معلوم هم هست که مراد از «مرگ بر آمریکا»، مرگ بر ملّت آمریکا نیست، ملّت آمریکا هم مثل بقیّهی ملّتها [هستند]، یعنی مرگ بر سیاستهای آمریکا، مرگ بر استکبار؛ معنایش این است.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: امام خمینی (ره)، فرزند خلف خامس آل عباء (ع)، با تاسی به امام حسین(ع) بر طاغوت زمان و لایحه ذلت بار کاپیتولاسیون خروشید. امام خمینی (ره) در سخنرانی چهارم آبان 1343 چنین آغاز سخن کرد: «عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین ... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند.
چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه میکنند اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه میکنند. چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد. آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم... وا... گناهکار است کسی که فریاد نکند.
ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید...»؛ کاپیتولاسیون آمریکایی لایحه ای بود که عزت ملت ایران را خدشه دار می کرد و امام خمینی (ره) به عنوان صدای رسای ملت آن را برنتافت. پس از این سخنرانی، در روز 13 آبان 1343، مأموران رژیم شاه، حضرت امام خمینی(ره) را در قم دستگیر و به دستور آمریکا، به ترکیه تبعید کردند.
کاپیتولاسیون اما نه اولین مداخله ظالمانه آمریکا در ایران محسوب می شود و نه آخرینِ آن. پیشتر از آن نیز در 28 مرداد سال 1332، طی کودتایی از سوی رژیم پهلوی، دولت قانونی دکتر محمد مصدق با حمایت و هدایت عملیاتی آمریکایی ها سرنگون شد. حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و در 16 آذر همان سال دانشجویان دانشکده فنی تهران هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، با آتش گلوله گارد شاهنشاهی در خون خود غلتیدند.
نیروی سفاک و شکنجه گر ساواک نیز از سال 1335، توسط آمریکایی ها طراحی و تجهیز شد. «نیویورک تایمز» آن روزها فاش کرد: «در حال حاضر بیش از 250 افسر ایرانی در امریکا فنون سرکوبی تظاهرات و اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی و مردم را فرا می گیرند».[3]
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، یک نه بزرگ به این خوی استکباری و این اقدامات ظالمانه بود. از این رو هنگامی که انقلاب اسلامی در 1357 اوج گرفت و به پیروزی رسید، نفرتی عمیق از دولت ایالات متحده آمریکا در ایران موج میزد. چرا که استبداد پهلوی که با کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 قوام و دوام یافته بود تا آخرین لحظات حیات خود مورد تأیید و حمایت آمریکایی ها قرار داشت. با پیروزی انقلاب مردم ایران و سقط رژیم شاهنشاهی در ایران، آمریکا به رفتار خصمانه خود علیه ملت ایران ادامه داد و محمدرضا شاه را که از کشور گریخته بود، پذیرفت.
بلوکه کردن دارایی های ایران و حمایت از شاه و مقابله با انقلاب باعث شد تا 13 آبان ماه سال 1358 دانشجویان پیرو خط امام(ره) با تسخیر سفارت این کشور در ایران به این رفتار خصمانه آمریکا پاسخ دهند. در پی این حرکت خودجوش دانشجویی و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، اسنادی به دست آمد که از چهره پلید سیاست های این کشور در ایران پرده برمیداشت.
از 28 مرداد 1332 تا به امروز که در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی قرار داریم، ملت ایران همواره آماج کینه ورزی و خوی استکباری آمریکا بوده است. شعار مرگ بر آمریکا شعاری نیست که کسی به ملت ایران یاد داده باشد، بلکه فریاد دادخواهی واکنش طبیعی هر مظلومی برای رسوا کردن ستمگران است. در طول این سال ها گرچه عدهای همواره خواسته اند وانمود کنند که سیاست های آمریکا در قبال ایران تغییر یافته و این ایران است که از تعامل سازنده با آمریکا سر باز می زند، اما بدعهدی های آمریکا در برجام، اهانت به ملت ایران و تحریف نام خلیج فارس توسط رئیس جمهور فعلی آمریکا که دشمنی آشکار با تاریخ و تمدن ایران است، بار دیگر آن دستکش مخملین و مزورانه را از روی دست چدنی و به خون آغشته آنها کنار زد و بر حقانیت شعار مرگ بر آمریکا بار دیگر تاکید ورزید.
