در روزهای اخیر افغانستان و پاکستان شاهد حملات تروریستی بوده که ماهیت و اهداف آنها متفاوت از حملات تروریستی گذشته بوده است
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما، در روزهای اخیر افغانستان و پاکستان شاهد حملات تروریستی بوده که ماهیت و اهداف آنها متفاوت از حملات تروریستی گذشته بوده است و نشان می دهد که پیکان حملات تروریستی در این دو کشور تغییر جهت داده که می تواند آینده نگران کننده ای را برای منطقه رقم بزند .در افغانستان در روزهای اخیر شاهد سه حمله تروریستی با اهداف مذهبی و دینی را شاهد بودیم که زگ خطر را به طور جدی در مورد بروز جنگ فرقه ای و مذهبی در افغانستان به صدا در آورده است . حمله به هتل اورانوس کابل همزمان با برگزاری همایش جشن میلاد پیامبر گرامی اسلام (ص ) که منجر به کشته شدن حدود شصت تن از علما و حاضرین در این مراسم شد شدیدترین حمله تروریستی به اجتماع بزرگان دینی بود که نشان می دهد تروریستها وحدت مسلمانان را نشانه رفته اند.
پس از آن حمله به مسجدی در ولایت خوست واقع در شرق افغانستان که در آن سربازان ارتش ملی افغانستان در حال برگزاری نماز جمعه بودند درکنار ترورمولوی عبدالبصیر حقانی از علمای برجسته اهل سنت و رئیس شورای علمای کابل از سوی افراد ناشناس جنایتی نابخشودنی برای ضربه زدن به وحدت ملی و مذهبی در افغانستان تلقی می شود. اهداف اين برنامه ها عبارتند از:
1-در چهار دهه گذشته جنگ های داخلی در افغانستان هیچگاه ماهیت مذهبی نداشته و چه شیعه وچه سنی و همچنین فرقه های مختلف زندگی مسالمت آمیزی داشته اند .این بدان معنا است که افغانستان نه تنها ظرفیت گرایش به سمت جنگهای فرقه ای را ندارد بلکه آنرا به شدت طرد می کنند. بنابراین دامن زدن به جنگ فرقه ای در افغانستان مساله ای کاملا وارداتی است که ابتدا وارد پاکستان شد و اکنون کسانی که خط تروریسم و جنگ های فرقه ای را دنبال می کنند درصدد کشاندن آن به افغانستان هستند
2-یکی از مهمترین ویژگی های مردم افغانستان که همواره موجب برتری و پیروزی آنها بر اشغالگران انگلیسی و ارتش سرخ شوروی شده وحدت ، همبستگی ملی و مذهبی مردم افغانستان در مواجهه با دشمنان این کشور بوده است .به رغم ایجاد جنگ های قومی در افغانستان این کشور همچنان از وحدت عمل در برابر بیگانگان و اشغالگران برخورداراست.به همین دلیل حامیان تروریستها با دامن زدن به جنگ مذهبی در افغانستان درصددند مردم این کشور را وادار به تسلیم نمایند .
3-در حملات تروریستی اخیر به مراسم مذهبی و ترور علما در افغانستان دست داشتن احتمالی سازمانهای اطلاعاتی کشورهای مختلف در افغانستان است .گسترش نفوذ و فعالیت گروههای تروریستی و خشونت طلب در افغانستان بیانگر تشدید فعالیت سازمانهای اطلاعاتی کشورهای مختلف در افغانستان است که از اواخر دهه هفتاد با اشغال این کشور از سوی ارتش سرخ شوروی وارد مرحله تازه ای شد . برخی از محافل براین اعتقادند که درشرایط پیچیده امنیتی در افغانستان این احتمال که سازمانهای اطلاعاتی کشورهای مختلف برای پیشببرد اهداف خود در افغانستان و یا برهم زدن بازی سایر کشورها بخصوص در روند صلح این کشور دست به چنین جنایاتی بزنند دور از ذهن نیست . تردیدی نیست برخی از کشورها روند تحولات افغانستان را به نفع و منافع خود ارزیابی نکنند و درصدد برهم زدن آن باشند که در این میان نیز مانند گذشته این مردم مظلوم افغانستان هستند که قربانی می شوند
4-برخی جریانها و نحله های فکری منحط درصددند با از بین بردن علمای دینی در افغانستان و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان اوضاع را مطابق با خواست خود مدیریت نمایند تا به اهداف شوم خود برسند .مقاومت مردم و علمای دینی در افغانستان در برابر تهاجم وهابیت به این کشور و طرد آن باعث شده است تا ماشین ترور وهابیون در افغانستان به حرکت درآید و با ساماندهی ترورهای هدفمند و از بین بردن علما ،شرایط وحشت را بر جامعه اسلامی افغانستان حاکم نمایند .این در حالی است که به رغم افزایش ترورهای هدفمند علما و حمله به مراسم های مذهبی در افغانستان نه تنها مردم این کشور به سمت فرقه گرایی سوق نیافته اند بلکه همچنان وهابیت را عامل ناارامنی و بحران در افغانستان می دانند .
5-در مورد حملات تروریستی به مراسم های مذهبی و ترور علما در افغانستان نقش عربستان وحکام آل سعود در دامن زدن به فرقه گرایی در منطقه از جمله در افغانستان است .در سالهای اخیر رژیم ال سعود با حمایت از گروههای تروریستی و برافروختن آتش جنگ و خشونت در کشورهای اسلامی از جمله در یمن و سوریه اکنون درصدد است افغانستان را نیز با ناامنی و خشونت روبرو کند.
رژیم ال سعود بخصوص محمد بن سلمان ولیعهد عربستان که در چاروب برنامه های آمریکا حرکت می کند از دو اهرم و ابزار مالی و وهابیت به عنوان عنصر ایدئولوژی برای نفوذ در مناطق مختلف استفاده می کند که در این میان افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی و راهبردیش درحال یافتن جایگاهی مهم در سیاست منطقه ای عربستان است . این در حالی است که مردم و گروههای قومی و مذهبی در افغانستان تاکنون هیچ اقبالی به رژیم آل سعود نشان نداده بلکه به خاطر جنایات آن در یمن به شدت محکوم می کنند .از اینرو کشتار علما و نمازگزاران و شرکت کنندگان در همایش جشن رسول اکرم (ص ) در کابل قربان خشم حکام آل سعود تلقی می شوند .
ديدگاه چامسکي
نوام چامسکی زبانشناس ،اندیشمند و تحلیلگر برجسته آمریکایی در مورد عربستان و نقش آن در گسترش وهابیت می گوید "عربستان مرکز ترویج افراط گرایی در جهان است .این کشور نه تنها بزرگترین حامی مالی تروریستها است بلکه در مدارس مذهبی خود به اشاعه افراط گرایی می پردازد .حکام آل سعود در حال حاضر با حمایت هایی که از تروریستها در سطح منطقه و جهان می کنند مرکز افراط گرایی محسوب می شوند . همان طور که "پاتریک کاکبرن " یکی از تحلیلگران معروف به درستی اشاره کرده است "وهابی سازی جهان سنت " یا به عبارتی اشاعه دکترین وهابیت در میان اهل سنت یکی از فجایع واقعی عصر حاضر به شمار می رود . "
حمله به منافع چين
همزمان با تغییر ماهیت حملات تروریستی در افغانستان ،در پاکستان نیز رویکرد و جهت گیری های حملات تروریستی تغییر کرده و به نظر می رسد قدرتهای رقیب برای از میدان به در کردن حریف به استفاده از خشونت و مردان مسلح متوسل شده اند که می تواند تاثیر منفی بر روند سرمایه گذاری های خارجی در پاکستان داشته باشد.
حمله به کنسولگری چین در کراچی که گفته می شود دو نیروی پلیس نیز کشته شدند در همین راستا قابل توجه است.
براساس گزارش های منتشر شده چندین مرد مسلح اخیرا قصد ورود به کنسولگری چین در کراچی را داشتند که با مقاومت گارد حفاظت مقابل ساختمان روبرو شدند که منجر به تیر اندازی و انفجار شد.
این حمله نیز از چند جهت قابل توجه و تامل است .
اول آنکه حمله به کنسولگری چین در پاکستان در حالی صورت گرفت که روابط اسلام آباد با وشنگتن به شدت مخدوش است و اخیرا دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا پاکستان را کشوری نادان خطاب کرد که با واکنش منفی اسلام آباد روبرو شد.یکی از انتقادهای آمریکا از پاکستان توسعه روابط با چین و مشارکت در طرح کریدور اقتصادی است که بخشی از طرح عظیم یک جاده –یک کمربند محسوب مي شود .
دوم این حمله در حالی صورت گرفت که جنگ اقتصادی میان آمریکا و چین نیز شدت گرفته و به حوزه های مختلف از جمله تهدید به اخراج چین از سازمان تجارت جهانی ومحدود کردن زمان سفر اندیشمندان چینی به آمریکا کشیده شده ست .طرح های اقتصادی چین از جمله یک جاده –یک کمربند، آمریکا را برآشفته کرده به گونه ای که با انتقادهای گسترده از چین اجلاس اخیر سران سازمان همکاری های اقتصادی آسیا-اقیانوس آرام "اپک" را در پاپوا گینه نو به شکست کشاند
سومین موضوع قابل توجه در حمله اخیر به کنسولگری چین در کراچی نارضایتی های گسترده محافل عربی و آمریکایی از توسعه نفوذ دولت پکن در افغانستان است .عربستان و آمریکا به همراه امارات تمایلی برای توسعه حضور چین در افغانستان ندارند .به همین دلیل آنها امیدوارند با مانع تراشی در این خصوص چین را وادار به عقب نشینی از افغانستان و پاکستان کنند .البته حمله به کنسولگری چین در کراچی اولین حمله به منافع پکن نیست بلکه به مهندسان چینی نیز در پاکستان حمله شده است .با این حال دولت پکن با نگاه به آینده و توسعه نفوذ خود در منطقه به حضورش در پاکستان ادامه می دهد .چین درصدد است بالغ بر 56 میلیارد دلار در طرح های اقتصادیش در پاکستان سرمایه گذاری کند که چندان خوشایند آمریکا و عربستان نیست.
چهارمین موضوع قابل توجه در مورد این حمله توجه به نقش جنبش ازادیبخش بلوچ است که مسئولیت آنرا برعهده گرفته است .اگر چه برخی از گروههای بلوچ از جمله این جنبش ممکن است با سرمایه گذاری های چین در ایالت بلوچستان پاکستان موافق نباشند اما برخی از محافل سیاسی و نظامی براین اعتقادند که نحوه حمله تروریستی صورت گرفته به کنسولگری چین در کراچی و سازماندهی آن بسیار فراتر از توان و قدرت یک گروه شبه نظامی است .
پنجمین مساله در مورد حمله به کنسولگری چین در پاکستان به نقش هند باز می گردد.با توجه به اینکه برخی محافل در پاکستان ،هند را به حمایت از جنبشهای جدایی طلب پاکستان از جمله جنبش آزادیخش بلوچ متهم می کنند حمله به کنسولگری چین در کراچی می تواند نوعی دست داشتن هند در آنرا به ذهنها متبادر کند و اینکه دهلی نو به دلیل رقابتهایی که با چین در پاکستان و افغانستان دارد درصدد ناامن کردن فضا برای ادامه حضور چین در منطقه است .این موضوع با توجه به موفقیت های اخیری که چین در مناطق پیرامونی هند از جمله در سریلانکا و مالدیو داشته برای هند نگران کننده است .
جمع بندي
در هر حال، صرف نظر از اینکه چه عوامل ،گروهها وکشورهایی در حملات تروریستی در افغانستان وکراچی پاکستان دست داشته اند می توان گفت بحران آفرینی و دامن زدن به فرقه گرایی و تلاش برای از میان به در بردن رقیب نه تنها نمی تواند تامین کننده منافع و اهداف مسببان و عاملان این حملات باشد بلکه گروههای تروزیستی و خشونت طلب نشان داده اند که همیشه به حامیانشان وفادار نبوده بلکه پول و انواع حمایتهای مالی و نظامی تعیین کننده جهت گیری های آنها است .علاوه براین تاریخ تحولات افغانستان در دهه های اخیر نشان می دهد که حملات تروریستی نه تنها موجب تفرقه و شکست مردم این کشور نشده بلکه آنها را دربرابر این گونه حملات مقاوم تر کرده است .بنابراین کشورهای منطقه باید حملات تروریستی اخیر در افغانستان و پاکستان را جدی تلقی کرده و آنرا زنگ خطری برای ثبات امنیت و صلح منطقه تلقی کنند و با عاملان آن به طور جدی برخورد نمایند تا امکان تکرار پیدا نکند.
================================
نويسنده : مجيد وقاری- کارشناس سياست در آسيا.