پخش زنده
امروز: -
سالروز میلاد مولود کعبه اسد الله الغالب، آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک باد
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مازندران، ۱۳ رجب ولادت با سعادت مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسد الله الغالب، آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت حضرت علی بن ابیطالب (ع) و روز مرد بر دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت مبارک باد.
بنا به نوشته مورخین، امام اول شیعیان حضرت على (ع) در روز جمعه سیزدهم رجب سال ۳۰ عام الفیل و در خانه خدا متولد شدند. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پیامبر (ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراین امام على (ع) از هر دو طرف هاشمى نسب است.
مقدمه
امشب، مردی گستره آفاق را روشن میکند که شجاعتش، شجاعت تمام شجاعان را بی رنگ میکند.
امشب، کودکی خواهد خندید که عدالت را تفسیری عاشقانه خواهد کرد.
امشب، کسی سکوت کعبه را خواهد شکست که روزی بر بلندای شانههای خورشید، با تبر معرفت، بتهای زمانه را خواهد شکست.
امشب، ستارهای خواهد درخشید که درخشش نجابتش، آغوش مهربان مظلومیت است.
امشب، شب آمدن صاحب ذوالفقار، حیدر کرار است، آمدنش مبارک! ...
کیفیت ولادت حضرت علی (ع)
بنا به نوشته مورخین، امام على (ع) در روز جمعه ۱۳ رجب سال سىام عام الفیل و در خانهی خدا متولد شدند. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پیامبر (ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراین امام على (ع) از هر دو طرف هاشمى نسب است.
مادر این حضرت، خداپرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته به درگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند. فاطمه بنت اسد، مادر امیر المؤمنین (ع)، در حالی که هنگام تولد فرزندش فرا رسیده بود به زیارت خانهی خدا رفت و گفت:
"خدایا من به تو و به آن چه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است. به حق آن که این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان"
در این هنگام به فرمان خدا، دیوارهای خانهی خدا (کعبه) شکافت و فاطمه به درون خانه رفت و دیوار به هم بر آمد. فاطمه پس از سه روز بیرون آمد و در حالی که امیرالمؤمنین (ع) را در بغل داشت، گفت من به خانه خدا وارد شدم و از میوه هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و، چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد: "اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى میفرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیباش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را در خانه من میشکند و اوست که در بام خانه ام اذان میگوید و مرا تقدیس و پرستش مینماید. خوشا بر کسی که او را دوست داشته باشد و فرمانش را اطاعت کند و واى بر کسى که با او دشمنی کرده و از او نافرمانی کند. "
و چنین افتخاری منحصر به فردى که براى على (ع) در اثر ولادت در درون کعبه حاصل شده است برای احدى از عموم افراد بشر به دست نیامده است.
امام علی (ع) تنها فردی است که در خانه خدا متولد شد
در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل (پیش از آن که به دستور نداى غیبى، نام علی را برای آن حضرت برگزیند) نام وی را حیدر انتخاب کرده بود؛ و، چون نام آن حضرت على گذاشته شد، "حیدر" یکی از القاب آن حضرت گردید.
از دیگر القاب مشهور آن حضرت " اسدالله، مرتضى، امیرالمؤمنین و اخو رسولالله" بوده و کنیههای ایشان نیز "ابوالحسن و ابوتراب" است. همچنین فاطمه بنت اسد براى رسول اکرم (ص) نیز به منزلهی مادر بوده و از اولین گروهى است که به آن حضرت ایمان آورد و به مدینه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اکرم (ص)، پیراهن خود را براى کفن او اختصاص داد و بر جنازه اش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقین فرمود و دعا نمود.
کودکی و اسلام حضرت علی (ع)
زمانی که حضرت علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنیهاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. حضرت محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبککردن بار عائله وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و حضرت علی از کودکی در خانه حضرت محمد، تحت نظر او قرار گرفت.
هنگامی که حضرت محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، حضرت علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.
