پخش زنده
امروز: -
سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان گفت: به بهانه داعش نیروهای آمریکایی به عراق بازگشتند. به بهانه داعش شرق فرات را اشغال کردند. داعش بهانهای برای اشغال سوریه و عراق بود.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله در ادامه سخنرانی به مناسبت ششمین سالگرد آزادسازی بلندی های "عرسال" لبنان از دست تروریست های تکفیری گفت: : به بهانه داعش نیروهای آمریکایی به عراق بازگشتند. به بهانه داعش شرق فرات را اشغال کردند. داعش بهانهای برای اشغال سوریه و عراق بود.
دبیر کل حزب الله تاکید کرد برخی افراد به طور علنی و آشکار در خدمت پیشبرد اهداف و طرح های اسرائیل هستند و این مسئله نیازمند ارایه هیچ دلیل و مدرکی نیست .به دنبال ایجاد جنگ روانی برای لبنانی ها نیستم و نمی خواهم در میان آنان نگرانی و هراس ایجاد کنم اما حقایقی را که در مورد برخی افراد وجود دارد به شما اعلام می کنم . حسن نصر الله اظهار داشت برخی ها بر این باورند که خواسته ها و رویاهای آنان صرفا بر روی ویرانه های کشور لبنان و اسکلت های ( اجساد ) ملت لبنان محقق خواهد شد.
سید حسن نصرالله افزود با آغاز اتفاقات (نفوذ تکفیریها در لبنان) در اواخر ۲۰۱۲ و اوایل ۲۰۱۳، و نفوذ گروههای مسلح به مناطق مختلف اطراف روستاهای بقاع، اهالی منطقه به ویژه اهالی بعلبک -هرمل، اعم از مسلمانان و مسیحیان، تصمیم گرفتند از روستاها، خانه ها، نوامیس و دیگر متعلقات خود دفاع کنند نه آنکه از این منطقه بگریزند، بلکه باقی بمانند و مقابله کنند. برخی از روستاها به ویژه روستاهای مسیحی نشین، بر خلاف تصمیم رهبران احزابشان تصمیم گرفتند مقابله کنند، ارتش لبنان هم در مناطق استقرارش مواضع دفاعی گرفت، مقاومت هم با قدرت در کنار مردم ایستاد. جا دارد از اختلافات داخلی لبنان که به امری عادی تبدیل شد یاد کنم. نباید نمایندگان گروههای سیاسی و شخصیتهایی را که به عناصر گروههای مسلح مراجعه کردند و با آنان نشستهای مطبوعاتی برگزار و حتی آنان را تایید و از آنها حمایت کردند، فراموش کنیم. این افراد حمایتهای مختلفی از گروههای مسلح داشتند، برخی حمایتهای رسانهای و سیاسی، برخی حمایتهای مالی و برخی هم کمکهای دیگری داشتند. این افراد دل در گرو این داشتند که این گروهها در اینجا باقی خواهند ماند و پیروز خواهند شد، دل در گرو شکست ساکنان بقاع، ارتش و مقاومت داشتند. البته این آرزوها از آنان عجیب نبود، زیرا برنامه اصلی تنها به منطقه جرود و بقاع منحصر نمیشد بلکه این مناطق بخشی از یک میدان بزرگ در منطقه بود که لبنان، سوریه، عراق و منطقه را در بر میگرفت و آن را آمریکاییها مدیریت میکردند و این افراد هم از دنباله روهای آمریکا بودند. اینها دم از حمایت از حاکمیت میزنند، اما به گروههای تکفیری، تروریستیای که سرزمین لبنان را اشغال کرده و به روستاها، مردم و ارتش لبنان تجاوز کرده و افسران و نظامیان ارتش و نیروهای امنیتی را کشته یا ربوده یا اسیر و اعدام کرده بودند، حمایت میکردند. تصمیم برای جنگ و رویارویی با گروههای