امروز انقلاب اسلامي ايران در آستانه چهل سالگي و در اوج عزت و اقتدار خود قرار دارد، و شورايي که سنگ بناي آن با خصومت و کينه توزي عليه انقلاب ايران و حمايت از دشمنان آن نهاده شد، حال و روز خوشي ندارد و به تعبير کارشناسان، در سراشيبي فروپاشي قرار گرفته است.
پژوهش خبری صدا وسیما: بعد از پيروزي انقلاب اسلامی ایران به منظور حفظ موازنه قدرت در غرب آسيا، استراتژي دو ستونی ایالات متحده به استراتژی حمایت از دولت های خلیج فارس تغییر یافت؛ آمریکا بر اساس طرح نظام امنیت دسته جمعی با القا و حمایت از تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، دوستان خود در حاشيه جنوبي خليج فارس را در جهت حفظ منافع و علایق خویش گرد هم آورد و در یک سازمان امنیتی اقتصادی متشکل کرد[1]. بدين ترتيب در تاریخ 26 مه 1981، اتحادي هاي متشکل از شش کشور حاشيه جنوبي خليج فارس عربستان سعودی، کویت، قطر، بحرین، امارات متحده عربی و عمان پا به عرصه معادلات سياسي، امنيتي و اقتصادي منطقه گذاشت که ما آن را « شورای همکاری خلیج فارس» مي خوانيم.
هرچند اهداف تأسیسی شورا، ایجاد همگرایی ميان کشورهای حوزه خلیج فارس و برقراري صلح و ثبات در منطقه عنوان شد، اما کار ويژه اصلی آن جلوگیری از قدرت یابی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بود؛ چنانکه مرور سیاست ها و اقدامات اين اتحاديه از بدو پيدايش تا امروز، فهرست بلند بالايي از رویکردهای تقابل جويانه - سخت افزاري و نرم افزاري - در قبال جمهوري اسلامي ایران پيش چشم مي گشايد؛ از کمک های مالی، اقتصادی، تسلیحاتی و حتی حمایت مستقیم نظامی از رژيم بعث عراق در جريان جنگ تحميلي عليه ايران گرفته تا حمله به جمهوري اسلامي ايران که همواره جزء لاينفک بيانيه هاي پاياني نشست هاي شورای همکاری خلیج فارس بوده و گنجاندن بندهاي ضد ایرانی در بيانيه هاي اين شورا به رویه اي معمول و همیشگی تبديل شده است. حتي در آخرين نشست اين شورا در کويت (پنجم دسامبر 2017) که به لحاظ سطح مشارکت و اختصار زماني، برخي آن را سرآغاز فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس دانستند، مقابله با آنچه که "سیاستهای ایران" در منطقه عنوان شد، در بيانيه پاياني از قلم نيفتاد.
امروز انقلاب اسلامي ايران در آستانه چهل سالگي و در اوج عزت و اقتدار خود قرار دارد، و شورايي که سنگ بناي آن با خصومت و کينه توزي عليه انقلاب ايران و حمايت از دشمنان آن نهاده شد، حال و روز خوشي ندارد و به تعبير کارشناسان، در سراشيبي فروپاشي قرار گرفته است. از همين رو بحران جاري ميان قطر و کشورهاي 1+3 (عربستان، امارات، بحرين و مصر) را دستمايه قرار داده ايم تا در مصاحبه پژوهشي نظر دو تن از کارشناسان مسائل خليج فارس آقايان: «مسعود رضايي» قائم مقام مرکز مطالعات خليج فارس و دکتر «حسين ربيعي» استاديار گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی را در خصوص سرنوشت شوراي همکاري خليج فارس و برخي مطالب مرتبط با اين حوزه جويا شويم.
مسعود رضايي در ابتداي بحث، ضمن مرور کوتاه زمينه هاي تشکيل شورای همکاری خلیج فارس گفتند: هرچند کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از دهه 70 ميلادي، ضرورت تشکیل یک شورای عربی را احساس میکردند، اما اين کشورها در پي حمله ارتش بعث عراق به ایران در سال 1980 و تأکید جمهوري اسلامي ایران بر خروج متجاوزين بعثي از سرزمینهای ایران، تصمیم به اجرایی کردن خواسته خود گرفتند.
