به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، عقل و تجربه میگوید بی حجابی جوانان را به ورطه فساد و تباهی میکشاند. بنیان خانواده را متزلزل میکند ومرد و زن دیگر به همسرانشان قانع نخواهد بود.
چرا "حجاب" ضرورت دارد؟
نخستین وظیفه آداب و تقالید اجتماعی که سازنده قوانین اخلاقی هر اجتماع است، آن است که روابط میان دو جنس مرد و زن را بر پایههای متین استوار سازد.
زیرا این روابط پیوسته منشأ نزاع و تجاوز و انحطاط به شمار میرود.
اساسیترین عمل تنظیم این روابط همان ازدواج است.
لاندر میگوید: «در قبیله یاریبا امر زن گرفتن از طرف بومیان با بی علاقه گی تلقی میشود، چنانکه که گوئی این کار با چیدن یک خوشه گندم نزد آنان برابر است، زیرا عشق و محبت در میان آنان وجود خارجی ندارد.
چون ارتباطات جنسی پیش از ازدواج ممنوع نیست، به این جهت، مرد هرگز در مقابل خود منعی نمیبیند و عشقی نمیتواند ایجاد و رفته رفته تقویت شود و به شکل میل شدید برای دست یافتن به زن معین جلوه کند.
به همین دلیل یعنی به علت آنکه جوان هر وقت بخواهد بلا فاصله میتواند دفع شهوت کند، دیگر علتی نمیماند که جوان بنشیند و در سر ضمیر خود، نسبت به احساسی از وی که تحریک شده و نتوانسته است فرو بنشاند، بیندیشد و محبوبه طرف میل خود را بزرگ و عالی تصور کند، و از آن میان عشق رمانتیک پیدا شود. در این جوامع، زن و مرد در هنگام ازدواج نسبت به هم سرد هستند و توجهی به حال یکدیگر ندارند … میان زن و شوهر هیچ گونه آثار محبت دیده نمیشود.
«حجاب، برای دختر، همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه میدهد تا از میان خواستگاران خود شایستهترین آنان را برگزیند، یا خواستگار خود را ناچار کند که پیش از دست یافتن بر وی به تهذیب خود بپردازد.
موانعی که حجاب و عفت زنان در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.
پیروی از سیستمی که به بکارت اهمیت میدهد، آن آسانی و راحتی را که در اجرای آرزوهای جنسی پیش از ازدواج داشته، و همچنین مادر شدن پیش از موقع را از میان برده است.
همین طرز تصور در باره بکارت، بدون شک سبب میشود که فرد از لحاظ جسمی و عقلی نیرومندتر شود و دوران جوانی و تربیت و کارآموزی، طولانیتر شود و در نتیجه سطح تربیتی و فرهنگی بشر بالاتر رود.
سر و سامان بخشیدن به روابط جنسی همیشه مهمترین وظیفه اخلاقی به شمار میرفته است، زیرا غریزه تولید مثل نه تنها در حین ازدواج بلکه قبل و بعد از آن نیز مشکلاتی فراهم میآورد؛ و در نتیجه شدت و حدت همین غریزه و نا فرمان بودن آن نسبت به قانون، و انحرافاتی که از جاده طبیعی پیدا میکند، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای اجتماعی تولید میشود.
حیات جنسی حتی در میان حیوانات نیز آزاد و نا محدود نیست و حیوان ماده جز در موقع معین، نر را به خود نمیپذیرد.
جوامع انسانی در طول تاریخ همه گونه پوشش و برهنگی و روابط جنسی را به عنوان قانون - خود ساخته یا عرفی - جامعه تجربه کرده اند.
به نظر میرسد ریشه تجربه و پذیرش حجاب در مسیر پیشرفت جوامع ابتدائی توجه به مفهوم «عشق» باشد.
به این بیان که وقتی من به کسی علاقه پیدا کردم و او را دوست داشتم و این حس در من تقویت شد که او به من تعلق دارد، دیگری حق تصرف در عشق من را ندارد.
