امیرآبادی: خیلی خوشحال هستم که در این ایام مبارک ماه رجب هست، بعد شما هستید و ایام را تبریک میگویم خدمت مردم عزیزمان، به نظر من ۱۲ سال نمایندگی درست است کوله باری از تجربه است، اما من فکر میکنم اگر یک نمایندهای بتواند برود یک دوری بزند، بیاید و دیگری را اجازه بدهد که بیایند، فضای انتخابات، به خصوص نمایندگانی که شانس رای آوریشان بیشتر است حالا یکی میآید میداند که رای نمیآورد، حالا آن دیگراگر بگوید من نمیآیم، یک جوری میگوید که ایثار کردم، ولی آن کسی که واقعا شانس دارد و نیاید به نظرم بگذارد یک مقدار جوانترها هم میبیایند.
سوال: شما هر سه دوره از قم کاندیدا شدید؟
امیرآبادی: بله، من یک دوره کاندیدای شهرداری قم بودند، بعد دیگر دوره نهم و دهم و یازدهم دیگر قم.
سوال: اصلا دورهای که شما بودید مجلس خیلی تغییر کرده بود، تفاوت کرده بودید با آن دورهای که من بودم مجلس ششم، یعنی یک تحولات سازمانی و تشکیل شدن و پختگی در مجلس پیش آمده بود، شما تو کدام کمیسیون ها، یک بار تو هیئت رئیسه بودید؟
امیرآبادی: من دو دوره هیئت رئیسه بودم.
سوال: یعنی نهم و دهم، یا دهم و یازدهم؟
امیرآبادی: دهم و یازدهم هیئت رئیسه بودم، نهم کمیسیون برنامه و بودجه بودم، ولی دهم و یازدهم، چون هیئت رئیسه بودم نمیتوانستم نمیتوانستم عضو کمیسیون برنامه و بودجه باشم، چون ممنوعیت دارد، لذا در دهم که هیئت رئیسه بودم، کمیسیون امور داخلی شوراها بودم، چون شورای شهر بودم، در مجلس یازدهم عضو کمیسیون اقتصادی بودم، به خاطر این که فوق لیسانسم مدیریت مالی و اقتصاد بود و به همین جهت به خاطر رشته ام و چون بانک هم کار کرده بودم، دیگر به کمیسیون بیشتر میتوانستم و تسلط داشتم، تدریس دانشگاه هم بحث بودجه و آمار و حسابداری و اینها بود به همین بحث تخصص و تحصیلات رفتم کمیسیون اقتصادی، فرقش که مهمترین مساله اش همین تغییر ساختمان به نظرم، شما اینجا بودید دیگر؟
سوال: بله، یک بار آنجا را افتتاح کردند منتها آب راه افتاد از یک جاهایش و هیچ چی آماده نبود، ما برگشتیم، حتی مجلس هفتم هم یک سالش باز همین جا بود.
امیرآبادی: بله، اوایل مجلس هفتم اینجا بود، دیگر و فکر کنم از سال دوم و سوم مجلس هفتم آنجاست که البته اتفاقاتی که آنجا افتاد، به نظرم غیرحالا تغییر ساختمان و اینها، بحث تقویت مرکز پژوهشها بود، خیلی مهم بود.
سوال: بله این را خیلیها میگویند که مرکز پژوهشها خیلی فرق کرده.
امیرآبادی: بله پیشرفت خیلی خوبی داشته، قابل ملاحظه بوده، خود دیوان محاسبات هم همین طور، رشد خوبی داشته، خود اینها به نماینده مجلس خیلی کمک میکند، البته نماینده مجلس، شما هم نماینده مجلس بودید میدانید که بالاخره باید از همه ظرفیتها استفاده کند، یعنی یک مدیریت عمومی باید داشته باشد، یک شناخت عمومی داشته باشد، یک شانیتی دارد که تقریبا میشود گفت، شما ببینید نماینده مجلس هم باید در رابطه با مسائل اقتصادی باید رای بدهد، هم اجتماعی، هم سیاسی و هم برود سخنرانی کند برای مردم، هم باید بنشیند با انواع و اقسام گروهها و اقشار و تخصصها باید بنشیند گوش کند و مطلب جمع آوری کند.
سوال: خیلی سخت است، مخصوصا برای نمایندههای شهرستانها و شهرهای کوچک، قم البته شهر کوچکی نیست، شهر بزرگیه.
