پخش زنده
امروز: -
نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مبنای سیاست خارجی ایران را استقلال، ایجاد و خلق قدرت، تامین منافع و حفظ هویت اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما ،شبکه سه سیما در برنامه میزگردسیاسی میزبان سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی، نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به همراه مشاوران وی
اقایان محمدرضا میرشمسی و صالح اسکندری بود.
کارشناسان حاضر در این برنامه هم آقایان سیدمحمدکاظم سجادپور، ابراهیم متقی، فؤاد ایزدی بودند.
هویت بخشی و خلق قدرت مبنای سیاست خارجی باشد
قاضی زاده هاشمی: در ابتدا دو سه نکته در رابطه با بحث سیاست خارجی و اینکه ما از سیاست خارجی به دنبال چه چیزی هستیم، عرض کنم، همکاران من در رابطه با نگاههای حاکم در طی این چهل سال چهار دهه بعد از انقلاب، یک توضیحاتی خواهند داد و بعد ما وارد برنامههای خودمان خواهیم شد. جامعه انسانی مبتنی بر نیاز به یکدیگر شکل گرفته اند، انسانها همه به هم نیاز دارند، هم در داخل کشور و هم در بین کشورها، چون نیازهای همدیگر را تکمیل میکنند. چه روابط اجتماعی داخلی برای مرتفع سازی و تکمیل کردن نیازها پاسخ دادند است، چه روابط خارجی مبتنی بر این است. اما وقتی ما یک رابطهای با خارج میخواهیم برقرار کنیم، غیر از اینکه منافع مان را بخواهیم حاصل کنیم، میخواهیم هویت مان را حفظ کنیم، میخواهیم استقلال مان را حفظ کنیم، میخواهیم ایجاد و خلق قدرت کنیم بعنوان یک کشور دست دوم یا سومی شناخته نشویم، صاحب تمدن هستیم، این تمدن را میخواهیم حفظ کنیم و تعالی بدهیم. همچنین میخواهیم امنیت مان را حفظ کنیم و از تعرض دیگران به کشورمان جلوگیری کنیم. بر این مبنا دیپلماسی ایران بخصوص بعد از انقلاب براساس سیاست خارجی شکل گرفته است، اما ما در طی چهار دهه قبل از دولت حضرت آیت الله رئیسی عمدتاً با دو رویکرد روبرو بوده ایم، که این دو رویکرد را دوستان ما یک مقدار بحث کنند و بعد بگوییم که از زمان دکتر رئیسی این دو رویکرد به یک ترتیبی کنار گذاشته شد و یک رویکرد سومی به صورت بارزتر و واضحتر به میدان دیپلماسی کشور آمد و در ادامه برنامههای دولت مردم و دولت خانواده را عرض میکنم.
میرشمسی: عرض کنم، مسئله افراط و تفریط همیشه بوده است و ما هم چه در محیط داخلی و چه در محیط بین الملل از این افراط و تفریط آسیب دیده ایم. یک روز یک نگاهی میآید بدون درک واقعیتها و با خشک نظری، بدون توجه به مسائل واقعی دنیا که محیط بین الملل محیط واقعیت است. اصلاً درنظر نمیگیرد، نظامات بین المللی را به تمسخر میگیرد، با آن قهر میکند، بی توجهی میکند، اصلاً انگار نه انگار در یک محیطی دارد زندگی میکند که کشورهای دیگر هم هستند. همین میشود نتیجه اینکه بیاید یک روز صدام را بعنوان کسی که با ما جنگیده است، خسارات فراوانی به ملت وارد کرده است، حالا بخاطر سیاستهای تجاوزگرانه خودش، یا سیاستهای خودخواهانه خودش یا سیاستهایی که در پی گسترش زمین خودش است، امریکا حمله میکند برای دفاع از این کشورها، میآید کشور را وادار به اینکه باید برویم به صدام کنید، صدام امروز خالدبن ولید است و ما باید درکنار صدام با امریکا بجنگیم. فکر نکردند که اگر ایران در این شرایط بخواهد با امریکا رودررو شود، امریکا قطعاً عراق را رها میکند و به ایران میچسبد. یعنی تمام خساراتی که بر عراق وارد میکند، میآید به ایران این آسیب را وارد میکند. وقتی که شما از محیط بین الملل درکی نداشته باشید، وقتی فقط بگویید من واقعیتها را میبینیم، متصلب هستم راجع به سیاستهای بین الملل و کار به سیاستهای بین الملل ندارم، میتواند خسارات سنگینی را وارد کند. گرچه همین نگاه در داخل هم خسارات وارد کرده است، نگاه کنید تا جایی که حتی کارخانههای پفک نمکی را هم دولتی کردند، آن از آن نگاه بود، یعنی یک نگاه در محیط بین الملل اینگونه عمل میکند، قهر با نظامات بین المللی و سازمانهای بین المللی و نگاه متوهمانه و نگاه توهم توطئه با کل دنیا، از این طرف هم میآید در داخل همه چیز را دولتی میکند و اگر کسی در مقابل این نگاه بایستد، میشود طرفدار امریکا. شما نگاه کنید نگاه اسلام و امریکایی از کجا آمد، از درون همین نگاه متصلب، اسلام امریکایی مطرح شد. رییس جمهور وقت ما که امروز رهبر عزیز ما هستند، وقتی مقابل این تفکر ایستادند، ایشان متهم شدند به اسلام امریکایی. این افراط گری بود که صورت گرفت و در برهههای متفاوت هم ادامه داشت، حالا کم و زیاد آن در شرایط فرق میکرد، اما این نگاه وجود داشت تا زمانی که حضرت آیت الله رئیسی آمدند و مسیر را تغییر دادند.
دکترقاضی زاده هاشمی می تواند میراث دار میراث گرانبهای دیپلماسی دولت سیزدهم باشند
اسکندری: جناب آقای دکتر قاضی زاده هاشمی، بعنوان جوانترین نامزدی که در انتخابات ریاست جمهوری حاضر شده اند و تنهاترین عضو کابینه دولت سیزدهم، انتظاری که است، این است که ایشان میراث دار میراث گرانبهای دیپلماسی و سیاست خارجی دولت سیزدهم باشند و ادامه دهنده راه پرشکوهی که وزیر خارجه شهید ما جناب آقای دکتر امیرعبداللهیان شروع کردند و امروز ما با افتخار در معیت ایشان حضور پیدا کرده ایم. دکتر میرشمسی اشاره کردند به یکی از رهیافتها یا به یکی از رویکردهایی که در چهل و پنج سال گذشته کشور ما درگیر آن بوده است. بالاخره سیاست خارجی کارشناسان محترم و اساتید میدانند، کالای ارزانی نیست که سر هر کوی و برزن چوب حراج به آن زده شود. ما در مقابل این نگاهی که الان مطرح شد، درچهل و پنج سال گذشته یک رویکردی دیگری داشتیم که آن رویکرد میشود گفت بیشتر به دنبال ارتباط با غرب، سازش با غرب و به تعبیری اینکه بتواند رضایت کدخدا را جلب کند، برای او هم مهم نبود که در دنیا، اروپا، امروز دوره انزوای گرایی خودشان را سپری میکنند یا به دنبال دوره انترناسیونالیسم لیبرال هستند یا نئوانزواگرا هستند مثل همین اتفاقاتی که در دولت آقای بایدن دارد اتفاق میافتد، نه مسیر را مسیر سازش و مسیر رضایت کدخدا میدانستند.
در دولت رئیسی موازنه قوای جدید هم در منطقه شکل گرفت
درحالی که اتفاقی که در دولت رئیسی و در دولت سیزدهم رخ داد، این بود که یک موازنه قوای جدید هم در منطقه شکل گرفت و هم کشور ما را در آستانه یک جهش بین المللی قرار داد. ما باصطلاح توانستیم اتفاقی که در این هزار روز رخ داد، سایه جنگ را از سر کشور دور کنیم. من متأسف شدم دیروز دیدم فردی روی همین صندلی اینجا نشسته بود و باز با همان ادبیات جنگ هراسی داشت مردم ما را میترساند که حالا اگر ترامپ بیاید میبینیم، واقعاً برای خودم بعنوان دانش آموخته علوم سیاسی متأسف شدم که فردی به اینجا بیاید، قبلاً هم مسئولیت داشته باشد، ملت غیور و شجاع ایران را از ترامپ قمارباز به قول حاج قاسم شهید، بترساند. درحالی که امروز مسئله اساسی کشور ما برجام نیست، میت برجام را مجدداً از گور بیرون کشیدند و دارند کافور تازگی به آن میزنند و مسائل اصلی کشور را فراموش کرده اند. اتفاقاتی که در این چند سال که جناب آقای دکتر قاضی زاده عنوان خواهند کرد که در این هزار روز چه کارهای بزرگ و راهبردی در سیاست خارجی رخ داد، چه اتفاقاتی در جابجایی این صفحات تک تونیکی ژئوپولوتیک سیاسی از غرب به شرق و جابجایی قدرت از غرب به شرق رخ داد، چه اتفاقاتی با هند، با روسیه، با چین که اشاره خواهم کرد. اینکه دیروز اینجا راجع به برجام صحبت کردند، اما نگفتند که در آن ششماه میخواستند چه تعهدات فرابرجامی را بدهند و کشور ما را در مقابل دشمنان تا بن دندان مسلح، خلع سلاح کنند، کاش میگفتند که قرار بود که چه تعهداتی را بدهند، کاش میگفتند بیشترین تحریمها و مهمترین تحریم ها، چه در حوزه بانکی و چه در حوزه بیمه و چه در حوزه کشتیرانی و پتروشیمی، همه اینها بعد از امضای برجام صورت گرفت. مدل ما در آن دوره و رویکرد ما به جای مذاکره شده بود التماس، من یک مثال بزنم، در سال اول دولت آقای دکتر روحانی، آقای اسدالله اسدی، دیپلماتیک برجسته ما در اروپا، بازداشت شد، ایشان دبیر سفارت ما در اتریش بودند، توسط دادگاه بلژیک به ۲۰ سال حبس محکوم شد، اما دریغ از اینکه وزارت خارجهای که بایستی از دیپلمات خودش دفاع میکرد، کنار این دیپلمات بماند و کسانی که ادعا داشتند بهترین روابط را با اروپاییها دارند، بتوانند این دیپلمات را آزاد کنند. من متأسف هستم که بگویم که حتی خانواده این دیپلمات عزیز ما ممنوع الورود شد به وزارت خارجه در همان دوره، چون میگفتند برای ما هزینه دارد. خانواده اش که میآمدند پیگیری میکردند را در وزارت خارجه راه نمیدادند و اتفاقی که میافتد در دولت آقای رئیسی در سال اول، ایشان آزاد میشوند، با پیگیریهایی که شهید امیرعبداللهیان انجام داد. دیروز من دیدم جناب دکتر متقی سؤال واقعاً قشنگی راجع به قدرت مطرح کرد، قدرت کشورها زمانی که کشور بتواند خودش را در موازنه قوای منطقهای و بین المللی اثبات کند آن موقع است که میتواند حرف اش را به کرسی بنشاند. کدام کشور دنیا با التماس توانسته است غربیها و امریکایی را راضی کند، همین قصه آقای حمید نوری و تمام. الحمدالله با افتخار حمید نوری که در سوئد بازداشت بود، آزاد شد، به وطن برگشت، جایی که اجتماع منافقین شده بود، همه تعجب کردند، پارلمان سوئد باور نمیکرد همچنین موضوعی را که دولت سوئد در این موضوع کوتاه بیاید و در مقابل دیپلماسی عزتمندانه نظام جمهوری اسلامی و این هزار روز تلاشی که صورت گرفت، سر تسلیم فرود بیاورند.