دیگری که میخواست به عشق من چشم داشته باشد مورد نفرت من قرار میگرفت.
از آن طرف عشق من نیز توقع داشت که من از او حمایت کنم تا دیگران به او تعرضی نکنند، و همه بدانند و بفهمند که ما دوتا فقط مال همدیگریم.
این احساس منجر به برخوردهای خشنی بین من و مزاحمان میشد و این روند باعث شد دیگران این نوع رابطه که دو عاشق با هم دارند را به رسمیت بشناسند و حدود آنرا رعایت کنند؛ و بدین وسیله بحث ازدواج شکل گرفته و رسمیت پیدا کرد و شخص و جامعه از کمونیزم جنسی و بی قانونی روابط زن و مرد رها شد؛ و زیبائی مفهوم عشق که همگان آنرا بین دو عاشق مشاهده میکردند، مفهوم ازدواج - که محافظ حریم این عشق بود - را نیز زیبا و دوست داشتنی کرد.
در ادامه این مسیر وقتی شخص میدید که عشق او قبل از اینکه با او باشد با دیگری بوده، تردید و دلزدگی خاصی در او ایجاد میشد، و این رابطه قبلی، از شدت و خلوص عشق او کم میکرد. همین امر پیوندهای عاشقانه جدید را تحت تاثیر قرار داد و افراد میدیدند عشقی که بدون سابقه رابطه با دیگری است زیباتر و روابط آن دوست داشتنیتر است، پس اینگونه زنان که عشق خود را از این خلوص خالی میدیدند سفیر ترویج بکارت در میان هم جنسهای خود شدند که مبادا قبل از اینکه کسی به شما عشق بورزد تن به رابطه با کسی دهید چرا که این کار، شما را در نظر عشق تان حقیر خواهد کرد.
این اتفاق مفهوم بکارت را امری ارزشمند نشان داد، و زیبائی مفاهیم عشق و ازدواج به مفهوم بکارت نیز نفوذ کرد.
در ادامه این روند دختر که میخواست باکره بماند تا به عشق ناب در حد کمال دست پیدا کند، خود را از تعرض نگاه و رفتار دیگران در امان نمیدید و روزگار سختی را سپری میکرد تا بتواند خود را حفظ کند؛ پس راه چاره را در این دید که خود را بپوشاند، زیبائیهای اندام خود را و دلفریبیهای کلام خود را در حجاب قرار دهد تا دست تعرض غیر به او نرسد.
اینگونه شد که مفهوم حجاب شکل گرفت، و زیبائیهای مفاهیم عشق، ازدواج، و بکارت را کسب کرد، و حجاب صدفی شد برای دستیابی به گوهرهای بکارت، ازدواج، و عشق ناب.
به این صورت عشق پاک، روابط اجتماعی بین زن ومرد را سر و سامان داده و بر اصولی استوار کرد که هر عقل سلیمی به برتری آن بر روشهای دیگر اذعان دارد.
این نوع عشق ورزی ثمره پیشرفت مدنیت است که در آن در مقابل خشنود ساختن شهوت انسانی، به وسیله دستورات اخلاقی سدهایی کشیده شده است.
نتیجه منطقی نفی حجاب
نفی حجاب دامن زدن و توسعه دادن قوه شهوت است، و تحریک و ارضای بی حد و مرز این قوه (و یا خفه کردن آن در همه حال) آن را یاغی و سرکش میکند و نتیجه آن میشود که قوه عقل انسان را آلوده میکند و شخص را از طی مسیر کمال باز میدارد.
آن خانمی که خود را آرایش میکند و به خیابان میآید و زیباییهای اندام خود را به نمایش میگذارد باید بداند که چهره او محرک شهوت جنس مخالف است؛ تحریک شهوت دیگری تجاوز به حق اوست؛ کسی حق دارد دیگری را تحریک کند که بعد بتواند به تحریک او پاسخ دهد.