امیرآبادی: قم شهر کوچکی نیست ولی ما مناطق حاشیهای و محروم، چون خیلی داریم تو قم، که حالا شاید خیلیها باور نکنند، به همین جهت ما نمایندگان هم به نوعی، چون من خودم از یک منطقه محروم بزرگ شدم و از یک منطقه محروم هم به این جا رسیدم.
سوال: کجای قم؟
امیرآبادی: منطقه نیروگاه قم، شاید شنیدید شما، منطقه معروفی است، خانه ام آنجا بوده و آن جا بزرگ شدم و الان هم خانه ام آنجاست.
سوال : شما زود هم رفتید جبهه ؟
امیرآبادی: من بله، ۱۳ سالم بود، شناسنامه را دستکاری کردم رفتم جبهه، تو آن منطقه، چون بزرگ شده بودم و آن منطقه، منطقه رای خیزی است، بیشتر هم ترک زبانها هستند، از استانهای مختلف تو آن منطقه مینشینند، بخش اعظمی از جمعیت قم را دارند، بابت آن بحث مشکلات حوزههای شهرستانهای کوچک را ما آنجا داریم، خواستم این را بگویم.
سوال: الان که جمعیت قم زیاد شده، دیگر نیروگاه آن تاثیر و آن اهمیت جمعیتی سابق را ندارد.
امیرآبادی: الان با وجودی که یک منطقهای داریم به نام پردیسان که ۳۰۰ هزار نفر جمعیت آنجا در مسکن مهر و بعد رفتن، آنجا هم جزو تاثیرگذارها شده، ولی بخشی از همین متولدین دهههای ۶۰ منطقه نیروگاه هستند که رفتند پردیسان، تقریبا بخش اعظمی از منطقه هستند، باز هم همان ترکها هستند، ولی بله، یکی از مناطقی است که آنجا هم تاثیرگذار است ولی هنوز نیروگاه و شاه ابراهیم در بحث انتخابات قم حرف اول را میزنند.
سوال: خیلی شهر قم شهر حساسی است، چطور شما هر سه دوره با فاصله رای آوردی و انتخاب شدید؟
امیرآبادی: با مردم قم وقتی صحبت میکردم و با کلا بعضی موقعها تو برنامههای سیما و تلویزیون و این ور و آن ور بعضی حرفهای بی ربطی که حالا دشمنهای این مردم میزنند، که قبلا انتخاب شدن و خودشان از صندوق میآورند بیرون و دیدید از این حرفها زیاد میزنند دیگر، اتفاقا من خودم میگویم، من خودم نمونه هستم که این حرفهای شما را کلا باطل میکند، مثلا در یک دوره رقابتم با آقای دکتر لاریجانی بود، آقای دکتر لاریجانی خودش تو این کشور شخصیت کوچکی نبود، پدر بزرگوارشان آیت الله العظمی بودند، برادرشان رئیس قوه قضائیه بودند، یک برادرشان بالاخره مسند، آن یکی برادرشان، یعنی اکثر اخوی هایشان را مسئولیت بزرگی داشتند، ولی بنده مثلا خب اخویها معمولا شغل آزاد دارند، کارگرند، از خانوادههای مستضعفی بودیم، محروم بودیم، یعنی از نظر مثلا اگر مثلا مرکز قدرتی حساب کنیم، خب آنها در یک مراکز قدرت هم بزرگ شده بودند و هم خانواده مرجعیت بزرگ شده بودند، بالاخره خود یک خانواده مرجع در داخل کشور ما یک مرکز قدرت محسوب میشود از نظر مذهبی دیگر، خب شما نگاه کنید مردم میآیند ما را از تو صندوق میآورند بیرون و اتفاقا هم مثلا کلی هم رای بیشتر، این نشان میدهد که این اراده مردم ازصندوق میآید بیرون، والا ببخشید همان موقع فرماندار قم، استاندار قم، اکثر مدیرکلهای قم همه طرفدار آقای دکتر لاریجانی بودند، هیئت اجرایی طرفدار ایشان بود، خب اگر این باشد که باید ایشان بیشتر از ما رای میآورد دیگر، پس نشان میدهد که انتخابات در داخل کشور ما سالم برگزار میشود، حالا امکان دارد تو یک صندوق رایی یک نفر بیاید مثلا بگوید آن بگوید که آقا به کی رای بدهم، آن آقا سواد نداشته باشد، بگوید به فلانی بنویس، آن را ننویسد، این امکانش هست، ولی تاثیرگذار نیست، موثر نیست در نتیجه انتخابات.
