به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از پایگاه اینترنتی روزنامه لبنانی السفیر، سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان در گفتگویی اختصاصی با خبرنگار این روزنامه در پاسخ به این سئوال که، تفسیر شما از حمله اسرائیل به یکی از اهداف حزب الله در نزدیکی مرزهای لبنان و سوریه چیست؟ گفت: برداشت ما از حمله اخیر اسرائیل آن است که این رژیم تلاش می کند از شرایط موجود برای تغییر قواعد بازی یا به تعبیری دقیق تر تغییر قواعد نبرد و درگیری استفاده کند.
رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر تلاش می کرد به مرحله ای در جنوب برسد که بتواند چند متر به داخل خاک لبنان وارد شود، اما این مسئله از طریق یونیفل و ارتش لبنان حل و فصل می شد(مانع از نفوذ آن می شدند). از نیروهای مقاومت هم انتظار نمی رود در سراسر مرزها حضور داشته باشد تا مانع از آن شود که سربازان اسرائیلی چند متر به داخل خاک لبنان نفوذ کنند.
اما در مقطع اخیر مشخص شد که اسرائیل تلاش می کند به عمق خاک لبنان نفوذ کند و چندین بار هم نفوذ کرد این اقدام هم برای تحقق اهداف مختلفی از جمله شناسایی میدانی بوده است زیرا شناسایی هوایی، همه مشکلات را حل نمی کند، چون زوایایی وجود دارد که شناسایی هوایی، نمی تواند صحت آن را تضمین کند و برخی اطلاعات جزئی هم جز با شناسایی هوایی تکمیل نمی شود، از این رو نمی توان از شناسایی زمینی و میدانی بی نیاز شد. البته ممکن هم هست که این نفوذها با هدف نصب تجهیزات جاسوسی بوده باشد مانند تجهیزاتی که در شبکه ارتباطات کابلی در جنوب کشف شد و امکان هم دارد که هدف اسرائیل از نفوذ به داخل خاک لبنان، مین گذاری به منظور کشتن افراد باشد. بنابراین ورود به خاک لبنان به خاطر مجموعه ای از اهداف است.
در آن مقطع ما تصمیم گرفتیم در منطقه اللبونه، که منطقه ای در عمق خاک لبنان است نه آن که ده یا بیست متر از مرز فاصله داشته باشد، دو عدد مین بزرگ کار بگذاریم. وقتی آن مین ها در آن مرحله منفجر شد یکی از اهداف آن عملیات دادن این پیام به دشمن بود که ما اجازه تغییر قواعد بازی را نمی دهیم و در هر جایی که بخواهد وارد خاک لبنان شود و ما اطلاع داشته باشیم با آن مقابله خواهیم کرد. ما عزم، اراده و شجاعت لازم را برای رویارویی داریم.
دشمن صهیونیستی به مرور زمان ممکن است به این برداشت اشتباه رسیده باشد که مقاومت احساس شرمندگی و ضعف می کند و دچار سردرگمی، ترس و وحشت است ـ همان گونه که گروه دیگر در لبنان تلاش می کند چنین تعمیمی بدهد ـ و همین برداشت اشتباه، رژیم صهیونیستی را به تغییر دادن قواعد درگیری تشویق می کند. ارزش مین منفجر شده در منطقه اللبونه در آن زمان، در دادن این پیام بود که مقاومت، به رغم آن که در سوریه می جنگد، اما چشمش باز و آماده مقابله (با دشمن صهیونیستی) است.
قرار بود ـ به شکل بسیار طبیعی ـ انفجار لبونه به کشته شدن تعدادی از سربازان دشمن منجر شود اما کسی کشته نشد و تنها چند تن زخمی شدند. ما مسئول کشته یا زخمی شدن آنها نیستیم زیرا ما صرفا یک عملیات نظامی معمولی انجام داده ایم.
روشن است که اسرائیل بعد از عملیات اللبونه محاسبات خود را بر این اساس انجام داد که مسئله آسان نیست. من در آن زمان در مراسم عیتا الشعب به شکل صریح و علنی از این مسئله سخن گفتم و گفتم زمان گردشگری(و تفریح نیروهای اسرائیل) در مرزهای لبنان گذشته است البته مقداری با احتیاط حرف زدم و گفتم: هرجا متوجه شویم که نیروهای اسرائیل پیش می آیند یا به مرزها تجاوز می کنند با آنها مقابله خواهیم کرد و برای آن که کسی نگوید اسرائیل در جایی پیشروی کرده و ما واکنش نشان نداده ایم گفتم: هر جا که متوجه شویم.
این مسئله حل و فصل می شود، و تا این ساعت معلوم نیست تجاوزی از مرزها صورت گرفته باشد جز آنچه در مرزها در میان خط فنی و خط آبی رخ داد که سربازان اسرائیلی ده متر یا چهار متر وارد خاک لبنان شدند و چند روز پیش، مشخصا در روز پایین کشیدن پرچم ها در خله ورده ... آنها چهارده متر وارد خاک لبنان شده بودند.
نصر الله در ادامه در خصوص این مسئله که دشمن صهیونیستی بسیاری از حملات خود به سوریه و حتی حمله اخیر خود به «جنتا» را به بهانه جلوگیری از انتقال سلاح های پیشرفته برای حزب الله توجیه کرده است گفت: بله، اسرائیل تلاش می کند یک چیز را جا بیندازد و آن این ادعا است که اگر از ارسال هرنوع سلاح پیشرفته برای حزب الله با خبر شود حتی اگر وارد خاک لبنان هم شده باشد آن را بمباران خواهد کرد.