نوشته پیش رو سعی دارد با کنار هم نهادن قطعاتی از یک پازل، به چرایی شعار مرگ بر آمریکا پاسخ دهد.
1- اهمیت «شعار» در بیان مواضع
برخی افراد با تاکید بر ضرورت اقدام و عمل و بیهودگی سخنرانی و شعار و حرف، فایده شعار دادن را زیر سوال می برند و آن را بی خاصیت می پندارند. بیان خاطره جالبی از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت ا... خامنه ای که در آن بر اهمیت شعار تاکید می ورزند از طرفی نشانگر آزاداندیشی آن رهبر فرزانه بوده و از سویی دیگر نشاندهنده اهمیت شعار در بیان مواضع سیاسی است.
ایشان در پاسخ به منتقدین شعار دادن می گویند: «گفتند از شعار کاری ساخته نیست؛ بله، اگر چنانچه این [شعار] به این معنا باشد که ما دائم شعار بدهیم امّا دنبالش عمل نباشد، بله راست است، کاری از صِرف شعار ساخته نیست؛ لکن شعار را چیز کمخاصیّتی ندانید؛ شعارها مهمّند. من یادم نمی رود، سالها قبل از انقلاب در مشهد، یک جلسهی دانشجویی داشتیم که من تفسیر می گفتم. یک عدّه دانشجو که نسبت به جمعیّتهای آن روز جمعیّت زیادی بود -چندصد نفر دانشجو [یا] کمتر یکجا جمع می شدند- و بنده تفسیر می گفتم؛ حالا تفاصیلش زیاد است.
یکی در آن جلسه شعار داد؛ بنده آن جلسه را با یک ترتیبی، با یک پیشبینیای پیش میبردم؛ یعنی مباحث اساسی و اصولیِ انقلابی را در خلال تفسیر آیات منتقل می کردم؛ دلم نمی خواست با کارهای ظاهری، دستگاه حسّاس بشود و جلوی کار ما را بگیرد.
من در صحبتم گفتم خواهش می کنم شعار ندهید؛ شعار نه حرف است، نه عمل است؛ حرف نیست، چون یک کلمه است؛ عمل نیست، چون یک صدایی است که از حنجرهی شما میآید بیرون؛ این را من در سخنرانی آنجا گفتم. هفتهی بعد در روز جلسه یکی از دانشجوها گفت من به مطلبی که هفتهی گذشته فلانی گفت، می خواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن. گفت ایشان گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ درحالیکه اتّفاقاً شعار هم حرف است، هم عمل. حرف است، برای خاطر اینکه یک کلمه است و مضمون مهمّی دارد؛ بله، یک جمله است لکن نشاندهندهی یک مجموعهی مضمون و محتوا است؛ بنابراین شما که اهل حرفید -ما اهل حرف بودیم؛ حرف می زدیم، بیان می کردیم- این حرف را باید مغتنم بشمرید. و امّا عمل است، برای خاطر اینکه برانگیزاننده است؛ شعارها انسانها را در صحنه میآورند، اینها را بسیج می کنند، جهت می دهند؛ پس عمل است.
بله، برخلاف گفتهی استاد -بنده را می گفت- که گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ شعار هم حرف است، هم عمل. آن جوان دانشجویی که آن روز این حرف را زد، امروز یکی از مسئولین کشور است که همهی شماها او را میشناسید.
من نشسته بودم آنجا و آماده بودم برای صحبت؛ وقتی گوش کردم، گفتم حق با این آقا است، راست میگوید؛ شعار هم حرف است، هم عمل است. حالا هم همین را بِهتان می گویم؛ اگر شعار، خوب، پُرمحتوا، پُرمضمون، حاکی از یک حقیقت قابل گسترش فکری انتخاب بشود، این می شود هم حرف، هم عمل؛ مطرح کردن آن جهتدهنده و برانگیزاننده است».[4]
2- مروری بر جنایت های آمریکا علیه ملت ایران
3- مبنای دینی مرگ خواهی برای ظالمان.