سوال: به نظر شما انتخابات مجلس را نزدیک کنند به انتخابات ریاست جمهوری باعث نمیشود که یک جور نظام شبیه نظام حزبی شکل بگیرد؟ یعنی به نفع نیست، مثلا شش ما مانده به انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس انجام بشود که آنی که میخواهد رئیس جمهور بشود اصلا ببیند که یک فراکسیون قوی توانسته تشکیل بدهد یا نه؟
امیرآبادی: به نظر من اگر انتخابات ریاست جمهوری با مجلس همزمان بشود، تازه بهتر است، آقای دکتر حدادعادل با آقای دکتر لاریجانی با هم کاندیدا شدند مجلس نهم برای ریاست، آقای حداد عادل فکر کنم ۱۰۷ هزار رای آورد، آقای لاریجانی ۱۷۰ تا، بعد آقای حدادعادل تعریف میکرد میگفت که ما نشسته بودیم، این نمایندهها میآمدند همین جلوی صندلی ما گفتند آقای دکتر ارادت داریم ما به شما رای دادیم، گفت اینها را اصلا من اسم هایشان را مینوشتم، میگفت سه روز ۲۳۰ نفر به من میگفتند ما به شما رای دادیم، اگر این جوری پس رای ما کجا رفته؟ تا حزب نباشیم مشکلات داریم، مثلا نماینده مال یک شهر کوچک است، میخواهد بیاید رای؟ شفاف؟ کند برای یک وزیر، میگوید آقا من اگر به این وزیر رای ندهم این اصلا دیگر به حوزه انتخابیه من نمیرود، پس رسیدگی نمیکند، اگر رسیدگی نکند من دوره بعد اصلا نماینده نیستم، یعنی میماند اینجا، گیر میکند، چه باید بکند؟ دوستم دارد که رای شفاف کند، اما این واهمه را هم دارد که یک موقع این شفافیت باعث نشود که به حوزه انتخابیه اش یا به خودش لطمه وارد بشود، به همین جهت ما باید برویم به سمت و سوی حزب، احزاب هم در ایران، چون اکثرا دولت ساخته هستند، احزاب ایران دولت ساخته اند، یعنی ملت ساخته نیستند متاسفانه، دولتها میآیند یک حزبی درست میکنند، شما دیدید دولتهای مختلف آمدند، بعد هم که میروند با خودشان میبرند، چون حزب هم هزینه دارد، در دنیا هم شما میبینید مثلا الان همین انتخابات آمریکا که دارد شکل میگیرد، شما نگاه کنید مثلا فلان میکند، فلان دانشگاه، فلان موسسه، فلان کارخانه و با این آقای جمهوریخواه یا با این آقای دمکرات این قدر پول کمک کرده، شفاف هم اعلام میکند، ولی تو کشور ما این خبرها نیست، کشور ما، چون این مسائل نیست، دولتها از احزاب حمایت میکنند وقتی دولتها میروند، حزب معمولا یا به تحلیل میروند و نابود میشوند و تقریبا فعالیت هایشان صفر میشود، تا اینکه همان را دوباره دارد تا به قدرت برسند و فعالیت شان را دوباره از نو شروع کنند، به همین جهت شفافیت مثلا این چنینی بعضی موقعها تو این بخشها به مشکل میخورد، مثلا ما سوئد که رفته بودیم، پارلمان سوئد، خب با رنگ سبز صندلی هایش، احزاب را مشخص میکند، هر کدام از احزاب رنگ خاصی داشتند، خب اینجا وقتی که یک حزبی تصمیم میگیرد به یک موضوعی رای بدهد یا رای ندهد، دیگر نماینده در قالب حزب رای میدهد، دیگر آن وزیرجرات نمیکند به این نماینده بگوید که من حوزه انتخابیه تو را رسیدگی میکنم، چون آنجا حزب تصمیم گرفته، آن وزیر باید پاسخگوی حزب باشد و نماینده هم باید پاسخگوی حزب باشد، و حزب اگر ببیند یک نماینده خوب عمل نکرد، دیگر تو لیستش قرار نمیدهد، یا بازخواستش میکند، کشور ما هم مثلا طرف تو انتخابات میآید، یک سری شعارهایی را میدهد، حالا معمولا میگوید من مستقلم، یا نه، یک جریان سیاسی میآید تو لیست قرار میدهد، بعد میآید تو مجلس اعلام خودمختاری میکند، یا نه گفته مستقلم، وارد مجلس میشود وارد یک جناح میشود، این هر دو طرفش هم اتفاق میافتد.