از اسلام آوردن تا هجرت
در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که حضرت محمد (ص) نخستین وحیهای خود را دریافت میکرد، حضرت علی (ع) کمک کرد که هسته اولین جامعه اسلامی شکل بگیرد. در این سالها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه بهخصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمره آنها میکرد. در سال هفتم پس از بعثت و پس از سالها سختگیری قریش بر حضرت محمد (ص) و مسلمانان، سرانجام پیماننامهای علیه مسلمانان صادر شد. با این تصمیم قریش، ابوطالب همه بنیهاشم و بنیعبدالمطلب را به محلی به نام شعب ابیطالب وارد کرد. علی (ع) در این مدت مخفیانه برای مسلمانان شعب، طعام تهیه میکرد. علی (ع) کمی بعد از پایان محاصره اقتصادی در شعب، پدرش ابوطالب را از دست داد. بنابر گزارش ابن ابیالحدید، حضرت محمد (ص) پس از مرگ ابوطالب سفرهایی تبلیغی به طائف، قبیله بنیعامر و فبیله بنیشیبان داشت که حضرت علی (ع) او را در این سفرها همراهی کرد. منابع از حضور حضرت علی (ع) در پیمان عقبه، گزارشهایی را مطرح کردهاند.
مهاجرت به مدینه
منابع شیعی و سنی تصدیق میکنند که حوادث رخداده در سال ۶۲۲ میلادی، مهمترین بخش از زندگی حضرت محمد (ص) را تشکیل میدهد. حضرت محمد (ص) که میدانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی (ع) خواست که به جای وی در بسترش بخوابد. علی (ع) در شب لیلة المبیت، به هجرت حضرت محمد (ص) کمک کرد و شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، او جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید.
مفسران مختلف منظور از آیه ۲۰۷ سوره بقره و «مردی که جانش را برای طلب خوشنودی خدا میفروشد» را علی میدانند. حضرت محمد (ص) به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که از آن پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ تقویم هجری گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای کشیده شده وارد خانه محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفتزده شدند و به وی آسیبی نرساندند.
حضرت علی (ع) در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانواده حضرت محمد (ص) ماند. حضرت محمد (ص) از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند، به صاحبانش بازگرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد.
بر اساس گزارش قرشی، هفت تن از قریشیان مانع حرکت حضرت علی (ع) به سمت مدینه شدند و او با کشتن یکی از آنها، توانست باقی قریشیان را از تصمیمشان منصرف سازد. به دستور محمد، علی به قبا در حومه شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.
حضرت محمد (ص) پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، حضرت علی (ع) را بهعنوان برادر خویش انتخاب کرد. محمد برای علی، خانهای را در نزدیکی مسجد ساخت که دری به مسجد داشت. پس از فرمان محمد برای بستن درهای خانههایی که به مسجد باز میشوند، خانه علی از این حکم مستثنی شد.
ازدواج با فاطمه
مدت کمی پس از رفتن حضرت علی (ع) به مدینه، حضرت محمد (ص) به وی گفت که خداوند به وی فرمان دادهاست که دخترش، فاطمه، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه چندهمسری مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد. این ازدواج بنابر قول مشهور در رمضان یا ذی الحجة سال دوم ه. ق صورت گرفتهاست. ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است؛ زیرا بهعنوان ازدواجی میان مهمترین شخصیتهای مقدس از خویشان محمد تلقی میگردد. حضرت محمد (ص) که تقریباً هر روز به دیدار دخترش میرفت، با این ازدواج به علی نزدیکتر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از درگذشت فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد. خانوادهای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار میگرفت و محمد از آن در واقعههایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، بهعنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیه تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شدهاست.