مذاکره و سازش باید منافع ملت ایران را تامین کند
قاضی زاده هاشمی: خط مشترکی که این دو نگاه دارد، چون نگاه متصلبی که واقعیتهای بین الملل و روابط بین الملل، نظام حقوقی بین الملل را نمیشناسد و انکار میکند، و اسم خودش را آرمان گرا میگذارد، درحالی که نیست و نگاه دوم که معتاد به مذاکره و سازش است، در این است که که هیچکدام به منافع ملت ایران و اینکه سیاست خارجی یک کالای قابل عرضه است و باید از آن منفعت خریداری شود، این هر دو فاقد این نگاه هستند. اینکه بالاخره باید سیاست خارجی دستاوردی داشته باشد برای ملت ایران که درحال حاضر این دستاورد میگوییم منافع اقتصادی است، آزاد بودن روابط بین الملل است، توسعه فرهنگی است و امثال اینها. الان تحریم هستیم، خنثی سازی یا برطرف کردن تحریم. اما در دورهای که شهید رئیسی و برادر شهید جناب امیرعبداللهیان روی کار آمدند این نگاه تغییر پیدا کرد. ضمن درک درست از روابط بین الملل با اینکه این روابط و سازمانهای حقوقی مستعمرانه هستند و ما قبول نداریم. بالاخره شورای امنیت نهاد بین المللی است بر پایه یک اصل غلط گذاشته شده است و به پنج کشور حق وتو داده شده است و ما این را نمیپذیریم، اما این سازمانهای بین المللی مثل آژانس هسته ای، سازمان تجارت جهانی و امثال و غیره، سازمان بهداشت جهانی، این طبقه بندی که انجام شده است، از منظر ارزشی ما قابل قبول نیست، اما واقعیتهای صحنه بین الملل هستند و ما در همین چارچوب باید کار کنیم تا بتوانیم کم کم با قدرتمند کردن ایران و توسعه اتحادیههایی در مقابل این، این موازنه قوای بین المللی را تغییر بدهیم. ما آمدیم ساخت درونی قدرت را توسعه دادیم،
کارکرد دیپلماسی ، توسعه منافع است
تلاش کردیم به خودمان تکیه کنیم، روابط راهبردی با دوستان مان برقرار کردیم و یک جبهه جهانی ایجاد کردیم، از منفرد بودن خارج شدیم، با کسب اعتماد مردم خودمان و با کسب اعتماد دوستان مان. چون دو نگاه قبل هم دوستی برای ما نگذاشت، دیگران به ما میگفتند که شما دولت هایتان غرب گرا هستند، ما نمیتوانیم به شما اعتماد کنیم، رییس جمهور چین میآید مهمان میشود، رییس جمهور ما ترک میکند و میرود فرانسه برای مذاکره با نخست وزیر فرانسه، این نوع برخورد باعث میشود روی روابط ما با آنها، روابط ما با روس ها، روابط ما با کشورهای منطقه تغییر پیدا کند به طوری که حتی کشورهای همسایه ما هم بعضیها رفته بودند، بالاخره با کدخدا بسازند، هم خدا را از دست دادند و هم اهالی ده را. کشورهای همسایه ما هم به ما پشت کرده بودند و قطع رابطه با خیلی از آنها داشتیم. این حرکتی که انجام شد، از دیپلماسی ملتمسانه به دیپلماسی عزتمندانه بود و از طرفی از دیپلماسی متوهمانه به یک دیپلماسی عملگرا در میدان، یعنی موقعیت درست میکرد برای اقدام و هیچ چیزی بدون دستاورد را نمیپذیرفت. من اگر بخواهم بشمارم الان هفده هجده دستاورد فقط برای این دو سال و نیم کابینه شهید رئیسی و شهید امیرعبداللهیان است که میتوانم ذکر کنم. بعد از انتخابات در بحث کرونا روز اول شهید رئیسی به من فرمودند شما در ستاد ملی کرونا بودید، بررسی کنید چه طوری است که ۷۰۰ یا ۸۰۰ تا فوتی داشتیم. آن موقع ما بررسی کردیم بحث ساخت واکسن در داخل کشور شروع شده بود، هم تحریم خارجی بود و هم تحریم داخلی، خیلیها در داخل ایستاده بودند که ببینند فایزر و آسترانزای غربی بگیرند، چون استانداردهایشان را تحمیل کرده بودند، تنها کشوری که میتوانست آن زمان به ما واکسن بدهد، چین بود، سینوفارم بود، اینها نمیرفتند سراغ آن برای اینکه از آنها بگیرند، ادعا میکردند که ما داریم انجام میدهیم. در همان دورهای که شهید رئیسی هنوز رییس جمهور نشده بود، در مذاکرات اولیه که با چینیها با رییس جمهور چین داشت، این اجازه را گرفت و دیدید با مستقر شدن ایشان در عرض کمتر از چند ماه بساط کرونا در کشور جمع شد، این یعنی دیپلماسی در خدمت مردم، من میخواهم مفهوم آن را برسانم. یا کشورهای همسایه ما، عمده اینها قطع رابطه داشتیم، اختلاف اقتصادی داشتیم، یکی سر پول گاز بود، یک کسی سوءتفاهمی برایش درست شده بود. تمام این کشورها رابطه برقرار کردیم و توسعه دادیم، آخر هم آذربایجان دیدید دو بحران بزرگ اساسی، یکی بحث انتقال قدرت به طالبان در شرق کشور اتفاق افتاد یکی حضور اسرائیل و اتفاقاتی که بین عربستان و آذربایجان افتاد. شهید رئیسی نگذاشت ایران اوکراینیزه شود، آن اتفاقی که بین اوکراین و روسیه اتفاق افتاد، بین آذربایجان و ایران اتفاق بیفتد. کریدورها را از کشور ما دور کرده بودند و دوباره مسیر کریدورها را ایشان توانست برگرداند. پیوستن ما به تعداد زیادی از این نهادهای بین المللی شانگهای، بریکس و امثال آنها. بحث تأمین ارز، ما روز اولی که آمدیم ۸ میلیارد دلار فقط منافع ارزی ترجیحی ما بود، همه اش هم در ششماه اول مصرف کرده بودند، دولت اینگونه تحویل گرفت، توانست منافع ارزی را تأمین کند، کالای اساسی مردم را به سفره برساند، فروش نفت ما که بین ۱۰۰ تا ۶۰۰ هزار بشکه رسیده بود را با یک جهش ۱ و نیم بشکه ای، یک بخشی بعهده دیپلماسی بود، یعنی فعالیت دوستان ما در وزارت خارجه این کار را انجام داد. یا معجزه عملیات بعدی صادق که واقعاً اینجا باید یاد کنیم از شهید عبداللهیان که در میدان بعنوان سخنگوی میدان عمل کرد، تمام دنیا را توجیه کرد، مشروعیت بخشی کرد در حقوق بین الملل برای عملیات ما، ما آن عملیات را قاطعنامه دادیم کسی هم نتوانست انجام بدهد. اینکه دوگانه دیپلماسی میدان را ایشان به هم زد، دیپلماسی میدان شدند یک جریان و ادامه پیدا کرد اگر یک زمانی فرصت توضیح شد، من درباره خود شهید امیرعبداللهیان و اینکه چه شد کار به جایی رسیده بود با خواست بعضی از کشورها، معاون وزیر خارجه را در کشور عزل میکردند. اگر شد باید این مصیبت نامه را یک بار باید بخوانیم برای کسانی که مدعی بلد بودن زبان دنیا هستند. اما ما در ادامه این فرآیندی که شهید رییسی و شهید امیرعبداللهیان شروع کرده اند، چه مسیری را میخواهیم ادامه بدهیم، اولاً کارکرد دیپلماسی عرض کردم توسعه منافع است،
دیپلماسی مردمی و استفاده از جریانهای مردمی ضرورت دارد
