پخش زنده
امروز: -
شهیده هبه ابو ندی شاعر و نویسنده فلسطینی است که در حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به شهادت رسید .
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما ؛ شهیده هبه ابو ندی شاعر و نویسنده فلسطینی است که در حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به شهادت رسید .
شهید هبه ابو ندی
هِبِه کمال ابونِدی هستم در روستای بیت جِرجِه اشغالی به دنیا آمده ام. دارای مدرک لیسانس در بیوشیمی، مدرک کارشناسی ارشد در تغذیه درمانی از دانشگاه الازهر غزه، و مدرک تحصیلی دیپلم از دانشگاه اسلامی غزه هستم.
در مرکز آموزش کودکان باهوش و خلاق «رُسُل» کار میکنم.
یک کتاب رمان و ۳ کتاب شعر از من منتشر شده است. مرتب در فضای اجتماعی و وبلاگی فعالیت میکنم موضوع اصلی نوشته هایم قضیه فلسطین و موضوعات مربوط به انسان و مسائل اجتماعی است.
من نقشه فلسطینِ قبل از اشغال را خیلی دوست دارم و مرتب آن را تماشا میکنم. روستای بیت جرجه را که نزدیک شهر غزه است و من از آنجا بیرون رانده شده ام نگاه میکنم.
من همیشه از رویای بازگشت و علاقه به سرزمینم مینویسم از دشتها و کوههایی که ندیده ام از روستای خودم جِرجِه و آرزو دارم به انجا برگردم.
اولین کتابم را در کلاس پنج ابتدایی نوشتم. مدتی نوشتن را متوقف کردم و بعد از جنگ اول غزه در سال ۲۰۰۸ دوباره شروع به نوشتن کردم. وارد دانشگاه که شدم نوشتن را زیر نظر دکتر عبدالخالق العفی در دانشگاه اسلامی غزه ادامه دادم. شعر هم میگفتم. در مسابقات هم شرکت میکردم و مینوشتم و آثار منظوم و منثور نگاشتم.
کتاب رمان «اَلاُکسجِین لَیس لِلموتی: اکسیژن برای مردگان نیست» و کتاب «شعر غزه» و «اَلعَصفُ المأکول: برگ جویده شده» شامل قصاید، از جمله آثار من است.
در وبلاگم درباره مسائل اجتماعی و ... مینویسم برخی قصاید شخصی هم سروده ام.
در مسابقهی «اِنّا العائِدون: ما بر میگردیم» در غزه رتبه اول را کسب کردم و در مسابقه رمان نویسی در سطح کشورهای عربی به خاطر رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» نفر دوم شدم. در مسابقه شعر غزه هم رتبه چهارم آوردم.
(قرائت بخشی از قصیده اش)
ما وطنی ارزشمند داریم که در آن در تبعید به سر میبریم
مردم این دیار در دشتهای غم سرگردان و در غربت گم شده اند
هر جا که چشم بر میگردانند اشک بی درنگ جاری میشود ۰۰:۰۳:۱۷،
هر بار خواستم سفر کنم به علت محاصره غزه نتوانستم، به دلیل صادر نشدن مجوز سفر و پیچیدگی مراحل خروج از غزه، نتوانستم برای دریافت جایزه به امارات بروم، در مراسم تکریم در اردن و ترکیه هم به سبب محاصره موفق نشدم شرکت کنم.
قرائت شعر:
مرا از دور به دور دعوت میکنی .. من یک عمر است در غم و شادی انتظار میکشم ۰۰:۰۴:۰۳،
گندم دلم را از راه دور پاشیدم.. تا داسها اجازه درو دادند
تا جایی که نفس داشتم آهنگ خواندم .. و دردها به من میگفتند زیاد بخوان
ای آخرین کلمات! من حرفی دارم .. من در ابتدای شعرم ذبح شدم.