دشمن صهیونیستی از سالها پیش این مطلب را تکرار می کرد اما شدت آن در ماههای اخیر افزایش یافته است.
البته ما قرار نیست که بگوییم سلاح دریافت کرده ایم یا نکرده ایم، زیرا نمی خواهیم وارد جنگ رسانه ای با دشمن بشویم و به او بگوییم که سلاح هایی را وارد کرده ایم و تو نتوانسته ای آن را بمباران کنی، فعلا دنبال این مسئله نیستیم.
نصر الله افزود : دشمن به پایگاه جنتا حمله کرد، اما حتی تا این لحظه رسما مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است. رسانه های اسرائیلی از این مسئله سخن گفتند و تحلیلگران این رژیم نیز تحلیل و تفسیرهایی درباره آن ارائه کردند ولی تا این لحظه هیچ بیانیه رسمی در این زمینه صادر نشده و اسرائیل مسئولیت آن حمله را برعهده نگرفته است. ولی نزدیکان به این رژیم، کسانی که رژیم صهیونیستی آنها را به خدمت می گیرد، ادعا کردند که هدف از حمله، کاروانی بوده است که سلاح های پیشرفته برای حزب الله منتقل می کرده است، در حالی که این ادعا صحت ندارد.
می توان در تحلیل این حادثه گفت : هدف واقعی این حمله فراتر از یک هدف فیزیکی مشخص بوده و یک هدف دیگر داشته است. این حمله در حقیقت نوعی نبض سنجی بوده و به منزله تغییر معادله و تغییر قواعد درگیری است یعنی هدف اسرائیل آن بود که به یک پایگاه نظامی حزب الله حمله کند و حزب الله به علت درگیر بودن در جبهه سوریه در قبال این حمله سکوت کند و پاسخ آن را ندهد در نتیجه این اقدام، زمینه را برای حملات آینده هموار خواهد کرد زیرا اگر در مقابل این مسئله سکوت شود ممکن است فردا دشمن به یک کامیون، یک هدف یا یک منزل در هر مکان دیگری با این ادعا که سلاح پیشرفته است و ما باید هر سلاح پیشرفته حزب الله را هدف قرار دهیم، حمله کند.
حتی مکانی را که دشمن انتخاب کرد، (به دلایل زیر) حساب شده بود؛ نخست آن که ؛ دشمن یک هدف نظامی را در تپه ها انتخاب کرد که شهروندان غیرنظامی در کنار آن حضور ندارند.
دوم آن که ؛ وضعیت منطقه مبهم است که آیا خاک لبنان است یا خاک سوریه. در آن منطقه زمین هایی لبنانی وجود دارد که سوری ها مالک آن هستند همان گونه که زمین هایی سوری وجود دارد که در تملک لبنانی ها است.
ما وقتی بیانیه صادر کردیم بدان خاطر بود که تاکید کنیم با هرگونه تغییری در قواعد درگیری مخالفیم.
اکنون این اطلاعات را برای نخستین بار در مصاحبه با السفیر می گویم ؛ بله مین کار گذاشته شده در مزارع شبعا که تا این ساعت حزب الله مسئولیت آن را برعهده نگرفته است کار مقاومت بود. یعنی حزب الله آن را کار گذاشته بود و این همه پاسخ ما نیست بلکه بخشی از پاسخ به حمله اسرائیل است. ما نمی خواهیم خودمان را مقید و ملزم به سیاست اعلام تمام کارهایی بکنیم که انجام می دهیم، این یک سیاست جدید است.
قبلا در جریان فعالیت مقاومت در جنوب لبنان، سیاست ما آن بود که هر کاری را که انجام می دهیم مسئولیت آن را برعهده بگیریم(و رسما اعلام کنیم).
اکنون قصد نداریم واکنشی چه در تکذیب و چه در تایید مسئولیت خود نشان دهیم، ممکن است ما در آن اقدامات دست داشته باشیم یا دست نداشته باشیم. اما در مسئله مین گذاری در مزارع شبعا ما مسئولیت آن را برعهده می گیریم و می گوییم این بخشی از پاسخ ما به دشمن است. البته دشمن صهیونیستی صد در صد فهمید که این عملیات کار حزب الله است. مطالبی که روی تویتر منتشر شد مبنی بر این که داعش مسئولیت این عملیات را برعهده گرفته است از جانب هیچکس جدی گرفته نشد. رژیم اسرائیل این پیام را به خوبی دریافت کرد که هیچ تغییری در قواعد درگیری نباید رخ بدهد و نیروهای مقاومت تصمیم، عزم، اراده، جدیت و شجاعت لازم را برای پاسخ دادن به تحرکات آن دارد.(مفهوم پیام به دشمن آن بود که: تو به یک هدف نظامی حمله کردی و مقاومت هم در پاسخ به آن، به یک هدف نظامی حمله کرد.)
بعد از عملیات مزارع(شبعا) پیام روشن بود و مفاد آن این بود که ما به تحرکات دشمن پاسخ می دهیم و اجازه تغییر قواعد درگیری به نفع دشمن را نمی دهیم زیرا مسئله در اینجا مسئله قواعد درگیری نیست بلکه مسئله بازدارندگی است.