توسعه منافع هم در توسعه ارتباطات است، ما ضمن اینکه روابط مان را با دولتها و نهادهای بین المللی سازنده و مقتدرانه جلو ببریم، یک نگاهی داریم تحت عنوان دیپلماسی مردمی، این را در بنیاد شهید هم اجرا کردیم تحت عنوان دیپلماسی ایثار. یعنی آمدیم جریان ایثار و شهادت بین هشت کشوری که هم مفهوم هستند با ما را پیوند زدیم یک اتحادیه درست کردیم، روابط دوجانبه ایجاد کردیم، ما طرح مان در این زمینه موضوع ایران ۷۰۰ میلیونی است، یعنی ما باید بتوانیم همین طور که عمق استراتژیک امنیتی درست میکنیم، میگوییم موشک ما تا ۲ هزار کیلومتر میزند، بعد امنیت تا ۲ هزار کیلومتر اجازه تجاوز نمیدهیم، بعد در حوزه اقتصاد و فرهنگ هم همین کار را انجام بدهیم، آن هم از طریق نهادهای مردمی. ظرفیت ما کجا است، ظرفیت ما مردم خودمان هستند، تجار ما هستند، فعالین بخش اقتصادی هستند، اقوام ما هستند، اقوام بلوچ ما در دو طرف مرز هستند، عربهای ما دو طرف مرز هستند، آذریهای عزیز، کردهای عزیز، ترکمنهای عزیز، اینها همه ظرفیت دارند، روابط فامیلی و خانوادگی دارند، تمام اینها باید ما با پیوند دادن داخل و خارج که ما آن را مدل کرده ایم که چگونه باید این کار را انجام بدهیم، در حوزه اقتصاد. مثلاً یک نمونه آن که در دنیا هم است، مدل امریکن کورنر است یا اتاقهای فرهنگ فرانسه دارد انجام میدهد، ما مراکزی در دانشگاههای کشورهای دوست، که الان هفده کشور را داریم آماده، بخش خصوصی ما باید اتاقهایی را آنجا ایجاد کند، مسئول رابطه علمی و اقتصادی و انتقال فناوری و تکنولوژی و ... را مورد حمایت قرار بگیرد توسط دولت ما و این پشتیبانی شود در داخل و خارج از کشور برای اینکه این تبادل اتفاق بیفتد. یا ظرفیت ایران نخبه در سراسر دنیا که قبلاً شورای ایرانیان قرار بود این کار را انجام بدهد، یک مقدار فیتیله اش را پایین کشیدند، این نخبهها باید شناسایی شوند، اینها ظرفیتهای بزرگ علمی و بعنوان لاوی را در این کشورها باید فعال شوند و ارتباطات پیدا کنند. ما باید کاری کنیم که مسیر ترانزیتی و کالا، یعنی از موقعیت ژئواستراتژیکی که ایران دارد، استفاده کنیم، این مسیرهای کوریدوری که الان یک مقدار ناقص مانده است، با کمی سرمایه گذاری برقرار کنیم، دنیا را به خودمان نیازمند کنیم. اینها همه اش نمیشود الا اینکه ما جریانات مردمی را در بخشهای مختلف از ظرفیتهای بزرگ مردمی، نخبگان، اقوام، شیعه و اهل سنت، پای کار بیاوریم و بتوانیم از این ظرفیت برای توسعه قدرت استفاده کنیم، ما ده برنامه داریم اگر فرصت شد این ده برنامه را عرض میکنم.
متقی: من فکر میکنم که یک رویکرد اعتدالی به سیاست خارجی در برنامه شما گنجانده شده است. از یک طرف یک نقد سیاست خارجی رادیکال انجام گرفت و از طرف دیگر نقد سیاست خارجی لیبرال شکل گرفت. این مسئله به این مفهوم است که یک گزینه دیگری وجود دارد که ماهیت اثباتی دارد، مرکز برنامههای شما را دربر میگیرد. اولین بحثی که من دارم این است که پیگیری این اهداف سیاست خارجی، اط سه طریق میتواند انجام بگیرد، یک از طریق بازیگران اصلی سیاست بین الملل، برخی از این بازیگران مثل امریکا و اروپا هستند، برخی دیگر از این بازیگران مثل چین و روسیه و برخی از بازیگران در حوزه بریکس. خوشبختانه براساس آمارها و برنامههایی که شما دارید در این مدت الحاق ایران به بریکس هم انجام گرفته است. اما یک نکته اساسی وجود دارد اینکه امریکا و کشورهای اروپایی عموماً تلاش میکنند تا ایران را از دسترسی به نهادهای بین المللی مانع شوند. ازجمله این موارد شما درنظر بگیرید، بحث الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی، از سال ۱۹۹۳ تا به امروز ۳۰ سال طول کشیده است و دولتهای مختلف سر کار بوده اند، هنوز این امر حاصل نشده است. نکته دوم بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است که برای برنامههای توسعه ما عموماً محدودیتهای زیادی را اعمال میکنند. یک بخش دیگری از بحثهای دوجانبه است و چندجانبه منطقهای و بین المللی. دوجانبهها میتواند در سطح منطقهای انجام شود و میتواند در سطح بین المللی انجام شود. حالا ما یکسری چالش داریم اینجا، این گزینههای رفتاری در سطح ساختار نظام بین الملل، چندجانبه گرایی و دوجانبه گرایی، سطوح کنش در سیاست خارجی. یک چالشهایی هم ما داریم، بخشی از این چالشها یک مقداری کهنه شده است و یک مقداری آزاردهنده شده است. یک چالش ما چالش تحریم است و این چالش تحریم پیوند پیدا کرده است با یک سیاست امریکایی اروپایی مهار ایران، یعنی ما مذاکراتی که انجام میدهیم، این مذاکرات در تمامی دورانهای تاریخی به هیچ وجه راهبرد امریکا را تحت تأثیر قرار نداده است، انعطاف پذیریهایی وجود داشته است، کنشهای تاکتیکی وجود داشته است ولی تغییری در راهبرد امریکا شکل نگرفته است. چالش بعدی، چالشهای محیط امنیتی ما است، منطقهای که ما در آن قرار داریم منطقه آشوب زدهای است، منطقهای که بازیگران گریز از مرکز حضور دارند، دولتهای وابسته به امریکا نقش آفرین هستند، مسئله مربوط به گسترش ناتو به حوزه خلیج فارس دارد یواش یواش در دستور کار قرار میگیرد، جنگ غزه را داریم، سیاستهای تهاجمی اسرائیل را داریم، امکان تصاعد بحران از هر حوزه به هر حوزه دیگر وجود دارد. پس یک چالش اقتصادی و بحثهای تحریمی در فضای بین المللی است به گونهای که حتی چینیها هم آن توافق ۲۵ ساله را اجرا نکردند. بحث اصلی چینیها این است که تا زمانی که تحریمهای بین المللی وجود دارد، تنظیم قرارداد در چارچوب یک الگوی سازمان یافته برای ما مقدور نیست. چالش دیگری که وجود دارد، چالشهایی است که عرصه سیاست خارجی را به حوزههای سیاست داخلی ما پیوند میدهد. در طی همین مدت هزار روز علی رغم خدمات زیادی که دولت شهید رئیسی داشتند، ما یک چالش داریم، آن چالش هویتی است، ببینیم که چقدر در سیستان و بلوچستان ما شهید دادیم، آمار آن را شما دارید و چه نیرویی هدف قرار گرفت، آیا نمیشد راه حلهای دیگری وجود داشته باشد، که اقتدار انتظامی ما یک اقتدار اجتماعی باشد، آن مدلی که شهید شوشتری در دستور کار قرار داده بود. پس بحث هویت در داخل که پیوند پیدا میکند با عرصه خارج، بحث بحرانهای منطقهای و بحث تحریمها را. با توجه به اینکه من میدانم شما برنامههایی در این ارتباط قبلاً داشته اید و الان هم امکان دارد که داشته باشید، چه رویکردی برای این چالشهای محیط منطقهای دارید؟
برقراری رابطه سازنده با نهادهای اقتصادی و تبدیل شدن به بازیگر اصلی در اقتصاد جهانی ضروری است
قاضی زاده هاشمی: توضیح دادن همه اینها میدانید که وقت زیادی میخواهد و من عذرخواهی میکنم اگر مجبور هستم با جملات بریده بریده توضیح بدهم برای اینکه مردم عزیزمان متوجه شوند. بک بخش نحوه ارتباط ما است با نهادهای بین المللی که تحت تأثیر قدرتهای جهانی هستند. برای اینکه بتوانیم یک رابطه سازنده با نهادهای اقتصادی داشته باشیم، باید یک بازیگر اصلی در اقتصاد جهانی شویم اول، ما با این میزان تولید ناخالص داخلی در عرصه جهانی نمیتوانیم آن بازیگری اصلی باشیم الا اینکه بازارمان را بزرگتر کنیم، ایران ۷۰۰ میلیونی با این نگاه است که ما ابعاد بازار تحت نفوذ بازار ایران به علت موقعیت دانشی و فناورانهای که جوانان ایران دارند و موقعیت ژئواستراتژیکی که ایران دارد سر چهارراهها است میتواند خلع کند دیگران را به خودش وابسته کند، در این مسیر است. این روابطی هم که شهید رئیسی عزیز در رابطه با پاکستان دیدید سریع خودشان را به پاکستان رساندند، سر این است، یا آذربایجان یا عراق که ما باید اول کشورهای همسایه مان را با آنها یک روابط قدرتمند پیدا کنیم، اینهایی که به لحاظ تاریخی با ما در ارتباط بودند، فرهنگ مشترک دارند و اقتصاد مشترک دارند. ما باید برویم به سمت تولید مشترک، باید برویم سمت ایجاد زنجیرههای ارزش مشترک.
