بازگشت اسرای آزاده ایرانی به کشور
بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال ۱۳۶۹ و فرصتی برای مرور رشادتهای این غیور مردان است.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ،در مرداد ۱۳۶۷ جنگ با قبول آتش بس از سوی دو طرف ایرانی و عراقی پایان یافت و از سال ۱۳۶۹ مبادلهٔ اسیران جنگی آغاز شد.
طبق آمار حدود ۴۳ هزار نفر از ایرانیها در دوران جنگ تحمیلی در زندانهای رژیم بعث به اسارت گرفته شدند که مطابق گزارشها، ۵۰۰ نفر از آنها در همان دوران به شهادت رسیدند.
سال ۱۳۶۹ سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بود، در گرماگرم تابستان، روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند، به وطن بازگرداند.
روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور اولین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سالها اسارت در زندانها و اسارتگاههای رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند.
ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در ۲۲ مرداد ۶۹ تشکیل شده بود، تبادل حدود ۵۰ هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی و با هماهنگی دستگاههای دیگر برعهده گرفت.
با این تفاوت که اسرای آنها نظامی بودند و اسرای ما بیشتر بسیجی و غیرنظامی.
نحوه ورود آزادگان به کشور
اسراى سرافراز ایرانى از چند نقطه مرزى با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان، بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود. زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینى (ره) و همچنین بیعت با جانشین خلف وى حضرت آیت الله خامنه اى، از نخستین برنامه ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ایرانى بود.
پیام مقام معظم رهبری به آزادگان
مقام معظم رهبرى درباره آزادگان چنین فرموده اند: «یکى از چیزهایى که شما را، دلهایتان را زنده نگه میداشت، پر امید نگه میداشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلى به یاد اسرا بودند. حال پدرى را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت میشود فهمید.
مسأله اسارت طولانى فرزندان این ملت به نوبه خود امتحان دیگرى بود که ملت ما با موفقیت آنرا به انجام رسانده و اسراى ما همانند ملت ایران، از خود آزادمردى نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازى به وطن بازگشتند. شما در دوران اسارت، شرایط سختى را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگى خود به اسلام، امام و انقلاب، موجب افتخار و آبرومندى ملت خود در برابردشمن شدید.»
نامه امام خمینی (ره) به اسرای ایرانی
فرزندان میهن به عشق دیدار پیر جماران، روزهاى سخت هجران را به امید وصال سپرى میکردند و هردم به این امید، روزها را لحظه شمارى می کردند. آنان در گوشه زندانهاى تاریک و وحشتناک دشمن، با پدر پیر خود درددل میکردند و آن پیر فرزانه با عشق پدرى به آنان پاسخ میداد: «فرزند بسیار عزیزم! از نامه دلسوزانه شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتى شما عزیزان در بند را احساس مىکنم، شما هم ناراحتى پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس کنید.
عزیزان من! سیّد و مولاى همه ما حضرت موسى بن جعفر بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به سر بردند. براى اسلام عزیزش صبر کنید. خداوند فرج را انشاءاللّه نزدیک مى نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد مى فرماید. به همه عزیزان در بند اسلام سلام مرا برسانید. من از دعاى خیر فراموشتان نمى کنم. خداحافظ شما باشد.»
اهمیت زنده نگه داشتن فرهنگ آزادگی
بر حاملان این فرهنگ است که ضمن حفظ آن، چاره اى نیز براى ترویج آن بیندیشند.
در زمینه بیان این فرهنگ، از سه ابزار خط، تصویر و انتقال بهصورت سینه به سینه مىتوان بهره گرفت، امّا مهم این است که بیان فرهنگ اسارت، امرى حیاتى و کارى بس سترگ براى جامعه جوان ماست.
بنابراین، نظام اسلامى باید از همه امکانات موجود در این حرکت ارزشى فرهنگى بهرهبردارى کند، تا اثر مجاهدت و مقاومت وصفناپذیر این رسولان انقلاب، بهصورت فرهنگ مصوّر و مکتوب و بهمثابه کلید راه هدایت براى نسل آینده و همه بیداردلان و آزادگان جهان محفوظ بماند.
خاطراتی از آزاده سرافراز احمد دواتگر
آزادگان خوش آمدیدیک سالی بود که از اردوگاه ۱۲ تکریت که زادگاه صدام شمرده میشد، به اردوگاه ۱۸ بعقوبه تبعید شده بودیم اردوگاهی که با اردوگاه قبلی ما بسیار متفاوت بوده است (جمعی ۱۴ نفره بودیم که دو ماه بعد نزدیک به ۵۰۰ نفر دیگر از بچههای اردگاه ۱۱، ۱۲، ۱۴ و ۱۶ تکریت به جمع ما ملحق شده بودند) بگذریم. عراق در مرداد ۱۳۶۹ با حمله به کویت بار دیگر در شرایط جنگی قرار گرفت در خاطرم هست نگهبانهای اردوگاه از این بابت بسیار ناراضی به نظر میرسیدند، زیرا برخی از آنها نزدیک به ۱۰ سال به عنوان سرباز همچنان مشغول خدمت بودند.
چند روزی از حمله عراق به خاک کویت میگذشت که جنب و جوش نگهبانهای داخل اردوگاه نشان از شکل گیری اتفاقی جدید میداد هنوز یکی دو ساعتی از پایان یافتن آمار غروب و رفتن به داخل اتاق هایمان نگذشته بود که جمعی از نگهبانهای عراقی وارد قسمت ما شده و با باز کردن درب اتاقها از ما خواستند با برداشتن وسایل خود به سمت قسمت دیگری از اردوگاه حرکت نمائیم.
دقایقی بعد در تاریکی شب به قسمت یک منتقل شدیم بدون آنکه دلیل آن را بدانیم تا اینکه فردای آن روز متوجه شدیم برخی از اسرای کویتی را به اردوگاه ما انتقال دادند.
چند روزی از این واقعه گذشت تا این که یک روز نگهبانهای عراقی با خوشحالی اعلان کرده بودند که امروز صدام سخنرانی مهمی خواهد داشت آنها حتی موج بلندگوی داخل محوطه را بیشتر کرده تا پیام صدام پخش شود رادیوی عراق با پخش ترانههای عربی همراه با مارش نظامی پیام صدام را مبنی بر موافقت دولت عراق با خواستهی به حق جمهوری اسلامی ایران در خصوص پذیرش قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و همچنین تبادل اسرا اعلان نمود. در اولین اقدام قرار شد تا تبادل اسرا به مرحله اجرا درآید.
از این رو بیست ششم مرداد ماه به عنوان روز تبادل اسرای ایران و عراق از سوی دو کشور انتخاب شد.
سرانجام روز موعود فرا رسید و اولین گروه از آزادگان در صبح ۲۶ مرداد ماه ۱۳۶۹ آزاد شده بودند این در حالی بود در این روز تسویه حساب سنگینی در قسمت ما با چند تن از جاسوسان خود فروخته وطنی آن هم به واسطهی خیانت و اذیت و آزاری که در طول اسارت به دیگر عزیزان آزاده تحمیل نموده بودند؛ شکل گرفت از این رو همزمان با آزادی اسرای ایران و عراق آن روز با دادن یک شهید (حسین پیراینده از تهران) به مدت ۳ روز همه ما را توی آسایشگاهها بدون آب و غذا نگه داشته بودند.
((از آنجائیکه میدانستیم این حرکت موجب برخورد شدید عراقیها خواهد شد لذا از قبل برای چند روز غذا و آب را مخفی کرده بودیم تا بتوانیم در مقابل عراقیها ایستادگی نمائیم که این حماسهی عظیم خودش داستان مفصلی دارد))
بگذریم در خاطرم هست آن شبی که قرار بود فردایش آزاد شویم، (۲۴ شهریور ۱۳۶۹) به اتفاق عزیزان حاج محمود کشتکار؛ سردار مرتضی باقری؛ سید جمال اعتصامی؛ محمدرضا قربعلی، محمد رضا حسین پور و ……… تا صبح بیدار مانده بودیم و خیلی از لحظاتش را باتر کردن چشمهایمان سپری کردیم؛ و در واقع آن شب اولین شبی بود که تا صبح در بیرون از آسایشگاه خود بسر میبردیم شبی که ستاره هایش از هر نقطه قابل رویت بود.
بازگشت اسرا به وطن
به خاطر دارم سردار حاج باقری با همان لهجهی شیرین اصفهانیش به بنده فرموده بود:
دواتگر تمام شد و بایستی همه همدیگر را حلال نمائیم و..
و عجب شب پر معنویتی بود آن شب..
شاید از نگاه کسانیکه از نگاه مادی به این موضوع نگاه میکنند کارمان را عجیب تلقی نمایند اینکه زمان آزادی تو فرا برسد و تو با چشمانی اشکبار با به یاد آوردن همهی خاطرات دوران اسارت برای تمامی آن لحظات تلخ و شیرینی که در طول اسارت با آن روبرو بودهای اشک بریزی و حسرت همهی روزهایی که پشت سر گذاشته ای؛ در دلت داشته باشد. حسرت از این بابت که تو قدر آن لحظات پر از معنویت را نمیدانستی، اما گذشت.
شاید برای برخیها این مهم قابل فهم نباشد که چه معنایی داشت برخیها به جای دوست هم اسارتی خود حاضر بودند تا ضربات محکم کابل را بر تن ضعیف خود پذیرا باشد.
یقینا برای خیلیها این موضوع قابل درک نیست که چرا برای خالی کردن قوطیها رفع حاجت که شبها توی آسایشگاهها قرار داشت و هر روز صبح میبایست آن را خالی میکردی، برخیها آرام و قرار نداشتند جماعتی که همیشه به دنبال کار خیر بوده و با این اعتقاد که این کار خالی از صواب نخواهد بود، سعی داشتند تا در این کار پیشقدم شوند...
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته، ویکی پدیا