اگر دشمن صهیونیستی بار دیگر تعرضاتش را از سرگیرد و هواپیماها یا توپخانه ایش ـ با بهانه و بدون بهانه ـ اهداف نظامی را گلوله باران کنند و سپس حملات خود را به اهداف غیرنظامی گسترش دهند این بدان معنی است که تمام دستاوردهای سالهای گذشته و دست کم تفاهم و توافقات آوریل 1996 تا 2006 و تا امروز همگی از بین رفته است. اکنون مقاومت از هر زمانی قدرتمندتر است.
سید حسن نصر الله در پاسخ به این سئوال که آیا به نظر شما دشمن این پیام را دریافت کرد؟ گفت: بله، البته. همه اسرائیلی ها چه نظامیان، چه نیروهای امنیتی، چه رسانه ها و چه کنست وقتی این مسئله را ارزیابی کردند همه آنها این عبارت را به کار بردند که: عملیات در مزارع شبعا پیام روشنی از طرف حزب الله است مبنی بر این که این گروه از ورود به جنگ با اسرائیل ترس ندارد.
خبرنگار روزنامه پرسید: آیا با توجه به حضورتان در سوریه می توانید وارد جنگ با اسرائیل بشوید؟
دبیرکل حزب الله لبنان پاسخ داد: در خصوص قدرت و توانایی باید بگویم مقاومت ـ صرفنظر از آنچه در سوریه جریان دارد و صرفنظر از درگیری اش در جنگ سوریه ـ مسلما بسیار قوی تر از سال 2006 است. این اغراق نیست بلکه یک حقیقت است، چه در بعد نیروی انسانی، تعداد نیروها، و چه از بعد توانایی های رزمی از نظر آموزش و ... زیرا در این زمینه حتی پیش از حوادث سوریه، پس از جنگ 2006 یک برنامه منسجم در این زمینه تنظیم شد که هدفش افزایش سطح توانمندی کادر نیروی انسانی، سطح فکری، اطلاعاتی، درک و برنامه ریزی، فرماندهی و مدیریتی بود. بنابراین نیروی انسانی مقاومت مسلما بسیار بیشتر از سال 2006 است و توانایی های مادی آنها هم بسیار بیشتر از سال 2006 است و اسرائیل هم این را می داند. بنابراین، چه جنگی در سوریه باشد یا نباشد، اگر دشمن صهیونیستی جنگی را به لبنان تحمیل کند مقاومت در لبنان، به رغم حوادث جاری در سوریه، بسیار بهتر از سال 2006 در مقابل دشمن خواهد جنگید. این مسئله ای کاملا قطعی است. جنگ هیچ سودی برای اسرائیل ندارد.
سید حسن نصر الله در پاسخ به این سئوال که: آیا اسرائیل در شرایط کنونی به سمت به راه انداختن جنگ علیه لبنان پیش خواهد رفت، و آیا جبهه درگیری محدود خواهد بود؟ گفت: رژیم صهیونیستی محاسبات خاص خود را دارد. چندی پیش ایهود باراک در یک سخنرانی(این ها وقتی از سمت هایشان کنار می روند به سخنرانی روی می آورند) هشدار داد، و این هشدار وی از بعد فنی و تکنیکی درست هم هست، که فناوری دقیق موشکی به مرور زمان به یک فناوری در دسترس از نظر کمیت و کیفیت تبدیل خواهد شد و ممکن است گروههایی مانند حزب الله، جنبش جهاد اسلامی و جنبش حماس و ... به آن دست پیدا کنند در نتیجه این گروههای مقاومت ـ و به ویژه حزب الله ـ می توانند به هر هدفی در هر فاصله ای در عمق خاک فلسطین اشغالی(البته باراک از کلمه اسرائیل استفاده کرد) حمله کنند.
رئیس ستاد مشترک ارتش دشمن صهیونیستی می گوید: وقتی جنگ آینده آغاز شود نخستین موشکی که حزب الله شلیک می کند وارد پنجره دفتر من خواهد شد. منظور وی آن است که مقاومت در لبنان موشک های دقیقی در اختیار دارد که به تل آویل می رسد و وارد پنجره دفتر رئیس ستاد مشترک ارتش خواهد شد.
از این رو، اسرائیل وقتی تصمیم گیری درباره جنگ را بررسی می کند، این سئوال را برای خود مطرح می کند که: آیا قادر به پیروزی در جنگ با مقاومت در لبنان هست؟ صرفنظر از همه آنچه در منطقه رخ داده است، محاسباتی نظامی وجود دارد که با قدرت مطرح است. بنابراین در پاسخ به این سئوال می گویم: تصمیم گیری درباره به راه انداختن جنگی جدید در منطقه برای اسرائیل آسان نیست، و این به خاطر احتمالات و ماهیت نبردی است که ممکن است رخ دهد و دستاوردها و خساراتی که ممکن است برای اسرائیل در پی داشته باشد.
رژیم اسرائیل درخصوص هر جنگی در آینده یک اصل اساسی را مد نظر دارد و آن اصل مورد توافق همه رهبران سیاسی، نظامی و امنیتی آن است که این رژیم وارد هیچ جنگی با مقاومت در لبنان نشود مگر زمانی که مطمئن باشد که جنگی سریع و سرنوشت ساز است و به پیروزی قطعی و آشکار دست خواهد یافت.