در بازار جهانی باید نقطه کانونی باشیم
الان در دنیا بسیاری از صنایع به صورت بین المللی اداره میشوند، هواپیما را یک کشور نمیسازد، صنایع مخابرات را یک کشور نمیسازد، ما باید بازار بزرگتر تعریف کنیم، چون ما قدرت مدیریت مالی داریم، چون فناوری دراختیار ما است و ارتباط بین کشورها را میتوانیم برقرار کنیم، میشویم نقطه کانونی. وقتی به این سهم و جایگاه رسیدیم بتوانیم با هر کشوری شروع کنیم. آن کشورهایی که دولت دارند با دولت ها، آن کشورهایی که فقدان یک دولت مرکری قوی هستند، با طوایف، عشایر، با بازرگانان، با گروههای مختلف. در همان پاکستان برای اینکه امنیت سر مرز ایجاد کنیم، باید با طوایف بلوچستان و پاکستان، منافع مشترک اقتصادی پیدا کنیم تا آنها امنیت ما را خودشان حفظ کنند. ما در اقلیم کردستان عراق باید بزرگان کردستان عراق منافع خودشان را در امنیت کردستان ایران ببینند. وقتی منافع اقتصادی آنجا تعریف شده باشند، وقتی در حوزه آموزش ما به آنها خدمات بدهیم، وقتی از توانایی خودمان در حوزه سلامت مرکزی درست کنیم برای درمان بیماران شان، آن وقت خودشان امنیت کردستان ایران را حفظ میکنند، نمیگذرند از خاک آنها سوءاستفاده شود برای حمله به ایران و برخورد با ایران. این کار وسیع اجتماعی و گسترده دارد نمونه اش را شما در مورد شهید شوشتری عزیز فرمودید که دو طرف مرز باید سازمان دهی شود یعنی ارتباطات با بازارچههای مشترک، با ایجاد شهرکهای صنعتی مشترک، با ایجاد نشانهای مشترک اقتصادی، نشان خراسان، خراسان بزرگ یک عقبه تمدنی داشته است، ما یک نشان به نام نشان خراسان تعریف کنیم، تمام حوزه نفوذ خراسان این نشان را داشته باشند و تبادلات اقتصادی شان در آن حوزه از تخفیف عوارض گمرکی برخوردار باشد در آن حوزه نفوذی که ممکن است اتفاق بیفتد که این نشان بلوچستان نشانهای قابل تعریف است و قابل انجام است. اما در رابطه با بحث تحریم هم حرف ما این است ما تا وقتی امریکاییها قدرت مسلط جهانی در عرصههای مختلف باشند، راهبرد آنها نسبت به ما تغییر پیدا نمیکند ما این واقعیت را باید بپذیریم. هر کسی فکر میکند با مذاکره رویکرد امریکاییها را به صورت اساسی و کلان میتواند نسبت به کشور مستقل ما ایران تغییر بدهد متوهم است این ممکن نیست الا اینکه ما برده آنها شویم و باید این را بپذیریم. حالا، چون این پذیرفته ایم قطع کنیم همه روابط را، خیر ما باید تبدیل شویم به یک قدرتی که امریکاییها از آن حساب ببرند و به او نیازمند باشند. نگاه کنید حاج قاسم سلیمانی در عرصه میدان یک جایی امریکاییها به او نیاز داشتند میرفتند سراغ ایشان و میگفتند در افغانستان این کمک را به ما کنید، در عراق به ما کمک کنید. یعنی حضور مقتدرانه ما در میدان کاری کرده بود که آن قدرت مسلط جهانی به ما نیازمند شده بود مثل اتفاقی که امروز در فلسطین و غزه میبینیم. امریکاییها به رهبر محور مقاومت که ایران است، نیازمند هستند. باید کاری کنیم که آنها در روابط بین الملل نیازمند ما باشند، در حوزه اقتصاد جهانی به ما نیازمند در حوزه امنیت جهانی باشند. بگوییم بسم الله، چیزی میگیریم و چیزی میدهیم، نه اینکه از جیب خودمان بدهیم، نه اینکه اقتدارمان را بدهیم، نه اینکه صنعت مان را بدهیم، چیزی که از او داریم میدهیم و میگیریم. در این ماجرای تبادل زندانیان یک چیزی از آنها دست ما است، از جاسوسهای آنها ما تبادل میکنیم و زندانی هایمان آزاد میکنیم. نمیآییم از داراییهای خودمان به آنها ببخشیم، این میشود دیپلماسی براساس قدرت، بده بستانی که در آن منافع ملی ذکر نکرده اید، ما حرف در این میدان به این ترتیب است. در حوزه محیط اطراف ما بعنوان رهبر محیط اطراف باید منطقه را آرام کنیم، یک شعار داریم میگوییم با دوستان مروت، با دشمنان مدارا. ایران اسلامی اینقدر قدرت دارد، اینقدر قدرت بازدارندگی دارد که وارد ایجاد تنش نشود. بخصوص با کشورهای همسایه خودش، باید بتواند آنها هم تجربه کردند، به دنبال ترامپ رفتند و پیمان جهانی را ۵۷ کشور بستند، سر همه شان به دیوار خورد، برگشتند، عربستان، مصر، بحرین، همه برگشته اند. ما باید روابط سازنده ایجاد کنیم، روابط اقتصادی با آنها ایجاد کنیم. روش نفوذ صهیونیست جهانی در این کشورهای همسایه از طریق اقتصاد است. یک پیمانی است به نام کوییز ذیل کم دیوید بین مصر و اسرائیل بسته شده است، شما بهتر از بنده میدانید، آنجا گفته اند مثلاً هر شرکت مصری اسرائیلی که ۱۳ یا ۱۴ درصد سهام آن اسرائیلی باشد، ما چنین امتیازاتی در اقتصاد جهانی به آنها میدهیم. اینطوری ۶۰ یا ۷۰ درصد اقتصاد بزرگ مصر را دست گرفته اند، حالا درصد آن را تخمینی عرض میکنم و مصر را مهار کرده اند. اینگونه کشورها را مهار میکنند. نمیخواهم بگویم که آنها دنبال نیت باطل خودشان هستند ما باید کاری کنیم که اقتصاد منطقه درهم تنیده شود، این هم تحریم را خنثی خواهد کرد و هم دست بالاتر را به ایران اسلامی میدهد، ایران اسلامی در طول تاریخ اش رهبر منطقه بوده است و رهبر منطقه تمدنی منطقه است، هیچ کشوری هم نمیتواند با ایران رقابت کند. خدا اینطوری ما را قرار داده است هم به لحاظ عقبه تمدنی و هم جایگاه ژئوپولوتیک ما و انواع و اقسام امکاناتی که دراختیار ما است و این برجستگی درون ملت بزرگ ایران است باید این ایفای نقش را به درستی انجام بدهیم. خودمان را نباید ضعیف ببینیم.
ایزدی: آقای دکتر، تاریخ روابط ایران و امریکا چالشهایی داشته است در سی و چند سال گذشته، از زمان دولت مرحوم آقای هاشمی این ذهنیت ایجاد شد که برای اینکه دوره سازندگی محقق شود و به نتیجه برسد، نیاز است تحریمهای امریکایی برداشته شود. آن زمان اگر خاطرتان باشد پروژهای تعریف شد برای اینکه شرکتهای نفتی امریکایی در ایران حضور پیدا کنند و در نهایت لابی شوند برای ایران در امریکا یعنی به دولت امریکا بگویند که ایران دارد با ما کار میکند و کاهش تنش اتفاق بیفتد، عادی سازی روابط اتفاق بیفتد. آن پروژه شکست خورد و نه تنها آن شرکتها نتوانستند به کارشان در ایران ادامه بدهند، صنعت نفت کشور کلاً توسط امریکاییها تحریم شد، قبلاً نبود. نیت مرحوم آقای هاشمی نیت خوبی بود، چون برای اصلاح امور حتماً وارد این بحث شده بود منتها، چون متوجه نشده بودند ماهیت امریکا و نوع روابطی که با ایران دارد را آن اتفاق افتاد. در زمان دولت آقای خاتمی هم دوستانی که در آن دولت بودند، ذهنیت شان را نسبت به امریکا اصلاح نکردند. میگفتند باید منافع مشترک با امریکا تعریف کنیم. داستان یازده سپتامبر اتفاق افتاد، در افغانستان دولت وقت احساس کرد که میتواند با امریکاییها کار کند و امتیازهای مختلفی آن زمان داده شد، کمکهای مختلفی انجام شد، در نهایت منجر شد به آن سخنرانی بوش پسر در کنگره که ایران محور شرارت است یعنی با همه داستانهایی که دولت آقای خاتمی داشت، در نهایت ایران در دولت آقای خاتمی محور شرارت شناخته شد. آن فحشی که دادند خودشان هستند ولی تحریمهای ذیل محور شرارت برای کشور مشکلاتی ایجاد کرد، تحریمها در دولت آقای خاتمی بیشتر شد. در دولت آقای احمدی نژاد هم مخصوصاً در دوره دوم، در زمانی که آقای دکتر صالحی وزیر خارجه بودند ایشان یک پروژهای داشت برای گفتگوی با امریکاییها و در عمان این گفتگوها شروع شد، طرف امریکایی احساس کرد دولت بعدی میتواند امتیاز بیشتری بگیرد و آن پروژه هم در نهایت شکست خورد مثل آن سه پروژه قبلی این هم شکست خورد. در دوره برجام هم که آقای دکتر اسکندری فرمودند خیلی نیاز به توضیح ندارد. ۸ سال کشور معطل برجام و میوه برجام و برجام اروپایی، آمدند آقای بایدن شد آخر سر هم میوه حاصل نشد و ۸ سال کشور فقط معطل ماند و خیلی از کارهایی که میشد انجام شود انجام نشد. الان سؤال این است که این تجربیاتی که ما در سی و چند سال گذشته داشته ایم، شکست خورده است، ذهنیت بعضیها در داخل کشور این است، بعضاً تبلیغ هم میشود،.