خب، حالا فرض میکنیم شما خانم محترم ۱۰ نفر؛ ۱۰۰ نفر... را با چهره خودت، با اندام خودت، با موهای خودت تحریک کردی، یعنی در وجودشان هوس ایجاد کردی؛ تیپ زدی دلبری کردی! و میل به خود را در آنها ایجاد کردی؛ (این حالت برای او طبیعی است، او نمیتواند منظره مهیج ببیند و تحریک نشود؛ اما تو میتوانی خود را بپوشانی) دو حالت بیشتر ندارد، یا اینکه باید به همه پاسخ دهی؟!، اینکه میشود روسپی گری؛ و گمان نمیرود همه اینهائی که بی حجاب بیرون میآیند، اینگونه کسانی باشند. (به استثنائات کاری نداریم).
اکثرا انسانند، با خانواده اند، با نجابتند؛ بعضا متدین اند، اهل خدا و نماز هم ممکن است باشند.
اگر نمیتوانی و نباید پاسخ دهی؛ پس حق نداری تحریک کنی، و به حریم شخصی دیگران تجاوز کنی. این حق مردان است؛ نمیشود به آنها گفت چشم بسته راه بروید، اما به زنان میشود گفت زیبائیهای خود را بپوشانید؛ و زینت خود را ظاهر نکنید.
مشکلات زنان در جامعه بی حجاب
آنتونی گیدنز، جامعه شناس معروف، مشکلاتی را که برای زندگی زنان در جامعه باز غربی - که بارزترین مشخصه آن از دید ما عدم رعایت حجاب است- بر میشمرد که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم.
آزار جنسی از بارزترین مشکلات زنان در اینگونه جوامع است؛ آزار جنسی در محل کار میتواند بعنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواستهای جنسی تعریف شود.
این کار ممکن است شکلهای خشن تری به خود بگیرد، مانند هنگامی که به یک کارمند زن گفته میشود که یا به یک برخورد جنسی رضایت دهد یا اخراج شود.
اگر چه مردان ممکن است شکلهای ملایمتر آزار جنسی را بی زیان بپندارند، زنان اغلب آنها را اهانت آمیز تلقی میکنند. از زنان انتظار میرود صحبتهای جنسی، اشارات یا نزدیکی جوئیهای فیزیکی نا خواسته را تحمل کنند و اهمیت ندهند.
بدیهی است تمایز قائل شدن بین آزار جنسی و آنچه که میتواند نزدیکی جوئی مشروع از جانب مردی نسبت به یک زن تلقی شود آسان نیست؛ اما بر پایه گزارشهای شخصی، برآورد شده که در انگلستان از هر ده زن هفت زن در دوره زندگی شغلی خود به مدتی طولانی دچار آزار جنسی میشوند.
ارزیابی میزان تجاوز جنسی عملا با هر دقتی بسیار دشوار است. تنها نسبت اندکی از تجاوزات جنسی عملا به اطلاع پلیس میرسد و در آمارها گزارش میشود.
رقم واقعی ممکن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمی نشان میدهد باشد. هر چند که برآوردها تا اندازه زیادی فرق میکند، یک بررسی درباره ۱۲۳۶ زن در لندن آشکار کرد که از هر ۶ تن ۱ تن مورد تجاوز قرار گرفته بودند، و از هر پنج تن بقیه، یک تن توانسته بود با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود، و نیمی از تجاوزات جنسی یا در خانه خود زن یا در خانه تجاوز کننده رخ داده بود.
اکثر زنانی که مورد تجاوز قرار میگیرند یا میخواهند این واقعه را از ذهن خود بیرون کنند و یا مایل به شرکت در آنچه که میتواند یک فرایند اهانت آمیز معاینه پزشکی، بازجوئی پلیس و رسیدگی در دادگاه باشد نیستند.
فرایند قانونی اغلب مدت زیادی طول میکشد، ممکن است قبل از این که دادگاه رأی بدهد ۱۸ ماه از وقوع حادثه گذشته باشد. محاکمه نیز میتواند نگران کننده باشد، جریان دادگاه علنی است و قربانی باید با متهم رو به رو شود، مردان معمولا فقط بر اساس شهادت قربانی محکوم نمیشوند بنابراین باید مدارک محکوم کننده از دیگران کسب شود؛ مدارک مربوط به هویت تجاوز کننده، و این واقعیت که عمل بدون رضایت رخ داده است همه میبایست فراهم شود.
در چند سال اخیر جنبشهای زنان بر تغییر تفکر عمومی و قانونی درباره تجاوز جنسی پافشاری کرده اند. آنها تأکید کرده اند که تجاوز جنسی نباید به عنوان یک تخلف جنسی تلقی شود، بلکه میبایست به مثابه نوعی تبهکاری خشن در نظر گرفته شود. تجاوز جنسی تنها یک حمله فیزیکی نبوده بلکه حمله و تجاوز به تمامیت فرد و شأن انسانی است؛ و امروز تجاوز جنسی عموما به عنوان نوعی خشونت تبهکارانه شناخته شده است.
به نظر براون میلر:
از یک جهت همه زنان قربانیان تجاوز جنسی اند.
در اینگونه جوامع- زنانی که هرگز مورد تجاوز قرار نگرفته اند اغلب دچار اضطراباتی مشابه زنانی که مورد تجاوز واقع گردیده اند میشوند.
آنها ممکن است از این که شب تنها بیرون بروند، حتی در خیابانهای شلوغ بیمناک باشند، و ممکن است تقریبا به همان اندازه از تنها بودن در یک خانه یا آپارتمان وحشت داشته باشند.
سوزان براون میلر با تأکید بر ارتباط نزدیک میان تجاوز جنسی و تمایلات عادی مردانه، استدلال کرده است که تجاوز جنسی جزئی از یک نظام تهدید مردانه است که همه زنان را در ترس و وحشت نگه میدارد.
زنانی که مورد تجاوز واقع نگردیده اند دچار اضطراباتی میشوند که به این ترتیب برانگیخته میشوند، و لازم است در جنبههای روزمره زندگی بیشتر از مردان محتاط باشند.
آنچه در زیر آمده فهرستی است از بایدها و نبایدها که سعی دارند خطر تجاوز جنسی را کاهش دهند. این فهرست توسط یکی از سازمانهای زنان در ایالات متحده امریکا منتشر گردیده است. این فهرست مؤکدا این نظر را که تجاوز جنسی جنایتی است که بر رفتار همه زنان تاثیر میگذارد، تایید میکند.
۱. خانه خود را تا آنجا که ممکن است ایمن کنید.
۲. اگر تنها زندگی میکنید، چراغها را روشن بگذارید تا تصور شود که بیش از یک نفر در خانه زندگی میکند.
۳. هنگامی که به زنگ در جواب میدهید وانمود کنید که مردی در خانه است.
۴. نام کوچک خود را روی درب و دفترچه تلفن ننویسید.
۵. اگر در یک آپارتمان زندگی میکنید، تنها وارد زیرزمین متروک، پارکینگ، یا اتاق رختشوئی نشوید یا تنها در آنجا نمانید. ۱۳ مورد از نکات ایمنی برای در امان بودن از تجاوز جنسی را ذکر کرده است.
آنچه در صدر این نکات ایمنی مورد غفلت واقع شده و به یقین مراعات آن میتواند ریشه بسیاری از این مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی را بسوزاند و محیط امنی در اجتماع برای زنان فراهم کند رعایت حجاب است، که نه تنها به آن توجه نمیشود بلکه حاکمان و سیاستمداران موجود با سیاستهای شیطانی خود به مبارزه با آن و حذف آن از جامعه برخواسته اند!
ما گمان میکنیم که آزموده را آزمودن خطا است؛ با مطالعه راه رفته این جوامع و مشکلاتی که هم اکنون با آن دست به گریبان اند و بسیار بیش از این نکات محدودی است که ما در اینجا به آن اشاره کردیم.
این فکر را در ما ایجاد میکند که لا اقل به عنوان الگوی جدید رفتار اجتماعی به مسئله حجاب اهمیت دهیم و آن را در همه ابعاد آن به مرحله اجرا در آوریم تا میوههای این درخت به بار بنشیند و محیط امنی در سایه آن برای جامعه ما ایجاد شود.
حاکمیت هنجار برتر
گروه کمی از افراد هستند که از اراده قوی و ایمان قلبی محکمی برخوردارند و تحت هر شرایطی ملتزم به قانون و شرع میمانند و جو جوامع پیرامون تاثیری در آنان نمیگذارد؛ و در طرف مقابل نیز گروه کمی هستند که بنای لا ابالی گری دارند و خوی سرکشی و تمرد از هنجارهای قانون و شرع در نهادشان نهفته است. بین این دو طیف، اکثریت مردم تابع وضع موجودند!
(همه اینجورین دیگه، ما هم .... این مد شده دیگه، ما هم ... خب تو فروشگاهها اینا رو میفروشن دیگه، ما هم ... جو گیر میشویم ما هم!...).
بی تردید در هر جامعهای متولیان تربیت اجتماعی و مسئولین اجرای قانون، باید این بستر را ایجاد کنند که جو عمومی جامعه یا همان وضع موجود، مشوق و محرک افراد به سمت همرنگی با گروه اول و تبعیت از قانون و هنجارهای صحیح اجتماعی باشد، و گروه دوم خود را در انزوا و مطرود حس کند.
سئوال اینجاست که چرا باید وضع موجود را کسانی شکل بدهند که از گروه دوم اند در حالیکه ابزار قانون و شرع مدافع گروه اول است؟ چرا باید فرزند زن مسلمان در محیط مدرسه کم کم از اینکه مادرش چادر به سر میکند خجالت بکشد.
چرا اکثریت معمولی جامعه به رنگ اقلیت آلوده در بیایند، و کم کم آلودگی گروههای کج رو به عنوان هنجار شناخته شود؟! چرا اقلیت متخلف از قانون و شرع هنجار سازی کنند؟!
آنچه مسلم است همه هنجارهای اجتماعی با ضمانتهای اجرائی - خواه رسمی یا غیر رسمی - همراه هستند که از آن هنجارها در مقابل کج روی برخی افراد یا گروهها حمایت میکنند؛ اکنون که بر اساس مبانی قوانین حکومت اسلامی، حجاب قانون حکومت اسلامی است، و بعنوان هنجاری برتر شناخته میشود - گذشته از اینکه امروز به عنوان سمبل زن مسلمان در تمام دنیا شناخته شده است - بر متفکران و اندیشمندان علوم اجتماعی (جامعه شناسی، روانشناسی، و ...) لازم است که بنشینند و راهکارهای ارائه ضمانتهای اجرائی مثبت (پاداش افراد هم نوا) و منفی (تنبیه افراد کج رو) کارآمد در این زمینه را بصورت عالمانه بررسی و تدوین کنند، و متولیان فرهنگی و قضائی جامعه خود را ملزم به پیگیری آن بدانند.
ترویج ضمانتهای اجرائی غیر رسمی به عهده مراکز فرهنگی جامعه اعم از تئاتر، سینما، فرهنگ سراها، مدارس، دانشگاه ها، و رسانههای دیداری و شنیداری مختلف است؛ و ترویج ضمانتهای اجرائی رسمی را پلیس امنیت اخلاقی میتواند به عهده بگیرد.
نتیجه اینکه اگر حجاب را به عنوان یک امر عقلانی و یا ایمانی در نظر بگیریم اجبار پذیر نیست؛ و اگر به عنوان قانون وضع شود، الزام و اجبار آن از قانونی بودن آن است و ضرورت آن جای تردید ندارد.
منبع: سایت مکارم