به گزارش خبرگزاري صداوسميا، اين کنفرانس با ايام بزرگداشت امام حسين بن علي (ع) يکي از پيشوايان بزرگ ميليونها نفر از مسلمانان جهان مقارن شده او نامي آشنا براي همه مردان و زنان آزاديخواه و عدالت جوئي است که با هر دين و آييني در طول تاريخ مسير تحقق ارزشهاي انساني و اخلاقي را دنبال نموده اند.
امام حسين (ع) فرزند امام علي (ع) و نواده پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) در 14 قرن پيش، جان خود، فرزندان و يارانش را در مبارزه اي نابرابر با دشمنان انسانيت و اخلاق فدا کرد تا براي هميشه تاريخ چراغ هدايت بشريت را فروزان نگاه داشته و به ما بياموزد که زندگي همراه با عزت ، شرافت و اخلاق تنها با مقاومت و ايستادگي در برابر زورگويان و ستمگران حاصل خواهد شد.
مايلم در ابتدا ضمن اشاره به مؤلفه هاي تأثيرگذار بر امنيت منطقه اي و بين المللي، تصويري روشن از محيط پرتلاطم امنيتي در غرب آسيا به شرح فوق ارائه نمايم.
ـ تداوم سرکوب مردم مسلمان فلسطين از سوي رژيم صهيونيستي که با زير پاگذاردن هنجارهاي انساني و حقوقي کشتار بي رحمانه زنان و کودکان و سالمندان را بدون توجه به اعتراضات جهاني ادامه مي دهد.
ـ تجاوز غيرقانوني و فاجعه بار عربستان سعودي به يمن و از بين بردن زيرساختهاي اقتصادي، خدماتي و درماني و کشتار غيرنظاميان بي گناه با استفاده از سلاحهاي ممنوعه که مصداق بارز جنايت جنگي است.
ـ تداوم بحران در سوريه و همکاري کشورهاي روسيه، سوريه، ايران و عراق براي مقابله با موج افسار گسيخته تروريسم در چارچوب قطعنامه هاي سازمان ملل متحد، اين اقدام که منجر به توفيقات قابل توجهي از بيجي تا حلب شده مصداق روشني از تأثيرگذاري مبارزه واقعي با تروريسم و معياري براي سنجش ناکامي اقدامات نمايشي است که با رهبري ايالات متحده آمريکا و تحت عنوان ائتلاف 60 کشور براي مبارزه با داعش شکل گرفت.
ـ به پايان رسيدن مذاکرات هسته اي ميان جمهوري اسلامي ايران و 1+5 و دستيابي به توافقي تحت عنوان برجام که با قرار گرفتن در مرحله اجراي آن افق جديدي در مناسبات منطقه اي و بين المللي پيش روي همه ما قرار خواهد گرفت.
ـ تداوم ناامني در افغانستان که عليرغم لشکرکشي و حضور گسترده نيروهاي نظامي ايالات متحده آمريکا و ناتو در اين کشور شرايط امنيتي آن به مراتب نگران کننده تر از گذشته است.
ـ کشته شدن جمع کثيري از مسلمانان شرکت کننده در مناسک حج که به عنوان فاجعه اي بي سابقه جهان اسلام را در بهت و ماتم فروبرد. اين رخداد تأس فبار در عربستان سعودي، ضمن آن که کفايت اين کشور در قبال تأمين امنيت مهمترين مراسم مذهبي مسلمانان جهان را با سؤالات جدي روبرو نموده نيازمند توجه جهان اسلام براي ريشه يابي علل وقوع اين فاجعه و تعيين تکليف وضعيت مفقودان است.
با اين مقدمه لازم مي دانم ضمن اشاره به اصول ثابت سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران که در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مبناي تعامل سازنده و مديريت بحرانهاي محيط امنيتي ايران بوده است اشاره اي گذرا داشته باشم:
ـ اتکاء به پشتوانه مردمي و توليد قدرت از مسير ايجاد مشارکت براي آحاد مردم در کليه امور حکمراني
ـ ارزشمداري همراه با واقع نگري
ـ عدم توسعه طلبي سرزميني و آغازگري جنگ
ـ تثبيت در درون بر اساس رويکرد استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي
ـ ارجح دانستن ارتقاء ظرفيتها و قابليتهاي بومي از طريق همکاريهاي منطقه اي براي رفع نيازمنديهاي اقتصادي، دفاعي و امنيتي
ـ اقدام متقابل و متناسب با هرگونه تخاصم خارجي
ـ همکاري و همراهي با ملل مظلوم و تحت سلطه که به دنبال استقلال و نفي سلطه بيگانه هستند
ـ مقابله با هر نماد و اقدامي که به نوعي آشکار و يا پنهان منجر به ناديده گيري، استحاله و يا انحراف هر يک از اين خطوط برجسته شود.