به گونهای صحبت میکنند که انگار تقصیر طرف ایرانی بوده، با این که طرف ایرانی مذاکره کرده، رفت و آمد کرده، زحمت هم کشیدند دیپلماتها کار کردند؛ زبان هم بلد بودند این طورنبود که زبان بلد نباشند. به هر حال به فعالیتهای خود پرداختند. در نهایت مشکل طرف مقابل بوده که نمیخواهد این مسألهاش با ایران حل شود، چون ذهنیت طرف آمریکایی این است که اگر ایران مسألهاش را با آمریکا حل کند یا آمریکا مسأله اش را با ایران حل کند، آن وقت امکان اعمال فشار و تحریم دیگر نیست، بعد ایران یک فضای تنفسی پیدا میکند. طرف آمریکایی نمیخواهد ایران فضای تنفسی پیدا کند. سؤالی که در ذهن بنده است و شما هم آخرین نامزدی هستید که خدمتشان هستیم بر اساس آن قرعهکشی، این برنامه ششم این نشست سیاسی است و الان یک براوردی نسبت به نامزدهای قبلی پیدا کردیم، الان نوبت شماست که این را اصلاح بفرمایید
قاضیزاده هاشمی ؛ انشاءالله ختامِه مِسک باشد.
ایزدی: بله، از این جا یعنی شما آخر هستید، شاید در انتخابات اول شدید، نمیدانیم؛ معلوم نیست. این داستان ایران و آمریکا را با توجه به آن سابقه تاریخی، چه درسی شما از این سابقه تاریخی گرفتید و بر اساس آن سابقه تاریخی چه کار میخواهید کنید؟ یک مقدار وارد جزئیات شوید. حضرت امام این را استفاده میکردند اسلام ناب محمدی (س) و بعد در مقابل اسلام ناب محمدی، اسلام آمریکایی را استفاده میکردند. حالا این نکته درست است که آن زمان بعضیها در کشور از اصطلاح اسلام آمریکایی سوء استفاده کردند، بعضیها را که متعلق به اسلام ناب محمدی بودند گفتند اسلام آمریکایی، ولی اصطلاح اسلام آمریکایی متعلق به حضرت امام بود نه افرادی که سوء استفاده کردند؛ این هم آن سابقه تاریخی است که باید یادمان باشد.
قاضیزاده هاشمی: برای این که جواب شما را بدهم؛ این دو روی داستان است؛ داستان دو طرف دارد؛ یک طرف داخل ما دارد، یک طرف سمت آمریکاییها را دارد. برای من خیلی سؤال بود که شبه قاره هند که در زمان استعمار توسط انگلیسیها حدود ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت داشته، چگونه صدهزار انگلیسی ۱۵۰ سال این را استعمار کرده بودند؟ کل لشکر انگلیسی ساکن در شبه قاره هند ۱۰۰ هزار نفر هم نمیشدند. این دیدم توسط برخی از هندیها اتفاق افتاده، نه توسط انگلیسیها. یعنی خود هندیهایی بودند که باعث شدند استعمار انگلیس ۱۵۰ سال ادامه پیدا کند. الان یک جریانی ما در کشور داریم از ابتدای انقلاب که اینها خودشان ایجاد بحران میکنند و بعد خودشان را راه حل بحران نشان میدهند. سؤال این است که دعوای ما به حسب ظاهر با آمریکاییها بعد از انقلاب سر لانه پیش آمد؛ چه کسانی رفتند لانه را تسخیر کردند؟ حج خونین سال ۶۶ مدیرش که بود؟ چه کسی باعث دعوای بین ما و عربستان شد؟ چه کسی مسئول مذاکره قطعنامه ۵۹۸ بود که نتوانست مسأله تنبیه متجاوز را بیاورد در قطعنامه که امروز ایثارگران ما به ما مراجعه میکنند میگویند چطور کویت توانسته است غرامت خود را بگیرد ما نمیتوانیم برویم غرامت خود را بگیریم؟ بحث دعوای هستهای، شروع صنعت هستهای توسط چه کسی گذاشته شد؟ با چه استراتژیای گذاشته شد؟ غیر از دولت موسوی و هاشمی بود؟ و بعد خودشان را جریان حل مسأله میدانند در حالی که هیچ وقت هم مسأله را حل نمیکنند، این زخم را باز نگه میدارند، چرا؟ برای این که توسط او میتوانند یک سره این را به مردم بفروشند و در قدرت خوشان را حفظ کنند. این سمت داخلی ماجراست. یعنی یک جریانی از اول انقلاب برای این که بتواند بر سکوی قدرت تکیه بزند، بعضی موضوعات از منافع ملی را ادر حوزه سیاست خارجی، فرهنگ و در حوزه دینداری مردم کرده موضوع بحث انتخابات و این را باز نگه میدارد، نمیگذارد جمع شود، چون میخواهد سری بعد هم مصرفش کند. در همین انتخابات باز نسخه ۱۰ تا ۲۰ ساله را دوباره دارند خرج میکنند. اگر دست این رفقای ما بود، برجام ۲ و ۳ را هم برده بودند جلو ما آن وقت وعده صادق موشک نداشتیم بزنیم در سر اسرائیلیها؛ زده بودند فرمانده ارشد ما را شهید کرده بودند، ما باید فقط نگاه میکردیم. آثارش میشد این. آن سمنت هم آمریکاییها تا وقتی قدرت مسلط باشند، سیاست ما را دنبال میکنند، چرا این کار را نباید کنند؟ وقتی به لحاظ استراتژیک ما اصلاً اهداف متباین از هم داریم؛ دو نوع جهان بینی، دو نوع نگاه داریم. ما در همه دنیا و آنها در همه دنیا با منافع انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی درگیر هستند؛ از فلسطین بگیرید تا آمریکای لاتین، مگر غیر از این است؟ ما یک کشور متمدن جهانی هستیم. در عرصه جهانی حرف داریم. درگیر هستند. منتها باید این را به توازن برسانیم. کاری کنیم که آنها نتوانند. آمریکاییها ما را به عنوان یک قدرت ما را پذیرفتند، بالأخره در بیانات آنها هست، در اظهارنظرهای آنها هست، شما در صحبت سناتورهایشان میشنوید؛ پذیرفتند. ما باید این جایگاه را حفظ کنیم و ارتقاء دهیم، اتحادیه درست کنیم. ارتباط راهبردی درست کنیم. مذاکرات را هم از طریق شخص ثالث ادامه دهیم به همین ترتیب. نمیتوانیم مسائل بنیادین خود را با آمریکاییها حل کنیم. قابل حل نیست تا زمانی که آمریکاییها مبنائاً تغییر رویه ندهند یا از حالت قدرت بودن خارج نشوند، ولی در سطح تاکتیکی، موضوعی و منطقهای، این محصول قابل داده شدن است. ما در همین دوره شهید رئیسی پولهای خود را جابهجا کردیم، نفت خود را فروختیم، خیلی کارها کردیم. توانستیم حتی با کشورهای تحت نفوذ آمریکا ارتباط برقرار کنیم، با تمام فشاری که آمریکاییها سرشان آوردند و این کار قابل ادامه دادن است. آمریکا رو به افول است البته به اعتقاد من، این درگیریهایی که در سطح جامعه آنهاست و مسائل سیاسی داخلی آنها، دیگر...، آمریکا زمان اول انقلاب ۴۷ تولید ناخالص جهانی را داشت الان به زیر ۲۵ درصد رسیده است. خود این نشان میدهد که آمریکاییها نمیتوانند سرباز از بین مردمشان بگیرند مجبورند بروند از گوآتمالا سرباز اجیر کنند، یعنی آدم ندارند که حتی معتقد به آرمان آمریکایی باشد که بیاید در ارتش آمریکا به نفعش در جهان بجنگند. مجبورند بروند اجیر کنند. کارشان به این جا رسیده است. حالا من نمیخواهم واقعاً کوچک نشان دهم دشمن را، اصلاً حرفم این نیست، ولی به این بزرگی و چیزی که دوستان صحبت میکنند، برای این که بخواهند گران به مردم بفروشند. یک نوع لومپنیزم سیاسی است، میخواهند گران به مردم بفروشند، بعد خودشان را در این عرصه قدرت حفظ کنند.