دفعه قبل، نبردها به شمال فلسطین اشغالی، مرکز و شهر عفوله کشیده شد اما اکنون از تل آویو سخن گفته می شود. اسرائیل این را می داند. این رژیم نمی تواند یک جنگ طولانی را تحمل کند که در جریان آن عمق خاک فلسطین اشغالی در معرض حملات دقیق و مشخص قرار گیرد.
دبیرکل حزب الله لبنان در پاسخ به این سئوال که: آیا دشمن صهیونیستی می تواند تضمین کند که در جنگ با لبنان می تواند به پیروزی سریع و قاطع دست یابد؟ گفت: تا این ساعت هیچکس در اسرائیل چنین چیزی را نمی گوید. این گروه یاد گرفته اند که انتظارات و سقف توقعاتشان را بالا نبرند از ترس آن که مبادا نتوانند چیزی از این توقعات را محقق کنند.
براساس داده های سیاسی ما معتقدیم که تفاوتی میان وضع موجود و وضع گذشته وجود ندارد(تغییر خاصی رخ نداده است) ممکن است گفته شود اوضاع جهان عرب اکنون بد است، پاسخ آن است که: کی وضع جهان عرب در مقابل اسرائیل مانع و بازدارنده بوده است یا اسرائیل زمانی که تصمیم به تجاوز به لبنان، غزه، سوریه یا هر کشور عربی دیگر گرفته است کی اصلا وضع جهان عرب را در محاسباتش لحاظ کرده است؟
برعکس، من وضع سیاسی کنونی را بهتر از سال 2006 می دانم. دست کم در سال 2006 بیشتر کشورهای عربی از جنگ اسرائیل علیه مقاومت حمایت می کردند. عربستان آشکارا از آن جنگ حمایت می کرد. هشت کشور دور هم جمع شدند و در همان روزهای آغاز جنگ با صدور بیانیه ای ما را محکوم کردند و روسها تلاش می کردند نفسی تازه کنند.
اکنون، با توجه به فضای منطقه ای و بین المللی من معتقدم وضع ما بهتر است. مقاومت در لبنان ـ اگر مسائل را به طور نسبی و مقایسه ای در نظر بگیریم ـ وضع منطقه ای و بین المللی اش بهتر از آستانه جنگ 2006 است.
از این رو، اکنون مصلحت اسرائیل در آن است که اجازه دهد ملت های منطقه سرگرم درگیریهای داخلی خود باشند. اکنون اسرائیل نیازمند آن است که ملت های عرب و مسلمان این رژیم را فراموش کنند. آغاز هرگونه جنگ جدید از سوی اسرائیل، اولویت نبرد با دشمن صهیونیستی را در ضمیر و وجدان مردم در جهان عرب مجددا مطرح خواهد کرد و اسرائیلی ها مجبور نیستند دست به چنین کاری بزنند.
برهمین اساس من می گویم طبق داده های نظامی و میدانی از یک سو و داده های سیاسی از سوی دیگر، بعید است که اسرائیل جنگی را علیه لبنان آغاز کند.
سید حسن نصر الله در پاسخ به این سئوال که: عملیات تروری که در حومه بیروت رخ داد و در جریان آن شهید حاج حسان اللقیس ترور شد در کجای این معادله قرار می گیرد؟ آیا مطمئنید که این عملیات کار اسرائیل بود؟ گفت: برداشت ما از این عملیات این است، و داده های اولیه هم این را نشان می دهد.
گزارشگر روزنامه گفت: این مسئله وحشتناکی است که اسرائیل تا این حد نزدیک شده باشد(نفوذ کرده باشد).
سید حسن نصر الله گفت: مشکل آن است که اسرائیل همیشه نزدیک بوده است.
دبیرکل حزب الله لبنان گفت: پس از بمبگذاریهایی که در ضاحیه جنوبی رخ داد ، میزان حمایت از ورود نظامی حزبالله در سوریه افزایش یافته است ، حتی برخی از اعضای جریان چهارده مارس از حضور ما در سوریه حمایت می کنند.
سید حسن نصر الله در پاسخ به سوالی به این مضمون که «در سایه حوادث یبرود و منطقه القلمون و با توجه به اقداماتی که در داخل اتخاذ شد، آیا خطر انفجارها کاهش یافته یا اینکه همچنان به قوت خود باقی است»، گفت: می توان گفت که خطر وقوع انفجارهای تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا کرد و این امر یا به علت تحولات میدانی در منطقه القلمون است که منجر به بسته شدن بسیاری از پایگاههای بمب گذاری خودروها و شناسایی مراکز وابسته به آن از سوی نیروهای سوریه در شهر یبرود و در منطقه راس العین شد یا به علت تلاشهای امنیتی ویژه ای است که ارتش لبنان و دستگاههای رسمی اطلاعاتی در زمینه انهدام شبکه های مسئول واردات، توزیع و منفجر کردن خودروهای بمب گذاری شده، انجام داده اند.
به طور کلی می توانیم از کاهش چشمگیر خطر انفجارها سخن بگوئیم اما نمی توانیم بگوئیم که این خطر کاملا منتفی شده است .این مساله به تلاشهای بیشتری چه در مرزهای سوریه و چه در داخل لبنان، نیاز دارد .
