۱۲ ربیع الاول و سالروز ولادت حضرت محمد (ص) به روایتی
اهل سنت روز ۱۲ ربیع الاول سال عام الفیل را روز ولادت حضرت محمد صلی الله علیه وآله در مکه میدانند.
به گزارش
سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، حضرت محمد صلی الله علیه و آله به اعتقاد شیعه در ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل از پدرى به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادرى به نام "آمنه بنت وهب" در مکه دیده به جهان گشود.
زمان میلاد پیامبر
قول مشهور میان شیعیان آن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جمعه مصادف با ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل، برابر با سال ۵۷۰ میلادى به دنیا آمد و نظر مشهور اهل سنت این است که تولد ایشان روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال بوده است.
اینکه سال تولد پیامبر صلی الله علیه و آله را "عام الفیل" مى نامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر صلی الله علیه و آله یعنى در نخستین روز محرم سال ۵۷۰ میلادى فیل سواران "ابرهه" به مکه هجوم آورده و قصد نابودى کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولى با معجزه الهى سرکوب شدند.
یتیمی پیامبر در کودکی
عبدالله، پدر محمد صلی الله علیه و آله پیش از تولد او در حالى که همسرش آمنه به چنین فرزندى حامله بود به همراه سایر بازرگانان قریش جهت سفر تجارى عازم شام شد و در بازگشت از شام در یثرب (مدینه منوره) بیمار شد و در همان جا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت.
وفات عبدالله دو ماه و به روایتى هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود.
اما آمنه مادر گرامى رسول خدا صلی الله علیه و آله که به تقوا، عفت و پاکیزگى در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیده اش حضرت محمد صلی الله علیه و آله چندان در این دنیاى فانى زندگى نکرد.
وى دو سال و چهار ماه و به روایتى شش سال پس از میلاد رسول خدا صلی الله علیه و آله در بازگشت از یثرب در مکانى به نام "ابوا" بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد.
علت سپردن پیامبر به دایه در سن طفولیت چه بوده است؟ آیا درست است که این به خاطر حفظ جان پیامبر بوده است؟
اینکه مورخان علت این عمل را، نامساعد بودن آب و هوای مکه، وبکر بودن آب و هوای خارج مکه، فصاحت و بلاغت اهل بادیه، یا کمبود شیر آمنه، مادر پیامبر (ص) و یا وجود برخی بیماریها از قبیل طاعون، وبا و دلایلی دیگر ذکر کرده اند، کمی دور از ذهن است!
چون اگر سنت اهل مکه این بوده که فرزندان خود را به خاطر آب و هوای مکه به دایهی بیرون از شهر بسپارند، باید امام علی (ع)، عقیل، جعفر و حمزه را نیز به دایه میسپردند، در حالی این گونه نبود. یا اگر علت به دایه سپردن پیامبر (ص) بی شیری آمنه بود، پس چرا بیش از مدت دوران شیر خوارگی حضرت (ص) یعنی تا پنج سالگی پیامبر (ص) نزد حلیمه ماند؟
و وجود بیماری هم در مکه به اثبات نرسیده، و درمنابع معتبر نیامده است. واینکه بادیه نشینها فصیحتر باشند هم، مسلم نیست.
بلکه امر بر عکس بوده و معمولا مردم شهر فصیحتر از بادیه نشینها هستند. پس علت؛ خطری بود که از جانب یهود، وجود مطهر رسول اکرم (ص) را تهدید میکرد! یهودیان بنی اسرائیل گزارش دقیق از علایم پیامبر آخرالزمان را از پیامبران بنی اسرائیل مخصوصا از حضرت موسی (ع) پرس و جو کرده بودند. یهودیان کسانی بودند که در هنگام پرس وجو، تمام جزئیات را میپرسیدند، که پدرش کیست؟ در کجا؟ کی به دنیا خواهد آمد؟ و علایم ظاهری و.. حتی آیات سوره بقره در مورد گاو بنی اسرائیل، خود گواه بر جزیی نگری و دقت نظری آنهاست. یهود طبق تعاریفی که از پیامبر آخر الزمان شنیده بودند، او را برای دین خود، خطری مهم میدانستند؛ و میدانستند که در آینده نزدیک دینش جهانی خواهد شد و موجودیت آنها را به خطر خواهد انداخت، ودر کل، از ظهور ایشان خوف داشتند.
ضمن اینکه میدانستند پیامبر اسلام از نسل اسماعیل دیگر فرزند حضرت ابراهیم است و در حالی که انبیای یهود همه از نسل اسحاق بودند.
یهود انتقال پیامبری و نبوت را از نسل اسحاق به نسل اسماعیل بر نمیتافتند.
برای این ادعا شواهدی در تاریخ مییابیم
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دوران کودکى داراى دو نام بود. یکى "محمد" که جد بزرگوارش عبدالمطلب براى وى برگزید و دیگرى "احمد" که مادر ارجمندش آمنه آن را انتخاب کرده بود.
ولادت پیامبر از زبان آمنه
آمنه میگوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرندهای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانیها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا دربر گرفت.
سپس بانوانی بلندقامت با من سخن گفتند، ولی گفتار آنان همانند گفتار انسانها نبود.
ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی میگوید: «از گرامیترین مردم، او را بگیرید. مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جامهای آب بود.
به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه برافراشته بود.پس از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود.
ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را دربرگرفت. گویندهای گفت: «محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت عنوان بشناسند سپس او را بازگرداندند و دیدمش که در پارچهای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچهای بود از ابریشم سبز.
سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود. هاتفی میگفت: «کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست».
پس از آن، ابر دیگری او را فراگرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد.
شنیدم که گویندهای میگفت: «محمد را در شرق و غرب بگردانید و او را بر جنیان و آدمیان، پرندگان و درندگان نمایش دهید و به او عطا کنید.
صفای آدم، نازک دلی نوح، دوستی ابراهیم، زبان اسماعیل، کمال یوسف، شادی یعقوب، صدای داود، زهد یحیی و کرم عیسی را».
سپس هاتفی گفت: «همه دنیا در اختیار و قدرت محمد درآمد.» سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید میدرخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقرهای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمردین چهار گوشهای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت.
در این وقت هاتفی گفت: «این دنیاست؛ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد صلی الله علیه و آله و سلم وسط آن را گرفت. گویندهای گفت: «محمد صلی الله علیه و آله و سلم کعبه را گرفت». در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب میکرد.پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را: «در پناه خدا باشی.
من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم.
تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند، سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت».
این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت: «بر تو بشارت بادای سایه سربلندی دنیا و آخرت».
سپس نوری از سر محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا آسمان درخشید و من کاخهای سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بالهایشان را گشاده بودند.
حوادث هنگام میلاد پیامبر
روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد صلی الله علیه و آله ایوان کسرى شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بت هاى مکه سرنگون شدند؛ نورى از وجود آن حضرت به سوى آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانى ایران و موبدان بزرگ دربار وى، خواب هاى وحشتناکى دیدند؛ آن حضرت ختنه شده و ناف بریده به دنیا آمد و پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکبَرُ وَ الْحَمْدُلِلّهِ کثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَ أصیلاً.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که ابلیس پس از رانده شدن از رحمت الهى مى توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهاى آسمانى را گوش دهد تا این که حضرت عیسى علیهالسلام دیده به جهان گشود، از آن پس ابلیس از سه آسمان فوقانى ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایینتر رفت و آمد مى کرد. ولى، چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله به دنیا آمد. ابلیس از تمام آسمانها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامى شیاطین نیز با تیرهاى شهاب از آسمان رانده شدند.
منابع: حوزه نت، دانشنامه اسلامی