بهگزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز بوشهر، جهان امروز، عصر سرعت و ارتباطات است؛ عصری که در آن شبکههای ریلی، ستون فقرات توسعه پایدار و حملونقل اقتصادی را شکل میدهند. در این میان، استان بوشهر، با تمام ظرفیتهای استراتژیک خود، هنوز از ابتداییترین زیرساختهای ریلی محروم است. در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا، قطارهای سریعالسیر را به خط مقدم توسعه خود آوردهاند، این استان جنوبی همچنان در پیچوخم وعدههای بیسرانجام و شعارهای توخالی گرفتار است. اینجا دیگر سخن از تأخیر نیست، بلکه سخن از توقف است؛ توقفی که غرور ملی و اعتماد عمومی را به چالش کشیده است.
طرحی که به کلافی سردرگم تبدیل شد طرح راهآهن بوشهر-شیراز، با عمری بیش از یک دهه، یکی از نمادهای آشکار ناکارآمدی مدیریتی در ایران است. از همان ابتدا، این طرح به جای آنکه بر پایه برنامهای دقیق و اجرایی آغاز شود، به محلی برای مانورهای تبلیغاتی و وعدههای بیپشتوانه تبدیل شد. آمارهای رسمی پیشرفت فیزیکی زیر ۱۰ درصد این طرح، خود گواهی بر این حقیقت تلخ است که چیزی فراتر از اهمال و بیتوجهی در کار بوده است.
در حالی که دیگر کشورها برای رقابت در سرعت و کیفیت خدمات ریلی برنامهریزی میکنند، بوشهر همچنان از داشتن یک خط ریلی ساده محروم است. وعدههایی که از سوی مسئولان در هر دوره داده شده، از جنس همان بادهایی بوده که هیچ محصولی به بار نمیآورند. مردم این دیار، بارها چشم به افق دوختهاند و گوش به زنگ صدای قطاری بودهاند که هنوز نیامده و شاید هیچگاه نیاید.
وعدههایی که دیگر خریداری ندارنددر طول سالهای گذشته، هر دولتی که بر سر کار آمده، طرح راهآهن بوشهر-شیراز را بهعنوان یکی از اولویتهای خود معرفی کرده است. اما واقعیت این است که این اولویت نهتنها هرگز به عمل تبدیل نشده، بلکه صرفاً به ابزاری برای جلب افکار عمومی و انحراف از عملکرد واقعی تبدیل شده است.
این وعدهها، در بستر زمان، به یکی از عوامل اصلی بیاعتمادی مردم به مسئولان بدل شدهاند. دیگر نمیتوان با تکرار شعارهای نخنما، سرمایه اجتماعی را بازسازی کرد. اعتماد عمومی، کالایی نیست که بتوان آن را با مصوبات کاغذی خرید. مردم بوشهر بهخوبی میدانند که این طرح، چیزی فراتر از یک وعده سیاسی است؛ این طرح، حق طبیعی آنهاست که سالهاست به بهانههای مختلف از آن محروم ماندهاند.
مدیریت یا سوءمدیریت؟ بسیاری از مسئولان، چالشهای توپوگرافی و مالی را بهعنوان دلایل اصلی کندی این طرح مطرح میکنند. اما حقیقت این است که این دلایل، بیشتر بهانههایی برای پوشاندن ضعف مدیریتی و ناتوانی در برنامهریزی مناسب هستند. مگر نه اینکه طرحهای عظیمتری در کشورهایی با شرایط جغرافیایی پیچیدهتر و منابع مالی محدودتر به سرانجام رسیدهاند؟
مشکل اصلی اینجاست که در نظام مدیریت کشور، طرحهای عمرانی نه بهعنوان بخشی از برنامههای توسعهای بلندمدت، بلکه بهعنوان ابزارهایی برای نمایشهای کوتاهمدت سیاسی تعریف میشوند. از سوی دیگر، تغییرات مکرر دولتها و مدیران، این طرح را به یک قربانی کلاسیک از بیثباتی مدیریتی تبدیل کرده است. هر دولتی که آمده، رویکردی متفاوت اتخاذ کرده و با تغییر اولویتها، این طرح را به حاشیه رانده است.
پیامدهای توسعهنیافتگی ریلی در بوشهر نبود زیرساختهای ریلی در بوشهر، صرفاً یک مسئله عمرانی نیست؛ این مسئله، تبعات گسترده اقتصادی، اجتماعی و حتی زیستمحیطی برای استان و کشور به همراه داشته است. بوشهر، با موقعیت ویژه خود در حوزه انرژی و صادرات، میتوانست به یکی از هابهای ترانزیتی کشور تبدیل شود. اما این فرصت طلایی، به دلیل ضعف زیرساختها، از دست رفته است.
از سوی دیگر، نبود حملونقل ریلی، هزینههای اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی را بر دوش مردم منطقه گذاشته است. حملونقل جادهای، بهعنوان تنها گزینه موجود، نهتنها پرهزینهتر و کندتر است، بلکه خطرات جانی بیشتری را نیز به همراه دارد. آیا این وضعیت، شایسته استانی است که سهم بسزایی در اقتصاد ملی دارد؟
چگونه میتوان این طرح را احیا کرد؟ برای نجات طرح راهآهن بوشهر-شیراز، بیش از هر چیز به بازتعریف اولویتها و شفافسازی نیاز است. مسئولان باید به جای پنهانشدن پشت بهانهها، با مردم صادق باشند و بهطور شفاف توضیح دهند که چه مشکلاتی بر سر راه این طرح وجود دارد و چگونه قرار است آنها را برطرف کنند.
همچنین، با توجه به محدودیتهای مالی دولت، مشارکت بخش خصوصی و استفاده از سرمایهگذاری خارجی میتواند بهعنوان راهکاری مؤثر مطرح شود. اما این امر تنها زمانی ممکن است که اعتماد به سیستم مدیریتی بازسازی شود.
بوشهر دیگر صبر ندارد: فریادی از دل تاریخبوشهر، استانی است که دیگر نمیتواند در انتظار بماند. این استان، با تمام ظرفیتهای اقتصادی، صنعتی و انسانی خود، شایسته زیرساختهایی است که امکان رشد و پیشرفت را برایش فراهم کند. مردم بوشهر، سالهاست که از شعار و وعده خسته شدهاند. آنها به عمل نیاز دارند، نه وعدههای توخالی.
تاریخ نشان داده است که توسعه، تنها با ارادهای قاطع و مدیریتی هوشمندانه ممکن است. اگر این اراده وجود نداشته باشد، طرح راهآهن بوشهر-شیراز، بهجای آنکه به نمادی از توسعه و پیشرفت تبدیل شود، به لکه ننگی بر کارنامه مدیریت کشور بدل خواهد شد.
اکنون زمان آن فرارسیده که نگاهها تغییر کند. بوشهر، دیگر نمیتواند قربانی بیتوجهی و سوءمدیریت باشد. زمان عمل است، نه وعده؛ و این عمل، آزمونی است که نتیجه آن، سرنوشت اعتماد و توسعه را رقم خواهد زد.
سید محیالدین حسینیمقدم