پخش زنده
امروز: -
شاعران سروده هایشان را برای شهادت حضرت زهرا (س) منتشر کرده اند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، عبد الجبار کاکایی، یوسفعلی میرشکاک و سایر شاعران سرودههای خود را برای شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در سوگوارههای مختلف بازخوانی و منتشر کرده اند.
سروده عبدالجبار کاکایی در وصف حضرت فاطمه (س):
مثل ابریّ و نم بارانش
مثل خورشیدی و تابستانش
مثل بیتابی دریا بر خاک
موج بیوقفه و بی پایانش
بحر، غلغل زد و، چون مروارید
ریختی در صدف جوشانش
تو دمیدی که برآید از خاک
تا ابد باغ گُل و ریحانش
تو شکفتی که پس از این انسان
طعنه بر سنگ زند ایمانش
کوثر نور شدی تا برسد
مُلک جاوید به فرزندانش
ولی افسوس که تاریخ نبود
خالی از مکر و دم و دستانش
پرکشیدی و نماندی در گُل
مثل عطر از قفس گلدانش
سوختی در کلمات واعظ
بر سر منبر نامیزانش
له شدی بین در و دیوارش
گم شدی بین لب و دندانش
رمز طوبی چه بگوید وقتی
پی نبردهست به باغستانش
فُطِمَت فاطمةُ مِن شرٍّ
شرّ این معرکه و دکّانش
فُطِمَت فاطمةُ مِن زاهد
که ندارد خبر از عرفانش
یاوهگویی که به مقصد نرسد
دور بیحاصل و بیپایانش
مارگیری که ازو نشنیدم
جز هیاهوی نی و انبانش
ابر مینالد و باران بیتاب
که چه شد قطرهی سرگردانش
موج میپرسد و ساحل خاموش
که کجا رفت دُرِ غلتانش
نازنینی که بر او برهان شد
سورهی مختصر قرآنش.
آفتابی شد و از شدت نور
کرد از چشم جهان پنهانش.
***
سروده یوسفعلی میرشکاک در وصف حضرت فاطمه (س):
واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
سر توحید در آیینه غیرت زهراست
روح آدم، شرف خاتم، دردانهی غیب
ذات عصمت، نفس صبح قیامت زهراست
مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد
باده وحدت و خم خانهی کثرت زهراست
خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا
رایت رحمت و تمهید شفاعت زهراست
به عبادت نرسد عادت دینداری ما
گر ندانیم که معیار عبادت زهراست
منشأ بود و نبود، آینهپرداز وجود
وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست
در نمازی که وضویش بود از خون جگر
قبلهی باطن اربابِ طریقت زهراست
نه همین ام ابیهاست به تقدیم وجود
شخص روحالقدس و شأن ولایت زهراست
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
سرّ سرمستیِ هفتاد و دو ملت زهراست
غایت سیر وجود است رسیدن به علی
غایت سیر علی هم چو بدایت زهراست
***
سروده علیرضا میرزایی در وصف حضرت فاطمه (س):
از حزن تازه بگذر و پیش آر تازهتر
باری بیار حرفی از اخبار تازهتر
چرخیدن فلک همه دیدیم و هیچ نیست
در دور چرخ کار ز تکرار تازهترای دل! بیا اسیر غمی شو که میشود -
همواره با گذشتن اعصار تازهترای شهر داغ کوچه غمی کهنه است و باز
از روزمرگی تو صد بار تازهتر
جانها گرفت آتش و عمری نیافتیم
داغی به سینه از در و دیوار تازهترای اشک شاهدی که نداریم در غمش
رنگی ز خون دیده به رخسار تازهتر
زنهار از اینکه نیست پس از چارده سده
یک خط جواب ساده از انکار تازهتر
ظلمی به قدمت خود تقویمها هنوز
با هر شهید میشود انگار تازهتر
این غصه از مدینه به کوفه رسید و شد
داغ علی ز دوری دلدار تازهتر
از نابرادری چه بگویم که کوفیان
یوسف فروختند به دینار تازهتر
با خط خون دو مرتبه داغ بقیع را
در کربلا نوشت کماندار تازهتر
بسیار حمزههای جگردار داشتیم.