سید حسن نصر الله در پاسخ به این سوال که « برخی در رسانه ها می گویند که ساکنان ضاحیه جنوبی لبنان به علت اقدامات امنیتی، احساس خفقان می کنند و پدیده انتقال و جابجایی از جنوب لبنان به مناطق دیگر تشدید شده است آیا این مساله روابط میان مقاومت وطرفداران آن را خدشه دار نمی کند؟»، افزود: این تحلیل دقیقی نیست و مبالغه آمیز است هر کسی می تواند در منطقه جنوب لبنان گشت بزند و «ازدحام» را ببیند. هیچ جایجایی یا مهاجرتی از ضاحیه جنوبی به مناطق دیگر صورت نگرفته است. ممکن است در برخی خانوده ها به صورت شخصی و به شکل بسیار محدود، جابجایی رخ داده باشد و این مساله صدمه و ضرری ندارد بلکه برعکس می تواند فشار را از روی منطقه ضاحیه جنوبی کم کند . بهر حال حالت خفقان در ضاحیه جنوبی به علت جمعیت زیاد و انبوه آن وجود دارد.
اما جابجایی یا مهاجرتی وجود ندارد ؛ موارد جایجایی بسیار نادر و شخصی است و این مساله با توجه به انفجارها و تهدیدهای موجود، امری طبیعی است. این از یک سو، و از سویی دیگر، روحیه افراد است. آنچه در رسانهها در این خصوص گفته شده، نمیگویم غیردقیق است، بلکه نادرست است.
وی افزود: بمبگذاریهایی که در ضاحیه یا بئر حسن یا هرمل یا لبوه رخ داد، بهعکس، میزان حمایت از ورود نظامی حزب الله در سوریه را افزایش داد. این را بر اساس نتیجه نظرسنجیها ، اطلاعات و بررسیها میگویم نه اینکه خودم بگویم. این حقیقت ماجرا بود که گفتم. حتی برخی کسانی که مردد بودند، موضعشان را عوض کردند. زیرا در نظرسنجیهایی که انجام میدهیم سه دسته هستند؛ موافق، مخالف و مردد. کسانی که مردد بودند اکنون موافق شده اند و حتى برخی مخالفان نیز الان موافق هستند.
چند روز پیش، وقتی در «عیناتا» اعلام کردم که ما دیر وارد (سوریه) شدیم، در حقیقت داشتم از این روحیه حرف میزدم. در حقیقت نوعی روحیه وبرداشت در میان مردم هست که نشان میدهد که ما دیر به سوریه رفتیم و اقدام نظامی در آن را دیر آغاز کردیم. ما مشکلی در این خصوص نداریم. مردم درباره خطرات این دوره و اینکه چه تهدیدهایی به دلیل اوضاع سوریه وجود دارد، کاملا آگاهی دارند و من هم مشتاقم در اینجا این مساله را نیز اضافه کنم که این فضا فقط مختص ضاحیه یا بقاع یا جنوب یا مشخصا «برداشت شیعیان» نیست. آنچه من از آن بر اساس اطلاعات و نظرسنجیها اطلاع دارم، -نظرسنجیهایی که برخی از آن منتشر شده وبرخی منتشر نشده است- و بر اساس ارتباطی که با افراد بسیاری دارم، میتوانم تأکید کنم که روحیه ای بالا در میان مردم وجود دارد که ورود حزب الله در سوریه را تأیید و حمایت میکند.
سید حسن نصر الله در ادامه تصریح کرد: بسیاری از لبنانیها وحتی هواداران جریان چهارده مارس نیز در دلشان معتقدند، باور دارند و میپذیرند که دخالت (حزب الله) در سوریه، باعث حمایت و حفظ لبنان در مقابل گروههای تروریستی است که رفتار و اقداماتشان را روزانه میبینیم. برای همین ما در این خصوص احساس تنهایی نمیکنیم یا خود را مقابل برداشتی مخالف نمیبینیم. بلکه احساس می کنیم که حمایت زیادی از ما در این زمینه می شود.
همچنین آنچه را که جریانهای سیاسی و مراجع دینی از قومیت های متعدد در پشت پرده به ما اعلام میکنند، اعتماد به نفس ما را در ازای این موضع مان بیشتر میکند. طبعا این مواضع پشت پرده گفته میشود زیرا برخی طرفها از ترس هر گونه تبعات یا نتایج منفی آینده و همچنین نگرانی از متاثر شدن روابط شان با برخی کشورهای منطقه یا برخی سفارتخانه ها در لبنان، نمیتوانند که همان حرف(پشت پرده) را علنا ابراز کنند .
پس در این خصوص اصلا مشکلی نداریم. از حیث روحیه نیز (باید بگویم) که روحیه ها بسیار بالاست. همه آنچه که در برخی جاها و در برخی رسانه بویژه رسانههای وابسته به جریان چهارده مارس، یا برخی شخصیتهای این جریان، گفته می شود که حزب الله سرگردان وآشفته است یا حزب الله نگران است و محبوبیت مردمیاش کم شده است، همه اینها کاملا نادرست است.
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه این مصاحبه خاطر نشان کرد: حزب الله کاملا شفاف است. این شفافیت هم در خصوص رویدادها، گزینه ها و آینده روز به روز بیشتر میشود. حزب الله با متانت و با عزم واراده برخورد میکند و هیچ تردید یا نگرانی ندارد. همچنین حزب الله به آینده مطمئن است. ما از ابتدا نیز میدانستیم اگر با هم همکاری کنیم روند امور به چه سمت و سویی خواهد رفت . پس دلیلی برای نگرانی نیست.
من به شما تأکید میکنم که بسیاری از چیزهایی که در جاهای دیگر گفته میشود، در حقیقت بیان آرزوی و نیت های گویندگان آن است نه اینکه بیانی از واقعیت های وحقایق موجود باشد. همچنین برخی اخباری که در رسانهها منتشر میشود، مثلا در رسانههای معروف عربی، (از این دست است) مثلا قبلا گفته شده بود که پانصد نفر از نیروهای حزب الله در قلمون کشته شدند، من می خواهم بپرسم آیا می توان پانصد شهید را از مردم یک جامعه، آنهم جامعه لبنان، مخفی کرد؟ نمی توان حتی یک شهید را مخفی کرد چه برسد به پانصد شهید. الان یکی از مشکلات اداری این است که وقتی یک نفر در سوریه شهید میشود، خانوادهاش قبل از ما یعنی قبل از اینکه خبر به کانال تشکیلات طبیعی برسد، از آن مطلع میشوند بنابراین نمیتوان چنین اموری را مخفی کرد.
سید حسن نصر الله افزود: چند روز پیش برخی از همین رسانهها بیست و چهار ساعت تبلیغ کردند که مخالفان مسلح سوریه یازده نفر از افراد حزب الله را که در میان آنها شخصیت مهمی نیز حضور دارد، به اسارت گرفته است. کجا؟ چطور؟ چه کسی؟ (معلوم نیست) وقتی طرف مقابل به انتشار چنین دروغهای آشکار و صریحی روی می آورد، این نشاندهنده این حقیقت است که میگوید روحیه ما بسیار بالا وقوی است و برای همین، آنها تلاش میکنند که با این و دروغها، روحیه ما را خدشهدار کند زیرا واقعیت های موجود نمیتواند چنین کاری را انجام دهد.
دبیر کل حزب الله لبنان گفت: مرحله براندازی نظام سوریه، وهمچنین تجزیه این کشور به پایان رسیده و نظام سوریه در سه سال گذشته از محبوبیت وپایگاه مردمی خوبی برخوردار بوده است.
دبیر کل حزب الله در پاسخ به سوالی که «آیا طرح براندازی نظام سوریه منتفی شده یا اینکه خطر براندازی همچنان به قوت خود باقی است»، گفت: به نظر من، مرحله براندازی نظام و سقوط دولت منتفی شده است زیرا بعدها مشخص شد آنگونه که در دیگر کشورها عمل شد، موضوع تنها براندازی رئیس جمهور نیست بلکه هدف ساقط کردن دولت، ارتش و نهادها بود، به هر حال، براندازی نظام به عنوان یک طرح از نقطه نظر توان نظامی برای براندازی آن، به عقیده من به پایان رسیده و منتفی شده است و این موضوعی است که همه برآوردها و ارزیابیها از جمله برآوردهای میدانی، نظامی، امنیتی و مردمی، وضع نظام، وضع مخالفان وهمچنین برآوردهای منطقهای و بین المللی، آن را نشان میدهد. و در مجموع من معتقدم که این مسئله به پایان رسیده است، آنها نمیتوانند نظام را ساقط کنند (اما) میتوانند جنگ فرسایشی به راه بیندازند.
آن طور که چشم اندازها نشان می دهند مخالفان قادر نیستند جنگی بزرگ به راه بیندازند. به عنوان مثال آنچه در لاذقیه یا منطقه کسب رخ داده و می دهد را نمیتوان جنگ بزرگ نامید، برآوردها و داده های میدانی، مورد اطمینان و وثوق است ..این یک عملیات محدود است. اگر به تعداد جنگجویان و منطقهای که وارد آن شدند و تسهیلاتی که به آنها ارائه شد، نگاه کنیم، به این مساله پی خواهیم برد اما در رسانهها جنجال و سر وصدای بزرگی درباره آن به راه افتاد.
سید حسن نصر الله افزود: تاکنون چیزی از نبرد بزرگ که سخن های زیادی درباره آن گفته شده،مشاهده نشده است و بیشتر به اغراق و ایجاد ترس و وحشت نزدیکتر است تا به حقیقت، منظورم جنگ در جنوب سوریه است و گفته شده که در اردن نیروهای زیادی بسیج شده اند و بزودی وارد خاک سوریه میشوند و به درعا و سویداء یورش برده و به سمت دمشق پیشروی خواهند کرد، اینها حرف و حدیثهایی بود که چند هفته پیش گفته میشد که بیشتر شبیه به بزرگنمایی و ایجاد ترس است و برآوردها هرگز این را نشان نمیدهد، حتی در دوره ای، سخن از سه هزار جنگجویی بود که در اردن آموزش دیده و مجهز شدهاند، آیا این سه هزار جنگجو میتوانند استان درعا و سویداء را تصرف کرده و به دمشق برسند؟ در چنین جنگی این رقم فایدهای ندارد و بعدها اندکی در تعداد جنگجویان مبالغه کردند واز حضور ده هزار جنگجو سخن گفتند. حتی ده هزار جنگجو نیز نمیتواند تغییر دهنده معادلهای به این حجم باشند، اگر صحبت از درگیریها ونبرد بزرگ میشود منظور نبرد جنوب سوریه (نبرد دمشق) است که تا کنون تنها به بزرگنمایی و ارعاب نزدیک تر بوده است. اما نبرد فرسایشی چه بسا تا زمانی که برخی کشورها همچنان به پشتیبانی مالی وتسلیحاتی (گروههای مسلح) و تحریک آنها ادامه دهند، ادامه یابد.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه ودر پاسخ به این سوال که« اگر نظام (سوریه) از لحاظ نظامی سقوط نکند بنابراین آیا می تواند تداوم داشته باشد؟» گفت: بله می تواند تداوم داشته باشد، تجربه سه سال گذشته ثابت کرده که نظام ضعیف نیست بلکه از محبوبیت وپایگاه مردمی برخوردار است ..اگر نظام ضعیف بود بایستی دستخوش فروپاشی و سقوط می شد. اگر این نظام جایگاه (مردمی) نداشت، باید سقوط می کرد. معتقدم در سه سال گذشته صرف نظر از درصد بندیها، نظام از جایگاه بسیار بزرگی برخوردار بوده است و در این مساله بحثی نیست .