سجادپور: من سخنان دوستان را با دقت گوش دادم و واقعاً هم از ناحیه علمی نگاه میکنم، نه جریانات سیاسی و نه سازمانی، مطلبی که خیلی مهم است در مورد سیاست خارجی و نظر شما را میخواستم داشته باشم؛ این که سیاست خارجی ترکیبی از تداوم و تغییر است، یعنی ما سیاست خارجی نه یک شبه همه چیز عوض میشود و نه حتی با آمدن دولتها، برخی از مسائل امکان تغییر پیدا کردن هست؟ البته سادهترین چیز این است که ما دوگانه کنیم یک گروهی را بگوییم اینها بد بودند، ما بهتریم، آنها اشتباه کردند، ما درست میکنیم؛ این یک بحث از نظر ارائه سیاسی؛ روش متداولی در میآید، اما کمی فنیتر؛ چون ایران کشور بسیار بسیار مهمی است، کشور عزیز ماست، ولی یک کنشگر مهم در عرصه بینالمللی است و لذا رئیس جمهور ایران هر کسی که هست باید یک برداشت بسیار عالمانه و دقیق از ایران و سیاست خارجی خود در عرصه جهانی داشته باشد. سؤال من با توجه به این مقدمه کوتاه و پذیرفتن شما که تداوم تغییر است، این است که چقدر شما میتوانید تغییر ایجاد کنید؟ چه حوزههایی قابل ایجاد تغییر است و چه حوزههایی قابل تداوم است؟ در واقع خیلی روشنتر؛ مدیریت تداوم را چگونه ادامه میدهید و موقعی که میگویم مدیریت تداوم صرفاً به یک کابینه، دو کابینه بنده نظرم نیست. چه چیزهایی را با تداوم در سیاست خارجی میبینید؟ مثلاً فرض کنید به عنوان مثال ما یک مسألهای را در ۵۰ سال گذشته داریم از زمانی که کودتای نظامی شد در افغانستان و اشغال نظامی افغانستان، ما یک مسألهای به نام افغانستان داریم، تداوم دارد. این مدیریت این تداومها را چگونه ارزیابی میکنید و مدیریت تغییرات مخصوصاً این که سیاست خارجی ایران در چهل سال گذشته یک چارچوب روشنی داشته است. این طور نبوده که افراد بتوانند از آن فضای متداول یا ساختارهای مشخص، یک نقبی بزنند و یک دریچه کلاً دگرگون شده ایجاد کنند. در همین راستا در صحبتهای شما هم خیلی واضح و دوستانتان که به هر حال در داخل ایران ارزیابی شما این است که نگرشهای مختلف، گرایشهای مختلف بعضاً متضاد با دیدگاه شما، حتی فرمودید جریانی برای در قدرت ماندن به این سبک عمل کرده، بدون این که ما وارد درستی یا نادرستی این گزارهها شویم، ولی معلوم است که یک جامعه متنوعی در سطح نخبگان سیاسی و به اصطلاح طبقه سیاسی ایران در مباحث بینالمللی وجود دارد. شما چگونه میخواهید ایجاد اجماع کنید؟ چون بدون اجماع که کار پیش نمیرود، یعنی به هر حال با همین مجموعه و افرادی که مؤثر بودند و هستند چه در داخل دولت، چه خارج دولت، این چگونگی اجماع برای من یک سؤال است. پس به طور خلاصه؛ سه چگونگی را توضیح دهید؛ چگونگی مدیریت تداوم، چگونگی مدیریت تغییر و چگونگی ایجاد اجماع؟
قاضیزاده هاشمی: همان طور که شما به خوبی اشاره فرمودید؛ سیاستهای اصلی ما در حوزههای مختلف به ویژه در حوزه سیاست خارجی هم مندرج در قانون اساسی ماست، هم مسئول تدوین این سیاستها شاید بشود گفت مجموعه دولت نقش مشاور را دارد در تدوین سیاستها و دولت مجری آن سیاستهاست. اما دولتها اگر باور و عزم داشته باشند؛ آنها را سریعتر و درست به نتیجه میرسانند. اگر عزم و باور نداشته باشند کاری میکنند تا این گونه جلوه داده شود که سیاست غلط است و سیاستگذار را وادار کنند به تغییر سیاست خود. ما چیزی که در بعضی از دولتهای گذشته دیدیم؛ تلاش برای تغییر سیاست بوده به طوری که سیاستگذار را با یک نوع بنبست استراتژیک روبرو کنند که الحمدلله موفق نشدند، چون قوه عاقله انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی این قدر قوی است که از همینها هم برای خود فرصت ایجاد میکند. فرصت برای رشد و آگاهی بخشی به مردم. در بیان مقام معظم رهبری هم در ابتدای مذاکره با آمریکا این بود؛ میفرمودند یا میشود؛ منافع گیرمان میآید، یا نمیشود؛ مردم متوجه میشوند این چیزی که به آنها گفته شده؛ این حرف دقیق و درستی نبوده است. این که میفرمایید که ما بالأخره در یک منطقه پرآشوبی هستیم و تغییرات پیرامونی خود را باید مدیریت کنیم، ما دو تا سه مدیریت خوب پیرامون تغییرات پیرامونی خود داشتیم. مثلاً در فقره ترکمنستان و تاجیکستان و مسائلی که فیمابین ما ایجاد شده بود، دولت شهید رئیسی به میدان آمد، نشست روی موضوع، گفت مسأله شما با من چیست؟ مسأله را حل کرد، بهانه ارتباط دوجانبه از بین رفت. یا در رابطه با آذربایجان یا اتفاقی که در انتقال قدرت در افغانستان افتاد که میدانید ما به لحاظ استراتژیک؛ مبانی این حکومتی که روی کار آمده در افغانستان را ممکن است قبول نداشته باشیم، اما به عنوان یک واقعیت میدانی که ثبات و امنیت ایجاد میکند، کشت و کشتار را در افغانستان کم میکند، جان مردم را حفاظت میکند، تصمیم گرفتیم با او کار کنیم، ولو این که مشروعیت او را کامل به رسمیت نشناسیم و بالأخره به عنوان یک حکومت برخاسته از آرای مردم هم ندانیم. اما این اجازه نداد که مانع ارتباط و مدیریت ما در این مسأله شود. در همین موضوع؛ اختلاف نظر زیادی در بین نخبگان داخل کشور است. شما روزنامهها را خواندید، در حوزههای مختلف؛ اختلاف نظر کارشناسی هست.
دولت هوشمند باید با همه افراد گفتگو کند
دولتی؛ دولت هوشمند است که با همه افراد گفتگو کند، اصل مشخص داشته باشد، مبنای روشن داشته باشد، اما اهل گفتگو و بکارگیری توانها و نیروها باشد؛ یعنی خودش را دریغ نکند. شهید امیرعبداللهیان را نگاه کنید؛ این شهید با سیاستهای وزارت خارجه قبل از خودش کاملاً مخالف بود، اما بدنه وزارت خارجه وی عمدتاً کسانی بودند که در دولتهای قبل بودند. از ظرفیت و توان آنها استفاده کرد. خودش را محروم نکرد. خیلی از این سفرا، سفرای دولتهای قبل بودند. خودش را محروم نکرد. از آن کارشناسی و آگاهی بخشی و نظر دادن آنها و استفاده از مطالب، خودش را محروم نکرد، منتها الزاماً تغییر ریل نداد به نفع...، این وقتی باشد؛ بعد حتی مخالفین احساس همراهی میکنند. مثل اتفاقی که بعد از شهادت این دو بزرگوار افتاد که حتی وزرای خارجهای که با شهید امیرعبداللهیان اختلاف نظر داشتند در تشییع جنازه ایشان شرکت کردند، در رثاء و شخصیت شهید امیرعبداللهیان کلی صحبت کردند و گفتند ما مرتبط بودیم، مشورت میدادیم، کمک میکردیم. این عرایض مبنایی که عرض کردم به این معنا نیست که ما از فرصتها و ظرفیت اندیشمندان، نخبگان، کارشناسان و افرادی که در حوزههای مختلف اجرایی توان دارند، نباید استفاده کنیم، هر کسی به جای خودش، این که عرض کردم؛ راهبردهای کلی و عمومی دولت است.
ابراهیم متقی: در دوره گذشته شما یک برنامه خیلی جامعی داشتید در حوزه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی، ولی بعد از مناظرههای انتخاباتی، کنارهگیری کردید. این کنارهگیری....
قاضیزاده هاشمی: البته تا آخر من ایستادم. من کنارهگیری نکردم.
متقی: یعنی حضور داشتید؟
قاضیزاده هاشمی: بله تا پایان بودم.
متقی: سؤالی که وجود دارد؛ آیا در این دوره هم شما تا پایان خواهید بود؟ و آیا فکر میکنید که موازنه در بین کاندیدا به چه صورت شکل میگیرد؟ یک نگاهی هم من دارم و آن این است که ما اگر خواسته باشیم این کاندیدا را محدود کنیم، این ذهنیت را به وجود میآورد که سطح رقابت را هم تقلیل بدهیم. آیا فکر میکنید که تقلیل پیدا کردن سطح رقابت، با آن رویکردی که به نوعی حضرت آقا دارند که اگر کسی نظام سیاسی را قبول دارد، اگر کسی نهادهای سیاسی را قبول دارد، اگر کسی ولایت فقیه را قبول دارد، برادر شماست، آیا این تقلیلگرایی به معنای این نیست که این برادری را ما حتی در بین پذیرفته شدگان شورای نگهبان هم تقلیل دهیم؟ به ویژه این که یکی از کاندیداها در همین جلسه این مسأله را مطرح کردند که جبهه انقلاب بالأخره یک کاندیدا خواهد داشت. آیا این که ما کاندیدایی که شورای نگهبان تأیید کرده را اولاً امکان دارد خارج از جبهه انقلاب باشد؟ نکته دوم این که آیا فکر میکنید این روند چه مسیری را طی میکند و بعد چه اثری در حوزه سیاست خارجی و سیاست داخلی خواهد داشت؟
قاضیزاده هاشمی: بنده نگاهم به ورود به عرصه انتخابات کاملاً دینی است و بر اساس تکلیف است. کسی که خودش را اصلح نداند، شرعاً حرام است کاندیدا شود. شرع مقدس به ما گفته اگر تو بهتر از خودت میشناسی کسی را باید او را معرفی کنی. ملعون است کسی که خودش را مطرح کند. معتقدم کسی باید رئیس جمهور شود که واجد همه صفات باشد، نه فقط در یک بخش برجسته باشد و نقطه ضعف روشنی هم نداشته باشد، چون همان نقطه ضعف کافی است که سایر صفات مثبت او هم از بین برود. این که ما همه فرزندان انقلاب هستیم و همه به رسمیت شناخته شدیم، این یک امر مطلوب است، انقلاب اسلامی تمام نهلههای فکری را داخل خود جا میدهد. ما بر اساس فاستقبل الخیرات است، طلب خیر است، اگر آمدیم در این میدان، این بار به دوش ما گذاشته شد، باید به خدا پناه ببریم که کمکمان کند، برای این که این بار سنگین را به دوش بکشیم، جهنمی نشویم، عاقبتمان مثل شهید رئیسی ختم به شهادت شود. چون ظاهراً رؤسای دولت بعد از انقلاب اسلامی حالا حضرت آقا که رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس دولت بود، رؤسای دولت دو سرنوشت بیشتر ندارند؛ یا شهید میشوند یا یک طور دیگر میشوند. یعنی یک طوری که گرفتار میکنند خودشان را. انشاءالله ما جزو این گروهی باشیم که جزو شهدا اگر به ریاست جمهوری رسیدیم؛ جزو شهدا قرار بگیریم. این کار سنگینی است، اگر هم رأی نیاوردیم؛ شکر میکنیم خدا را که ما آمدیم، وظیفه خود را انجام دادیم،
از نامزدی انصراف نمی دهم
خداوند این بار را بر دوش ما نگذاشت، مردم مورد اعتمادشان قرار نگرفتیم، برادر دیگری که انشاءالله بهتر از ماست مورد اقبال قرار گرفت. همه ما هم از روز بعدش وظیفهمان این است که به آن برادرمان؛ هر کسی میخواهد باشد، کمک کنیم. منتها کسانی که به لحاظ سیاسی نزدیکتر هستند به هم، باید کار مشترک و جبههای انجام دهند. این حرف درستی است. نمیخواهم بگویم که الزاماً به معنای کنار کشیدن به نفع یک نفر است. این ممکن است تنوع را از بین ببرد. معلوم نیست نتیجهاش این باشد که همه به نفع یک نفر کنار بکشند، آن یک نفر رأی بیاورد حتماً. مردم حق انتخاب دارند، نفر اول، دوم و سومشان را هم خودشان انتخاب میکنند. چه بسا نفر اولشان اگر از یک نفر از عزیزان باشد، نفر دومشان مثلاً در جبهه مقابل سیاسی؛ تعریف شود. این خودش محل بحث است، یعنی با این که گفتگوهای زیادی در بین دوستان است؛ محل بحث است. بنده هم آدم بدسابقهای هستم در انصراف، سری قبل هم انصراف ندادم، حالا سوء سابقه دارم از این نظر. شما خاطرتان جمع باشد.
