ملاحظات سیاسی از شناسایی این کشور انصراف داده اند. مانند؛ الساروادور، پاناما و...حتی این وضعیت به سازمان های صندوق بین المللی پول و بانک ترمیم و توسعه نیز تسری پیدا نمود. تایوان که مستمرا اصرار به شناسایی خود به عنوان یک کشور داشته، در جریان تلاش خود از سال 1993، هر ساله درخواست عضویت در این سازمان را می نماید و هر بار نیز با رد درخواست سازمان ملل متحد و حمایت از چین مواجه می شود.
شرایط استقلال تایوان از منظر حقوق بین الملل
چین همواره بر اساس قانون اصلِ "یک چین"، تایوان را بخشی از خاک خود می داند. (بر اساس این اصل، چین و تایوان به یک کشور که همان سرزمین مادری است تعلق دارند). علاوه بر این، چین در سال 2005، «قانون ضد جدائی» را تصویب کرد که به موجب آن دولت چین باید از ابزارهای غیر مسالمت آمیز و سایر اقدامات لازم برای چین واحد استفاده کند. در مقابل تایوان ادعای حق حاکمیت خود بر سرزمینش را دارد و از دولت چین تقاضای به رسمیت شناختن «جمهوری چین» را نموده است. در این حالت اگر بخواهیم از نظر حقوق بین الملل جداییطلبی را در نظر بگیریم، جداییطلبی مشروع به دو گونه است: یک جانبه و توافقی. در شکل توافقی جدایی در جریان مذاکرات میان دولت مرکزی و جداییطلبان صورت میگیرد (مانند مورد جدایی نروژ از سوئد در 1905) و یا از طریق قانون اساسی صورت میپذیرد (که دادگاه عالی کانادا استقلال کبک را در نظر داشته است). بر طبق همین نظر، عده ای از حقوقدانان در رابطه با پذيرش جدايي يك جانبه در حقوق بین الملل، در فرضي كه دولت پيشين يا مبدا مخالف بوده است، اکراه داشته و تمایلی نشان نداده اند. به طور کلی مسئله جدایی در حقوق بینالملل قاعده مند نشده است و بعضی از جداییها منجر به حکومت مستقل (جدایی بنگلادش از هند) و بعضی در حد یک اعلامیه استقلال یک جانبه که توسط هیچ کشوری شناسایی نشده است یا تنها از سوی معدودی از کشورها شناسایی شده است، باقی مانده اند. مانند؛ اعلام استقلال ترک های قبرس شمالی.
مشکل اصلی تایوان برای اعلام استقلال
شانس تایوان در مذاکرات صلح آمیز با دولت چین می باشد چرا که علیرغم تلاشهای تایوان، در حال حاضر به عنوان یک کشور مستقل به طور قابل ملاحظه ای شناخته نشده است. مشکل اصلی تایوان ایده چین واحد است که از جانب کشورهای مختلف با عدم شناسایی تایوان درک شده است به این معنی که براساس این اصل هیچ کشوری نمی تواند به طور همزمان تایوان و چین را به رسمیت بشناسد زیرا در واقع هر دو متعلق به یک چین هستند. با وجود این، به نظر نمی رسد اعلام استقلال تایوان هم تاثیری در وضعیت بین المللی او داشته باشد زیرا تنها با شناخت تایوان توسط کشورهای دیگر به عنوان یک کشور است که میتواند به خواسته اش نزدیک شود که در این رابطه نه تنها با اعلامیه استقلال تعداد کشورهای حاضر به شناسایی او افزایش نمییابد بلکه ممکن است با واکنش هایی از جانب دولت چین علیه فعالیت های جدائی طلبانه نیز مواجه شود. دولت چین بارها اعلام بر اصل یک چین که بر حاکمیت و کرامت چین، امنیت و تمامیت ارضی آن تاکید دارد، کرده است. البته نباید توانایی اداره امور تایوان برای بیش از شصت سال را نادیده گرفت. همچنین اصل حق تعیین سرنوشت که یکی از اصول اساسی حقوق بین الملل می باشد را باید در نظر داشت. به موجب این اصل همه ملت ها حق تعیین حاکمیت و وضعیت سیاسی بین المللی خود را بدون هرگونه اجبار و مداخلهای دارند.
پژوهش خبری // رحیم خجسته
عالی بود متشکرم