وی در پاسخ به سوال دیگری درباره آینکه «آیا عوامل خارجی همچنان فشار وارد می کنند» گفت: شرایط منطقه ای و بین المللی تغییر کرده است.به نظر من، میزان فشارها چه فشارهای سیاسی یا رسانه ای یا میدانی، بر نظام (سوریه) در دوره آینده به مراتب کمتر از فشارها در سه سال گذشته خواهد بود؛ از عربستان سعودی گرفته تا قطر، البته نمی گویم آنها مواضع خود را تغییر دادند، اما تندی مواضع، میزان دخالت ها ، برآوردها و امید بستن ها بسیار دستخوش تغییر شده است .از سوی دیگر، هم پیمانان همان کسانی که از سوریه دست برنداشتند، هنگامی که گفته
می شد که سوریه تا دو یا سه یا پنج یا شش ماه دیگر سقوط می کند،باز هم از آن دست برنداشتند. اکنون اعتقاد هم پیمانان(سوریه) چه در قالب یک کشور باشند یا طرف های منطقه ای یا نیروهای محلی، اعتقاد آنها در حمایت از سوریه و در کنار این کشور بودن، بسیار بیشتر از هر زمان دیگری است .
در مجموع، بر آورد من این است که امور به این سمت پیش می رود. بدون شک دستاوردهای آینده چه در زمینه تحقق آشتی یا گفتگوی سیاسی داخلی یا حل و فصل داخلی بسیار بزرگ و قابل توجه است. اگر که امور آرام شود، و قدمها به سوی بازسازی برداشته شود. مساله خیلی آسان نیست اما برای آن طرح و نقشه ای در نظر گرفته می شود و حل خواهد شد .
نصر الله در پاسخ به این سوال که «برخی از مردم سوریه از مخالفان بیزار شده اند آیا این دسته طرفدار نظام هستند؟»، گفت: اصل برای ما در سوریه پایان دادن به جنگ است؛ جنگی که سوریه را یا آنچه از آن باقی مانده را تخریب خواهد کرد، بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسانی از چه کسانی خوششان یا بدشان میآید. اگر جنگ در سوریه پایان یافت و باب گفتگوی داخلی در این کشور باز شد، امید میرود که بسیاری از مشکلات حل شود. خطر حقیقی، پایان یافتن(سقوط) سوریه و تقسیم آن بود که خطری بزرگ و جدی است. من معتقدم که ما از خطر تقسیم عبور کردیم. هنگامی که میگویم ما از خطر فروپاشی نظام عبور کردیم، منظورم این است به طریق اولی ما از خطر فروپاشی رهایی یافتیم. مسئله تقسیم سوریه مطرح بود. موضوع نابودی سوریه به گونه ای که در این کشور سنگ روی سنگ بند نماند یا این امکان وجود نداشته باشد که دولتی بتواند وحدت خود را بازیابد و مشکلات خود را حل کند موضوعی خطرناک است. بنابر این می توانیم بگوییم در صورتی که بتوانیم به یک مرحله برسیم که جنگ در این کشور متوقف شود، تا حد زیادی از این خطر عبور کرده ایم. اهمیت آشتیها در این است که میگوید جنگ در این کشور متوقف شده است، دیگر در این کشور جنگ و ریختن خون جریان ندارد. دیگر در این کشور خانه ها تخریب نمیشوند. این مسائل از جمله مسائلی هستند که آینده بر آن بنا میشود و این در حقیقت یک دغدغه برای ما بوده و همچنان نیز خواهد بود.