مسلح در جرود تصمیمی ایمانی، انسانی، اخلاقی، ملی و مردمی بود، دست کم در این زمینه اهالی و ساکنان آن مناطق، که در محدوده خطر زندگی میکردند، از هر قشر و طیف دینی و سیاسی، اجماع داشتند. ما تصمیم گرفتیم و با قدرت در این میدان وارد شدیم، از ارتش لبنان باید تشکر کرد که موضع دفاعی خود را حفظ کرد و این برای جلوگیری از نفوذ نیاز بود، اما دولت وقت به ارتش اجازه نداد حتی برای آزادسازی افسران و نظامیان خود و نیروهای امنیتی وزارت کشور، به اقدامات هجومی روی بیاورد و دلیل هم، تهدید آمریکا بود. آمریکا دولت لبنان را از هر تصمیمی که به ارتش اجازه دهد تا در این منطقه به عملیات هجومی روی بیاورد منع کرده بود، زیرا گروههای مسلح به واقع تحت نظارت و مدیریت آمریکا بودند. البته تصمیم به هجوم در سال ۲۰۱۷ اتخاذ شد که دوره ریاست جمهوری میشل عون بود. حتی آن زمان هم ارتش لبنان تهدید شده بود اگر در عملیات مشارکت داشته باشد، کمکها به ارتش لبنان قطع خواهد شد. من از آن زمان تا به امروز بارها به این نکته اشاره کرده ام و این یک واقعیت است که رخ داد و کسی هم نمیتواند آن را انکار کند و اگر انکار کند دروغگوست. در سالهای درگیری، یعنی از سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۷ درگیریهای بسیار شدیدی در جریان بود، اما نمیتوان نبرد را از یک میدان به میدان دیگر متمایز کرد، زیرا گروههای مسلح مناطقی گسترده از خاک سوریه را در اختیار داشتند، آنان در زبدانی، قلمون، قصیر و همچنین در مناطقی گسترده از لبنان مستقر بودند. عملیات هم مراحل متعددی داشت که من به چهار مرحله اشاره میکنم.
مرحله اول مرحله آزادسازی قصیر یعنی شهر قصیر و اطراف آن است. این مرحله سبب شد تا خطر از هرمل و روستاها و مناطق اطراف آن دور شود
- مرحله دوم در قلمون و آزاد سازی بخش هایی از جرود الطفیل به اضافه جرود نحله و یونی است.
- مرحله سوم آزادی زبدانی به همراه بخش هایی از جرود لبنان و بخشی از خاک سوریه بود.
اهمیت مرحله دوم و سوم این بود که موجب شد تا تمامی پناهگاه ها و سنگرهایی که در آنجا خودروهای بمب گذاری شده را آماده می کردند و به همراه انتحاری ها به لبنان می فرستادند نابود شود.
-مرحله چهارم در ماه هفتم از سال ۲۰۱۷ جنگی گسترده در داخل خاک سوریه و در مجاورت مرزهای جرود عرسال بود. در خاک لبنان نیز مقاومت بر بسیاری از مناطق مسلط شده بود.
در این مرحله جبهه درگیری به دو بخش تقسیم شد، بخشی در اختیار حزب الله و هم پیمانان حزب الله قرار گرفت و بخشی هم بر اساس تصمیم دولت وقت لبنان در اختیار ارتش بود.
در هر حال این چهار مرحله به شکست کامل افراد مسلح و اخراج آنان از این منطقه منجر شد تا تمامی مناطق لبنان در اختیار ما قرار بگیرد، در سوریه نیز ارتش به صورت قاطع دستاوردهایی داشت که به ما در دستیابی به پیروزی کمک کرد. اجساد شهدای ارتش و نیروهای امنیتی پس گرفته شد، اسرا آزاد شدند و موجودیت جرثومه های تروریستی در مناطق ما و درمرزهای ما به پایان رسید. این همان چیزی است که از آن به «آزادسازی دوم» یاد می کنیم.
