چگونه پای ایران به جنگ جهانی اول کشیده شد؟
با آغاز جنگ جهانی اول، مستوفیالممالک، رئیسالوزرا، بیطرفی ایران در جنگ را اعلام کرد، اما با وجود اعلام بیطرفی، چون منافع قدرتهای استعماری چیز دیگری را طلب میکرد پای ایران به جنگ جهانی اول کشیده شد.
به گزارش
سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، زمانی که جنگ جهانی اول در اروپا آغاز شد در ایران، احمدشاه قاجار بر مسند قدرت تکیه زده بود و کشور در شرایط متزلزل و بیثبات سیاسی و اقتصادی به سر میبرد و با مشکلات عدیده سیاسی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکرد.
در این مقطع زمانی دو دولت روس و انگلستان بر امور ایران مسلط بودند و بهنوعی کشور را میان خود تقسیم کرده بودند. در حقیقت لندن و مسکو بازیگران اصلی سپهر سیاسی ایران بودند و ایران زمین بازی آنها بهشمار میآمد، اما ماجرا به همین جا ختم نشد و دیگر قدرت اصلی و بازیگر مهم جنگ جهانی اول، یعنی آلمان، نیز تمام تلاش خود را بهکار برد تا بتواند ایران را ابزار پیشبرد اهداف خود کند؛ موضوعی که در بیشتر پژوهشها با توجه به نقش انگلستان و روس، کمتر به آن توجه شده است.
قتلی که بهانه یک جنگ بزرگ شد
با قتل آرشیدوک، ولیعهد اتریش، در بوسنی توسط یک دانشجوی صرب در ژوئن ۱۹۱۴ م، اتریش به صربستان اعلام جنگ کرد و جنگ جهانی اول آغاز شد. البته قتل ولیعهد اتریش بهانهای برای جنگ بهشمار میآمد و علت اصلی آن تضاد منافع استعماری قدرتهای جهانی بود. درواقع آلمان در مسیر توسعه و افزایش قدرت گام برمیداشت و با ورود این کشور به جرگه قدرتهای استعماری و رقابت میان این کشورها بستر برای جنگ در ابعاد جهانی فراهم شد.
در این برهه زمانی و با آغاز جنگ جهانی اول، مستوفیالممالک، رئیسالوزرا، در زمانی که چیزی از تاجگذاری احمدشاه نگذشته بود، بیطرفی ایران در جنگ را اعلام کرد و این فرمان را به امضای شاه رساند و آن را به سفارتخانهها و کنسولگریها اعلام کرد.
آلمان به درگیر کردن ایران در جنگ تمایل داشت
با وجود اعلام بیطرفی ایران، چون منافع قدرتهای استعماری چیز دیگری را طلب میکرد، با ورود امپراتوری عثمانی به جنگ جهانی اول در حمایت از آلمان، تمایل برلین برای درگیر کردن تهران در جنگ جهانی افزایش پیدا کرد.
درواقع با اعلام جنگ امپراتوری عثمانی علیه متفقین و درگیری نیروهای این کشور با روسها در آذربایجان، آلمانیها به تشویق و تحریک نیروهای خود در ایران مشغول شدند. آنها توانستند در این زمینه به موفقیتهایی نیز دست یابند و برخی از عشایر جنوب را به مقابله با انگلیسیها ترغیب کنند. ژرمنها اصفهان را مرکز فعالیتهای خود قرار داده بودند و از آنجا نیروهای خود را به گوشه و کنار ایران گسیل میکردند تا مردم را به مقابله با انگلستان تحریک کنند.
اگرچه آلمان نیروی چندانی در ایران نداشت، با اغتشاش و ایجاد آشوب به صورت نیابتی در ایران، که به کمک عشایر و مردم محل انجام میشد، تلاش میکرد از تمرکز بریتانیا در اروپا بکاهد و بخشی از توجه این کشور را به خاورمیانه و ایران مشغول کند.
به زبان سادهتر میتوان گفت برنامه آلمان ایجاد درگیری نیابتی در شرق علیه نیروهای متفقین بود که این هدف را با دولت عثمانی و ایران محقق میکرد. با این راهبرد علاوه بر اینکه بخشی از توان متفقین و بهویژه انگلستان تحلیل میرفت از توجه این کشور به اروپا نیز کاسته میشد.
