رژیم صهیوینستی، دکترین ابهام هستهاي را در پیش گرفته ؛ دکترینی که تاکنون غرب نیز با آن کنار آمده است.
پژوهش خبری صدا وسیما : در چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و ايام الله دهه فجر، همچنان ملت ايران تحت سخت ترين فشارها و تهديدهاي آمريکا و متحديناش قرار دارند. استقلال خواهي و اسلام گرايي ملت ايران، دشمني آمريکا را در همه عرصه ها عليه ايران برانگيخت. بنابراين برآن شديم تا علت رويکرد متناقض آمريکا به دستيابي صلح آميز هسته اي ايران با ساير کشورهاي منطقه مانند عربستان را با حضور «جناب آقاي دکتر نوذر شفيعي» بررسي کنيم:
اولین گروه مطالعاتی که توانست به ُبعد نظامی فناوری هسته ای دست پیدا کند؛ تیم تحقیقاتی آمریکایی ها به سرپرستی اوپنهایمر بود. بنا براین اولین بمب اتمی توسط آمریکایی ها ساخته و در خلال جنگ جهانی دوم بر ضد ژاپن بکار گرفته شد. آمریکا به منظور جلوگیری از دستیابی سایر کشورها به تسلیحات اتمی و منحصر بودن این توانایی به خود دست به تنظیم و تدوین مجموعه قوانین بازدارنده هسته ای زد که به آنها اصطلاحاً پادمان هسته ای گفته میشود. با فرار هسته ای انگلیس و فرانسه که هسته ای شدن آنها را در پی داشت روند پادمان سرعت و جدیت زیادی به خود گرفت تا اینکه در سال 1956 آژانس انرژی اتمی تاسیس و پس از آن در سال 1968 معاهده NPT تصویب شد. از آن تاریخ تاکنون کشورها در صورتیکه به عضویت معاهده NPT در آمده باشند حق استفاده از فناوری صلح آمیز هسته ای را دارند. اما در خصوص تاریخچه هسته ای ایران باید گفت در سال ۱۳۵۳ با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و امضای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر، برنامه هستهای ایران شکل جدی به خود گرفت. ایران در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸)، به عضویت آژانس بینالمللی انرژی اتمی درآمد و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) پیمان عدم تکثیر سلاحهای هستهای (انپیتی) را امضاء کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. با این اقدامات همکاری هسته ای ایران با غرب آغاز شد و این همکاری با تلاش مهندسین آلمانی برای احداث نیروگاه اتمی بوشهر وارد مرحله تازهای شد اما با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران همکاری یادشده از سوی شرکت اروپایی ناتمام رها شد. اما در اوایل دهه 80 شمسی پرونده هسته ای ایران وارد مرحله تازه ای شد و پس از سیزده ماه مذاکرات فشرده در دولت یازدهم در چارچوب برجام چگونگی تداوم برنامه هسته ای ایران مشخص و تعیین شد. اما مقایسه رویکرد آمریکا با ایران و برخی از کشورها نشان از وجود تبعیض و دوگانگی در این خصوص دارد. کافی است پرونده فعالیت هسته ای ایران را با اسرائیل و یا عربستان مقایسه کنید و به این دوگانگی رویکرد ایمان بیاورید. در خصوص اسرائیل باید گفت که رژیم صهیونیستی از زرادخانه بزرگ اتمی بهرهمند است که ابعاد آن تا 300 کلاهک ارزیابی شده است، اما رژيم صهيونيستي همانند هند، پاکستان و کره شمالی عضو ان.پی.تی نیست، و تاکنون حتی یک بازرس آژانس بینالمللی انرژی اتمی موفق به بازدید از تاسیسات وسیع و بدون پادمان هستهاي این رژیم نشده است. تل آویو از ابتدای تاسیس در سال 1948 عموماً و از سال 1969 خصوصاً دکترین ابهام هستهاي را در پیش گرفته است؛ دکترینی که تاکنون غرب نیز با آن کنار آمده است. اما علاوه بر رژیم صهیونیستی موارد تبعیض رویکرد آمریکا در خصوص دیگر کشورها وجود دارد از جمله آمادگی آمریکا برای پذیرش و تحمل دستیابی عربستان به توانایی غنیسازی اورانیوم. به گفتهی لیپمن عربستان ذخایر اورانیوم گستردهای در اختیار دارد و دولت این کشور به روشنی از نیت خود برای فراوری این اورانیوم در داخل عربستان خبر داده است. از این رو دستیابی عربستان به توانایی غنی سازی اورانیوم – و یا حتی روان سازی این توانایی برای ریاض – را می توان ناهمخوانی بزرگ یا تغییری عمده در سیاست آمریکا به شمار آورد.
استاندارد دوگانه آمریکا در خصوص فناوری هسته ای؛
آمریکایی ها چرا در جایی مثلا رژیم صهیونیستی را برای داشتن تسلیحات اتمی تشویق میکنند یکجا کشوری مثل ایران را منع می کنند حتی از داشتن انرژی صلح آمیز هسته ای ؟ و با یکجا هم برخورد 50-50 (مبهم ، یکی به میخ یکی به نعل میزنند) میکنند.