فؤاد ایزدی: این نکته به نظرم نکته صحیحی است که جریانهایی در طول این سی و چند سال؛ شاید از همان ابتدای انقلاب هم؛ همین حالت است. زمان انتخابات از موضوعات سیاست خارجی استفاده میکنند برای افزایش رأی؛ این هم مختص ایران نیست. کشورهایی که ما دیدیم یا مطالعه کردیم معمولاً در مناظرهها، در پویشهای انتخاباتی، موضوع سیاست خارجی؛ یکی از موضوعات اصلی است و صحبت میکنند و حرفهایی میزنند که سعی کنند افزایش رأی داشته باشند، یعنی ضمن این که جریانی در کشور سالهاست از این موضوع استفاده میکند برای افزایش رأی، ولی این کار مختص یک جریان فقط در کشور نیست. مشکلی که وجود دارد این است که در سطح جامعه، یک موضوعی کمابیش در یک درصد قابل توجهی از مردم جا افتاده که تحریم برای کشور مشکل ایجاد کرده، بعد اینها میخواهند نگاه کنند ببینند کدامیک از این نامزدها ممکن است تحریمها را بتواند بردارد. چون این طور القاء شده که اگر فلان فرد یا فلان فرد بیایند، اینها میتوانند این کار را کنند و بعد ادبیات همه جریانها کمابیش به این سمت میرود که ما میتوانیم، یعنی خاطرتان هست در رقابتهای قبلی هم یک جملهای مشهور شد که برجام مثلاً چکی است که ما میتوانیم نقد کنیم، یعنی حالت این چنینی پیدا میکند، چرا؟ چون در ذهن یک بخش قابل توجهی از جامعه ما، اصولاً موضوع رابطه ایران و آمریکا تبیین نشده، یعنی این مسأله که زمانی که شما میخواهید با طرف مقابل به توافق برسید، طرف مقابل هم باید حاضر باشد. این کافی نیست که طرف ایرانی حاظر باشد. مثل آن داستان ازدواجی که گفتند ۵۰ درصدش حل است؛ چرا؟ چون داماد راضی است، عروس راضی نیست، آن طرف مقابل هم این حالت را باید داشته باشد.
ابراهیم متقی: برعکس شده دکتر، عروسها راضی هستند، دامادها، چون باید خانه و مسئولیت داشته باشند، آنها راضی هستند.
ایزدی: حالا این هم یک موضوع فرهنگی جلسه دیگری است، ما فعلاً سیاست خارجی داریم کار میکنیم. از این جهت من خواهشم از شما این است که چه رئیس جمهور شوید، چه نشوید، با توجه به این که....
قاضیزاده هاشمی: شک نکنید، فرمودید آخرین نفری، میشوی نفر اول. پس نگیرید حرفتان را.
ایزدی: آن همکارتان هم فرمودند انشاءالله. در صندلی ریاست جمهوری اگر شما نشستید یا ننشستید، در نهایت با توجه به سابقه شما و دغدغه شما، این صحبتهایی هم که فرمودید؛ در ذهنم مرور میکنم، شاید شما فقط بودید بین این شش نفر خواهشم این است که این ادبیات و تنویر افکار عمومی را در هر مسئولیتی که هستید اگر بتوانید ادامه دهید و این مسأله یک مقدار ریشه ایتر باید حل شود. این سعیای که در دولت قبل از شهید رئیسی؛ هشت سال سعی شد شرطی شود اقتصاد کشور، یعنی گفتند آب مردم هم وابسته به برجام است و همه چیز کشور را متصل کردند، مردم نگاه میکنند میگویند حتماً همین طور است و این ضربه میزند به کشور و جایگاه کشور و اتفاقاً دست آن مذاکره هم میبندد. یعنی فشار داخلی ایجاد میشود و به ضرر مذاکرهکنندهای است که زحمت میکشد. از این جهت خواهشم این است که این اتفاق بیفتد منتها فراتر از سؤال این است که در نهایت اگر این عرایض بنده را قبول دارید، در کنار زحمتی که میکشید، دیگر باید چه کار باید کرد که یک مقدار ریشهایتر این مسأله در کشور حل شود.
اقتصاد را به نرخ دلار و تحریم بند نکردیم
قاضیزاده هاشمی: ما الان دیگر ادعا نداریم. یک کارنامه داریم. دولت شهید رئیسی یک کارنامه دارد. اولاً که ما دیگر اقتصاد را به نرخ دلار و تحریم بند نکردیم، مذاکرات میرفت جلو، شکست میخورد، توافقات انجام میشد، هیچ اتفاقی در حوزه داخل کشور نیفتاد، رشد صنعتی، رشد مثبت اقتصادی، رشد فروش نفت با این که فقط ۲۰۰ تحریم نفتی اضافه شد در این دو سال و ۱۰ ماه، اما آثار آن نه تنها در فروش نفت ما اثر نگذاشت که ما نفت بیشتری هم فروختیم. این گونه است که مردم انتظاراتشان تغییر پیدا میکند. با عمل؛ کاری کنیم که مردم باورشان شود آن حرفی که میزدند، آن حرفها بیبنیاد است. شهید رئیسی موفق شد این کار را کند. آرامش جامعه را نگه داشت و مسائلی که بیرون ما یک زمانی تلویزیون اخبار را باز میکردی؛ قدم زدن را نشان میداد، هتل فلان، هتل فلان، این همه بچههای ما رفت و آمد کردند؛ ۱۰ برابر آنها شهید امیرعبداللهیان و آقای باقری این طرف و آن طرف رفتند، مدام تلویزیون هر دقیقه نشان نداد که مردم انتظار داشته باشند ببینند از طبقه تراس فلان هتل داخل وین چه کسی میآید بیرون؟
باید اعتیاد به تحریم در طرف غربی از بین برود
مذاکره فعال و قوی انجام میدادند، تحریم؛ یک واقعیت است، در زندگی مردم هم اثر دارد. این را ما نمیخواهیم پنهان کنیم. اما روش برخورد با تحریم دشمن متفاوت است. ما باید کاری کنیم که اعتیاد به تحریم در طرف غربی از بین برود. بداند که تحریمش دیگر فایده و اثری ندارد. این با رشد اقتصادی، توسعه روابط بینالملل، پیمانهای جهانی و دلارزدایی اتفاق میافتد. ابزار تحریم را باید از او بگیریم، داریم میگیریم؛ گرفتیم. واقعاً جمهوری اسلامی الان در قله سیاست خارجی است. در قله اقتدار سیاستخارجی است نه فقط در رابطه با موضوعات داخلی، در رابطه با موضوعات جهانی و منطقه ای. اینها را باید ببینیم؛ قدرش را بدانیم و حفظ کنیم. به همین خاطر شعار من برگشت به عقب هرگز، است. ما یک مسیری آمدیم مردم، نباید برگردیم. برگردیم باز به همان وضع که وزیرخارجه ما برود مدتها در یک کشور خارجی بنشیند تا طرف خارجی بیاید پای میز مذاکره؟ ما میخواهیم این وضع را داشته باشیم؟ خود این عمل به آن، بیشتر از صد سخنرانی، تبیین و گفتمان؛ اثر دارد.
سجادپور: یکی از مباحث مهم؛ نحوه احساس مردم و جامعه و نخبگان نسبت به موقعیت جهانی کشور است. در این زمینه یک سؤال دو لایه دارم؛ فکر میکنید که آیا این احساس به چه صورت است؟ در همه ابعاد؛ نه فقط یک بعد، یعنی حسی که ارزیابی شما از این حس عمومی چیست؟ آیا دقیقاً آن چیزی که شما فرمودید یا یک نوعی تنوع یا نظرات دیگر هم هست، ولی از همه مهمتر؛ قسمت دوم سؤالم است که چگونه میخواهید، یعنی چه برنامهای دارید که احساس مردم نسبت به موقعیت ایران در سطح خارج از کشور ارتقاء پیدا کند اعتلای روحی، چون حس و آن اعتماد عمومی در مورد موقعیت بینالمللی نه فقط یک پدیده روحی است، بلکه روی ابعاد اقتصادی، سیاسی مثل مسأله مهاجرت نخبگان و ... اثر دارد. به طور دقیق میخواهم بدانم آیا برنامهای در زمینه ایجاد این حس در کار سیاست خارجی شما هست یا نه؟
یک سرمایه گذاری گسترده در فرهنگ جهانی انجام شود
قاضیزاده هاشمی: ما یک مفهومی داریم به نام تصویر ذهنی. شما استاد من هستید، الان کاری که عربستان دارد در انتقال فوتبالیستها انجام میدهد، برای تغییر تصویر ذهنی از عربستان خشن بیابانی و ... است یا پروژه نئون و امثال آن. تصویر ذهنی از ایران تا قبل از البته این اتفاقات غزه و ایستادن ایران در کنار مظلومین غزه؛ تصویر خیلی مثبتی نبود در افکار عمومی و رسانههای جهانی. ملتهایی و جریاناتی طرفدار ما بودند، اما رسانههای جهان خیلی تصویر ذهنی مثبتی برای ما ایجاد نکرده بودند، ما هم یک کار ویژهای نکرده بودیم. این ایران ۷۰۰ میلیونی، آن اتاق نخبگانی که من عرض کردم؛ مسیرهایی از این دست، مثلاً کرهای آمدند چه گفتند؟ گفتند ما باید صنعت فرهنگی کره را توسعه دهیم که هم تصویر ذهنی جهان نسبت به کره تغییر پیدا کند، یک سرمایهگذاری جدی کردند در ساخت فیلم، سریال و امثال اینها و این فرهنگ کره را صادر کردند، پشت آن، کالای کرهای و سایر اقدامات کرهای را صادر کردند. فکر میکنم ما اول باید از خودمان و همسایههای خود شروع کنیم، یعنی برای این که ما بتوانیم یک تصویر مثبت در جهان ایجاد کنیم، اول کشورهای پیرامونی ما که به آنها محبت داریم، خونمان را هم برای آنها حاضریم بریزیم، اما در حوزه فرهنگ و اقتصاد عقب هستیم، باید اول رابطه مثبت با آنها ایجاد کنیم. تا وقتی در همسایگی ما دو تا سه کشور هستند که منفعت خودشان را در تخریب ایران میدانند و دشمنی میکنند در عرصههای مختلف، ما ممکن است خیلی به آن نقطه پرشی که شما فرمودید را پیدا نکنیم، البته یک سرمایه گذاری گسترده باید ایران در فرهنگ جهانی انجام دهد تا بتواند روی این تصویر ذهنی تأثیر بگذارد و این نیاز به برندینگ دارد. ما باید بتوانیم اندیشمندان و نخبگان و فناوری ایرانی...، شهید رئیسی هر جا میرفت یکی از فناوری ایران را میبرد، میگفت ایران را ببینید، او میخواست تصویر ذهنی را تغییر دهد. بگوید من دیگر آن ایران سنتی قدیم نیستم. من الان لبه دانش هستم. علم دست من است. این با این کارکرد و هدف. این باید به صورت گسترده اتفاق بیفتد.
میرشمسی: ما میخواهیم تصویر ذهنی مردم خودمان را هم تغییر دهیم. کی این اتفاق میافتد؟ زمانی که دیگر شاهد توقف کامیونهای حامل مواد غذاییمان پشت مرزها نباشیم. ماشینهای ما متوقف نشود. پشت مرز آذربایجان، ارمنستان، ترکیه نایستد. زمانی که ماشین ما برنگردد، نگویند افغانستان خودروی ایران را برگرداند. زمانی که کالاهای ما از کشور روسیه، عراق و اقلیم برنگردد. خود این مخرب است تصویر ذهنی منفی ایجاد میکند.
میگویند این پارادوکس وجود دارد، نه با موشک ساختنتان، نه با ناتوانی در مدیریت صادرات کمترین محصولاتتان. این یکی از مسائلی است که باید حل کنیم. چه اشکالی دارد ما کارشناس روسی را در حوزه غذا به ایران بیاوریم، بگوییم استانداردهای خودتان را به ما بدهید، خودتان هم بیایید سرمایهگذاری کنید، ما مواد غذایی محصولاتمان را میسازیم، تولید میکنیم برای شما که دیگر برنگردد. خیلی ضایع و مایه آبروریزی است برای کشور ما که بگویند محصولات غذایی ایران بازگشت داده شد. دوم این که دوره خودتحقیری تمام شده است. ما یک تاریخ چندهزار ساله داریم با دو دوره تمدنی بزرگ و وارد دوره سوم تمدنسازی خودمان شدیم. امروز ایران در قویترین شرایط خودش است و آمریکا با تاریخ کوتاه خودش، در ضعیفترین دوران خودش است. خیلی از این مناسبات دارد به هم میخورد. به راحتی میتوانیم از این مناسبات عبور کنیم. ما دوران خود تحریمی را باید کنار بگذاریم. شرکت چینی نامه آورده، نامهاش وجود دارد، میگوید من تقاضا کردم که به جای این که صدهزار بشکه نفت به من بفروشید، ۸۰۰ هزار بفروشید، من میخرم در حالی که کشتیهای ما پر از نفت در دریاست، نمیدهیم به او. میگوید شما دارید ۲۴ دلار به من میفروشید؛ من فوب خلیج فارس به شما میدهم؛ ۴۳ دلار میدهم، میگویند نه نمیتوانیم این کار را کنیم. اینها خودتحریمیهایی است که ما داشتیم. قبل از...،
قاضیزاده هاشمی: قبل از دولت آقای رئیسی.
میرشمسی: دولتی که میگفتند تحریمها اجازه نمیدهد ما نفس بکشیم، ما خودمان را تحریم کردیم، اعلام کرده ما نفت را از شما میخرم، قطعات هواپیما را در داخل ایران به شما تحویل میدهم، اجازه نمیدهند به او. این دوران گذشته به لطف خدا، ما با در هم تنیدگی اقتصاد با کشورهای دیگر مخصوصاً کشورهایی که حوزه فرهنگی مشترک باهم داریم، میتوانیم از این مسیر عبور کنیم و به لطف خدا عبور خواهیم کرد.
اسکندری: امروز مهمترین سؤالی که در محافل سیاسی و رسانهای کشورهای کلیدی منطقه مطرح است، این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بعد از حضرت آیتالله رئیسی چگونه خواهد شد. مسأله امروز کشور این است که ما یک میراث گرانبهایی داریم که میشود گفت؛ عضویت در بریکس و پیمان شانگهای، موافقتنامه جامع همکاری های ۲۰ ساله با روسیه که روسها همین الان منتظر هستند که ما تکلیف این انتخابات را مشخص کنیم. برنامه همکاریهای جامع 25 ساله ایران و چین به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار و دهها طرح و پروژه ارزشمندی که در حوزه سیاست خارجی شروع شد، آخرین؛ همین ۱۳ می ۲۰۲۴ با هندیها بود. توسعه بندر چابهار. آخرین آن؛ همین آذربایجان بود؛ سد خدابنده، این پروژهها و کارها شروع شده است. دولت آیت الله رئیسی؛ دولت ناتمامی بود، بایستی همه دست به دست هم دهیم تا این دولت آتی؛ دولت چهاردهم بتواندبا این نگاه راهبردی که مبتنی بر این که دنیا در حال گذار است، این که دنیا در حال انتقال قدرت از غرب به شرق است، ما با این نگاه که سال ۲۰۳۰ جیدیپی چینیها بالغ بر ۳۵ هزار میلیارد دلار خواهد شد، هندیها بالغ بر ۱۶ هزار میلیارد دلار خواهد شد؛ قدرت سوم دنیا خواهند بود. ما بایستی با این نگاه کار ناتمام آیت الله رئیسی را به سرانجام برسانیم.
دولت مردم ، قدرت خودش را از جمهور میگیرد
قاضیزاده هاشمی: ملت بزرگ ایران، اسم دولت بنده و جوانان انقلابی که دور هم جمع شدیم؛ «دولت مردم و دولت خانواده» است. دولت مردم یعنی این که قدرت خودش را از جمهور میگیرد و دولت خانواده یعنی خودش را خادم خانوادههای ایرانی میداند. ما هیچ موضوع، برنامه و آرمانی نداریم الان این که وضعیت خانوار ایرانی رشد پیدا کند. به هر عرصهای در سیاست داخلی یا سیاست خارجی نگاه میکنیم، برای بهبود معیشت شماست. برای بهبود درآمد پدر خانواده است. برای پیدا کردن شغل برای پسر خانواده است. برای فراهم کردن زمینه ازدواج دختر خانواده است. برای تسهیلات این فرزندان و آینده شماست. مسیری را در دولت شهید رئیسی شروع کردیم. به قول حضرت آقا نزدیک قله هستیم، ما در حال حرکت به سمت قله هستیم. برگشت به پایین؛ بیمعناست. بعضیها نسخه بدلی و ارتجاعی به شما در حال عرضه هستند. نسخههای بیارزشی که سالها وقت ملت یران را گرفته است، دولتها پای آن حرفها بودند و ثمره عمل آنها؛ رشد اقتصاد منفی و بیکاری گسترده و فقر در کشور بوده، کمک کنید با همت و اعتماد شما، این مسیری که با شهید رئیسی عزیز آغاز شده به پایان برسد و انشاءالله شما و همه خانوادههای عزیز ایران از مواهب آن برخوردار باشید. به جوانان این مرز و بوم اعتماد کنید، انشاءالله این جوانان مسلمان انقلابی که در جنگ خونشان را برای شما دادند، در سیل و زلزله کنار شما هستند، این مأموریت را به پایان خواهند رساند.