امروز در سالروز این پیروزی بزرگ در گام اول باید از شهدای ارتش های لبنان و سوریه، شهدای مقاومت، شهدای مردمی که جانشان را برای این آزادسازی و این پیروزی فدا کرده اند یاد کنیم. باید از خانواده های شهدا یاد کنیم، باید از مجروحان، از عناصر مقاومتی که سالها در شرایط سخت آب و هوایی جنگیدند یاد کنیم. عناصر مقاومت تا دو سال پس از آزادسازی هم در مناطق کوهستانی و غیر کوهستانی مستقر بودند تا کسی نتواند به این مناطق نفوذ کند. باید از همه اینها، از شهروندانمان در بقاع، از آنانی که شریک میدان نبرد بودند یاد کنیم. فراموش نمی کنیم روستاها و آبادی هایی را که در آن شرایط سخت از روزی خانواده هایشان می زدند تا آن را به هزاران رزمنده ای برسانند که در جبهه ها مشغول جنگ بودند.
دبیرکل حزب الله در ادامه افزود: باید از همه ساکنان منطقه البقاع و کسانی که گزینه مقاومت را انتخاب کردند و در این مسیر شریک بودند، قدردانی کنیم. من روستاها و شهرکهایی را فراموش نمیکنم که با وجود شرایط سخت معیشتی، مایحتاج زندگی خود و غذایی را که برای کودکان خود جمع آوری کرده بودند، برای هزاران رزمندهای که در جبههها بودند، ارسال میکردند. باید استقبال بزرگ رزمندگان از جبههها را نیز یادآوری و از آن تمجید کنیم، چرا که ما هیچ روزی مشکل کمبود نیرو و رزمنده نداشتیم. استقبال از جبهههای نبرد برای دفاع از لبنان و روستاها و ساکنان آن و آبرو و فرزندان این سرزمین بسیار گسترده بود. در نبرد اخیر در سال ۲۰۱۷ که نبرد قاطع و تعیین کنندهای بود، شمار رزمندگان بسیار زیاد بود و با حجم مأموریت تناسب نداشت و بسیار بیشتر از آن بود. علت این موضوع این بود که ما از منع جوانانی که در دوران تعطیلات تابستان قرار داشتند و میخواستند در نبرد شرکت کنند، ناتوان بودیم. از این رو بخش بزرگی از شهدای مرحله اخیر از نیروهای آماده باش و داوطلب و دانشجویان بود. این بیانگر روحیه و اراده عالی موجود نزد ملت لبنان است. این تجربه جدیدی برای اثبات موفقیت معادله ارتش، ملت و مقاومت در لبنان بود. این یک تجربه مشهود و ملموس بود که با چشم قابل رؤیت بود و همه مردم، لبنانیها و کل منطقه آن را مشاهده کردند. این همان نبردی است که ما آن را آزادسازی دوم نام نهادیم. آزادسازی اول نتیجه معادله ارتش، ملت و مقاومت بود. پیروزی در جنگ ۳۳ روزه هم نتیجه معادله ارتش، ملت و مقاومت بود. آزادسازی دوم در بلندیهای البقاع نیز نتیجه معادله ارتش، ملت و مقاومت بود. آن چیزی که چند روز قبل در پرونده اکتشاف در بلوک ۹ اتفاق افتاد و ما آن را آزادسازی سوم نامیدیم و عبارت از ترسیم مرزهای دریایی و بازپس گیری میادین نفت و گاز و حق خود در آبهای منطقهای و منطقه اقتصادی است، هم نتیجه معادله ارتش، ملت و مقاومت است. از این رو ما یک معادله راهبردی دفاعی ارائه میدهیم که عبارت است از ارتش، ملت و مقاومت. این راهبرد دفاعی ملی مبتنی بر معادله ارتش، ملت و مقاومت، پیروزیهای تاریخی و بزرگ محقق ساخت. این پیروزی در واقعیتهای میدانی مشهود بوده است. در مقابل، آنچه دیگران مطرح میکنند راهبرد دفاعی نبوده است و اگر هم بوده صرفا نظریههای شکست خوردهای بوده که لبنان و منطقه عربی و همه پیروان این راهبرد، چیزی جز خسارت و شکست و هدر رفتن منابع نصیبشان نشده است. این واقعیتی انکار نشدنی است. از این رو حتی زمانی که از مذاکره ملی درباره راهبر دفاعی سخن میگوییم، این تیم سیاسی لبنانی که در منطقه عرسال حضور یافتند و تروریستهای مسلح را تأیید کردند، خواهان مذاکره درباره راهبرد دفاعی نبود. آنها موضع از پیش تعیین شده داشتند و میگفتند مقاومت باید خلع سلاح شود. از این رو ما امروز در پیشگاه همه مردم لبنان دستاوردهایی را یادآور میشویم که این راهبرد محقق ساخت. ما همچنین یادآور میشویم که پیروزی مقاومت در بلندیهای البقاع یکی از تجربههای شکست خورده این تیم سیاسی لبنانی است که نزد سفارت آمریکا در لبنان مشغول است.