البته در این که عربستان بتواند به فناوری هسته ای دست پیدا کند خیلی جای آن قلت دارد. این خیلی بعید است که آمریکا فکر کند الان واقعا دوره ماه عسل عربستان و رژیم صهیونیستی است پس دست عربستان را در رسیدن به فناوری هسته ای باز بگذارند. آمریکا هر کاری که در خصوص عربستان انجام میدهد با حساب و کتاب و دقیق است. حتی در حوزه فروش تسلیحات عادی و متعارف نیز فروش هر سلاحی با عدد و رقم است. پس این طور نیست که عربستان اجازه داشته باشد هر سلاحی را بخرد و به دست بیاورد و فناوری هسته ای به شکل کامل و همه جانبه داشته باشد.
نگاهی گذرا به برخی نظریات مرتبط با فناوري هستهاي
نظریه سازه انگاری : در سازهانگاری یک مفهوم مهم و بسیار کاربردی است به عنوان هویت. هویت در معنای ساده به دو و یا حداکثر سه سئوال پاسخ میدهد. من کیستم؟ تو کیستی ؟ من چیستم؟ تو چیستی؟ این « من و دیگری» باعث ایجاد دو پدیده می شود که میتوانند در رابطه با هم حالت های مختلف را رقم بزنند. حال برگردیم به بحث خودمان. چون ایران چون عربستان و چون رژیم صهیونیستی از دید آمریکا هویت های مختلف هستند نوع رابطه با آنها نیز مختلف است. یعنی از دید آمریکایی ها ایران دشمن است، عربستان دوست است و رژیم صهیونیستی هم قطعاً دوست است. پس طبیعی است که مثلاً آزادی عملی که قرار است برای این فرد اعمال کنیم نمیتوانیم برای دیگری اعمال حتی در نظر بگیریم. بنابراین عربستان و رژیم صهیونیستی در طبقه هویتی قرار دارند که آمریکا خود را به آن نزدیک میداند.
فرهنگ های مختلف حاکم بر روابط کشورها
سئوال ؛ اما هویت چطور شکل میگیرد؟ خصوصا اینکه ما قبلا دوست آمریکا بودیم و یکی از استراتژیکترین روابط با آمریکاییها را داشتیم. اگر قرار بود بین ما و عربستان یکی را انتخاب کند ما را انتخاب میکرد علی رغم توانمندی مالی عربستان چون ما توانمندی نظامی داشتیم که برای آمریکا خیلی مهم بود. علت اینکه پیش از انقلاب آمریکا با ما دوست بود و روابط استراتزیک داشت ولی پس از انقلاب به مناسبات چالشی بلکه خصمان تغییر یافت باز می گردد به تغییر طبقه ما یعنی ما قبلا در یک طبقه بودیم و با هم دوست بودیم بنابراین مقتضایش روابط پیشین بود اما بعدا هویت و رابطه عوض شد حال به گونه دیگری تعریف میشود. اما عامل شکل گیری هویت همانا روابط و تعامل کشورها با یکدیگر است. برای مثال نوع رابطه آمریکا با ایران متاثر است از نگاه و رویکرد ایران به رژیم صهیونیستی است.
در خصوص هویت سه نوع فرهنگ شکل می گیرد؛ فرهنگ هابزی، فرهنگ کانتی و فرهنگ لاکی.
فرهنگ هابزی : متاثر از اندیشه های توماس هابز است و دنیا را یک مجوعه خشونت طلب و منازعه آمیز ، ناآرام و جنگی می بیند.
فرهنگ کانتی : متاثر از اندیشه های امانوئل کانت است از صلح دائمی ، روابط پیچیده و در عین حال دوستانه کشورها و جامعه امن حرف میزند. فوکویاما نیز از نحله های نوین این تفکر است.
ولی فرهنگ لاکی بر خلاف این ؛ معتقد است نه کشمکش دائمی نه صلح دائمی است یعنی ممکن است کشورها در برخی اوقات در کشمکش و جنگ باشند اما این رابطه خصمانه موقتی و گذراست.
