پخش زنده
امروز: -
روزنامه لبنانی الاخباردر تحلیلی ضمن پرداختن به علل و عوامل پیروزی بزرگ حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی نوشت : قدرت موشکی حزب الله، معادله بازدارندگی را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد .
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ روزنامه لبنانی الاخباردر تحلیلی ضمن پرداختن به علل و عوامل پیروزی بزرگ حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی از جمله ایستادگی مقاومت و مدیریت کم نظیر سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله، نوشت بر اساس محاسبات واشنگتن و تل آویو و ارزیابیهای های آنها، حتی تصور احتمال شکست اسرائیل و احتمال پیروزی مقاومت در تجاوز سال ۲۰۰۶ میلادی وجود نداشت ضمن آنکه قدرت موشکی، معادله بازدارندگی را به دشمن صهیونیستی تحمیل کرده است.
روزنامه الاخبار در مقالهای به قلم علی حیدر با عنوان «قدرت موشکی، معادله بازدارندگی را تحمیل کرده است» نوشت سال ۲۰۰۶ میلادی پس از گذشت حدود دو هفته از آغاز تجاوز اسرائیل به لبنان برای دولت آمریکا کم کم ناتوانی ارتش متجاوز در تحمیل شکست به حزب الله روشن شد و چنین چیزی بر خلاف پیش بینی همگان بود.
این مطلبی است که الیوت آبرامز معاون مشاور امنیت ملی آمریکا (عضو مؤسسه مطالعات امنیت ملی در سال ۲۰۱۶) آن را تأیید کرد و گفت: «در هفته سوم کم کم این گفته را که اوضاع هرگز به قبل باز نخواهد گشت، فهمیدیم.»
بر اساس محاسبات واشنگتن و تل آویو و ارزیابیهای آنها، حتی تصور احتمال شکست اسرائیل و تصور احتمال پیروزی مقاومت در تجاوز سال ۲۰۰۶ میلادی وجود نداشت و این جنگ نتیجه تشریک مساعی شماری از عوامل واقعگرایانه و ذاتی از جمله در نظر گرفتن تواناییهای دو طرف منازعه و اراده آنان و آمادگیهای قبل از جنگ بود ضمن آنکه عملکرد حزب الله و ارتش اسرائیل نیز مد نظر قرار گرفته بود.
اگرچه پرداختن به همه عوامل پیروزی در حد و اندازه پیروزی سال ۲۰۰۶ میلادی و پیچیدگیها و پیامدهای آن، کار دشواری است، اما عوامل روشن دیگری وجود دارد که به تحقق این پیروزی کمک کرد؛ اگرچه اهمیت هرکدام از این عوامل متفاوت است. در صدراین عوامل نیز آمادگی حزب الله برای احتمال حمله اسرائیل به لبنان در هر لحظه بود و این در اتفاقات غافلگیر کنندهای که حزب الله در زمین و دریا رقم زد و با موشکهایش که توانستند عمق اسرائیل را درهم بکوبند، بروز یافت. همچنین روشن است که آمادگیهای مقاومت به نوعی سناریوهای یک جنگ فرضی را شبیه سازی کرده بود و تواناییهای مشخصی داشت که در طول جنگ بروز یافت و نقشههایی رو شد که بر اساس روند جنگ ارتقا یافت یا اصلاح شد.
در همین راستا خودداری دشمن از اقدام به گزینه عملیات نظامی گسترده از روی اختیار و داوطلبانه نبود بلکه در نتیجه شناختی است که مقاومت در طول اشغالگری به وجود آورده و نیز نتیجه اطلاعات و ارزیاییهایی است که سران سیاسی و امنیتی دشمن در قبال آمادگی حزب الله برای چنین گزینهای به آن دست یافته بودند. ترس و هراس سران سیاسی و امنیتی دشمن پس از رویارویی با پرتگاه خط مقدم در بنت جبیل و عیتا الشعب تقویت شد. قلع و قمع تانکهای مرکاوا در دره السلوقی در روزهای واپسین جنگ، یک نمونه از ضرباتی را به نمایش گذاشت که یگانهای زرهی در صورت ورود ارتش دشمن به گزینه زمینی متحمل خواهند شد.
بر اساس سناریوی فرضی در یک رویارویی گسترده زمینی به ارتش اسرائیل با طولانیتر شدن زمان جنگ، خسارات بشری بزرگتری وارد و تحولات میدانی و سیاسی وارد مسیر بسیار خطرناکتری میشد که عمق اسرائیل را نیز تهدید میکرد.
بدون تردید اعتماد افراطی ارتش دشمن به توانایی هایش بر ارزیابیهای اشتباه و گزینه هایش که بر امکان فیصله دادن به جنگ از طریق نیروی هوایی و آتشبارهای دقیق از راه دور با برخورداری از پشتوانه تجارب موفق در برخی جاهای دیگر مانند یوگسلاوی و عراق، متکی بود.
شکست حمله پیشدستانه علیه قدرت موشکی میان برد و دوربرد حزب الله، نمایان شد. میتوان ارزیابی کرد تصمیم اسرائیل به جنگ و مواضع متعددی که به آنان استناد شد با اعتماد راسخ به موفقیت چنین حملهای گرفته شد، اما آنچه در جنگ اتفاق افتاد، معادله متفاوتی را تحمیل کرد.
در مقابل، آمادگی موشکی حزب الله و مصونیت امنیتی اش و گمراه سازی دشمن و شکست ارتش اسرائیل در خنثی سازی عملیات موشکی حزب الله، این حزب را قادر کرد در طول جنگ، معادله پاسخ تصاعدی را به دشمن تحمیل کند.
نتیجه این پاسخ به خصوص در وحشت دشمن از گسترش دامنه ویرانگری هایش به سمت بیروت آشکار شد آن هم پس از آنکه سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله لبنان به حملات موشکی به تل آویو در صورت حمله به بیروت تهدید کرد.
کارکردهای این معادلات به پس از جنگ نیز گسترش یافت و با ارتقای تواناییهای موشکی حزب الله به یک عامل تعیین کننده در بازدارندگی دشمن در حمله به لبنان تبدیل شد.
خلاصه آنکه میتوان گفت موفقیت حزب الله در حفظ تواناییهای نظامی اش به این حزب اجازه داد به نبرد در دوره زمانی بیشتر- بیشتر از آنچه که دشمن در پیش بینیهای حد اکثری اش بر این مرحله تصور کرده بود- ادامه دهد.
در همین راستا میتوان به شکست دشمن در جلوگیری از ادامه پشیتبیانی حزب الله از سوریه و ازطریق این کشور در طول جنگ سال ۲۰۰۶ میلادی اشاره کرد که نقش اساسی در رسیدن هرچه بیشتر تسلیحات پیشرفته ضد زره و موشکهای میان برد ایفا کرد و عمق اسرائیل را درهم کوبید. در نتیجه قطع کردن این راه تدارکاتی به اولویت ارتش دشمن در طول این جنگ تبدیل شد، اما در این مأموریت نیز شکست خورد و همین شکست نیز در روشن شدن نتایج جنگ، نقش اساسی داشت.
همانند هر جنگ مشابهی، رهبری یک نقش اساسی در تحقق پیروزی دارد و اهمیت این عامل زمانی زیادتر میشود که موازنههای قدرت به میزان زیادی به نفع دشمن است همانند آنچه در جنگ سال ۲۰۰۶ میلادی رخ داد و این موضوع همچنین به علت پیچیدگیها و به هم آمخیتگی بین جنگ، طرحها، عرصه بین المللی و عرصه منطقه ای، تعیین کننده میشود.
به همین سبب ایستادگی رهبری سیاسی حزب الله و اراده پولادینش برای ادامه نبرد، یک نقش تعیین کننده بود ضمن آنکه موفقیت و قابلیت رهبری سیاسی در مدیریت میدانی جنگ در مناطق جنگی در بالاترین حد بود.