برخی با استدلال به آیهی 108 سوره مبارکه انعام که میفرماید: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»[5] به این نتیجه رسیدهاند که نبایست مرگ بر کسی گفته شود. ایراد روشنی که به این تلقی وارد است آن است که این آیه شریفه، مسلمانان را از دشنام دادن بر حذر داشته است نه از برائت جستن، لعن کردن و مرگ خواهی برای یک گفتمان مستکبرانه.
علاوه بر این باید گفت خود خداوند در آیاتی از قرآن مجید برای عده ای که در عنوان کلی ظالمین قابل جمع اند دوری از رحمت خداوند و مرگ خواسته است. برای مثال میفرماید: «قُتِلَ الْخَرَّاصُون: مرگ بر دروغگویان (دروغ پردازان)» (الذّاریات، 10). همچنین می فرماید: «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ * النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ * إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ * وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ * وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ: مرگ بر صاحبان آن خندقِ (آدمسوزی)، همان آتش مایه دار [شعلهور و انبوه]. * آن گاه که آنان بالاى آن [خندقِ آتش به تماشا] نشسته بودند. * و آنها به آنچه بر سر مؤمنان مى آوردند خود ناظر بودند (میدیدند مؤمنین چگونه در آتش میسوزند) * و آنها بر آن مؤمنان هیچ عیب و ایرادى نگرفتند جز آنکه به خداى مقتدر ستوده (صفات و افعال) ایمان آورده بودند». (البروج، 4 تا 8)
قرآن کتاب قصه نیست بلکه کتاب هدایت است و مومنان را آگاهی می بخشد. چه کسی است که امروزه این آیات را بخواند و به یاد سکوت آمریکا در قبال جنایت های عربستان در یمن و نسل کشی مسلمانان روهینگیایی در میانمار نیفتد. مرگ بر آمریکا که دروغ می گوید؛ و مرگ بر آمریکا که بر قتل عام مسلمانان و بیگناهان در فلسطین و بحرین و یمن و سوریه و میانمار سکوت کرده است و با قاتلان و کودکا نشان همپیمان گشته است. مرگ بر آمریکا که به دروغ دم از حقوق بشر می زند و از رژیم نژادپرست صهیونیستی حمایت بیچون و چرا می کند. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر همه مستکبرین و جنایتکاران تاریخ!
4-مخاطب شعار مرگ بر آمریکا کیست؟
تا اینجا اشاره شد که «شعار ضدّ آمریکایی، این فریاد کشیدن بر سر آمریکا از روی تعصّب، جهالت و لجبازی نیست؛ از روی منطق است؛ متّکی به یک پشتوانه و عقبهی منطقی و فکری است».[6]
حال می گوییم: «معلوم هم هست که مراد از «مرگ بر آمریکا»، مرگ بر ملّت آمریکا نیست، ملّت آمریکا هم مثل بقیّهی ملّت ها [هستند]، یعنی مرگ بر سیاست های آمریکا، مرگ بر استکبار؛ معنایش این است».[7] (همان)
پرواضح است شعار مرگ بر آمریکا به هیچ وجه به ملت آمریکا ناظر نبوده و هویت ملی آمریکا را نیز به چالش نمی کشد. بلکه مخاطب اصلی شعار مرگ بر آمریکا هویت سیاسی استکباری آن کشور است که از قضا در گذر زمان و با آمد و شد دولت های مختلف در آمریکا تغییری نکرده است. هویت استکباری و دستانداز به حقوق ملت ها و این شیطان بزرگ، هیچگاه تغییر ماهیت نداده و در چهره ها و نقاب های رنگارنگ، به اقدامات ظالمانه و شیطنت های خود در سراسر جهان ادامه میدهد. همین امر سبب شده است که شعار مرگ بر آمریکا که ابتکار مردم ایران بود، امروزه از زبان همه مستضعفین جهان شنیده شود.
پزوهش خبری // گروه سیاسی
[1]. هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد.
4. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان؛ 20/04/1394.
5- و آنهایى را که جز خدا مى خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد.
6.بیانات در جمع دانش آموزان و دانشجویان؛ 12/08/1395.
7.شعار مرگ بر آمریکا در گفتمان رهبر معظم انقلاب، ادبیاتی غنی دارد. برای آشنایی با این ادبیات رک:
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=11096