اما زمانه زاد جگرخوار تازهتر
آوردهام به نام ابوالفضل روضهای
از روضههای جعفر طیار تازهتر
دستان بستهی علی و کوچه دیدهای؟
در شام آمدهست به بازار تازهتر
امروز نیز قصه همان غصه است و کفر
پوشیده است جامهی بسیار تازهتر
حق با علیست باز و علی با حق است باز
این است و نیست معنی و معیار تازهتر
***
سروده محمود یوسفی در وصف حضرت فاطمه (س):
دارد امسال اشکهایم رنگ و روی دیگری
فاطمیه میدهد امسال بوی دیگری
فاطمیه شور غیرت بر لب ما مینهد
فاطمیه بوی احساس و حماسه میدهد
فاطمیه آسمانی از شکوه و عزت است
فاطمیه چیرگی روشنی بر ظلمت است
فاطمیه آزمون عاشقی پای علیست
فاطمیه مکتب درس اطاعت از ولیست
خوش به حال هرکه شد در محضر او رو سپید
هر که را مادر خریداری نمودش شد شهید
خواب دیدم خواب، خوابی که چنان افسانه بود
محفل آیینه و شمع و گل و پروانه بود
پرده بالا رفت دیدم حور بود و حور بود
نور بود و نور بود و نور بود و نور بود
ناگهان صف پشت صف بی واهمه وارد شدند
روی لب «یا فاطمه یا فاطمه» وارد شدند
لشکری از مرد و زن، از کودک و پیر و جوان
آمدند آوینی و همت به استقبالشان
باکری، صیاد، زین الدین و دوران آمدند
اندک اندک اندک اندک جمع مستان آمدند
دیدم آن لحظه که جبرائیل درها را گشود
حاج قاسم همنشین حضرت صدیقه بود
خیر مقدم بود بر لبهای پاک مرتضی
بود لبخند رضایت بر لب خون خدا
میرسید از راه یحیی گرد و خاکی بر تنش
با همان چوبی که میانداخت سوی دشمنش
صحبت از فتاح بود و صحبت از سجیل بود
حاج احمد بود، سید بود، اسماعیل بود
بود فخری زاده، چون کوهی مصمم یک طرف
بود همچون سرو، تهرانی مقدم یک طرف
آن طرفتر سید ابراهیم مشغول دعا
روی پیشانیش نقش «نحن خدام الرضا»
آن طرفتر اشکهای مرد مخلص را ببین
عشق بازی ابومهدی مهندس را ببین
دیدم آنجا آرمانهای ضمیر آگاه را
وعدههای صادق و پیروز روح الله را
جان نثاران عقیله یک به یک گرد آمدند
غیرتیها دور ناموس خدا حلقه زدند
عهد بستند عاشقان، خونخواهی هابیل را
وعدهی نابودی و پایان اسرائیل را
خواب بود، اما چه خوابی بلکه بیداریست این
شک ندارم خواب من تعبیر خواهد شد یقین
همسفر! برخیز تا دنیا به کام ما شود
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
بار ما عشق است پس قطعاً به منزل میرسد
تا فراسو نغمهی #ایران_همدل میرسد
بر فراز عرش بنگر آیههای نصر را
قله نزدیک است؛ یاری کن امام عصر را
همچو یوسف سوی کنعان خواهد آمد منتقم
با سپاهی از شهیدان خواهد آمد منتقم
زود میبینی که حزباللهمان غالب شود
ذکر عالَم «یا علی بن ابی طالب» شود
***
سروده سمانه خلف زاده در وصف حضرت فاطمه (س):
نمرودیان سرکش و اصحاب بولهب
دامن زدند آتش خشم و نفاق را
در سوخت ناگهان و جهان گریهاش گرفت
تا خواست بازگو کند این اتفاق را
در سوخت، خانه سوخت، زمین سوخت، عرش سوخت
غمنالههای سوره کوثر شنیده شد
وقتی که خون یاس زمین را دچار کرد
پیراهن تمامی گلها دریده شدای ریسمان کفر که در فکر بیعتی
حبلالمتین علی است، کجا میکشانیاش؟
او راز خلقت است، فراموش کردهای؟ای بیخبر ز منزلت آسمانیاش
بعد از تو چاه شاهد بغضی عظیم بود
بعد از تو ماه در دل شب کوچهگَرد شد
مردی که بود هر نفسش شادیآفرین
بعد از تو نخل از پس نخل آه و درد شد
«مادر» چقدر نام قشنگی برای توست
بانو! چه قدر لایق این اسم اعظمی
حتی به بوریای تنش فکر کردهای
اصلاً تو نوحهخوان عزای محرمی
بیشک فدک مقابل چشم تو کوچک است
وقتی خدا زده است فلک را به نام تو
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام تو...
***
امیرحسین رضاخواه سروده تازهای برای شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و برپایی روضههای فاطمیه سروده است:
تازه کرده است غمت جانها را
راه انداخته بارانها را
پاک گردانده از آلایشها
روضهی کوچه، خیابانها را
دم به دم با غمِ تو میشویند
اشکها سینی و فنجانها را
صحبت از شاه و گدا نیست، که عشق
از سر انداخته عنوانها را
دور کرده است از آبادیِ ما
نورِ تو سایهی شیطانها را
با دل و روی سیاه آمدهایم
تا که تطهیر کنی جانها را
گرچه نان و نمکت را خوردیم
و شکستیم نمکدانها را...
مادر خانه نگه میدارد
احترام همه مهمانها را
دل عالم به دعایت گرم است
آب کن برف زمستانها را
با گل نرگستای یاس کبود!
برسان عیدیِ گلدانها را
باز کن در غزلِ فاطمیه
مطلعِ نیمهی شعبانها را...