دو ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی و در یازدهمین اجلاس سران عرب در امان پایتخت اردن، ایجاد یک راهبرد مشترک برای همکاری در زمینههای گوناگون از سوي امیر کویت به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس پیشنهاد شد. در ژانویه 1981 و در حاشیه کنفرانس سران اسلامی در عربستان، شش کشور کویت، بحرین، قطر، امارات، عمان و عربستان، جلسهای تشکیل دادند. در آن جلسه کویت طرحی ارائه داد که متضمن دور کردن خلیج فارس از کشمکشهای بینالمللی ـ مشخصاً جنگ ایران و عراق ـ بود؛ سه طرح مختلف از سوی سه کشور مطرح شد: پیشنهاد عربستان بر مبنای انعقاد قراردادهای امنیتی، پيشنهاد کویت در زمینه فعالیتها و مسائل اقتصادی، انرژی، صنعت و فرهنگ و پيشنهاد عمان تشکیل یک نیروی دریایی مشترک برای حفاظت از تنگه هرمز بود. در فوریه همان سال وزرای خارجه این شش کشور در ریاض بر ایجاد شورای همکاری توافق و یک ماه بعد در مسقط اساسنامه شورا را تصویب کردند. در ماه مارس 1981 یک کمیته فنی مأمور پیگیری اساسنامه شد و در همان ماه شورای همکاری خلیج فارس با انتشار بیانیهای به طور رسمی فعالیت خود را شروع کرد. بیتردید جنگ ایران و عراق در راه اندازی این شورا در یک برهه زمانی بسیار کوتاه تأثیر مهمی داشته است. این کشورها نگران بودند که جنگ دامن آنها را هم بگیرد.
عوامل متعددي در نگراني و احساس نياز اعراب به تشکیل اتحادیه اي که ثبات و امنيت آنها را تضمين کند مؤثر بود که مهمترين آنها عبارتند از:
- تغییرات صورت گرفته در ایران در پي پيروزي انقلاب اسلامی
- وقوع جنگ ایران و عراق
- تحولات سیاسی، تک دورهای شدن ریاست جمهوری جیمی کارتر و نقل و انتقالات سیاسی در آمریکا
در واقع عربستانی ها از این بیم داشتند که ایران در واکنش به عملیات عراق، به تجهیزات نفتی کشورهای منطقه منجمله عربستان حمله کند به همین سبب از همان دوران نگاه "ایران هراسی" در بین کشورها از جمله عربستان شکل گرفت.
در ابتدای دهه 70 میلادی و در زمان خروج انگلیس از خلیج فارس، ایران به کشورهای منطقه پیشنهاد ایجاد مجموعهای منطقهای را ارائه داده بود اما این گزینه مورد پذیرش واقع نشد. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از آنجا که فاقد بن مایههای هویت ملی و درونی مورد نیاز هر سرزمینی برای بقا هستند و ساز و کارهای ضروری برای این امر را ندارند، در عرصههای نظامی، سیاسی و امنیتی تحت نفوذ مستقیم یا غیرمستقیم آمریکا قرار دارند و همواره با امضای قراردادهای بینالمللی با کشورهای فرا منطقهای، کمبودها و خلأهای خود را جبران کنند. پیمان امارات با فرانسه و قرارداد بحرین، قطر و عربستان با ایالات متحده در همین چارچوب است.
در تبیین واگرایی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و ایران چند عامل را می توان دخیل دانست؛ مهمترین نکته به مذهب و ملیت مربوط میشود. هویت عجم در برابر عرب و رویارویی آنها، قرنها و شاید بیشتر از 2000 سال در این منطقه مطرح بوده است. ایران بعد از تشرف به اسلام، پرچمدار مذهب تشیع گردید و مسئله هویت مذهبی به هویت قومیتی اضافه شد و طبعاً همین امر یک چالش ژئوپلیتیکی را بین ایران و اعراب رقم زد.
پژوهش خبری : با توجه به بحران حل نشده ميان قطر و کشورهاي عربي 1+3، قطع روابطي که رسماً از پنجم ژوئن 2017 رخ داد، کيفيت حضور اعضاء شوراي همکاري خليج فارس در آخرين نشست اين اتحاديه در کويت و ختم زودهنگام اجلاس، بي اعتمادي ديرپاي ميان اعضاء و ...، بسياري از کارشناسان از پايان عمر شوراي همکاري خليج فارس سخن ميگويند. تحليل شما در اين زمينه چيست؟
رضايي : قطر یکی از دولت های مهم عربی است و طبعاً چالش هر یک از دولت های منطقه با این کشور می تواند سبب بروز بحران فزاینده در منطقه شود. توان راهبردی قطر در زمینه انرژی و برخورداری از منابع عظیم گازی ( که یک حوزه آن، میدان گازی پارس جنوبی، مشترک ميان ایران و قطر با سهم دو سوم متعلق به قطر و یک سوم متعلق به ایران است) سبب شده قطر دارای قدرت اقتصادی وسیعی باشد؛ به گزارش وب سایت «بلومبرگ» در ماه ژوئن سال گذشته، قطر30 درصد از تولید بازار جهانی گاز را در اختیار دارد. این توانمندی اقتصادی سبب شده که طي سالیان اخیر به ويژه پس از تحولات جهان عرب در ابتدای دهه اخیر، دوحه جاه طلبی های وسیعی در پيش گيرد. به علاوه یکی از ابزارهایی که به عنوان قدرت نرم قطر در جهان عرب شناخته می شود، فعالیت گسترده رسانه ای این کشور از طریق شبکه الجزیره است. نکته اساسی در چالش رخ داده ميان قطر و دول محاصره کننده بالاخص عربستان سعودی، هیئت حاکمه ای است که در سه سال اخیر در ریاض قدرت را در دست گرفته و با تمام توان خواهان کسب سیادت و سروری بر جهان عرب است و در این راه تمام مساعی خود را مصروف تحت انقیاد درآوردن تمامی دول عربی به خصوص دول حاشیه خلیج فارس نموده چه با استفاده از ابزار تحکم و چه با حربه تطمیع و تهدید! طبیعی است که در این بین دولتی همانند قطر به سبب توانمندی اقتصادی و برخورداری از صدایی رسا در جهان عرب، به راحتی به این صف بندی تن ندهد و همچنان خود را به عنوان بازیگری طراز اول در نظر بگیرد، نه به عنوان اقماری از قمرهای سعودی. پس از محاصره سنگینی که دول محاصرهکننده به رهبری ریاض بر دوحه اعمال نمودند، به نظر می رسید از آنجا که مجرای ارتباطی و ارتباطات اقتصادی قطر با جهان خارج، از طریق همین کشورهاست، دیر زمانی نخواهد پایید که قطر فروپاشیده و لاجرم تسلیم خواسته های ایشان شود اما ابتکار عمل ایران و اجازه تردد هوایی و ارسال محموله های غذایی و دارویی و سایر اقلام به قطر سبب شد این کشور بتواند فشار دول محاصره کننده را مهار نماید. خطای محاسباتی دول محاصره کننده و در رأس آنها عربستان سعودی این بود که تصور میکردند به دلیل رویارویی ها و چالش هاي میان ایران و قطر در جنگ سوریه، ایران نیز رویکردی سرد و غیرسازنده در قبال قطر اتخاذ خواهد نمود؛ اما روند وقایع و موضع نرم ایران در قبال قطر نشان داد که جانب مقابل قطر در تخمین و برآورد فرآیندها، دچار خطای محاسباتی شده اند. تقابل فوق میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس نخستین چالش اساسی در این نهاد پس از آغاز به کار شورا قلمداد می شود تا جایی که ماهیت وجودی آن را تحت شعاع قرار داده است. اینک قطر به عنوان عضوی مؤثر و فعال در شوراي همکاري خليج فارس به سوی ایران متمایل شده و حتی در باب ناآرامی ها واغتشاشات اخیر در ایران شبکه الجزیره بر خلاف رویه های پیشین و بر خلاف رسانه های مرتبط با عربستان سعودی موضع محتاطانه ای اتخاذ و از پروپاگانداسازی علیه ایران خودداري کرد. طبق شرایط نوین به نظر می رسد شورای همکاری خلیج فارس از درون دچار فروپاشی شده و نشست اخیر اعضای این شورا در کویت و نیافتن راه حلي برای پایان بحران میان اعضاء، از نشانه های بارز ناکارمدی شورای همکاری خلیج فارس در اتخاذ مواضعی ضد ایرانی است که کار ویژه و خمیرمایه اصلی آن همانا رویکردهای ضد ایرانیاش بود.
