رسوایی که باعث آزاد کردن اسرا شد
رسوایی که باعث آزادی اسرای کربلا شدبعد از افشاگری حضرت زینب و امام زین العابدین علیهما السلام درباره فاجعه عاشورا و شقاوت سپاهیان یزید موج سرزنشها به یزید بالاگرفت و او هم مجبور شد اسرای کربلا را آزاد کند
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، عبیدالله بن زیاد کاروان اسرای اهل بیت امام حسین علیه السلام را به شام نزد یزید فرستاد و در آنجا بود که امام زین العابدین و حضرت زینب علیهما السلام خطبههای روشنگرانه خود را ایراد کردند و نقشه یزید را برهم زدند.
چرا یزید، اهل بیت امام حسین را از بند اسارت آزاد کرد؟
آخرین پیام حضرت زینب به شامیان
پس از آن که حضرت زینب «علیهاالسلام» با خطبه پر شکوه و بلند آوازه خود در مجلس یزید از فاجعه روز عاشورا پرده برداشت، وجدانهای غافل و خواب آلوده، به خود آمدند و جوش و خروشی در مردم شام پدیدار گشت.
سخنان روشن گرانه زینب «علیهاالسلام» و امام سجاد «علیه السلام»، اساس تفکر در حادثه کربلا را در ذهنها بنا نهاد و مردم شام تا اندازهای حقیقت را دریافتند و این آغاز حرکت جدیدی در تکمیل قیام عاشورا بود.
*آغاز رسوایی حاکمیت
یزید با مشوّش شدن افکار عمومی مردم شام بر اثر جنایتهای خود که با وفات حضرت رقیه «علیهاالسلام» شدت گرفته بود، مصلحت را در آن دید که از شدت فشار بر اهل بیت «علیهم السلام» بکاهد و آنان را از بند اسیری آزاد کند. او آنان را مخیّر گذاشت که به مدینه باز گردند یا در شام بمانند.
امام سجاد «علیه السلام» و حضرت زینب «علیهاالسلام» تصمیم گرفتند که پس از برپایی مجلس عزای عمومی، شام را به مقصد مدینه ترک کنند؛ زیرا از هنگام شهادت امام حسین «علیه السلام» و یارانش، اهل بیت «علیهم السلام» نتوانسته بودند برای آنان عزاداری کنند و دشمن، آنان را از این کار باز داشته بود.
یزید بر خلاف میل باطنی اش ناچار شد این شرط را بپذیرد؛ زیرا به خوبی میدانست برپایی سوگواری از سوی قهرمان کربلا؛ حضرت زینب «علیهاالسلام» پایههای حکومت استبداداش را سست خواهد کرد.
با این حال، به دلیل تدابیری که برای جلوگیری از موج فزاینده اعتراضها و نارضایتیهای مردم اندیشیده بود، ناگزیر این شرط را پذیرفت. یزید در مرکز شهر، خانهای را برای عزاداران در نظر گرفت و دستور داد زنان شام برای تسلیت گویی به حضرت زینب «علیهاالسلام» و برپایی مجلس عزا (که البته زیر نظر جاسوسان بود) در آن خانه حضور یابند. با انتشار این خبر در شهر، تمامی زنان هاشمی با لباس سیاه در مجلس حضور یافتند و به زینب «علیهاالسلام» تسلیت گفتند.
زنان بنی امیه و بنی مروان نیز با زینت و زیورشان به مجلس آمدند و به زینب «علیهاالسلام» تسلیت گفتند. البته شنیدن مصیبتهای کربلا که از زبان دختر علی «علیه السلام» بیان میشد، انقلابی شگرف در دل شان ایجاد کرد و آنان نیز با پوشیدن لباس سیاه، ابراز هم دردی کردند.
هفت روز در شام مجلس عزاداری بر پا شد. شام روحیه انقلابی گرفته بود و نزدیک بود سیل خروشان انتقام و نارضایتی، حکومت یزید را در هم بشکند.
*شام در آستانه انقلاب
این شهرِ خاموش و ماتم زده، دیگر مانند چند روز پیش نبود که اسیران بدان وارد شدند.
مردم شام کم کم سیاست رسوا شده تبلیغات سوء یزید را علیه این خاندان شناخته بودند. چهره شهر تغییر کرده بود؛ مردمی که چندی پیش از کاروان اسیران با آتش و خاکستر استقبال کرده بودند، اینک با شرمندگی و احترام با اسیران رفتار میکردند.
مردم شام با درک برخی واقعیتها در آستانه استحالهای بزرگ قرار گرفته بودند. آسمان اندیشه آنان که با اسلام تحریف شده معاویه و ترور شخصیت علی «علیه السلام» و خانواده اش، سیاه و غبارآلود شده بود، با خطبههای توفنده زینب «علیهاالسلام» و امام سجاد «علیه السلام» آفتابی و روشن شد. این موج ناخشنودی به سرای خاموش یزید نیز رسوخ کرده بود و تنها خروج اهل بیت «علیهم السلام» بود که میتوانست آسایشی کوتاه، آن هم در شام برای او ایجاد کند. از این رو، کاروان اسیران را از شام خارج کرد.
*گامی به سوی اربعین
شتران آماده حرکتند و یزید برای حفظ شوکت پوشالی و به نمایش گذاشتن دست و دل بازی خود به جهت فریب مردم، دستور داده است محملها را زینت کنند! اما زینب «علیهاالسلام» با دیدن هودجهای بزک شده فرمود: زیورها را از محمل شتران باز کنند و محملها را سیاه پوش سازند. مردم شام به بدرقه آمده اند، ولی خجالت و شرمندگی از نگاه هایشان میبارد. با شرمساری و سر افکندگی، رکاب زینب «علیهاالسلام» و کودکان را گرفتند و آنان را بر هودجهای سوگ نشاندند. بانگ جرس بلند شد. زینب «علیهاالسلام» سر از کجاوه بیرون آورد و به عنوان آخرین پیام به شامیان فرمود:ای مردم شام! ما از این شهر میرویم، ولی در آن ویرانه امانتی از ما پیش شما باقی میماند. جان شما و جان این امانتِ لطمه خورده! هرگاه کنار قبرش رفتید، آبی بر مزار کوچکش بپاشید و چراغی کنارش روشن کنید که او در این شهر غریب است.
کاروان آهسته آهسته گام بر میدارد و از شهر و نگاههای غم گرفته مردم دور میشود. زینب «علیهاالسلام» و بانوان کاروان تا مسافتهای دور، به بیرون از کجاوههای شان مینگریستند و به یاد رنجهایی که در این شهر دیدند و برخی فرزندان امام را در این شهر از دست دادند اشک میریختند؛ دخترک زخم دیده و کتک خوردهای که جایش در محمل زینب «علیهاالسلام» خالی است، ولی خاطره اش همراه کاروان است.
*پژوهشی تاریخی بر سر موضوع اربعین
تاریخ نگاران شیعه و سنی بحث زیادی سر موضوع اربعین اول سید الشهداء «علیه السلام» نموده اند، که آیا کاروان اسیران کربلا، اربعین اول به این سرزمین آمده اند یا نه. دستهای بر این عقیده اند که اربعین اول نتوانسته اند به کربلا بیایند؛ زیرا آنان این فرصت را نداشته اند که ضمن آن همه سختیهای راه، اعم از گرسنگی و تشنگی، گردانیده شدن در انظار مردم، توقف در شهرها و... در اربعین اول خود را به مزار شهیدان کربلا برسانند.
دستهای دیگر بر این باور هستند که اسیران کربلا اربعین اول، به زیارت شهیدان کربلا در این سرزمین آمده اند و دلایلی هم بر اثبات مدعای خویش ذکر نموده اند، از جمله آنها این که: با احتساب خروج آنها روز یازدهم محرم از کربلا اگر کاروان روز اول صفر به شهر شام رسیده باشد، حدود هفده یا هجده روز سفر کربلا به شام طول کشیده است.
آنان که هجده روز توانسته اند از کربلا به شام بیایند آن هم با وجود سختیهای بسیار، چه طور نتوانسته اند در همین فاصله زمانی از سوم صفر تا بیستم صفر که اربعین امام و شهدا است، خود را به کربلا برسانند؟. اما هر چه باشد مقصد نهایی کاروان مدینه بوده است.
منبع: با تلخیص برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه