والدین خدا را چطور به بچهها معرفی کنند؟
دیدگاه کودکان نسبت به خداوند با بزرگسالان، تفاوتهای بسیاری دارد. در این میان والدین برای معرفی خداوند به کودکان از چه روشهایی باید استفاده کنند. در این مطلب به این موضوع میپردازیم.
اساسیترین مفهومی که والدین و مربیان باید به بچهها منتقل کنند چیست؟
مفهومی که بسیارکلیدی و اساسی بوده و آموزش آن باید از دوران کودکی آغاز شود، مفهوم عبودیت و عبد بودن است.
اینکه ما مملوک و عبد بوده و دارای صاحب هستیم.
باید به طور دقیق مفهوم عبد بودن را به بچههای خود یاد آوری کنیم.
گاهی اوقات ما از خدا حرف زده و سعی میکنیم که اعتقاد به خدا را در بچههای خود تثبیت کنیم. ولی رابطهی خود را با خدا به آنها بازگو نمیکنیم. ما در ارتباط با اطاعت از خدا با بچهها حرف زده و فوائد این اطاعت را هم توضیح میدهیم، اما نمیگوییم که علت اصلی این اطاعت به این خاطر است که ما عبد هستیم و عبد اساساً باید اطاعت کند.
یک بنده در برابر مولای خود اختیاری ندارد.
این مولا به انسان لطف کرده و اختیار و آزادی داده است و از او خواسته که آزادانه حرف مولای خود را گوش دهد. اگر مفهوم عبد و مولایی برای بچهها جا بیفتد، بسیاری از مفاهیم دیگر را میتوان راحتتر برای آنها توضیح داد. الان در تمدن غرب، فیلسوفان یک معنویتی را بدون شریعت ساخته و پرداخته کرده اند. یعنی ایمانی که بدون رابطهی عبد و مولایی است. مثلاً هرگاه با خدا کار دارند به سراغ او میروند.
آنها خدا را مانند یک پزشک یا پلیس راهنمایی و رانندگی در نظر میگیرند. یا او را مانند مادری میبینند که فقط به فرزندان خود محبت میکند و آنها نیز از این محبت لذت میبرند. در حالی که رابطهی ما با خداوند، رابطهی عبودیت است.
ما نمیتوانیم قبل از تفهیم این رابطه مفهوم نماز را برای بچههای خود توضیح دهیم. عبد باید مقابل مولای خود ایستاده و تعظیم کند. در باطن مفهوم عبودیت ظرایفی وجود دارد که باید آنها را ذکر کنیم. از جملهی این ظرایف مالکیت است. خدا صاحب اختیار ما است و ما متعلق به او هستیم.
در ابتدای زندگی، کودک خود را متعلق به پدر و مادر میداند.
از او میپرسند که تو فرزند چه کسی هستی. این مسئله در واقع به گونهای معنای تعلق و مالکیت را میدهد. در حالی که پدر و مادر فقط نسبت به بچه ولایت دارند. بچه باید این دوران را سپری کرده و مفهوم تعلق و مالکیت را به خوبی درک کند.
تا پدر و مادر بتوانند در هفت سال دوم مفهوم بالاتری را برای او جا بیندازند. در هفت سال دوم باید به کودک خود بگوییم که تو تا الان بچهی ما بودی ولی الان بندهی خدا هستی. اکثر مردم معنای کلمهی بندهی خدا را نمیفهمند.
ما اگر واقعاً خدا را مالک خود بدانیم، هر اتفاقی که برای ما بیفتد اهمیتی ندارد. چون در واقع این اتفاق برای یک مملوک خدا افتاده است. در حدیثی داریم که فرمود: حقیقت عبودیت چیست؟ اول اینکه خدا را مالک خود بدانید. ما میتوانیم این ظرایف نهفته در معنای مالکیت را به بچههای خود منتقل کنیم. در برخی از فرهنگها خدا در خدمت بشر قرار میگیرد. آنها میگویند که ما خیلی چیزها را لازم داریم از جمله خدا. در واقع خدا هم یکی از اقلام سبد روزانهی آنها است. در حالی که ما عبد هستیم. برای جا انداختن حقیقت عبد در جامعه باید تلاش زیادی کرد. چون نمونهی آن را ما نداریم. مثلاً رئیس یک کارخانه صاحب و مولای کارگران خود نیست.
حتی یک خدمتگزاری که به خانهی شما میآید عبد شما نیست. کاری برای شما انجام میدهد و مزد آن را نیز میگیرد. خوشبختانه الان دوران بردگی از بین رفته است. اما باعث شده که انتقال این مفهوم به بچهها برای پدر و مادر سخت شود. یکی از مفاهیمی که اخیراً زیاد به آن توجه میشود، مفهوم هویت است. اینکه چه تعریفی انسان از خود دارد. مبنای هویت سازی برای هر کسی، درک عبد بودن است. هر تعریف دیگری برای انسان غیر از عبد بودن، یک تعریف فرعی است.
انسان باید حقیقت خود را معرفی کند. البته الان ما از هویت ملی، صنفی، جغرافیایی و ... صحبت نمیکنیم. اصولاً باید انگیزهی نماز انسان همین مفهوم عبودیت باشد.
یعنی عبدی در برابر مولای خود ایستاده است. اگر کسی بپرسد که چرا ما باید نماز بخوانیم، مفهوم عبودیت را درک نکرده است. پیش نیاز نماز خواندن همان مفهوم عبودیت است. در احکام اسلامی آمده که چگونه مولا میتواند فرمان دهد. اگر عبد در حال انجام ضروریترین کارهای خود هم باشد، باید آن را ترک کرده و امر مولای خود را اطاعت کند.