اين شاخص ها در درون و برون کشور تاکنون کارکردهاي متناسبي را داشته و دارد بطوري که برغم افت و خيزهايي که در اجراي اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي وجود داشته ، مسير مبتني بر استقلال جويي، آزادي طلبي و ارتقاء نقش و جايگاه جمهوري اسلامي در داخل و در عرصه منطقه اي و بين المللي با قدرت طي شده است.
مهمترين شاهد مثال اين روند در دوران 8 سال دفاع مقدس به منصه ظهور رسيد. چنانکه با تحميل جنگي ويرانگر و هدف قرار گرفتن نمادهاي منبعث از استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي از سوي دشمن متجاوز، هيچگاه باورها و اصول نظام مورد خدشه قرار واقع نشد و در عرصه سياست داخلي با برگزاري مرتب انتخابات گسترده و پرشور و تقويت پشتوانه مردمي و در عرصه سياست خارجي با پيگيري رويکرد استقلال جويانه، مسير اصلي انقلاب اسلامي بدون تنازل پيگيري شد.
پس از پايان جنگ تحميلي نيز که به شهادت جمع زيادي از سرمايه هاي انساني کشور ما منجر شد فرهنگ استقلال جويي، آزادي طلبي و دفاع از جمهوري اسلامي در قالب فرهنگ مقاومت نهادينه شد و مدافعان آن در پهنه و گستره اي به وسعت ايران بزرگ در هر شهر و روستايي که در جنگ شهيدي داشته است گسترده گرديد.
اگر چه پس از جنگ نيز حمله به موجوديت ژئوپولوتيک، موجوديت علمي، موجوديت هويتي و فرهنگي ايران و همچنين موجوديت استقلال اقتصادي مبتني بر تجربيات شکست خورده قبلي به شکل مرحله اي بازسازي و از سوي دشمنان انقلاب اسلامي و به ويژه ايالات متحده آمريکا عليه ايران اعمال شد ليکن مقاومت و تسليم ناپذيري ايران در کنار راهبردهاي غلط دشمنان منطقه اي در رقابت هاي منطقه اي فرصت هايي را براي انقلاب اسلامي در منطقه پيراموني فراهم و مشکلات اقتصادي جهاني و ناهمگني و تعارض و تضاد سياست هاي قدرتهاي جهاني و متحدين منطقه اي آنها انقلاب اسلامي را به سکوي با ثبات و مقتدر و مستقل منطقه منتقل کرد.
مقاومت و ايستادگي در کنار توسعه علمي و فني و پيشرفت در حوزه هاي هسته اي ، نانو، بيو، راهبرد وادارسازي ايران به تسليم و توقف را به شکست کشاند و چاشني تهديدات توخالي نيز نتوانست از اراده مردم ايران براي زندگي همراه با استقلال و نفي سلطه جلوگيري کند.
بر اين اساس مذاکره براي متوقف سازي پيشرفت فني و باز داشتن جمهوري اسلامي ايران از دستيابي به قابليتي که هيچگاه به دنبال آن نبوده است (سلاح هسته اي) تنها گزينه در اختيار طرف مقابل بود که با پيگيري سياست تعامل سازنده از سوي جمهوري اسلامي به تولد برجام منجر شد.
اکنون و در آستانه اجراي برجام جا دارد که مروري گذرا داشته باشيم به شرايط جمهوري اسلامي ايران و منطقه پس از برجام ؛
متناسب با اهداف و مقاصد بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي سه سناريو براي شرايط بعد از برجام متصور است.
سناريوي اول: شکل گيري فضاي جديد همکاري و تعامل سازنده (اين سناريويي است که ايران دنبال مي کند)
سناريوي دوم: شکل گيري رقابت مخرب بر پايه ي موازنه قدرت (اين سناريويي است که آمريکا دنبال مي کند)
سناريوي سوم: آتش افروزي و بحران آفريني منطقه اي (اين سناريويي است که رژيم صهيونيستي دنبال مي کند)
توضيح سناريوي اول:
* ايران قدرت بزرگ منطقه اي است اما هيچگاه به دنبال هژموني بر منطقه و يا تحميل الگوي حکومتي جمهوري اسلامي نيست. ايران معتقد است بازي با حاصل جمع صفر (يکي ببرد و ديگري ببازد) نمي تواند براي منطقه امنيت ساز و ثبات آفرين باشد.
* بحران هاي منطقه نوعاً راهکارهاي منطقه اي دارد و قطعاً بدون کمک جمهوري اسلامي ايران، بحران هاي منطقه نمي تواند راه حل پايدار باشد.
* قدرت نظامي و به ويژه موشکي ايران جنبه دفاعي بازدارندگي دارد. در دکترين نظامي ايران، ما آغازگر هيچ جنگي نخواهيم بود اما در صورت بروز جنگ، قوي ظاهر خواهيم شد.
* در برآوردهاي امنيت ملي، ما دو تهديد ثابت داريم يکي رژيم صهيونيستي و ديگري آمريکا، ما کشورهاي منطقه را تهديد خود تلقي نمي کنيم، برخي از کشورها آزار و اذيت هايي دارند و عده اي هم به دنبال کشاندن آنها به سمت درگيري با ايران هستند اما ما آنها را تهديد تلقي نمي کنيم.
* سهم بودجه نظامي ما از تک تک کشورهاي کوچک خليج فارس هم کمتر است. ايران به دنبال شکل گيري رقابت تسليحاتي نيست و به حداقل هاي ممکن بسنده مي کند.
* ما براي پيشرفت، نياز به امنيت داريم، امنيت ايران هم در گرو امنيت منطقه است. پس ما به دنبال امنيت در منطقه هستيم. به صورت طبيعي وقتي متحدين ما در منطقه حاکم هستند آنها هم براي موفقيتشان نياز به امنيت دارند. پس اتهامي که برخي از چهره هاي غربي و به خصوص رژيم صهيونيستي به ايران مي زنند که ايران به نبال بي ثبات سازي در منطقه است واهي است.
* ما به دنبال تقويت همگرايي و همکاري منطقه اي با نهادينه سازي مکانيسم هاي دو جانبه و چند جانبه براي تحکيم امنيت و تقويت ثبات در منطقه هستيم.
* معتقديم اگر بند 8 قطعنامه 598 اجرا شده بود، ديگر اشغال کويت صورت نمي گرفت و منطقه در مدار دخالت نظامي بيگانه و اشغال گري قرار نمي گرفت و اين اتفاقات بعدي هم رخ نمي داد.
(بند 8 قطعنامه 598 از دبيرکل درخواست مي کند که با مشورت ايران و عراق و ديگر کشورهاي منطقه، راه هاي افزايش امنيت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد)
* تروريزم، امروز بزرگترين تهديد امنيتي منطقه است. مقابله با اين تهديد اولاً بايد جامع و فراگير و دربردارنده تمامي ابعاد باشد، ثانياً بايد با مشارکت جمعي کشورهاي منطقه باشد. دخالت قدرت هاي فرامنطقه اي به پيچيدگي اين بحران مي افزايد (مشکلاتي که مي آفرينند، بيش از کمکهاي آنهاست)
توضيح سناريوي دوم:
* در اين سناريو، بايد با قدرت منطقه اي ايران مقابله شود اما نه به روش مستقيم بلکه از طريق ايران هراسي و تهديدسازي از ايران تا بتوانند هم توان کشورهاي منطقه را به مقابله با ايران بسيج کنند، هم بتوانند نياز کشورهاي منطقه به خودشان را افزايش دهند و با دعوت آنها حضور نظامي خود در منطقه را تقويت کنند و هم بتوانند سلاح هاي خود را بفروشند.
* رفتار آمريکا با کشورهاي شوراي همکاري، تلاش فرانسه براي تقويت نظامي در خليج فارس، برنامه انگليس براي توسعه حضور نظامي در خليج فارس يعني نظامي تر کردن منطقه و دميدن به آتش جنگ.
* 5 ماه قبل و در آستانه دستيابي به توافق برجام، اوباما با دعوت از سران کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس به کمپ ديويد، بحث رفع نگراني و اطمينان بخشي نسبت به تهديد ايران را در دستور قرار داد و بحران ساختگي جديدي از موضوع قدرت ايران را شکل داد.
* پول کشورهاي عربي که بايد صرف رفاه مردم خودشان و آباداني کشور مصرف شود به سمت ذخاير تسليحاتي کشيده شد. قدرت نظامي کشورهاي عربي که بايد متوجه تهديد اصلي جهان اسلام يعني رژيم صهيونيستي باشد، به انحراف کشيده شد. تشکيل ارتش کشورهاي عربي که هيچگاه ايده آن هم براي مقابله با دفع تجاوز رژيم صهيونيستي مطرح نشده بود، در برابر تهديد واهي ايران کليد خورد. براي رفع تخاصم با اسرائيل و آزادسازي سرزمين هاي عربي اشغال شده، بجاي مقاومت راهکار مصالحه و گفتگو را انتخاب کردند اما در برابر سوء تفاهمات با ايران روش مخاصمه. بر اساس برآورد ما، اينها انتخاب خودشان نبوده است بلکه مديريت پنهاني بوده که در راستاي اين سناريو، آنها به اين رويکرد کشيده شوند.
* ما قرائن بسيار و متقني در دست داريم که آمريکا به دنبال مقابله مؤثر با داعش و تروريزم در منطقه نيست و نگاه ابزاري به آن دارد و آنرا مديريت مي کند. شکل دهي جنگهاي قوميتي هويتي کنترل شده براي مهار قدرت ايران در راستاي راهبردهاي آمريکا در منطقه است. امروز کانون هاي بحران ، عمدتاً در حوزه هاي قدرتي ايران جريان دارد. ابتدا عراق و افغانستان بود، امروز به سوريه و يمن و لبنان هم کشيده شده و توسعه جغرافياي بحران در حوزه هاي قدرت ايران دستور کار آمريکاست.
* آمريکا در راستاي موازنه قدرت و تضعيف قدرت منطقه اي ايران در برابر تهاجم نظامي ائتلاف شکل گرفته به رهبري عربستان به يمن سکوت و آن را تشويق مي کند. آمريکا راهبرد مشغول سازي ايران به دفاع از متحدينش در منطقه را بعد از برجام به شدت بيشتري دنبال خواهد کرد.
* بازي با قيمت نفت و ماجراجويي در ساير پرونده ها و اتهامات واهي مثل مسائل حقوق بشري و حمايت از تروريزم، الزامات سناريوي دوم است.
توضيح سناريوي سوم:
* برآورد ما اين است که دولت فعلي آمريکا، از اين سناريو حمايت نمي کند و تنها رژيم صهيونيستي حامي اين سناريو است.
* با توجه به ناکامي رژيم صهيونيستي در جلب همراهي آمريکا در حمايت از اين سناريو و مشکلاتي که رژيم صهيونيستي در مرزها و در داخل مناطق اشغالي دارد، شرايط را براي ورود در اين سناريو به هيچ وجه مهيا نمي بيند.
* اولويت رژيم صهيونيستي، بعد از ناکامي در همراه سازي آمريکا در بر هم زدن ميز مذاکرات و توسل به اقدام نظامي، در مقطع فعلي راهبرد به شکست کشاندن برجام است، تا مجدداً فضاي نظامي حاکم شود و اگر در اين راهبرد هم شکست بخورد به ناگزير خود را به سناريوي دوم همراه مي سازد.
جمعبندي:
1ـ اعتقاد داريم هيچکدام از بحران هاي منطقه راه کار نظامي ندارد. البته برتري در ميدان دست طرف ها را در مذاکره تقويت مي کند اما سرانجام بايد در پشت ميز مذاکره، توافق شود.
2ـ جمهوري اسلامي ايران براي توسعه و پيشرفت و در راهبرد تعامل سازنده با منطقه و جهان، نياز به ثبات و امنيت در داخل و منطقه دارد.
3ـ ايران، راه حل بحران هاي منطقه را در شکل گيري ساز و کار منطقه اي مي بيند و آمادگي خود براي نشست با طرف هاي اصلي درگير در بحران يعني عربستان و ترکيه براي بررسي مسائل منطقه را اعلام کرده و باز هم اعلام مي کند در هر سطحي سياسي، نظامي يا امنيتي اين گفتگوها آغاز شود.
4ـ کنفرانس امنيتي مونيخ فرصتي است که بايد اين کنفرانس در برابر برخوردهاي دوگانه اي که امروز در مقابله با تروريزم و مسلح سازي معارضين و حمايت از بمباران مناطق مسکوني، قتل کودکان و زنان و غيرنظاميان و بحران آوارگي صورت مي گيرد، واکنش مناسب نشان دهد.
آنچه امروز نياز منطقه براي حل بحران است، گفتگو بر پايه منطقه و انصاف است و نه قدرت نظامي و مالي و تبليغاتي و ايران همواره آمادگي خود را براي ميدان آوردن ظرفيت هايش در حل و فصل اين بحران ها اعلام کرده است.