پیشبرد اهداف آلمان در ایران وابستگی زیادی به اعلام جنگ عثمانی داشت. درواقع با اینکه شروع جنگ جهانی اول در اوت سال ۱۹۱۴ م بود، سه ماه بعد از آن و وقتی که عثمانی وارد این جنگ شد، آلمان به فکر منطقه خاورمیانه و ایران افتاد. از این مقطع زمانی بود که ایران، افغانستان و هند از اهمیتی بیش از پیش برای برلین برخوردار شدند.
با دیدار زیمرمن و انورپاشا، وزرای خارجه آلمان و عثمانی، زنگ شروع اجرای برنامههای آلمان برای این منطقه زده شد. ایران در نقشه آنها از جایگاه و موقعیت بسیار مهمی برخوردار بود. آلمان میخواست از طریق افغانستان و با تحریک ملیگرایان هند و برانگیختن احساسات مسلمانان آن سرزمین به موقعیت بریتانیا در هند ضربه اساسی بزند. آنها طرح شورش در افغانستان را درسر میپروراندند تا از این راه به موقعیت بریتانیا در هند ضربه اساسی وارد کنند.
ژرمنها در راه رسیدن به مقاصد استعماری خود حتی مذاکراتی هم با برخی از افغانها انجام دادند، اما در نهایت این طرح به نتیجه خاصی نرسید. البته این راهبرد از نظر رهبران سیاسی در انگلستان نیز دور نماند و هنگام فعالیت آلمانیها در سیستان، پریدوکس انگلیسی ضمن ابراز نگرانی از افزایش فعالیت آلمان در این منطقه و گرایش روزافزون مردم سیستان به آلمان، به حاکم سیستان تذکر دادند تا نظارت بیشتری بر شهروندان آلمانی و نیروهای وابسته داشته باشد.
آلمانها علاوه بر تحریک مردم ایران، نقش حمایتی برای نیروهای عثمانی در ایران علیه روسها و انگلیسیها داشتند و میکوشیدند نیازهای تجهیزاتی و لجستیکی آنها را تأمین کنند. با استفاده از این سیاست هیئت آلمانی به سرکردگی نیدمایر و زایلر با توجه به برنامه تبلیغاتی توانستند برخی قشرها را در اصفهان با خود همراه کنند. از جمله این قشرها ملّییون، نیروهای ژاندارمری و حتی برخی از سران عشایر بودند که برای جنگ با روس و انگلیس وارد میدان شدند.
زبدهترین آلمانها علاوه بر تحریک مردم ایران، نقش حمایتی برای نیروهای عثمانی در ایران علیه روسها و انگلیسیها داشتند و میکوشیدند نیازهای تجهیزاتی و لجستیکی آنها را تأمین کنند. با استفاده از این سیاست هیئت آلمانی به سرکردگی نیدمایر و زایلر با توجه به برنامه تبلیغاتی توانستند برخی قشرها را در اصفهان با خود همراه کنند.
تشکیل دولت موقت در کرمانشاه
انگلستان و روس زمانی که حضور نظامیهای آلمان و تقویت جبهه متحدین در منطقه کرمانشاه را خطری جدی برای خود تلقی کردند با اعزام بخشی از نیروهای خود، تهران را تصرف کردند. به همین خاطر دولت وقت به ریاست نظامالسلطنه با حمایت عثمانی و آلمان به کرمانشاه مهاجرت کرد و در آنجا دولت خود را تشکیل داد.
در همین مقطع بود که فلد مارشال آلمانی این مسئولیت را عهدهدار شد که نیروهای دولت موقت را تجهیز و تسلیح کند. بدینترتیب دولت موقت وابستگی خاصی به نیروهای آلمانی پیدا کرد و دوام و قوام آنها به چگونگی پیشبرد جنگ و صحنه نبرد منوط شد؛ زیرا دولت موقت توان حفظ نیروهای خود در مقابل نیروهای روس و انگلستان را نداشت.
با وجود تمام اقداماتی که آلمان انجام داد این قدرت نتوانست به اهداف خود در ایران و کشورهای پیرامون دست پیدا کند و متفقین به طور کلی در جنگ دست بالا را پیدا کردند. بدینترتیب جنگ جهانی اول با شکست آلمان و متحدانش به پایان رسید و ایران بار دیگر صحنه رویارویی و رقابت روسیه و انگلستان شد.
منبع: مرکز اسناد پژوهشهای تاریخ معاصر