مأموریتهای مهم
حضرت علی (ع) در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهدهدار شد. حضرت محمد (ص) وی را بهعنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی (ع) در تدوین نسخه مکتوب قرآن، یکی از مهمترین مشارکتهای وی در اسلام محسوب میگردد. پس از هجرت، حضرت محمد (ص) هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری میبست، علی (ع) را بهعنوان برادر خویش برگزید. علی (ع) در سال ۹ هجری، نویسنده متن صلح حدیبیه بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از فتح مکه، محمد سوره «برائت از مشرکان (توبه)» را توسط علی به مکیان ابلاغ کرد. در صورتی که انتظار میرفت ابوبکر به عنوان رئیس کاروان حج این کار را انجام دهد. پیامبر دلیل این تغییر رای را به فرمان خداوند نسبت داد که از او خواسته بود خودش (محمد) یا یکی از اهل بیتش این ابلاغ را انجام دهد. یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به یمن فرستاد، که از آن به سریه علی بن ابیطالب یاد میشود. علی (ع) کسی بود که برای شکستن بتهای درون کعبه و دیگر بتهایی که توسط قبیلههای اوس و خزرج و طیء پرستیده میشد، انتخاب شد. همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکشها را حل و فصل و شورشهای قبائل گوناگون را سرکوب کند.
در جنگها
حضرت علی (ع) به جز جنگ تبوک که در آن به فرمان محمد جانشین او در مدینه بود، در تمام غزوهها شرکت داشت. او معمولاً علمدار سپاه محمد بود و در دو غزوه (خیبر در سال ششم هجری و یمان به سال ده هجری) فرمانده سپاه اسلام بود. او در مدینه در اغلب جنگها پرچمدار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت. شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه حمزه، ابودجانه و زبیر به خاطر حملاتش به دشمن شناخته میگردد. گفته میشود که در جنگ بدر به تنهایی بیش از یکسوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیله بنیقریظه نظارت نمود. او قاطعانه در جنگهای احد مصادف با ۶۲۵ میلادی و حنین مصادف با ۶۳۰ میلادی [۹۷]از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر را به شجاعت وی نسبت میدهند پس از چند حمله ناموفق، محمد اعلام کرده بود که پرچم سپاه را به دست کسی خواهد داد که «خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند و از طریق او خداوند مسلمین را پیروز خواهد کرد.» ظاهراً در نتیجه همین نبرد بودهاست که شهرت علی به عنوان یک جنگجوی شکست ناپذیر ابعاد افسانهای پیدا کردهاست. گفته میشود علی در آهنین و سنگین خیبر را بهعنوان سپر خود به کار برد، طبق روایتی، جبرئیل به رزم علی و شمشیرش ذوالفقار که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ قریش، طلحه بن ابی طلحه جنگید. طلحه مدام رجز میخواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست میدهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده میشود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه میشود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد. در غزوه خندق، پس از آنکه عمرو بن عبدود با اسبش از خندق عبور کرد و مبارز طلبید، علی داوطب شد. محمد پس از اینکه داوطلب دیگری پیدا نشد به او اجازه مبارزه داد. علی پس از شکست عمرو، چنانکه گویی شک داشته باشد، برای مدت کوتاهی از ادامه کار بازماند. بعداً وقتی محمد دلیل این تردید را پرسید علی پاسخ داد عمرو در حین مبارزه به او توهین کرده بود و ترسیده بود اگر در دم کارش را تمام کند، کینه شخصی در آن دخیل بوده باشد.
در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خونریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقامگیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را از بتهای دوران جاهلیت پاک کند.
غدیر خم
هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز میگشت، خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شدهاست. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را بهعنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمه مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی میدهد) باید او را نیز بهعنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و نیز اظهار خواستهاش که علی بهعنوان پسرعمو و فرزندخواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیاش پس از مرگ شود.
به گفته مادلونگ علی در دوران خلافتش در کوفه با استناد به این واقعه بر برتری جایگاه خود بر خلفای پیشین تأکید کرد. تمام منابع شیعی و برخی منابع اهل سنت گواهی میدهند که آیه ۶۷ سوره مائده درست قبل از حادثه غدیر نازل شدهاست:ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند]مردم نگاه میدارد.
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی
زرین کوب مینویسد علی (ع) میانهبالا و فراخشانه بود؛ و چهرهای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه داشت. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه میداشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمیپرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونه کمال محسوب میشد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه میزدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی میشناختند. پایبندی به سیره محمد سبب میشد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد. منابع اسلامی گزارشهایی در خصوص زهد او در لباس و طعامش، نقل کردهاند.