حال بر روی این سه فرهنگ سه رابطه شکل میگیرد. بنابراین رابطه کشورها یا دو ستانه یا خصمانه و یا رقابتی است. حال رابطه ما و آمریکا بر اساس فرهنگ هابزی شکل گرفته است. اما فرهنگ حاکم بر روابط آمریکا و اسراییل فرهنگ کانتی یعنی صلح دائمی است. فرهنگ حاکم بر روابط عربستان و آمریکا ممکن است بین فرهنگ لاکی و کانتی باشد. یعنی حتما خصمانه نیست. پس روی مفهوم هویت این سه فرهنگ و در نهایت رابطه های مربوطه شکل میگیرد. حالا نوبت به کد عملیاتی میرسد که مخصوصاً در دوره جنگ سرد بسیار کاربرد داشت. بر آن اساس هر اقدامی که اتحاد جماهیر شوروی انجام می داد به عنوان توطئه کمونیزم برای جهان آزاد توصیف میشد و هر اقدام آمریکایی ها با بدبینی شوروی به عنوان توطئه امپریالیسم توصیف میشد. از آنجاییکه فرهنگ حاکم بر مناسبات ایران و آمریکا هابزی است پس هر اقدام آمریکا برای ایران بوی توطئه و نفوذ میدهد و در مقابل هر اقدام جمهوری اسلامی در راستای استیلا بر منطقه و صدور انقلاب است. مثلا برنامه هسته ای ایران با اینکه مطابق NPTاست و شدیدترین بازرسی ها بر روی آن اعمال می شود بازهم از سوی آمریکا خطرناک و نظامی قلمداد میشود. چون آمریکا نه تنها فرض را بر عدم برائت بلکه بر سوء نیت و انحراف میگذارد.
گونههاي مختلف استراتژي منازعه
اصولا سه گونه استراتژی منازعه بین کشورها هست:
1- استراتژی منازعه متعارف مثل جنگ عراق برعلیه ایران،
2- استراتژی منازعه غیر متعارف مثل حملات هسته ای دو کشور و در نهایت؛
3- استراتژی منازعه دون متعارف یعنی آسیب پذیر کردن یک کشور در درون خودش به وسیله نیروهای خودش. لذا آمریکایی ها از این روش بر ضد جمهوری اسلامی استفاده می کنند . در خلال حوادث اخیر نیز آمریکا ، اسراییل و البته عربستان قطعا از بروز آنها خوشحال بودند چون طبقه آنها با جمهوری اسلامی متفاوت است!
بنابراین در جواب این سئوال که به چه علت واشنگتن در برابر هسته ای شدن اسرائیل ، عربستان و ایران سیاست دوگانه و متفاوتی دارد باید گفت که چون طبقه این سه کشور و فرهنگ حاکم بر روابطشان با آمریکا متفاوت است.! بنابراین خیلی طبیعی است که رفتاری که از یک دشمن سر می زند در قالب یک کد عملیاتی تعبیر بدبینانه کند و در مقابل اقدامات دوست کد عملیاتی مثبت در نظر بگیرد. به عبارت دیگر رفتار آمریکاییها بر اساس انگاره آنها شکل می گیرد که حاوی برداشته ای مختصِّ آمریکایی هانسبت به ایران است. پس آمریکایی ها با توجه به فرهنگ حاکم بر مناسبات ایران و آمریکا و انگاره های اختصاصیشان درباره ایران تمایل دارند فعالیت های صلح آمیز ما را (برای امنیت جلوه دادن)مشکوک ترسیم کنند.![1] آمریکایی ها با امنیتی کردن موضوع تلاش می کنند نظر اروپاییها را نیز جلب کنند. اخیرا با اروپایی ها این طور معامله کرده که من تعلیق تحریم ها را تمدید می کنم به شرط اینکه شما هم در خصوص موشکیِ ایران قطعنامه ای صادر کنید همچنین مکمل هایی در زمینه موشکی و حقوق بشر در برجام بیاورید.
آمریکایی ها و اروپایی ها ممکن است که اختلافات جزیی آنهم در موضوعات غیراصلی داشته باشند ولی چون در موضوعات اصلی اشتراک نظر دارند پس هیچ شکلی نیست که در زمینه برجام بین این دو تقسیم کاری شده باشد. لابی و مذاکره اروپایی ها با کنگره نتیجه اش سکوت چهارماهه و ارجاع مجدد موضوع به ترامپ بود. در عین حال ترامپ تعلیق تحریم ها را به شرطی تمدید کرد که در مهلت مقرر اصلاحات مد نظرش در برجام انجام شود. پس موضوعات مربوط به حقوق بشر ، موشکی و سیاستهای منطقه ای ایران از جمله دشوارترین موضوعات پیشروی دیپلماتهای ایرانی در چند ماه آینده است.
رقابت و تخاصم ميان روسیه و آمریکا نيز دائمی است بنابراین نباید توقع داشته باشیم که این روند دائمی تمام بشود.
پژوهش خبری // پژوهشگر: مرتضی هوشیار
[1] - ( امنیتی کردن یعنی یک موضوع مربوط به دیپلماسی عمومی را سیاست های عالی! مثلا یک اقدام صلح آمیز را امنیتی کنند. اصلا آمریکاییها کارشان همین است برای اینکه به فرد مقابل فشار وارد کرده و بتوانند از او امتیاز بگیرند باید موضوع را امنیتی کنند والا در رسیدن به اهدافشان با مشکل روبرو خواهند شد. در برجام هم که الان نمیتوانند بهم بزنندش علت این است که تا بحال نتوانسته اند امنیتی کنندش. بنابراین الآن تمام تلاششان امنیتی کردن برجام است.)