موضوع دوم، تهدیدات اخیر اسرائیل درباره ترور رهبران مقاومت است. این تهدید شامل رهبران فلسطینی میشود و ممکن است به رهبران مقاومت در لبنان نیز امتداد یابد. آنها گفته اند این تهدید شامل داخل و خارج فلسطین اشغالی میشود. همیشه گفته میشد اسرائیل تجربهها و اشتباهاتش در گذشته را بررسی میکند و از آن عبرت میگیرد و درس میآموزد. اما به نظر میرسد این قاعده مربوط به گذشته بوده است و این سخن در حال حاضر بر واقعیتهای دولت و ارتش دشمن منطبق نیست. زیرا آنها در حال تکرار همان اشتباهات کُشنده و مرگبار هستند. من در این خصوص دو نمونه ذکر میکنم. نمونه اول واکنش صهیونیستها به تشدید مقاومت در کرانه باختری و ناتوانی اسرائیل در مقابل این مقاومت و جوانان، مردان و استقبال و حمایت ملت فلسطین از رزمندگان مقاوم است. نتانیاهو و گروه همراه او در واکنش به این مسئله چه کردند؟ آنها به متهم کردن ایران رو آوردند و این گونه وانمود کردند تحولات کرانه باختری طرح و برنامه ایران است و فلسطینیهای حاضر در کرانه باختری ابزارها و مزدوران ایران هستند و اگر ایران نبود آنها اقداماتی را که اکنون انجام میدهند، انجام نمیدادند و این گونه نمیجنگیدند و مقاومت نمیکردند. این رویکرد اسرائیل، احمق پنداشتن جهان و منطقه و ملتهای منطقه و پیشتر از همه احمق پنداشتن خود اسرائیلیها است. آنها غافل از این هستد که مقاومت در کرانه باختری اراده قاطع ملت فلسطین است. آنها فراموش کرده اند ملت فلسطین از ۷۵ سال پیش تا کنون با آنها در حال جنگ است. یعنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) و قبل از تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران. هنگامی که شاه در ایران حکومت میکرد که متحد اسرائیل بود، ملت فلسطین در حال جنگ در کرانه باختری، غزه، اراضی اشغالی ۱۹۴۸ و داخل و خارج فلسطین بود. آنها میخواهند این واقعیت را انکار کنند که ملت فلسطین وجود دارد که حق و حقوقی دارد و حق زندگی عزتمند و باکرامت و حق بقا و باز پس گیری سرزمینش از بحر تا نهر را دارد. از این رو تلاش میکنند چنین وانمود کنند که نبرد در کرانه باختری بین اسرائیل و ایران است. آنها میخواهند به آمریکا، جامعه جهانی و برخی کشورهای عربی بگویند که اگر با ایران مشکلی دارید، با ما باشید چرا که ما در کرانه باختری در حال جنگ با ایران هستیم. ولی واقعیت این است که نبرد در کرانه باختری با ملت فلسطین است. بله، جمهوری اسلامی ایران به خاطر حمایتها و پشتیبانیها از ملت مظلوم و ستمدیده فلسطین که خاکش اشغال شده و حرمت مقدساتش نقض شده، قابل تقدیر و مستحق اجر الهی است. ایران بر خلاف جهانیان ملت فلسطین را رها نکرده است؛ اما طرح مقاومت، طرحی فلسطینی و با اراده و مقاومت فلسطین در حال پیشرفت است. دشمن این اشتباهات را در لبنان نیز تکرار کرده است. از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ و تا به امروز دشمن اسرائیلی چنین وانمود میکند کسانی که در لبنان با آنها میجنگند، مقاومت و طرح ایران است، غافل از اینکه در لبنان ملت، مردان، زنان و اراده ملی و مردمانی حضور دارند که ستم، اشغالگری، سلطه گری و زندگی تحت سلطه اشغالگران را نمیپذیرند و با سنگ و چوب میجنگند و با سازش مخالف هستند و با گلوله، جسمهای بی دفاع و روحیه استشهادی و هر ابزاری میجنگند و جنگیدند تا آزادسازی در سال ۲۰۰۰ محقق شد. این فقط یک نمونه بود. این ادعای اسرائیل درباره ایرانی بودن مقاومت فلسطین چیزی را تغییر نمیدهد و طعنه زدن به ملی گرایی فلسطینیها تأثیری بر قدرتشان ندارد و همچنین تأثیری بر موضع ایران ندارد که افتخار میکند که در جانب مظلومان جهان ایستاده است. پس این یک سفسطه محض از جانب نتانیاهو و امثال او است.