این رابطه میتواند در روی زمین ظالمانه هم نباشد. به همین خاطر در اسلام بردگی حرام نیست.
البته نمیخواهیم بردگی را تبلیغ کنیم، اما در مقدمات دین ما بردگی حرام نیست. فقط زمینههایی ایجاد شده که کم کم بردگی ا ز بین برود. اما در دین ما بردگی علاوه بر آداب، احکام عجیبی هم دارد. اینکه عبد در برابر مولای خود چگونه باید باشد. ما باید همین حس را در برابر خداوند متعال بگیریم. ممکن است برخی افراد احساس کنند که مفهوم عبد بودن سنگین و تلخ است. اما شما میتوانید هنرمندانه شیرینی آن را برای بچهها بیان کنید. پدر و مادر باید به فرزند خود بگویند که چقدر ما تو را دوست داریم، خدای ما بیشتر از ما به تو علاقه دارد. چون خدا مولای تو است و مولا عبد خود را بسیار دوست دارد.
برخی از افراد فقط میخواهند به بخشهای شیرین و عاطفی دین بپردازند.
آنها نمیخواهند به مبانی دین که ممکن است سخت هم باشد مراجعه کنند. حضرت امام در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند که یک اربابی بود که یک غلام داشت. این غلام خوب خدمت نمیکرد. روزی یک میهمان به خانهی ارباب آمد. در هنگام چیدن سفره دو یا سه بار ارباب غلام خود را توبیخ کرد. موقع غذا خوردن ارباب از بیرون از خانه صداهایی را شنید. ارباب به بیرون از خانه رفت و بعد از مدتی بازگشت. به میهمان خود گفت: دیدم عدهای غلام من را میزدند.
رفتم و آن عده را فراری داده و غلام خود را نجات دادم. میهمان به او گفت: شما که از این غلام راضی نبودید. ارباب در جواب گفت: این غلام غیر از من شخص دیگری را ندارد تا از او دفاع کند. البته اینها نمونههای زمینی است و قابل مقایسه با ارتباط ما با خدا نیست.
امیرالمومنین (ع) به یکی از شیعیان خود فرمودند که ما آنقدر به شما شیعیان علاقه داریم که وقتی شما مریض میشوید ما نیز به خاطر شما مریض میشویم. با شادی شما شاد شده و با غم شما غمگین میشویم. بلافاصله بعد از این سخنان فرمودند که خدای ما بیشتر از ما شما را دوست دارد. پدر و مادر نیز باید علی ابن ابیطالب (ع) را الگوی خود قرار دهند. به فرزند خود محبت کنند و سپس به او بگویند که خدا بیشتر از ما تو را دوست دارد. باید مدام این حرف را به فرزند خود القا کنند. اگر بچه علت این حرف را پرسید بلافاصله به او بگویند که خدا مولا است و تو متعلق به او هستی.
آیا بچهها از این مفهوم که متعلق به خدا هستند لذت میبرند یا خیر؟
در دوران کودکی از این تعلق لذت میبرند و آن را بیان میکنند. معمولاً افراد بزرگسال با این مسئله مشکل دارند. یکی از چیزهایی که بچهها به اندازهی محبت به آن نیاز دارند امنیت است.
به خاطر همین احساس امنیت است که گفته اند تا سن هفت سالگی بچه را دعوا نکرده و فقط به او محبت کنید. بچه نباید از عصبانی شدن پدر و مادر بترسد. این نا امنی روح او را نابود کرده و ضربههای زیادی به او میزند. بچهها به راحتی به پدر و مادر چسبیده و از این مسئله احساس حقارت نمیکنند. این الگوی رفتاری بچه نسبت به پدر و مادر، باید ما را به یاد رابطهی خود با پروردگار بیندازد.
گاهی اوقات پیامبر اکرم (ص) از این الگو استفاده میکردند. میفرمودند: من خاک بازی بچهها و اینکه اسباب بازیهای خود را از بین میبرند دوست دارم. چرا که آنها در واقع با این کار از دنیا عبور میکنند. سپس میفرمودند که من گریه کردن بچهها را دوست دارم. ما در دوران کودکی به صورت طبیعی یک رفتارهایی داریم که بسیار الهام بخش است. عرفا همین نسبت را با خدا دارند. وقتی که ما از خانه بیرون میآییم باید دست خود را به خدا بدهیم و ذکر بگوییم.
چه زمانی باید مفهوم عبد و مولایی را برای بچه توضیح داد؟
در اسلام فرمودند که آموزش را از هفت سالگی شروع کنید. بعد از سن هفت سالگی بچه از کودکی بیرون آمده و نوجوان شده است. بعد از این سن کودک کمتر به آغوش مادر پناه برده و فاصلهی خود را حفظ میکند. از سن چهارده سالگی به بعد پیوندها به صورت اساسی قطع میشود؛ و بعد از آن پیوندهای دیگری ایجاد میشود.
در سنین بالاتر پیوندهای جدیدی مانند تشکیل خانواده بوجود میآید که انگیزههای دیگری دارد. حدود سن چهارده سالگی کودک با رفقای خود پیوند عمیقی ایجاد کرده و به این صورت از خانواده جدا میشود.
از همان سنی که احساس کردیم بچه اعلام استقلال میکند، باید بندگی و عبد بودن را برای او جا بیندازیم. این مسئله باید از حدود سن هفت سالگی آغاز شود. برای بچه از کلماتی استفاده کنیم که احساس امنیت کند.
منبع: سمت خدا سخنان حجت الاسلام پناهیان