با استناد به حقیقت تعامل و آمیختگی بین مدیریت جنگ و پایداری سیاسی و دستاوردهای میدانی؛ ایستادگی افسانهای مبارزان یک پایگاه محکم را برای رهبری در مدیریت نبرد سیاسی فراهم کرد و رهبران سیاسی را قادر کرد که دشمن نتواند در مرحله بعد از جنگ به دستاوردهای سیاسی برسد و مقاومت خط قرمزی را مشخص کرد که در موارد متعددی خودش را نشان داد که جلوگیری از استقرار نیروهای بین المللی در مرزها با لبنان از جمله آنهاست.
در این زمینه میتوان به نقش بسیار مهم هماهنگی بین رهبران حزب الله و جنبش امل اشاره کرد که مهمترین دستاوردهای این هماهنگی نیز خنثی سازی تعدادی از نقشهها و دامهای آمریکا و تقویت موضع مذاکراتی مقاومت بود ضمن اینکه هماهنگی بین آنها بر سطح مردمی نیز بازتاب مثبتی داشت.
ابعاد ایستادگی حامیان مقاومت که مناطق آنان هدف بمبارانها و ویرانگریها بود، کم نظیر بود و آنان جانفشانیهای زیادی از خودشان نشان دادند که نشانگر اعتماد آنها به مقاومت و رهبرانش بود و این اعتماد حتی عامل اساسی در کسب پیروزی بود، چون یکی از محاسبات دشمن آن بود که سیاست ویرانگری گسترده موجب شود تا حامیان مقاومت علیه آن کودتا و شورش کنند، اما حمایت بی نظیر آنان، این محاسبه را به شکست کشانید و به یک پیروزی متکی به خودش منجر شد و یکی از پدیدهها و ویژگیهای این جنگ بود.
یکی از عواملی که موجب برجستگی پیروزی سال ۲۰۰۶ میلادی شد خودداری دولت لبنان از گزینه وارد کردن ارتش به میدان و جلوگیری از همگرایی آن با نقشه آمریکا در خنجر زدن به مقاومت از پشت بود. امیل لحود رئیس جمهور اسبق لبنان در این رویاریی یک نقش اساسی ایفا کرد. نقشی که لحود ایفا کرد یک بخش اساسی از مقاومت سیاسی بود که با آن مقاومت نظامی در رویارویی با تجاوز نظامی اسرائیل و تجاوز سیاسی آمریکا، کامل شد.
نقش میشل عون رئیس جمهور سابق لبنان نیز در این خصوص برجسته بود، چون برای مقاومت، پوشش ملی گستردهای فراهم کرد که در سطح مردمی بازتاب داشت و آثار بزرگ خودش را در میان آوارگان نشان داد.
یک حقیقت میماند که شایسته است به آن اشاره و به آن اهمیت در خور خودش داده شود به خصوص آنکه این حقیقت با قدرت در نهادهای دشمن و سران و مراکز مطالعاتی اش مطرح است. این حقیقت نیز نقشی است که سید حسن نصر الله در پایه گذاری برای پیروزی و مدیریت جنگ و مرحله پس از آن ایفا کرد. از نظر دشمن نیز سید حسن نصر الله در عوامل قبل از جنگ و هنگام جنگ (مدیریت، افزایس روحیه مبارزان و حامیان مقاومت) نقش تعیین کنندهای داشت ضمن آنکه دبیر کل حزب الله بر داخل اسرائیل نیز تأثیرگذاری زیادی داشت که در برخی شهادتها در برابر کمیته وینوگراد آمده است و نتیجه این کمیته نیز ارائه توصیههایی درباره چگونگی تعامل با سخنرانیهای او بود.
او همچنین بر مرحله پس از جنگ و گزینههایی که حزب الله در پیش گرفت تأثیرگذاری مستقیم داشت تا جائیکه حزب الله به یک قدرت منطقهای تبدیل و پایه گذار تحولات راهبردی و تاریخی شد و معادلاتی را بنا گذاشت که رویکرد نبرد را با اسرائیل تغییر داد