روزنامه السفیر چاپ لبنان در بخش دیگری از گفتگوی سید حسن نصرالله با این روزنامه تحت عنوان «جبهه مقابل نظام سوریه فروپاشید» نوشت سید حسن نصرالله در پاسخ به این سئوال که کارشناسان می گویند بازسازی سوریه نیازمند دویست و پنجاه میلیارد دلار است و کسانیکه می خواهند مبلغ دویست و پنجاه میلیارد دلار را پرداخت کنند دم از سوریه دیگری به جز آنچه که اکنون هست می زنند؟ مذاکرت صلح مربوط به سرنوشت نظام سوریه به کجا رسیده است ؟ آیا اسد همچنان تضمین کننده (کشور جدید) است و یا به عقیده برخی کنار رفتنش یکی از شروط ایجاد کشوری جدید است ؟ گفت تمامی کشورهائی که از شورشیان سوریه حمایت می کردند اصلا آمادگی سخن گفتن درباره راه حل سیاسی را نداشتند. از قطر ،عربستان ،ترکیه ،مصر تا اروپائیها و آمریکائیها هیچ کدام برای راه حل سیاسی آمادگی نداشتند. تا دیروز که در کنفرانس عربی (کویت) درباره راه حل سیاسی گفته شد و این هم بعد از شکست نظامی بود. دنیا به این خاطر به ژنو دو رفت که در میدان ( جنگ ) شکست خورد. از ابتدا آنها راه حل سیاسی را نمی خواستند. من این قضایا را یادآوری می کنم . قضیه صرفا مربوط به شخص بشار اسد نبود و صحبت بر سر تمامی نظام بود و قرار بود نظام برود . مقصودم از اینکه نظام باید برود چیست ؟ آنها می خواهند سوریه را تا به کجا سوق دهند؟ قطر و عربستان می خواهند سوریه در معادله های بزرگ و معادله های منطقه ای و معادلات راهبردی الی آخر.. در کجا قرار بگیرد؟ به همین خاطر باید به موضوع از این زاویه نگریست. ما به این زاویه از زاویه دیگری می نگریم و آن موقعیت سوریه ، موضعگیریهای آن و تاثیرش بر منطقه و نبرد بزرگ موجود در منطقه است. آنها برای تغییر این حقایق وارد عمل شدند . آنها برای برقراری دموکراسی ، یا برپائی عدالت و یا مبارزه با فساد وارد عمل نشدند. این همه جنگ ،این همه پول و حمایت مالی ،این همه سلاح ، این همه حرف و حدیث همه و همه برای تغییر دادن مواضع سوریه و طبعا بشار اسد بود چون او رئیس نظام و رئیس جمهوری این کشور است. محوریت قضایا حول تمام نظام بود. حتی در یکی از مراحل و بعد از خاتمه اولین سال ( شورش در سوریه ) ، آنها دیدند مسائل از بعد نظامی مشکل شده است . درست است که آنها نومید نشدند ولی دیدند مسائل مشکل شده است.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که چه پیشنهادهائی به بشار اسد داده شده است گفت بله ، من می دانم که پیشنهادهای جدی به بشار اسد رئیس جمهوری عرضه شده است و مفاد این پیشنهادها عبارتند از : این رویکرد سیاسی را تغییر بده. روابط سیاسی با ایران را قطع کن. روابط با جنبشهای مقاومت در منطقه را قطع کن. برای ورود به سازش به شکل واقعی و تمام عیار با اسرائیل آماده باش. مشکلی باقی نمی ماند و تمامی این موضوع حل می شود. ولی اسد مخالفت کرد و مواضع خود را حفظ کرد. این پیشنهادها را تنها طرفهای بین المللی عرضه نکردند بلکه طرفهای منطقه ای تندرو و طرف منطقه ای که بسیار تندرو است این مسائل را به اسد عرضه کردند. بله اگر به بحران سوریه از این زاویه نگریسته شود می توانید مسائل دیگری را ببینید و به همین خاطر ایجاد تغییرات مطلوب در سالهای گذشته امکانپذیر نبود.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا جبهه مقابل نظام سوریه همچنان یکپارچه است گفت از تحولاتی که رخ داده است این نتیجه به دست می آید که جبهه مقابل ، از هم گسسته و تضعیف شده است. منظورم جبهه ای است که برای اجرای طرح براندازی سوریه تلاش می کند و دراین راستا باید این نکات را مد نظر قرار دهیم. اول از مسائل داخلی مصر که من به آنها نخواهم پرداخت (منظور مداخله در مسائل داخلی است) آغاز می کنیم. تحولات مصر و برکناری محمد مرسی رئیس جمهوری مصر و به دنبال آن از قدرت کنار گذاشته شدن گروه اخوان المسلمین پیامدهایی داشت. عربستان از وضعیت جدید مصر حمایت کرد ولی ترکیه و قطر ضد این وضع بودند. به همین خاطر اولین پیامدهای ناشی از تحولات مصر جبهه گیری بود و مهمترین جبهه گیری در منطقه هم جبهه گیری میان عربستان ،قطر ،ترکیه و مصر بود. عملا هم روابط میان عربستان و قطر از سویی و عربستان با ترکیه از سوی دیگر و روابط میان مصر بعد از عزل مرسی و ترکیه و روابط میان مصر و قطر منتشنج شد. مشکلات افزایش یافت اینها تنها ابتدای تحولات بود اما بازتابهای این تحولات چه بود؟ بازتابهای آن در سوریه نمود یافت و با وجودیکه آنها می گویند هماهنگیها درباره بحران سوریه همچنان ادامه دارد ولی دیگر مذاکره ای ( درخصوص بحران سوریه ) چنانچه در اوایل وجود داشت وجود ندارد. دوم اینکه ، سوریه در راس اولویتهای گروه اخوان المسلمین بود ولی اکنون به خاطر تحولات مصر به داخل مصر بسنده کرده اند و اولویتها و هم و غم اصلی این گروه مصر شده است. سوم اینکه بازتاب اختلافهای میان عربستان و اخوان المسلمین ، در سوریه نمایان شد و اینها در نتیجه تحولات و وضعیت منطقه بود. چهارم مشکلات داخلی ترکیه بود. پنجم تحولات قطر بود و ششم هم تحولات عراق بود. عراق همچون لبنان تلاش می کرد خود را (از حوادث سوریه) هی کنار بکشد و هی کنار بکشد تا اینکه اوضاع عراق ناجور شد به حدی که استانهای سوریه که همرز با عراق بودند به محل تولید خودروهای بمب گذاری شده تبدیل شدند. در یک روز ، ده ، پانزده و بیست خودروی ب