نمونه دوم، تهدید اسرائیل به ترورها است. دشمن اسرائیلی در طول نزاع با مقاوت در لبنان و فلسطین و منطقه، ترورهای گسترده در میان رهبران بزرگ و دبیران کل جنبش ها، علما و کادرهای رهبری و احیانا با زنان و کودکانشان انجام داده است. اما آیا این ترورها توانسته است به قدرت و اراده مقاومت ضربهای بزند؟ یا اینکه باعث حضور بیشتر در میادین و عرصهها و کسب آمادگی بیشتر برای جان فشانی و تقابل و تقویت امید به پیروزی شده است؟ این واقعیت درباره فلسطینی ها، لبنانیها و سایر مقاومان در منطقه ما اتفاق افتاده است. از این رو تهدیدات نتیجه عکس داده و باعث نشده است مقاومت عقب نشینی کند. نه تهدید و نه اجرای تهدید نتیجهای نداشته است. یعنی تهدید، عملیاتها و حرکت مقاومت را متوقف نخواهد کرد و اجرای تهدید نیز مقاومت را تضعیف نخواهد کرد، بلکه بر استقامت، اصرار، عزم، تقابل، حضور و قدرت خواهد افزود. همه تجربهها این را ثابت کرده است. دشمن باید اعتراف و اذعان کند در تنگنا و بحران وجودی، تاریخی و راهبردی گیر گرده است و هیچ راه حلی را برای خروج از آن نخواهد یافت و اگر کابینه و حاکمان کنونی و سابق و ژنرالهای کنونی و سابق رژیم صهیونیستی جمع شوند و با همه متخصصان جهان رایزنی و مشورت کنند، نخواهند توانست این رژیم را نجات دهند و آن را به سمت راهبردی برای خروج از بحران کمک کنند. تنها راه حل پیش روی مقاومت، آنگونه که رهبران مقاومت فلسطین گفته اند و فقط من آن را نمیگویم، راه ترک این سرزمین برای ملت فلسطین و ساکنان و صاحبان حقیقی آن است. در غیر این صورت این جنگ و مبارزه ادامه خواهد یافت و ان شاء الله به نسلهای بعدی برای پیروزی نیازی نباشد. از این رو رژیم صهیونیستی در مقابل این بحران هیچ چارهای نخواهد داشت.
در این چارچوب باید به موضع مقاومت لبنان اشاره کنم که بارها آن را تکرار کرده ام مبنی بر اینکه به هر ترور در خاک لبنان چه فرد ترور شده لبنانی، فلسطینی، ایرانی، سوری یا هر تابعیت دیگری باشد، بدون شک پاسخ قوی خواهیم داد و سکوت در قبال آن امکان ندارد و نمیتوان آن را تحمل کرد. ما هرگز اجازه نخواهیم داد لبنان بار دیگر به عرصه ترورها تبدیل شود و به هیچ عنوان اجازه تغییر قواعد درگیری کنونی که سال ۲۰۰۶ برقرار است را نخواهیم داد و اسرائیلیها باید این را به خوبی درک کنند.