سوال: فعالیت که میکردید تو مجلس، چه بخشی از مجلس به نظرتان آمد که اصلا خودش به عنوان سازمان قابل ارتفاء است یعنی تو دورههای آینده باید برایش یک فکری کرد، تغییر سازماندهی داد، چه دستگاهی فکر میکنید باید اضافه بشود؟
امیرآبادی: من فکر میکنم که معاونت نظارت ما باید به یک سازمان قوی تری تبدیل بشود، چون مجلس دو تا کار عمده دارد یک نماینده، یکی قانونگذاری، یکی نظارت، دیوان محاسبات هست، اما نظارت دیوان یک نظارت مالی است، اگر ما فراتر از مسائل مالی باید نظارت بکنیم، من فکر میکنم یک سازمان نظارتی مجلس باید به عنوان بازوی نظارت خودش نمایندهها باید داشته باشد.
سوال: الان که دارند، اداره نظارت چکار میکند؟
امیرآبادی: معاونت نظارت است دیگر، معاونت است نه اداره، ببینید معاونت نظارت معمولا مثلا نمایندگانی که ناظر هستند تو این ور و آن ور، یک گزارشی از اینها میگیرد و یک بررسی میکند، البته شوراها را بین اینها نمایندگان شرکت میکنند، شورای عالی، شورای استانی، اینها را بررسی میکند، گزارش کار میگیرد، خود نماینده ها، چون خیلیها توی شورا ناظرند اینها نیاز مثلا به یک سری افراد دستیار دارند، مثلا به عنوان مثال.
سوال: یعنی دستیار اجرایی، نه نظری؟
امیرآبادی: بله، حالا من یک مثالی بزنم بهش میرسیم که نظری یا اجرایی، مثلا من الان خودم عضو ناظر بر هیئت واگذاری بخش خصوصی ام، یعنی تمام کارخانهها و اینها که دولت دارد واگذار میکند، من از طرف مجلس آنجا ناظرم، خود این هیئت واگذاری چند کمیته دارد، آنجا وزراء هستند، وزیر اقتصاد است، وزیر دادگستری است، سازمان برنامه و بودجه است، اینها را، چون خودشان کارشناسان زیادی دارند تو آن کمیتهها آدم میفرستند، ولی من کسی را ندارم بفرستم، آنها کمیته هایشان تخصصی تشکیل میشود، آن فردی که به عنوان متخصص رفته تو آن جلسه کمیته، گزارش را میدهد به این آقای وزیر، آقای وزیر وقتی میرود جلسه با اطلاعات میآید، با یک کارشناسی که رفته همه چیز را بررسی کرده، صحبت کرده و مشاوره گرفته دارد میآید داخل جلسه، ولی من نه، من که کسی را نداشتم بفرستم، من یک نماینده ام کی را بفرستم برود، لذا اگر آن سازمان تشکیل بشود، سازمان نظارت از طرف مجلس و این کارشناسهای مختلف را بگیرد، من میتوانم بگویم که آقا من دو تا سه تا، چهارتا کمیته زیرنظرم است اینها را باید کارشناسان بروند، مجلس کارشناس هایش بروند، حالا بعضیها را میشود در دیوان محاسبات ادغام کرد، وظایف دیوان محاسبات را فراتر از فقط نظارت بر بودجه قرار بگیرد، چون ما یک نظارت بالاخره بر بودجه داریم، یک نظارتهای عملیاتی بر پروژههای مثلا من یک پروژه را تصویب کردم، پول گذاشتم، باید بدانم این پروژه اصلا در چه مرحله ایست؟ من که نمیتوانم به عنوان نماینده تمام تک تک پروژههای یک استان را بازدید کنم یا حوزه انتخابیه ام را، اینها یک مقدار فکر کنم یک بحثی اگر بشود همچنین مسالهای را تو مجلس اتفاق بیفتد خیلی خوب است، این یک نکته است، نکته بعد هم من فکر میکنم نمایندهها قبل از اینکه بیایند به مجلس، باید یک آموزش ببینند.
سوال: در چه موردی؟
امیرآبادی: در مورد قانونگذاری، در رابطه با حکمرانی.
سوال: خیلی سخت است که، بیشترشان یاد نمیگیرند.
امیرآبادی: ببینید بالاخره نمایندههایی که میآینده مجلس چند نوعند، یک سری که جزو مقامات کشور بودند، وزیر بودند، استاندار بودند، فرماندار بودند، مقام سیاسی داشتند، یک سری متخصصینی هستند که در بخش خصوصی فعالیت داشتند، حالا بخشهای صنعت، اقتصاد، یک سری هستند که هیچ مسئولیتی نداشتند، استاد دانشگاه بودند، یا نه، فارغ التحصیل شده طایفه دارد، ارتباطاتی که دوره دانشجویی داشته بالاخره فعال دانشجویی بوده، میآید تو مجلس، این جوریند دیگر معمولا، ما با گروه اول خیلی مشکل نداریم، اینها تو حکمرانی بودند حالا در طبقات مختلف، گروه دوم که خیلی باز هم به نظرم سخت نیست، ولی وقتی میآییم میرسیم به استاد دانشگاه که مستقیما از تدریس میآید توی قانونگذاری یا نظارت یا دانشجوی عزیزی که فارغ التحصیل شده با یک فوق لیسانس یا دکتری، اینها نیاز دارد که آموزش ببیند، کما اینکه همه اینها دوباره این گروههای مختلف نیاز دارند که حداقل آیین نامه مجلس یاد بگیرند، چون بالاخره مجلس با آیین نامه اداره میشود، وگرنه وقت مجلس را میگیرند، مثلا عزیزما میبینید حرف میزند، حرف میزند، و رئیس هم که نمیخواهد بلندگویش را خاموش کند، چون میترسد ضایع بشود، تو حوزه انتخابیه میگویند آقا بلندگوی نماینده ما را خاموش کردند، پس این دیگر فایدهای ندارد، نباید به او رای بدهند، این بی عرضه است، به این جهت واقعیتش اینها باید آموزش ببینند، مثلا هر کی که رای آورد، چون اینها اسفند رای میآورند، بعد هم هفت خرداد، وزارت کشور مکلف بشود یا شورای نگهبان که مسئولیت اینها را دارند نظارت دارند، اجرا دارند، یک دوره فشردهای برای اینها بگذارند، یک هفته، یا اردوی فشرده ای، یا اساتید را بیاورند، نمایندههای ادوار را بیاورند، ما الان داریم لیست قم را میبندیم، به عنوان شورای ائتلاف، من با ۴۳ تا کاندیدا مصاحبه کردم.
سوال: کاندیداهای پذیرفته شده؟ آنهایی که صلاحیت شان تایید شده؟
امیرآبادی: نه، تو قم ۲۲۸ نفر صلاحیت شان تایید شده، ۴۳ نفری که ما رزومه را از آنها پذیرفتیم که میگفتیم اینها در سطحی هستند که میتوانند بیایند مصاحبه.
سوال: که الان چهار نفرشان انتخاب میشوند؟
امیرآبادی: سه نفر، ببینید مثلا من از اینها سوال میکردم که آقا فرق طرح و لایحه چیه؟ حالا یا نه؟ شما مثلا نگاهت به موضوعات منطقهای چیه؟ چه نگاهی داری؟ یا نه اصلا مشکلات اصلی قم را چی میبینی؟ مشکلات اصلی کشور را چی میبینی؟ آیا راه حلی برایش داری یا نداری؟ فکر میکنی مجلس بروی چه کارهایی میتوانی بکنی؟ یا مثلا سوال میکنیم آقا یک مجلس داریم، بعد کنارش یک شورای هماهنگی اقتصاد قوا داریم، یک مجمع. همه آنهایی که بالاخره چندین سال دارند کار میکنند و امتحانشان را پس دادن باید رسمی بشوند باید اینها امنیت شغلی داشته باشد معنا ندارد که ما هر سال اینها را هی تمدید میکنیم الان امروز یکی از کارهای خوبی که در مجلس انجام دادیم تمام شرکتیها را تبدیل وضعیتشان را رای دادیم که انجام شود یک شرکتی میآید ۲۰ میلیون تا ۱۵ میلیون میگیرد ۶ میلیون را میگذارد در داخل جیب خودش ۷ تا ۸ میلیون میدهد به آن کارمند یا کارگر این یعنی چه آخه اگر شما ادارهای نیاز دارید به خدمات این کارمند یا کارگر خودت بگیرش یا رسمیاش کن اگر نه شما یک خدمات دو ماهه یا یک ماهه دارید باشه آن را بده شرکت ولی شما شرکت را آوردهاید ۱۷ سال است این بابا در این شرکت است معنیاش یعنی چه شرکتی است لذا من در این مدت سعی کردهام برای این اقشار مستضعفین و محرومین شما مثلاً معلم محروم دارید نیروی مسلح هم محروم دارید.