علی (ع) به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب میآمد. در مقابل گفته شدهاست که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزاره دانشنامه اسلام در مورد خشن و گوشهگیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفتهاست. از جمله اینکه مدلانگ، شادمانیِ چهره علی را، در کنار شهرتش به عنوان یک عدالتخواه سازشناپذیر و جنگجوی سرسخت، را شگفتانگیز میداند. این تضاد درونی ممکن است در توصیفاتی که علی (ع) در نهج البلاغه از خردمند واقعی داشتهاست قابل توضیح باشد، آنجا که قلب خردمند را ساکنِ بهشت میداند در حالی که جسمش در این دنیا مشغول کار است. در تعبیر دیگری، خردمند واقعی را شادترین فرد در میان ابنای بشر میداند. ابن ابی الحدید منش لطیف و چهره بشّاش علی را عاملی برای سوء استفاده مخالفانش میداند که آن را نوعی تقصیر به حساب میآوردند. عمر از این منش علی با عنوان دُعَابَة (شوخطبعی یا بازیگوشی متمایل به سبکسری) یاد میکند که بعدها در دوران فتنه دوم توسط معاویه و مخصوصاً عمروعاص تکرار و تقویت شد و در کارزار تبلیغاتی علیه او به کار رفت تا اعتبار او به عنوان رهبر مسلمین زیر سؤال ببرد.
علی (ع) از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بیباکی شناخته میشد. او هیچگاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به قرآن و سنت، در فن خطابه نیز مهارت داشت.
یکی از خصلتهای علی (ع) که تقریباً در تمامی منابع از آن اسم برده شدهاست عدالتخواهی او است که سختگیرانه اجرا میشد و زمینه خصومت مخالفانش را فراهم میکرد. در همین زمینه به پاسخ منفی علی به درخواست کمک مالی برادرش عقیل اشاره میشود که علی حاضر نشد به خاطر او در بیت المال تصرف کند. در عوض آهن گداختهای را به او نزدیک کرد تا نشان دهد که با این درخواست، او (علی) را به آتش (جهنم)، فراخوانده است.
علی (ع) به اسلام سخت پایبند و در مورد آن سختگیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و تسامح با آن برخورد میکرد، اگرچه برخلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، عرب و ملتهای مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را تقوا قرار میداد. در امور مالی تا حد وسواس سختگیر بود و معتقد بود بیتالمال باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی (ع) در زندگی شخصی خود ساده و بیپیرایه بود. تنها در کوچه و بازار میرفت و اگر در هنگام خرید فروشندهای او را میشناخت، از او خرید نمیکرد.
با وجود تأثیر اختلافهای مذهبی در تاریخنگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی (ع) شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با قرآن و سنت بود. وی سختگیرانه وظایف مذهبی را مراعات میکرد و از متاع دنیوی دوری میجست.
مقام و منزلت پدر
۱۳ رجب سالروز ولادت با سعادت حضرت علی علیه السلام روز پدر نامگذاری شد.
پدر موجود گرانبهایی است که تلاش میکند خانواده اش در رفاه باشند و آسیبی به آنها وارد نشود.
وقضی ربک الا تعبدو الا ایاه و بالوالدین احسانا
و امر کرد پروردگارتو که بندگی مکنید مگرخدا را ونسبت به پدرومادرنیکی و مهربانی کنید (سوره اسراء-ایه۲۳)
درباره دو موجود گران بها و اشاره به مقام والای آنها یعنی پدر ومادر همین بس که در قرآن بعد از توحید ویگانگی ذات بی مثالش اشاره به توجه به پدر ومادر نموده است.
سفارش پروردگار به موسی”ع″:
خداوند به موسی “ع″ وحی نمود که همانا کسی که به پدر ومادر نیکی کند و مرا ترک کند اسم وی را نیکوکار مینویسم. وکسی که مرا نیکی کند و پدرومادرش را واگذارد وی را عاق مینویسم.