دکتر ربيعي : شورای همکاری با آرمان های بزرگی تأسیس شد و بنا بود امنیت و اقتصاد کشورهای منطقه خلیج فارس را تضمین کند، ولی از ابتدای پیدایش تاکنون هیچگاه در رسیدن به اهداف خود موفق نبوده و عملاً کارایی لازم را نداشته است. شکل و شمایل برگزاری نشست اخیر اعضا، سطح مقامات شرکت کننده در اجلاس، چگونگی برگزاری نشست ها و نیز بیانیه پایانی، همگی نشان می دهد که اختلافات مورد اشاره شما اثرگذار بوده و این نشست نتوانسته است آتش اختلافات بین اعضا به ویژه عربستان و قطر را فرونشاند. کیفیت نشست اخیر یا نشان از شدت و حدّت اختلافات دارد و یا نشان می دهد که خود اعضا هم به کارآیی این شورا اعتقاد و اعتمادی ندارند و آن را در حدی نمیدانسته اند که بتواند اختلافات را از میان بردارد. در هر صورت ناکارآمدی این شورا یکی از مهمترین دلایلی است که میتوان برای فروپاشی آن بیان کرد.
پژوهش خبری: آيا تشکيل کميته همکاري نظامي، اقتصادي، سياسي، رسانه اي و فرهنگي ميان عربستان و امارات ميتواند منتج به شکل گيري اتحاديه جديد عربي در خليج فارس شود؟ نسبت اين اتحاديه احتمالي با رژيم صهيونيستي چگونه خواهد بود؟
قائم مقام مرکز مطالعات خليج فارس: نمود بارز همکاری های نظامی - امنیتی میان امارات متحده عربی و عربستان سعودی و نتایج حاصل از آن را میتوان در ائتلاف به رهبری سعودی در جنگ یمن ملاحظه نمود، جایی که پس از گذشت 33 ماه از آغاز تهاجم گسترده، این ائتلاف نتوانسته اهداف از پیش فرض شده خود را ـ که همانا خلع سلاح نیروهای حوثی و انصارالله و بازگرداندن گماشته مورد نظر عربستان یعنی عبدر به منصورهادی به قدرت است ـ به دست آورد. گفتني است در این ائتلاف، اختلاف نظر امارات و عربستان در مورد سرنوشت عبدربه منصور هادی از مسائل اساسي است و امارات علیرغم حضور قوی در ائتلاف، مخالف بازگرداندن هادي به رأس قدرت در یمن می باشد. شايان ذکر است اختلافات از زمانی آغاز شد که اولاً منصور هادی (که متمایل به عربستان است)، «خالد بحاح»، نخست وزیر خودخوانده یمن (متمایل به امارات) را برکنار کرد و ثانياً عربستان از طریق منصورهادی سعی در ورود حزب "الاصلاح" ( اخوان المسلمین یمن) به معادلات يمن را داشت و امارات هم مخالفت شدیدی با مجموعه اخوان المسلمین دارد. با توجه به بازخوردهای به وجود آمده در این همکاری نظامی، سوق یافتن دو کشور به سوی یک ائتلاف فراگیر همه جانبه دور از دسترس مينمايد. ضمن اینکه امارات بر خلاف عربستان، پس از وقایعی که منتج به بسته شدن سفارت عربستان در تهران شد این رویه را طی نکرد و سفارت خود را در تهران ترک نگفت و تنها سطح روابط را محدود نمود و در عین حال روابط اقتصادی با ایران را همچنان برقرار نگاه داشت. همچنين با توجه به صف بندی های نوین با قطر، مواضع محتاطانه دولت کویت (که همواره سعی در بیطرف ماندن در معادلات و درگیری های منطقه ای دارد)، موضع مستقل دولت عمان در قبال تمامی معادلات منطقه ای (با وجود ابراز مخالفت های آشکار و نهان سعودی)، تنها امید برای حضور تمام و کمال و پذیرش همراهی با این به اصطلاح "ائتلاف"، کشور بحرین است. نتيجه آنکه اين اتحاديه جديد از حیث تعداد شرکاء و کشورهای حاضر و البته توان تبلیغاتی، در حد و اندازه های شورای همکاری خلیج فارس نخواهد بود. طبعاً چنین ائتلافی جهت پیشبرد منافع خود نیازمند نیرويي قوی، فراتر از منطقه خلیج فارس است که با توجه به اختلافات پيش آمده ميان عربستان و امارات با ترکیه و همچنین تحرکات یک ساله اخیر سعودی و امارات در نزدیکی به اسرائیل، محتمل ترین گزینه رژیم صهیونیستی است که البته پس از وقایع اخیر و گزینش بیت المقدس به عنوان پایتخت ابدی این رژیم از جانب دونالد ترامپ، مجدداً شاهد ايجاد جو ضد اسرائیلی در جهان عرب هستيم و این موج ضد دولت یهودی، بالطبع هرگونه نزدیکی به رژیم صهیونیستی را با چالش شدید مشروعیت مواجه خواهد نمود چه رسد به تحقق ائتلافی فراگیر با آن!
دکتر ربيعي: همکاری های عربستان و امارات بدون تشکیل چنین کمیته هایی هم در سطح بالایی در جریان است و این دو کشور همکاری های نظامی امنیتی و اقتصادی گسترده ای با هم دارند، ولی شایان توجه است که در حالیکه وزن شورای همکاری متشکل از شش کشور ناکارآمد بود و عملاً قدرت و منزلت چندانی به کشورهای تأسیسکننده آن نداده بود، چگونه همکاری این دو کشور میتواند اتحادیه جدید عربی شکل دهد و جایگاه آن در میان کشورهای عربی چگونه خواهد بود؟ ضمن آن که حتی در صورت تشکیل دیگر نام شورای همکاری زیبنده آن نیست. جهان عرب پیش از این هم سابقه تشکیل چنین اتحادیه های موقتی را داشته و زمانی جمهوری متحده عربی با شرکت مصر و سوریه مطرح شد که به جایی نرسید. همین الان در میان کشورهای اتحادیه عرب که تشکیلات با سابقه و با جایگاهی است، اختلافات جدی وجود دارد که آنها را از اتخاذ یک موضع واحد در قبال مسائل عربی بازداشته و مشکلات بسیاری در جهان عرب بدون سرانجام مانده است. حال چگونه عربستان و امارات میتوانند اتحادیه کارآمدی تشکیل دهند و در صورت تشکیل چه کارایی خواهد داشت؟ در مورد نسبت این اتحادیه احتمالی با اسرائیل پیش فرض های بسیاری وجود دارد. بعد از تحولات عربستان و قدرت گرفتن محمد بن سلمان تحلیل های بسیاری در مورد نزدیکی عربستان و اسرائیل مطرح شده است و اخیراً از قول یکی از مقامات عربستان گفته شد که عربستان در صورت تأسیس دو کشور در سرزمین های اشغالی، اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت. اگر همه این سناریوها رخ دهد آنگاه باید انتظار داشت که نزدیکی عربستان و اسرائیل یک بلوک قدرت منطقه ای قوی شکل دهد و منطقه را با چالش های بسیاری درگیر کند.
پژوهش خبری: برخي تحليلگران مسائل منطقه عقيده دارند محمد بن سلمان در سال 2018 به جاي پدرش بر تخت خواهد نشست و احتمالاً با به قدرت رسيدن او رفتارهاي مخرب و تنش زاي عربستان کاهش خواهد يافت. با فرض حدوث چنين شرايطي يا به هر علت ديگري که تنش ميان قطر و کشوهاي 1+3 فروکش کند، روابط کنوني تهران ـ دوحه به سمت واگرايي خواهد رفت يا اينکه همگرايي کنوني ادامه خواهد يافت؟
رضايي: با توجه به رویکردهای محمد بن سلمان در سه سال اخیر، عدم تجربه کافی و اتکاء بسیار وی به هزینه کردن دلارهای نفتی به عنوان یگانه ابزار جهت پیشبرد منافع، تخمین و پیش بینی رفتار سیاسی وی چندان سهل نيست. تلاش نافرجام عربستان در گردآوردن گروه های شبه نظامی و دمیدن روح تازه میان تروریست ها در سوریه برای ساقط کردن دولت دمشق، ناتواني در مدیریت اختلافات پیش آمده با قطر و تبدیل آن به چالشی لاینحل که امیدی در کوتاه مدت و حتی میان مدت برای مرتفع شدن آن نیست، نوع رفتار غیر متعارف در غائله مربوط به سعد الحریری و به زندان افکندن و باج خواهی از شاهزادگان ثروتمندی که با دستور محمد بن سلمان صورت گرفته، سبب شده که نتوان به نگرش و عملکرد عقلانی از جانب ولیعهد عربستان، حتی پس از کسب احتمالی مقام پادشاهی سعودی امید داشت؛ چه این امکان وجود دارد که با کسب تمامی ابزارهای قدرت در ریاض، وی با حالتی تهاجمی تر