احزاب کاغذی؛ تاملی بر ضرورت تحزب در ایران
در حالی که بر اساس آخرین آمار موجود، نام بیش از 240 حزب در کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور ثبت رسمی شده و به عنوان احزاب قانونی شناسنامه دار، اجازه فعالیت قانونی در کشور به آنها داده شده است، اما واقعیت این است که تمام این احزاب فعالیت یکسانی ندارند و فعالیت جدی و موثر اکثر آنها، بیشتر در بستر زمانی «انتخابات» معنا و نمود مییابد به گونهای که گویا بهغیر از حداکثر 30 حزب، بقیه احزاب، در فرصت بین دو انتخابات، در رخوت و رکود به سرمیبرند.
این احزاب، که گویا نام و عنوانشان «تنها روی کاغذ» ثبتشدهاست و در فضای غیر از انتخابات، هیچ بروز و ظهوری، حتی درحد یک موضعگیری سیاسی داخلی یا خارجی هم ندارند، با «انتخاباتیشدن» فضای سیاسی کشور، جدیتر و پر سر و صدا وارد گود انتخابات میشوند، و سعی میکنند با یارگیری، و حمایت از نامزدهای انتخاباتی، در قد و قواره یک «حزب فعال» ظاهرشوند و بر آرای عمومی اثر بگذارند.
تاملی در رقابتهای سیاسی- انتخاباتی کشور نشان میدهد درحال حاضر، «قومیت»، و «گرایشهای طایفهای» دو مولفه اثرگذار بر جهتگیری سیاسی افکار عمومی و تعیین نامزدهای انتخاباتی است. این دو مولفه، از منظر برخی کارشناسان، نشانة توسعه نیافتگی سیاسی و نیز دوران گذار سیاسی به تحزب است. بر همین اساس، این کارشناسان، نگرش حزبی و «انتخاب بر اساس معیارهای تحزب» را برای حضور موثر در عرصههای سیاسی توصیه میکنند. زیرا معتقدند «انتخاب براساس تفکر مبتنی بر تحزب»، انتخابی علمی، آگاهانه، با برنامه و هدفمند است و بدیهی است خروجی چنین انتخابی، کشور را در مسیر رشد و توسعه قرار خواهد داد و هزینههای انتخاب نادرست را از دوش کشور برخواهد داشت. این درحالی است که انتخاب بر اساس معیارهای غیرتحزب و مبتنی بر نگاه سنتی قومی، قبیلهای و طایفه ای، فرصت سوز و هزینه بر است.
در کار حزبی، نامزد منتخب یک حزب، باید معیارهای تعریف شده و مورد نیاز برای قرارگرفتن در چتر حمایتی حزب متبوع را احراز کند. بدیهی است با وجود چنین معیارهایی، دیگر هر فردی نمیتواند بدون برنامه و هدف، وارد گود انتخابات شود و آرای حزب حامی خود را کسب کند. همین امر باعث خواهد شد از همان ابتدا افرادی با صلاحیت، توانمند، کارآمد، با برنامه و اثرگذار پا به میدان انتخابات گذارند.
از آنجا که کشور ما دوران گذار سیاسی را طی میکند و در مرحله آزمون و خطا و «تمرین تحزب» است، آنچنان که باید، کار حزبی علمی و دقیقی در کشور صورت نمیگیرد. شاید بر همین اساس باشد که حتی روند شکلگیری برخی احزاب نیز معکوس و برخلاف عرف معمول سیاسی و قواعد تحزب است؛ در کشورهای توسعه یافته، ابتدا حزب شکل میگیرد و سپس، این حزب، فرد یا افرادی را برای حضور در رقابتهای سیاسی و انتخاباتی، مطرح و از آنها حمایت میکند. درحالی که در کشور ما فرد بهصورت مستقل وارد رقابتهای سیاسی میشود، و پس از ناکامی و شکست سیاسی، تازه به فکر راهاندازی حزب میافتد یا اینکه در طول رقابتها میکوشد خود را به برند یک حزب تعریف شده الصاقکند و از حمایتهای آن برخوردار شود.
به هرحال، در خلا ناشی از نبود احزاب قوی و کارآمد، انتخاب مردم مبتنی بر گزارههای سنتی «قومیت و طایفهگرایی» خواهدبود؛ گزارههایی که امروزه با توجه به تغییرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و نیز جنس مطالبات مردم، دیگر پاسخگوی تمام جنبهها نیست.
از سوی دیگر، نامزدهای انتخاباتی نیز درچنین خلایی، یا مستقل وارد رقابتهای انتخاباتی میشوند، یا بهعلت فقدان تفکر حزبی، به احزاب ضعیف، ناکارآمد، فصلی و کاغذی گرایش پیدامیکنند که درچنین حالتی، شکست انتخاباتی آنها دور از ذهن نیست یا آنکه در بهترین حالت، فقط برای یک بار امکان رایآوری آنها وجود خواهد داشت و به تعبیر افکار عمومی، بهعنوان کاندیدای «یک بارمصرف» معرفی خواهند شد.
بنابراین، به نظر میرسد موفقیت در عرصه انتخابات، افزایش بینش سیاسی مردم، و دستیابی به توسعه سیاسی، درگرو حرکت در مسیر تحزب، و میداندادن به فعالیت احزاب قانونی است تا ضمن جلوگیری از هدررفت فرصتها و سرمایهها، انتخاباتی باشکوه برگزار شود که در آن، منافع ملی نیز تامین شود.
--------------------------------
بررسی و تحلیل : محمود گرجی