عاقبت بی احترامی به والدین:
رسول اکرم “ص” فرمود: موسی “ع″ به درگاه پروردگار عرض کرد: خدایا آن رفیق من که در راه تو به شهادت رسید حالش چگونه است؟ خطاب رسید:ای موسی او در جهنم است.
عرض کرد: پروردگارا، مگر شهدا را وعده بهشت نداده ای؟
فرمود: چرا. ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر، و من عمل کسی را که ستم به پدر ومادر را روا دارد قبول نمیکنم.
رسول اکرم “ص” فرمود: خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است:
۱- برکت علم را در تعظیم نمودن از استاد.
۲- بقاء ایمان را در تعظیم نمودن خداوند.
۳- لذت زندگی را در نیکی به پدر و مادر.
۴- نجات از آتش را در ترک از آزار خلق.
اطاعت از پدر و مادر:
روزی گذر امام حسین”ع″به عبدالله عمروعاص افتاد. عبدالله عمروعاص تا چشمش به امام حسین”ع″ افتاد گفت: هرکس که دوست دارد بهترین مردم روی زمین را از نظر اهل بنگرد به این کس (اشاره به امام حسین”ع″نمود) بنگرد و من از زمان واقعه صفین با اوسخن نگفته ام.
امام حسین”ع″فرمود: توکه اینطور حرف میزنی پس چرا در روز جنگ صفین با من و برادرم و پدرم میجنگی؟ بخدا قسم پدرم در نزد خدا از من بهتر است.
عبدالله عذر آورد و گفت: مردم مرا به پدران امرکردند و من هم در جنگ صفین پدرم (عمربن عاص) را اطاعت کردم.
امام”ع″فرمود: با خدای خود مخالفت نمودی و باپدرم جنگیدی و پدرت را اطاعت کردی و حال آنکه رسول خدا”ص”فرمود:
اطاعت پدران در کار نیک واجب است، اما اگر چنانچه امرکردند به بدی و خلاف دین، اطاعت آنان واجب نیست و طاعتی برای مخلوق در معصیت خدا نیست و بعد عبدالله ساکت شد.
قدر پدرشناس که دری است کم نظیر، چون بینیش فتاده ز پا دست او بگیر
گرعالمی به پنجه قدرت کنی اسیر نزد پدر ذلیلی و شرمنده و سر بزی
چندان پدرمشقت دوران کشیده است درکوه و دشت خار مغیلان، دویده است
پرخون بدن نموده و جامه دریده است تا مثل تو دسته گلی پروریده است
اثر نفرین پدر:
سیدابن طاووس در مهج الدعوات مینویسد که امام حسین “ع″فرمود: من و پدرم در یک شب تاریکی به خانه خدا رفته و مشغول طواف کعبه بودیم در این هنگام متوجه آه و ناله جانگدازی شدیم که کسی دست نیاز به سوی پروردگار بلندکرده و با سوز و گداز به تضرع درخواست از پروردگار درآمده است. علی”ع″ فرمود:ای حسین”ع″صدای آه و ناله را میشنوی ببین صدای ناله کجاست و او را پیش من بیاور.
امام حسین “ع″فرمود: درآن شب تاریک به گرد خانه خدا گشتم تا اینکه او را در میان رکن و مقام پیدا کردم و به خدمت پدر آوردم. علی”ع″ فرمود: تو کیستی؟
عرض کرد مردی از اعرابم.
حضرت پرسید این همه سوز و گداز برای چیست؟
عرض کرد یاعلی، چه بگویم که بارگناه پشتم را خمیده و نافرمانی و بی احترامی پدرم آه و نفرین او تمام زندگیم را از هم پاشید و سلامت و صحت را از من بریده است…
حضرت فرمود: حکایت تو چیست؟
عرض کرد پدر پیری داشتم که به من خیلی توجه داشت ولی من شب و روز به کارهای زشت و ناپسندمشغول بودم وتمام زندگی من به بیهودگی میگذشت و نصایح پدرم هم به گوش من نمیرفت، گاهی میشدکه او را آزار داده و به او دشنام میدادم.