با چالش های پیش روی خود برخورد نماید و در این رهگذر تنها عاملی که قادر خواهد بود او را در اتخاذ سیاست هایش محتاطتر کند، پروژه های جاه طلبانه داخلی از جمله پروژه نئوم است که محتملاً کل ساختار سعودی را با چالش های عمیق اقتصادی مواجه خواهد نمود. بنابراین با توجه به اینکه شکاف ميان عربستان و قطر پس از بروز اختلافات در ماه ژوئن سال گذشته روز به روز عميقتر شده و دو طرف در ابعاد سیاسی، رسانه ای و شبکه های اجتماعی از تمام توان خویش جهت رویارویی با یکدیگر بهره می گیرند، به نظر نمیرسد که افقی روشن برای حل این منازعه پیدا باشد. ولیکن با بهره گیری از هرگونه فرضیه دال بر بازگشت شرایط و روابط ميان ایشان به پیش از ماه ژوئن 2017، قطع یقین روابط ویژه بین ایران و قطر نسبت به موقعیت فعلی چندان دگرگون نخواهد شد زیرا قطر بر مبنای تجربه منحصر به فرد خود میداند دولت ایران که علیرغم وجود چالش ها و تقابلات در سوریه بر خلاف دولت های همزبان و هم مذهب حاضر نگردید دروازه خود را به روی قطر ببندد و ایضاً سبب نجات آن شد، بیش از هر زمان قابل اطمینان تر و مورد اعتمادتر است و طبعاً هرگونه ایجاد تنش با این همسایه شمالی به صلاحش نخواهد بود.
دکتر ربيعي: البته برخی دیگر از تحلیلگران هم در مورد آینده عربستان با محمد بن سلمان نظر دیگری دارند و بر اين باورند که آمدن احتمالی محمد بن سلمان، تندروی های عربستان را وارد فاز جدیدی خواهد کرد و تنش های منطقه ای را تشدید خواهد نمود؛ ولی حتی با پیش فرض شما هم من احتمال واگرایی قطر از ایران را زیاد نمیدانم. قطر بیش از دو دهه است که تلاش کرده تا سیاست مستقلی در منطقه در پیش گیرد و در وقایع مختلف هم آن را به اشکال گوناگون نشان داده است. قطر سالهاست با تکیه بر منابع قدرت نرم راه خود را از عربستان جدا کرده و میخواهد از زیر سایه این همسایه رها شود. قطر در تحولات بهار عربی به ویژه در مورد مصر، مواضع کاملاً متفاوتی با عربستان داشت و هم اکنون هم بر خلاف عربستان رابطه خوبی با ایران و ترکیه در پیش گرفته است. بنابراین با فرض کاهش تنش میان این کشور و عربستان هم دلیلی برای واگرایی این کشور از ایران وجود ندارد و قطر همچنان که بارها اعلام کرده است ایران را به عنوان یک قدرت منطقه ای پذیرفته و آنرا قابل احترام می داند.
آقاي دکتر ربيعي در جمع بندي مطالب خود، گفتند: شورای همکاری خلیج فارس به نادرست به این نام نامیده شده و از آنجا که همه کشورهای پیرامون خلیج فارس و از قضا قدرتمندترین آنها یعنی ایران و عراق را در بر نگرفته، در بهترین حالت شورای همکاری شبه جزیره عربستان است. اکنون که با وجود گذشت سالها از تأسیس آن، ناکارآمدی خود را نشان داده فرصت مناسبی برای ایران ایجاد می کند تا نهاد منطقه ای فراگیری را با کارکردهای بیشتر و مناسبتر طراحی و به کشورهای منطقه پیشنهاد کند و زمینه تعامل بیشتر این کشورها و ایجاد یک بلوک قدرتمند منطقه ای را فراهم آورد.
پژوهش خبری // مرجان شریف زاده
---------------------------------
[1]. اسدي، بيژن؛ خليج فارس و مسائل آن؛ انتشارات سمت؛1381؛ ص474