یک روز پدرم مقداری پول در صندوق گذاشته بود وقتی پدرم رفت من هم فرصت را غنیمت شمرده و به طرف صندوق رفتم ولی پدرم سررسید وممانعت کرد و من هم دست او را گرفتم و به شدت زمین زدم ودیدم که پدرم میخواست ازجا بلند شود ولی چنان ضربهای به او وارد کرده بودم که دیگرتاب و توانی برایش باقی نماده بود. پولها را برداشتم و از کنار پدرم رفتم. پدرم در آن حال این جمله را گفت: به خانه خدا میروم و تو را نفرین میکنم. وقتی به خانه خدا رسید دست به پرده کعبه دراز کرد و شروع به گریه و زاری کرد و با آه و ناله سوزان نفرینم کرد. یاعلی، به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بدبختی و فلاکت دچار شدم. در این هنگام پیراهن خود را بالا زد و دیدیم که یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتی هم نداشت.
جوان گفت: بعد از این اتفاق دیگر پشیمان شده ام و از او عذر خواهی کردم ولی او دیگر به گریه من توجهی نکرد و به خانه رهسپار شد و الان سه سال از این واقعه میگذرد و من هر بار نزد پدرم رفته از او طلب بخشش میکنم ولی او رد میکند.
سال سوم حج بود از پدرم درخواست کردم همانجا که دست به پرده کعبه برده و مرا نفرین کرده در حقم دعا کند تا به برکت دعایش تندرستی را به من بازگرداند.
پدرم قبول کرد و با هم به طرف خانه خدا حرکت کردیم درحال حرکت بودیم شب هنگام پرندهای از کنار شتر پدرم پرید و بال پرنده به شتر اصابت کرد. شتر از این اتفاق رمید و پدرم را بر زمین افکند پدرم با سر بر روی دو سنگ افتاد و همانجا جان به جان آفرین تسلیم کرد. او را همانجا به خاک سپردم حال میدانم تمام بدبختی من از نفرین پدرم است.
علی”ع″فرمود: اینک فریادرس تو رسیده است دعایی را که پیامبراکرم به من آموخته است به تو میآموزم و هرکس این دعا را که اسم اعظم خداوند درآن است بخواند بیچارگی و اندوه و مرض و تنگدستی از او بر طرف میشود وگناهش آمرزیده میشود.
امام حسین”ع″ میفرماید: وقتی پدرم از فواید این دعا به شمارش برآمدند من بیش از آن جوان به سلامتی خود مسرور گشتم.
حضرت فرمود: این دعا را در شب دهم ذی الحجه بخوان و فردا صبح به نزد من بیا تا تو را ببینم.
صبح دهم ذی الحجه جوان با شادی و شعف به سوی پدر علی”ع″ آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد وقتی به عضو سیاه و بی حس او نگاه کردیم هیچ مرضی در او نیافتم.
جوان گفت: یاعلی”ع″ مستجاب شد حاجتم برآورده گردید.
حضرت علی”ع″ فرمود: جریان شفایت را بگو.
گفت: شب دهم نیمه شب وقتی همه مردم خواب بودند دعا را به دست گرفتم و شروع به تضرع و زاری کردم و ابراز ندامت کردم باز هم برای مرتبه دوم خواستم دعا بخوانم که ندایی رسید که این جوان کافیست خدا را به اسم اعظم قسم دادی و دعایت مستجاب شد پس لحظهای به خواب رفتم در خواب پیامبر را دیدیم که دست بر بدنم گذاشت و فرمود (احتفظ بالله العظیم فانک علی خیر) از خواب بیدار شدم و دیگرهیچ مرض در خود ندیدم و دانستم که خدا مرا شفا داده است.
“دعایی که حضرت به او دادند مرحوم شیخ عباس قمی به نام دعای”مشلول”ذکر کرده اند. ”
علی”ع″می فرمایند:
گناهان دردند، دوای آن طلب آمرزش از خدا و شفای آن باز نگشتن به گناه است.
گناهان چو بیماریند و مرض تو را گرعلاج است و درمان غرض
بود دارویش مغفرت خواستن شفایش خود از جرم پیراستن
خانم دیوارگر و گزارشی در این زمینه: